در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
در گذشته مردم ضرر گوشت خوک را نمی شناختند و میکروبی که در آن وجود داشت- که آن را «تریشین» می گویند- عوارض بسیاری برای خورنده به وجود می آورْد و بشر نه آن را می شناخت و نه وسیله ای داشت که آن را از بین ببرد، ولی پیغمبر با نور وحی و نبوت این حقیقت را دریافته بود. حرام بودن گوشت خوک به واسطه ی همین میکروبی است که در بدن خوک وجود دارد. ولی امروز ضرر این گوشت و راه از میان بردن آن هم کشف شده است، پس اگر خود پیغمبر هم امروز باشد و از او سؤال کنیم که با وسایلی که جدیداً پیدا شده است باز هم گوشت خوک را نخوریم؟ لابد خواهد گفت که نه دیگر، حالا می توانید بخورید. آن روز که ما گفتیم، وسایلی برای از بین بردن این میکروب نبود و حالا که هست دیگر مانعی ندارد؟
پاسخ:

 

..بعضی از مقدمات این حرف درست است ولی بعضی دیگر از مقدماتش ناقص است. این مطلب که شما می گویید هر حکم که در اسلام هست دلیلی دارد، راست است. این را علمای اسلام به این ترتیب بیان می کنند که در هر دستوری از دستورات اسلام حکمت یا حکمت هایی نهفته است و به تعبیری که علمای فقه و اصول استعمال می کنند احکام تابع یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی است؛ یعنی اگر اسلام چیزی را حرام کرده است چون مفسده ای وجود داشته است حرام کرده، خواه مفسده ی جسمی باشد خواه روحی، خواه به زندگی فردی بستگی داشته باشد خواه به زندگی اجتماعی، در هر حال یک ضرری در آن بوده است که حرام شده است. یعنی تحریم تعبدی به این معنی که بدون دلیل یک چیزی حرام شده باشد اصلاً وجود ندارد، و هیچ عالمی از علمای شیعه چنین حرفی نمی زند.

البته از علمای اهل تسنن مانند اشعریها این حرف را می زنند. آنها یک فکر غلط داشتند که به عالَم اسلام بسیار صدمه زد. چون توحیدشان کامل نبود گفتند: خدا بالاتر است از اینکه وقتی دستوری می دهد دستورش تابع یک مصلحتی باشد، خدا بالاتر از این است که بخواهد کاری که شخص می کند به خاطر یک مصلحت و فرار از یک مفسده باشد، این انسانها هستند که وقتی دستور می دهند به خاطر یک مصلحتی است، خدا بالاتر از این حرفهاست، خدا اگر گفت کاری را بکن بدون دلیل است و اگر گفت نکن باز بدون دلیل است. ولی در همان زمانها این مطلب از ائمه ی ما سؤال شده است که آیا این حرفها درست است؟ گفتند: نه، غلط است. خدا هیچ کاری در خلقت و یا در شریعت بدون مصلحت و حکمت نمی کند. عدل الهی ایجاب می کند که خدا، هم در خلقت و هم در شریعت عادل باشد و اگر عدل یکی از اصول دین است روی همین حساب است.

آنها اگرچه اسمشان باقی است ولی عملاً تقریباً منقرض شده اند. الآن تمام سنی هایی که وجود دارند به اسم اشعری هستند، ولی در واقع این عقیده را از میان برده اند و عملاً طرفدار این حرف نیستند.

پس این مطلب که شما گفتید اگر در دین اسلام یک چیزی حرام شده است دلیلی داشته، حرف درستی است. این را من هم قبول دارم. مثلاً اینکه گوشت سگ حرام است یا سگ نجس است، بدون دلیل نیست. حتماً در سگ یک چیزی وجود دارد که برای انسان ضرر دارد. البته در صدر اسلام هنوز این حرفهایی که الآن می زنند وجود نداشت. ولی یک مطلب دیگر هست و آن اینکه فرض کنیم عالمی یا مجتهدی پیدا بشود که برایش یقین بشود که اسلام که گفته است گوشت خوک حرام است منحصراً به خاطر همین میکروبی است که امروز کشف شده است. او فتوا خواهد داد: پس حالا دیگر گوشت خوک حلال است. ولی ما قبول نخواهیم کرد.

مجتهد باید پخته باشد. ممکن است برای چیزی که حرام شده است دهها خطر وجود داشته باشد و امروز علم یکی از آنها را کشف کرده و مابقی هنوز مانده باشد.

شما می بینید مثلاً علم پنی سیلین را کشف و آثارش را بیان می کند و تمام مردم به آن روی می آورند. بعد از چند سال متوجه می شوند که ضررهایی هم دارد و لااقل برای همه ی مریضها تجویز نمی کنند. علم گوشه ای را کشف می کند و گوشه ی دیگر برایش پنهان می ماند. حالا برای یک نفر مجتهد کِی یقین پیدا می شود که علت اینکه اسلام گفته است گوشت خوک حرام است منحصر به همین میکروبی است که علم کشف کرده است؟ ! اگر بگوید، عجله به خرج داده است و باید از او سؤال کرد آیا شما یقین دارید که بیست سال دیگر چیز جدیدی کشف نشود؟ .

مثلاً ممکن است خصایص بعضی از حیوانات در گوشتشان وجود داشته باشد، به طوری که خورنده ی آن گوشت آن خصایص را بگیرد. از جمله صفات خوک این است که خیلی کثیف است. در حدیث است که یکی از خصایص روحی این حیوان این است که [غیرت ندارد و خوردن گوشت او] غیرت را از بین می برد. البته می دانید هرکدام از حیوانات خصایص روحی مخصوص به خود دارند، مثلاً وفا در سگ زیاد است (سگ در مقابل احسانی که به او می شود آن احسان را نادیده نمی گیرد ولی گربه این طور نیست) و یا غیرت ناموس در خروس زیاد است و حیوانی که اصلاً این خاصیت در او نیست خوک است. وقتی از امام رضا علیه السلام راجع به حرمت گوشت خوک سؤال می کنند می فرماید: لِاَنَّهُ یُذْهِبُ الْغیرَةَبرای اینکه غیرت را از بین می برد. بعد در آنجا گفتم این حالتی که شما الآن در اروپا می بینید، اثر گوشت خوک است که حاصلش را بروز داده است.

پس این نپختگی است که وقتی انسان یک فلسفه ای را درباره ی احکام پیدا کرد بگوید هرچه هست همین است. مثلاً در باب مشروب یک کسی بگوید- البته مشروب در تمام شرایع حرام بوده است- علت اینکه مشروب حرام است این است که برای کبد و قلب مضر است ولی تجربیات نشان داده است که اگر کسی به مقدار کم مصرف کند نه فقط مضر نیست بلکه نافع است، پس شراب کمش حلال و زیادش حرام است. این هم باز دستپاچگی دیگری است. نه، انسان باید در این جور مسائل سرعت به خرج ندهد.

بعضی از افراد در قدیم می گفتند علت حرمت شراب زایل کردن عقل است و ما یک طبیعتی داریم که در ما شراب ایجاد سُکر و مستی نمی کند، پس شراب بر ما حلال و بر دیگران حرام است. نه، این جور نیست. اولاً ممکن است هزاران دلیل برای حرمت شراب وجود داشته باشد که ما هنوز به آنها نرسیده ایم. ثانیاً یک شی ء حرام ولو اینکه یک ذره اش آن خاصیت ضرری را نداشته باشد ولی باید آن را به طور دربست حرام کرد که مردم اصلاً به سوی آن نروند. [1]

پایگاه شهید مطهری ،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است