در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
دیدگاه اسلام در مورد ناسیونالیسم را توضیح دهید؟
پاسخ:

اشکالات شهید مطهری بر ناسیونالیسم [1]

1. گرایش به جنبه های قومی و ملی در زبان های اروپایی، ناسیونالیسم خوانده می شود و اشکال بزرگش این است که بر عواطف و احساسات قومی و ملی متکی است نه بر عقل و منطق.

2. در دین اسلام ملیت و قومیت به این معنای مصطلح امروزیی هیچ اعتبار ندارد. بلکه این دین به همه ملتها و اقوام مختلف جهان به یک چشم نگاه می کند و از آغاز دعوت اسلامی به ملت و قوم خاصی اختصاص نداشته است و همیشه کوشیده تا با وسایل مختلف ریشه ملت پرستی و تفاخرات قومی را از بیخ و بن برکند.

3. ناسیونالیسم در عصر حاضر خرافه ای بیش نیست. امروزه در جهان، ملل گوناگونی وجود دارد و آنچه آنها را به صورت ملت واحد درآورده است زندگی مشترک و قانون و حکومت مشترک است نه چیز دیگر از قبیل نژاد، زبان، ... بلکه حقیقت این است که ادعای جدا بودن خون ها و نژادها خرافه ای بیش نیست. نژادهای سامی و آریایی در اثر کثرت اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال، دیگر به صورت مستقل و خالص پیدا نمی شود به طوری که بسیاری از مردم ایران فارس زبان هستند یا عربند یا ترک یا مغول، همچنانکه بسیاری از اعراب نیز از نژاد ایران یا ترک یا مغول هستند بنابراین اگر بخواهیم نژاد را ملاک همه چیز قرار دهیم بیشتر مردم ایران را باید غیرایرانی بدانیم و بسیاری از مفاخر را از دست بدهیم و از این راه بزرگترین ضربه را بر ملیت ایرانی زده ایم.

4. ملیت یک نوع «خودخواهی» است که از حدود فرد و قبیله تجاوز کرده و شامل افراد یک ملت شده است و خواه ناخواه عوارض اخلاقی خودخواهی مثل عجب، تعصب، ندیدن عیوب خود در سطح ملی، بزرگتر دیدن خوبیهای خود، تفاخر و امثال اینها را به همراه دارد.

5. ناکارآمد بودن ناسیونالیسم در قرون جدید: در مبارزاتی که در قرن 20 به وسیله مسلمانان بر ضد استعمار صورت گرفت و منتهی به نجات آنها از چنگال استعمار شد عامل اسلام بیش از عوامل دیگر مؤثر بوده است از قبیل مبارزات الجزایر، اندونزی، کشورهای عربی و پاکستان، و از طرف دیگر شکست اعراب در جنگ با اسرائیل به خاطر این بود که اصولاً پای اسلام داخل این مبارزه نشده بود یعنی اسلام نبود که با اسرائیل می جنگید بلکه عرب بود که با صهیونیسم می جنگید و شکست خورد. [2]

6. مانع وحدت و عامل جدایی است: حقیقت این است که مسأله ملیت پرستی در عصر حاضر برای جهان اسلام مشکل بزرگی به وجود آورده است گذشته از اینکه فکر ملیت پرستی بر خلاف اصول تعلیمات اسلامی است (زیرا از نظر اسلام همه عنصرها علی السواء هستند) این فکر مانع بزرگی برای وحدت مسلمانان است. اسلام در گذشته از ملل مختلف و گوناگون بر اساس فکر و عقیده و ایدولوژی واحد جامعه اسلامی را به وجود آورد. این جامعه واحد اکنون نیز واقعاً وجود دارد که دارای فکر واحد، آرمان واحد و احساسات واحد می باشد و همبستگی نیرومندی میان آنان حکمفرما است و این جدایی ها که شاهد آن هستیم مربوط به حکومت ها و دولت ها و سیاست ها است (که متأثر از قدرت های اروپایی و آمریکایی است) نه مربوط به ملت ها. بنابراین ناسیونالیسم و فکر ملیت و تهییج احساسات ملی احیاناً ممکن است آثار مفید و مثبتی به لحاظ ایجاد استقلال به وجود آورده باشد ولی در کشورهای اسلامی سبب تفرقه و جدایی امت بزرگ اسلامی شده است. قدرت های استعماری بر اساس اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» راهی بهتر از این ندیدند که ملل اسلامی را متوجه قومیت و ملیت و نژادشان کنند و آنها را سرگرم افتخارات موهوم کنند. مثلاً به مسلمان هندی بگوید تو سابقه ات چنین است و همچنان به ترک مسلمان بگوید نهضت جوانان ترک «پان ترکیسم» ایجاد کن و به ایرانی مسلمان بگوید نژاد تو آریاست و باید حساب خود را از عرب و نژاد سامی جدا کنی و به عرب مسلمان بگوید روی زبان عرب تکیه کن و بر «پان عربیسم» تکیه کن.

قضاوت علمی و منطقی این است که ناسیونالیسم را نباید به طور کلی محکوم کرد بلکه اگر تنها جنبه مثبت داشته باشد، یعنی موجب همبستگی بیشتر و روابط حسنه بهتر و احسان و خدمت بیشتر به کسانی که با آنها زندگی مشترک داریم بشود ضد عقل و منطق نیست و از نظر اسلام مذموم نمی باشد و آنگاه عقلاً محکوم است که جنبه منفی به خود بگیرد یعنی افراد را تحت ملیت های مختلف از یکدیگر جدا کند و روابط خصمانه ای بین آنها به وجود بیاورد و حقوق واقعی آنان را نادیده می گیرد بنابراین اسلام فقط احساسات منفی ناسیونالیستی را محکوم می کند نه احساسات مثبت را.

