در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
علت این که سنی ها عدالت را جزء اصول دین به شمار نمی آورند، چیست؟ چه اختلافی در این زمینه بین شیعه و سنی وجود دارد؟
پاسخ:

اهل تسنن در مسایل اعتقادی به دو گروه کلی اشاعره و معتزله تقسیم می شوند، امّا در میان آنها گروه هایی به نام های وهابیت، ماتریدی و اهل حدیث یافت می شوند که از جهت مبانی و مسایل اعتقادی با دو گروه معتزله و اشاعره مشترکاتی دارند. اشاعره که امروز اکثر اهل تسنن به آن منتسب هستند. «منکر اصل عدل می باشند نه از این نظر که منکر عدالت خدا باشند بلکه از آن جهت که چون او مالک هستی است، ظلم در مورد او تصور نمی شود، هر کاری را انجام دهد عین عدل است و هر چه آن خسرو کند شیرین بود.» [1] یکی از متکلمان اشعری می نویسد: «آن چه مورد نهی شارع واقع شده است ناپسند و قبیح است و هر فعلی که شرع به آن امر کند، پسندیده و حسن است، خوبی و بدی کارها به یک امر حقیقی و ذاتی باز نمی گردد تا شرع آن را کشف کند، بلکه خود شرع مثبت این خوبی و بدی است.» [2] طبق این نظر عدل یعنی هر چه خدا انجام دهد. استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می نویسد: «اینها برای عدل تعریفی جز این سراغ ندارند که فعل خداست، پس هر فعلی چون فعل خداست عدل است، نه این که چون عدل است فعل خداست.» [3] این تفسیر و تبیین از عدل دارای اشکالات متعددی است، یکی از این اشکالات این است که «از نظر این گروه هیچ ضابطی طبعاً در این کار نیست، مثلاً نمی توانیم با اتکا به اصل عدل جزماً ادعا کنیم که خداوند نیکوکار را پاداش می دهد و بدکار را کیفر، و هم نمی توانیم جزماً ادعا کنیم خداوند که چنین وعده ای در قرآن داده است قطعاً وفا خواهد کرد، بلکه اگر خداوند نیکوکاران را پاداش دهد و بدکاران را کیفر دهد، عدل خواهد بود و اگر به عکس رفتار کند باز عدل خواهد بود، اگر خداوند به وعده خود وفا کند عدل است و اگر هم نکند باز عدل است، زیرا عدل آن چیزی است که خداوند انجام دهد.

این گروه هر چند خودشان مدعی انکار عدل نیستند، ولی با توجیهی که از عدل کرده اند عملاً منکر عدلند و لهذا مخالفان اشاعره یعنی شیعه و معتزله به «عدلیه» معروف شدند.» [4] یعنی این که عدل را قبول دارند و جز اصول دین خود ذکر نموده اند.

اکنون که با عقیده اشاعره در مورد عدل الهی ـ متناسب با این نوشتار ـ آشنا شدید، با ذکر عقیده شیعه و سنی های معتزلی تفاوت این دو نظریه روشن می شود، اندیشمند فرزانه استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می نویسد: «متکلمان غیر اشعری، یعنی متکلمان شیعی و معتزلی، عدل را به عنوان حقیقتی واقعی در جریانات عالم، با قطع نظر از انتساب و عدم انتساب جریانات به خداوند مورد توجه قرار می دهند و قائل به حسن و قبح عقلی و ذاتی شده اند. میگویند عدل ذاتاً نیک است و ظلم ذاتاً زشت است، خداوند که عقل نامتناهی است، بلکه فیض بخش همه عقلهاست هرگز کاری را که عقل نیک می شناسد ترک نمی کند و کاری را که عقل زشت می شمارد، انجام نمی دهد.» [5]

بنابراین مقصود از عدل الهی این است که خداوند کارهای پسندیده انجام می دهد و ازکارهای قبیح و ناپسند منزه است. چنان که شیخ مفید (ره) گفته است: «فاعل عادل و حکیم کسی است که کار قبیح انجام نمی دهد و کار واجب و پسندیده را ترک نمی نماید». [6]قاضی عبدالجبار معتزلی نیز گفته است: «مقصود ما از این که خدا را توصیف می کنیم عادل و حکیم است این است که او قبیح را انجام نمی دهد یا آن را اختیار نمی کند، عمل شایسته را انجام می دهد و آن را ترک نمی کند و تمام کارهای او پسندیده و حسن است.» [7] اساس این نظریه ـ پس از قرآن کریم و احادیث نبوی ـ سخنان امام علی ـ علیه السّلام ـ و سایر ائمه هدی است.

«عدل هیچ امتیازی نسبت به سایر صفات الهی ندارد، متکلمین شیعه از این جهت این اصل را جزو اصول اعتقادی شیعه ذکر کرده اند که اشاعره ـ که اکثریت اهل تسنن را تشکیل می دهند ـ با تفسیری که از این اصل می کنند منکر این اصل هستند ولی منکر علم، حیات، اراده و... نیستند. بدین جهت اعتقاد به عدل جزء مشخصات اعتقادی شیعه به شمار می رود. هم چنان که جزء مشخصات اعتقادی معتزله نیز هست.

خلاصه سخن آن که بنابر این تفسیر که عدل از کلام یا فعل خداوند انتزاع می شود، و هر آن چه اگر از خداوند صادر گردد، پسندیده وعدل است، مثلاً اگر خداوند نیکوکاران را کیفر دهد و مجرمان را پاداش دهد، این کار عین عدل و پسندیده است، چون فعل خداست، در این صورت صفت عادل بودن خداوند زیر سؤال می رود و در واقع نفی عدالت از خداوند است. و اکثریت اهل تسنن ـ پیروان مکتب اشاعره ـ بر این عقیده اند. و از آن جا که نتیجه تفسیر شیعه و سنی های معتزلی تحکیم و اثبات این صفت برای خداوند است، لذا اعتقاد به عدل جزء مشخصات اعتقادی آنهاست.



[1] - مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 4، ص 418.

[2] - عبدالرحمن بن احمد الایجی، المواقت فی علم الکلام، 323.

[3] - مطهری، مرتضی، عدل الهی، ص 53 و 54.

[4] - عدل الهی، ص 53 و 54.

[5] - عدل الهی، ص 54.

[6] - مصنفات شیخ مفید، ج 10 (النکه الاعتقادیه)، ص 32.

[7] - قاضی عبدالجبار، شرح اصول خمسه، ص 301.


مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است