در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
در حدیث است که می فرماید: دو گروه همواره کمر دین را می شکنند 1. مقدس نمایان احمق. 2. روشنفکران سست ایمان. منظور از این دو گروه چه کسانی هستند؟
پاسخ:

تعابیری؛ مانند احمق و یا روشنفکران سست ایمان، تعبیر روایات ما نیست. آنچه را که از ائمه معصومین (ع) آمده است، روایتی از امام علی (ع) با این عنوان است: "وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع قَصَمَ ظَهْرِی عَالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّکٌ فَالْجَاهِلُ یَغُشُّ النَّاسَ بِتَنَسُّکِهِ وَ الْعَالِمُ یَغُرُّهُمْ بِتَهَتُّکِهِ".[1] به همین مضمون از امام صادق (ع) نیز آمده است. امام در این حدیث می فرماید دو طایفه هستند که کمرم را شکستند، عالمان هتاک و بی پروا، و جاهلان مقدس نما، آنان با هتاکی خود مردم را مغرور کردند و اینان با اعمال خود مردم را گول زدند و مانع از آن شدند تا مردم به به حقیقت دست یابند.

استاد شهید مطهری در برخی از نوشته هایشان خطر دو گروه به اسلام را گوشزد می کردند. دسته اول متحجرین، کهنه گراها، جامدها و مرتجعین هستند که تلاش می کنند تا قطعه تاریخی صدر اسلام را با تمام ویژگی ها و مختصات پدیداری اش، نظیر شرایط جغرافیایی، اجتماعی و روانی در زمان حال و آینده باز تولید کنند. آنها از هر چه نو است متنفرند و جز با کهنه خو نمی گیرند، از نظر آنها دین مأمور حفظ آثار باستانی است و نزول قرآن برای آن است که جریان زمان را متوقف کند و اوضاع جهان را به همان حالی که هست میخکوب نماید. آنها معتقدند که هر وضعی که در قدیم بوده است، جزء مسائل و شعایر دینی است و باید حفظ و نگهداری شوند. آنها از اسلام جز آموزه های بسته، رسوب شده و انعطاف ناپذیر ندارند و همواره راکد و تحول ناپذیرند.[2]

بنابراین تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و بر نتابیدن فرهنگ و ارزشهای حق و متعالی است و متحجر جمود باور و دگم اندیش است و حاضر نیست با اندیشه ها و ایده های غیر از خود یا جز من کمترین توجهی داشته باشد. و لازمه جاودانگی دین را جریان تاریخی و تداوم عصری دین می پندارند.

و دسته دوم روشنفکران غرب زده ای هستند که چشم و گوش بسته تسلیم محض فرهنگ غرب شده بودند. به نظر اینها فقط یک نوع تمدن و فرهنگ در جهان وجود داشت و آن نیز تمدن و فرهنگ غربی بود. اینها که مرعوب ره آوردهای علوم آزمایشگاهی غرب و دلباخته فناوری آنها قرار گرفتند، در مسیر تقلید از غرب، حتی از بدیهیات احکام دین اسلام چشم پوشیدند.

تعطیلی مدارس دینی، کشف حجاب و اجباری کردن پوشش غربی و ده ها اقدام مشابه آن در همین راستا بود.

به گفته جلال آل احمد، در این نگرش، احساس رقابت با غرب فراموش گشت و الگوهای آن جایگزین شد که عامل بدبختی به حساب می آید.[3] در واقع این جریان فکری بر دو پایه تحقیر فرهنگ خودی و تعظیم فرهنگ بیگانه استوار است. ملکم خان تئوریسین و بارزترین چهره رویکرد غرب زدگی، معتقد بود که نه تنها بایستی تکنولوژی و صنعت را از غرب گرفت بلکه پذیرش مطلق و اقتباس نظام ارزشی، سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و طرز تفکر و سیستم اندیشه و باورهای غربی ها نیز لازم است. وی راه نجات را در پیروی بی قید و شرط از غرب و اقتباس نظام فرهنگی آنان می داند.[4]

استاد شهید مطهری جریان شوم و ویرانگر اول رابه «جمود» و جریان دوّم را به جهل تفسیر نمودند و می فرماید: دو بیماری خطرناک همواره آدمی را تهدید می کند، بیماری جمود و جهالت، نتیجه بیماری اول توقف و سکون و بازماندن از پیشروی و توسعه است و نتیجه بیماری دوم سقوط و انحراف است. جامد از هر چه نو است متنفر است و جز با کهنه خود نمی گیرد و جاهل هرپدیده نوظهوری را به نام مقتضیات زمان به نام تجدد و ترقی موجه می شمارد.[5]

و در جای دیگر می فرماید: «اسلام هم با جمود مخالف است و هم با جهالت، خطری که متوجه اسلام است هم از ناحیه این دسته است و هم از ناحیه آن دسته، جمودها و خشک مغزی ها و علاقه نشان دادن به هر شعار قدیمی ـ و حال آن که ربطی به دین اسلام ندارد ـ بهانه به دست مردم جاهل می دهد که اسلام را مخالف تجدد به معنی واقعی بشمارند و از طرف دیگر، تقلیدها و مدپرستی ها و غرب زدگی ها و اعتقاد به این که سعادت مردم مشرق زمین رد این است که جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشوند، تمام عادات و آداب و سنن آن ها را بپذیرند، قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با قوانین آن ها تطبیق دهند، بهانه ای به دست جامدها می دهد که به هر وضع جدیدی با چشم بدبینی بنگرند و آن را خطری برای دین و استقلال و شخصیت اجتماعی ملتشان به شمار آورند. در این میان آن که باید غرامت اشتباه هر دو دسته را بپردازد، اسلام است.

جمود جامدها به جاهل ها میدان تاخت و تاز می دهد و جهالت باطل ها، جامدها را در عقاید خشکشان متصلب تر می کند.[6]

پرسشگر محترم چنانکه ملاحظه فرمودید بینش دینی با صبغه تفریط که از آن به جمود، تحجر و کهنه اندیشی تعبیر می شود، عامل بازدارنده جامعه اسلامی و بشری است که فرد و جامعه را از مسیر اعتدال و خط انسانیت بیرون رانده و از شکوفایی او به سوی تعالی جلوگیری می کند. چنانکه بینش دینی با صبغه افراط آن ـ غرب زدگی ـ نیز چنین پیامدهایی دارد.

پس هم متحجر و هم متجدد با رویکردهای تفریطی و افراطی از خط اعتدال خارج شده و گرفتار بیماری خطرناک توقف، سقوط و انحراف هستند.

 



[1]  - مجلسی، بحار النوار، ج 2، ص 111؛ ج 1، ص 208، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.

[2]- مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: انتشارات صدرا، 1369، ص118.

[3]- آل احمد، جلال، غرب زدگی، تهران، انتشارات رواق، 1344، ص53.

[4]- تقوی، علی محمد، جامعه شناسی غرب گرایی، تهران، امیرکبیر، 1361، ج1، ص80.

[5]- مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، همان، ص118.

[6]- همان، ص121ـ120.


مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است