چرا در سیر مطالعاتی آثار استاد مطهری مباحث را از بحثهای اصلی و ریشهای شروع نکنیم؟ و چرا ابتدا به مباحث اصول دین پرداخته نمیشود تا پس از محکم نمودن پایه های فکری و اعتقادی اندیشه جویان، به مسائل سطح بالاتر و کاربردی معارف اسلامی بپردازیم؟
هر چند که مبنای همه مباحث معارفی، اصول دین و خصوصا مساله توحید است و در نتیجه، این مباحث مهمترین و اساسی ترین مسائل جهانبینی و اعتقادی هستند، اما نکته این است که در نظام آموزشی، معارف اسلامی به دو شیوهی آموزشی، برنامه ریزی میشود. شیوه اول، که شیوه رایج غالب مراکز آموزشی میباشد به این گونه است که در ابتدا به مسائل ریشه ای و اصول دین پرداخته میشود و بعد از آن به تناسب وقت و سطح معلومات و ظرفیّت علمی مخاطبین، مسائل حاشیه ای و تکمیلی مرتبط با این مباحث آموزش داده می شود.
ولی شیوه و روش دوم به این شکل است که از ثمره و میوه های ملموس مباحث معارف اسلامی بحث آغاز میشود و بعد به شاخ و برگها توجه می شود، سپس همه میوه ها و شاخه ها به یک پیکره واحد مرتبط می شوند و در نهایت به ریشه مباحث پرداخته می شود.
ما معتقدیم بسیاری از مشکلات آموزش دروس معارف اسلامی در دانشگاهها و مدارس، از اینجا ناشی می شود که دانشجو و دانش آموز، در ابتدای کار به مباحثی ارجاع داده می شوند که در عین حال که بسیار ریشه ای و اصولی است، ولی لایه های زیرین و زیربناهای غیرمحسوس زندگی محسوب می شود، و ثمره و نتیجه این مباحث آسان و ملموس دریافت نمیشود. لذا دانشجو و دانشآموز احساس میکند که آن مباحث غیرکاربردی و غیرمفید هستند و از آنها گریزان می شود.
در یک شجره طیّبه و درخت پرمیوه، هر چند که اصل این درخت ریشه و تنه آن است، ولی برای معرفی صحیح آن، اول باید اشاره به میوههای زیبا و شیرین آن (که دیدنی و جذاب است) نمود و سپس اقدام به معرفی و شناساندن شاخه، تنه و ریشههای آن داشت. برای معرفی یک ساختمان نباید فقط به پی و زیرساختهای آن بسنده کرد، بلکه معرفی، از نما و اطاقها و طبقات شروع میگردد و سپس به توصیف اسکلت و پایههای نادیدنی پرداخته می شود.
در طرح مطالعاتی آثار شهید مطهری (ره) ابتدا به میوههای این شجرهی طیّبه توجه میشود. بحثهایی مانند آزادی، هجرت، جهاد، تقوا، توبه، ملیّت، حقوق زن و حجاب، ثمره های درختی است که ریشه آن توحید، و بدنه آن انسان شناسی بر اساس جهان بینی توحیدی است.[1]