دیدگاه اسلام:واحد مورد تعصب اعراب قبل از اسلام ایل و قبیله بود که به اقوام و عشایر خویش تفاخر می کردند اما اسلام نه تنها با این احساسات تعصب آمیز توجهی نکرد بلکه با شدت با آنان مبارزه کرد قرآن کریم با صراحت فرمود یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم [3] یعنی ای مردم ما همه شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را گروه ها و قبیله ها قرار دادیم تا بدین وسیله یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است.

به اعتراف تمام مورخین پیامبر اسلام در مواقع زیاد این جمله را تذکر می داد: «یا ایها الناس کلکم من آدم و ادم من تراب، لا فضل لعربی علی عجمی الا بالتقوی». [4] یعنی همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده است عرب نمی تواند بر غیرعرب دعوی برتری کند مگر به پرهیزکاری.

پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در روایتی افتخار به اقوام گذشته را یک چیز گندناک می خواند و مردمی را که بدین گونه از کارها خود را مشغول می کنند به سوسک تشبیه می کند. اصل روایت چنین است «لیدعن رجال فخرهم باقوام انما هم فحم من فحم جهنم او لیکونن اهون علی الله من الجعلان التی تدفع بانفها النتن» [5] یعنی آنان که به قومیت خود تفاخر می کنند این کار را رها کنند و بدانند که آن مایه های افتخار جز زغال جهنم نیستند و اگر آنان دست از این کار نکشند نزد خدا از سوسک هایی که کثافت را با بینی خود حمل می کنند پست تر خواهند بود.

پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ سلمان ایرانی و بلال حبشی را همان گونه با آغوش باز پذیرفت که فی المثل ابوذر یا مقداد و عمار را پذیرفت به علاوه اینکه همواره مراقبت می کرد که پای تعصبات قومی در میان مسلمین نیاید. به عنوان مثال: در جنگ احد جوان ایرانی پس از آنکه ضربتی به یکی از افراد دشمن زد از روی غرور گفت: «خذها انا الغلام الفارسی» یعنی این ضربت را از من بگیر که منم یک جوان ایرانی. پیامبر احساس کرد که هم اکنون این سخن، تعصبات دیگران را برخواهد انگیخت فوراً به آن جوان فرمود: چرا نگفتی من یک جوان انصاری مسلمان هستم؟ یعنی چرا به آیین و مسلک خود افتخار نکردی و پای تفاخر قومی و نژادی را به میان کشیدی؟ [6]

در جای دیگر فرمود: «الا ان العربیه لیست باب والد و لکنها لسان ناطق فمن قصر به عمله لم یبلغ به حسبه» [7] یعنی عربیت، پدر کسی به شمار نمی رود و فقط زبان گویایی است، (و) آنکه عملش نتواند او را به جایی برساند حسب و نسبش هم او را به جایی نخواهد رسانید.

در روضه کافی آمده که روزی سلمان فارسی در مسجد نشسته بود عده ای از اکابر اصحاب نیز حاضر بودند. سخن از اصل و نسب به میان آمد هر کسی درباره اصل و نسب خود چیزی می گفت و آن را بالا می برد نوبت به سلمان رسید که این مرد فرزانه و حکیم فرمود: «انا سلمان بن عبدالله کنت ضالا فهدانی الله بمحمّد و کنت عائلا فاغنانی الله بمحمّد و کنت مملوکا فاعتقنی الله بمحمّد» یعنی من سلمان فرزند یکی از بندگان خدا هستم گمراه بودم و خدا مرا به وسیله محمّد(ص) راهنمایی کرد، فقیر بودم و خدا مرا به وسیله محمّد بی نیاز کرد و برده بودم و خدا به وسیله محمّد مرا آزاد کرد این است اصل و نسب و حسب من. در این هنگام پیامبر وارد شد و این جریان را برایش نقل کردند که فرمود: «یا معشر قریش ان حسب الرجل دینه و مروته خلقه و واصله عقله» یعنی نسب افتخارآمیز هر کس دین او است، مردانگی هر کس خلق و خوی و شخصیت او است و اصل و ریشه هر کس عقل و فهم و درک او است. [8]

تعالیم اسلام و تأکیدات پیامبر در مورد بی اساس بودن تعصبات قومی و نژادی اثر عمیقی در قلوب مسلمانان غیرعرب گذاشت و سبب شد آنان همیشه اسلام را از آن خود بدانند و ظلم و ستم خلفا و تعصبات نژادی آنان را به حساب اسلام گذاشته نشود و حساب اسلام را از حساب خلفا و امرا جدا کنند و اعتراض شان بر دستگاه خلافت همیشه بر این اساس بود که چرا به قوانین اسلامی عمل نمی شود.


[1] - مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص75ـ73.

[2] - همان، به نقل از یکی از دانشمندان عرب در ایام حج، ص56.

[3] - حجرات:12.

[4] - مطهری، مرتضی، همان، ص73، به نقل از تحف العقول.

[5] - همان، به نقل از سنن ابی داود.

[6] - همان، به نقل از سنن ابی داود، ج2.

[7] - همان، به نقل از بحار الانوار، ج21.

[8] - همان، به نقل از روضه کافی، ج8، روایت 203.

 


مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات ،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است