در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
چرا اسلام با زور وارد ایران شد؟
پاسخ:

در مورد نحوه پذیرش اسلام توسط ایرانیان باید نکاتی را مد نظر داشت:

نکته اول: اسلام، نشانه ملیت خاصی ندارد، بلکه دینی جهانی است و اصولا هر چیزی که رنگ ملیت خاصی نداشته باشد، در میان اقوام مختلف قابلیت پذیرش دارد همانطوری که قوانین و حقایق علمی مانند جدول فیثاغورث و نسبیت انیشتین به همه جهان تعلق دارد.

تعلیمات اسلامی، از طرفی معقول و خردپسند است، و از طرف دیگر فطری انسان است و دارای یک نیروی کشش و جاذبه خاصی است، که می تواند ملل مختلف را تحت نفوذ خود قرار دهد. در خود نیز قرآن جنبه جهانی اسلام کاملا تصریح شده، چنان که می فرماید:«إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمین، این قرآن چیزی جز تذکر برای جهانیان نیست.» [1]

مطلب دیگر این که مفاد آیاتی از قرآن این است که اسلام، نیازی به شما (عرب) ندارد فرضا شما اسلام را نپذیرید، اقوام دیگری در جهان هستند، که آنها از دل و جان اسلام را خواهند پذیرفت. [2]

مطلب دیگر این که خروج یک عقیده، یک فکر، یک دین، از مرزهای محدود و نفوذ در مرزها و مردم دور دست اختصاصی به اسلام ندارد، مثلا حضرت مسیح علیه السلام در فلسطین به دنیا آمد و اکنون در مغرب زمین، بیش از مشرق، مسیحی وجود دارد.

بودا، در هند متولد شد اما میلیونها نفر در چین به آئین وی گرویدند.

حتی مسلکی مثل کمونیسم در آلمان و انگلستان پیدا شدند ولی در چین و شوروی رواج یافتند. [3]

نکته دوم: در روزگاری که مسلمانان با دولت ساسانی می جنگیدند، کشور ایران با همه اغتشاشات و از هم پاشیدگی هایی که داشت، از نظر نظامی بسیار نیرومند بود. در آن زمان دو قدرت بزرگ بر جهان حکومت می کرد؛ ایران و روم. سایر کشورها یا تحت الحمایه آنها بودند یا باجگزار آنها. ایرانیان آن روز چه از نظر سرباز و اسلحه و وسایل جنگی و چه از نظر کثرت جمعیت، و چه از نظر آذوقه و تجهیزات و امکانات دیگر، برتری فوق العاده ای نسبت به مسلمانان داشتند. اعراب مسلمان حتی با فنون جنگی آن روز در سطحی که ایرانیان و رومیان آشنا بودند، آشنا نبودند. به همین جهت احدی در آن زمان نمی توانست، آن شکست عظیم ایرانیان را به دست اعراب مسلمان پیش بینی کند.

در پیروزی مسلمانان، هر چند شور ایمان ، اعتقاد به خداوند متعال و قیامت و صدق رسالت نبی اکرم(ص) و انگیزه رسیدن به اهداف مقدس دخیل بوده است، ولی تنها قدرت روحی و ایمان آنان کافی نبود که چنین فتوحاتی نصیب آنها شود.

جمعیت آن روز ایران را در حدود 14 میلیون نفر تخمین زده اند [4]که گروه بی شماری از آنان سرباز بودند، و حال آن که تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمی رسیدند چگونه حکومت ساسانی، به دست همین عدّه برای همیشه محو و نابود شد؟

حقیقت این است که مهمترین عامل شکست حکومت را باید ناراضی بودن ایرانیان از وضع دولت و آئین و رسوم اجحاف آمیز آن زمان دانست.

این نارضایتی ناشی از جریانهای چند سال اخیر بعد از خسرو پرویز نبود، زیرا اگر توده های مردم نسبت به اساس یک رژیم یا آئین خوشبین باشند،در هنگام تهاجم دشمن مشترک با تمام قدرت به میدان خواهند آمد و تمام نارضایتی های جزئی و موقت را فراموش خواهند کرد. بلکه هجوم دشمن سبب اتحاد بیشتر و از بین رفتن اختلافات داخلی می شود. اما این به شرطی است که یک روح زنده که از مذهب یا حکومت آنان سر چشمه می گیرد در آن مردم، وجود داشته باشد.

اجتماع آن روز ایرانیان یک اجتماع طبقاتی عجیب بود. حتی آتشکده های طبقات مختلف با هم فرق داشت، و طبقات بسته بود. هیچ کس حق نداشت از طبقه ای وارد طبقه دیگر بشود. یک بچه کفشدوز و یا کارگر نمی توانست با سواد بشود. تعلیم و تعلم در انحصار اعیان زادگان و موبد زادگان بود. دین زرتشت به قدری در دست موبد ها فاسد شده بود، که ملت باهوش ایران هیچ گاه نمی توانست از صمیم قلب به آن عقیده داشته باشد، حتی بعضی از محققین گفته اند اگر اسلام هم در آن وقت به ایران نیامده بود، مسیحیت تدریجا ایران را مسخّر می کرد.

بی علاقگی مردم ایران نسبت به حکومت و دستگاه دینی و روحانیتشان سبب می شد که سربازان آنها با میل و رغبتی به جنگیدن با مسلمانان نداشته باشند و حتی در بسیاری از موارد به آنها کمک کنند. مثلا چهار هزار سرباز دیلمی، پس از مشاوره تصمیم گرفتند به میل خود اسلام آورند و این عده در تسخیر«جلولا»،به سپاه اسلام کمک کردند. [5]

بنا بر این لشکر کشی مسلمین علیه حکومت ایران فقط به خاطر برداشتن موانع پذیرش اسلام (حاکمان ظالم و ستمگر) بوده است، که نمی گذاشتند حقیقت اسلام در میان مردم شناخته گردد. یعنی همان کاری که پیامبر اکرم(ص) می خواستند با فرستادن نامه و پیک محقق نمایند و با عرضه اسلام به شاه ایران (خسرو پرویز) زمینه پذیرش را آماده نمایند ولی حاکم ظالم و خودسر که می توانست با لحظه ای درنگ و اندیشه سعادت خود و جامعه را بخرد با نابخردی، خود را بد عاقبت نمود و رسیدن همای سعادت را برای مردم ایران به تأخیر انداخت.

نکته آخر این که اسلام به صورت تدریجی و آرام در میان ایرانیان نفوذ نموده است. تاریخ نیز نشان می دهد که هر چه استقلال سیاسی ایرانیان بیشتر شده، اقبال آنها به معنویات و واقعیات اسلام فزونی یافته است. [6]


[1] - سوره تکویر، آیه 27.

[2] - سوره انعام، آیه 89- سوره نساء،آیه 133- سوره محمد،آیه 38

[3] - مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 14، ص 64 تا ص 79

[4] - تاریخ اجتماعی ایران،سعید نفیسی

[5] - تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون، ج 1، ص 299- مجموعه آثار، ج 14، ص 93 تا

[6] - مجموعه آثار، ج 14، ص 100 به بعد


1-14156، h ،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است