در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
اقلیتهای مذهبی و سیاسی هم در این انقلاب شرکت داشته و سهیم بوده اند، آیا آنها هم رنگ اسلامی داشته اند؟
پاسخ:

 

 

معنای این که یک انقلاب، اسلامی باشد این نیست که همه شرکت کنندگان در آن بدون استثناء روح اسلامی داشته اند یا همه آن کسانی هم که روح اسلامی داشته اند روح اسلامی شان به یک درجه بوده.

این را ما در کل و مجموعش حساب می کنیم، می گوییم آنچه که روح این نهضت را تشکیل می داده چه بوده؟ آنچه که استوانه این نهضت را تشکیل می داده چه بوده؟ آیا در انقلاب صدر اسلام فقط مسلمین شرکت داشتند؟ نه، در انقلاب صدر اسلام، ما مواردی پیدا می کنیم که اقلیتهای مذهبی هم شرکت داشتند، چطور؟ مثلا در ایران، قبل از این که اسلام بیاید اکثریت مذهبی را زردشتی ها تشکیل می دادند؛ اقلیتِ یهودی، اقلیت مسیحی و اقلیت مانوی هم وجود داشتند ولی در پیروزی مسلمین بر ایران آن اقلیتها با مسلمین همدست بودند، چرا؟ برای این که آن اقلیتها از دست مذهب حاکم که مذهب مجوس و زردشتی بود فوق العاده رنج می بردند و فکر می کردند (حسابهایش را کرده بودند) که اگر اسلام حاکم شود با این که باز هم به صورت اقلیتی باقی خواهند ماند ولی اقلیتِ در زیر لوای اسلام را بر اقلیت بودن در زیر لوای دین مجوس ترجیح می دادند. تاریخ نشان می دهد که وقتی مسلمین به ایران آمدند اقلیتها مخصوصا یهودیها به مسلمین کمک کردند، چون یهودیها در آن دوره ایران، هم از دست مسیحیهای ایرانی که در حال رشد بودند رنج می بردند هم از دست زردشتیهای ایرانی.

در مصر هم همین طور بود، اکثریتْ مسیحی بود و اقلیت یهودی، و یهودیها از سوی مسیحیها آزادی نداشتند، مسلمین که آمدند یهودیها به کمک مسلمین شتافتند علیه مسیحیها.

پس این اقلیت در پیروزی مسلمین نقش داشتند اما این مقدار نقش داشتن سبب نمی شود که بگوییم پس نهضت صدر اسلام یک نهضت مشترک اسلامی و یهودی بوده، بلکه روح نهضت را اسلام تشکیل می داد. در این نهضت هم همین طور است، اقلیتهای غیر مسلمان اعم از اقلیتهای مذهبی و اقلیتهای سیاسی غیر مذهبی شرکت داشتند اما آنها به دلیل این که اقلیتشان خیلی ناچیز بود و هست- که این رفراندوم  نشان داد- قهرا نقش عمده نداشتند.

مسئله مهمتر- که این مسئله قابل توجه است و اگر کسی می تواند، بهتر تحلیل کند- این است که برخی اقلیتها بالخصوص اقلیتهای ماتریالیستی [عامل توقف نهضت بودند من نمی خواهم در صداقت افرادی از اینها که کشته شدند تردید کنم، و کاری ندارم که نسبت این کشته شدگان با شهدای اسلامی چه نسبتی بوده، به اثرش نگاه می کنم. یک جوان مسلمان که کشته می شد، در جامعه اسلامی موج ایجاد می کرد. یک کمونیست که کشته می شد نگرانی ایجاد می کرد: نکند که ما به طرف کمونیسم می رویم! یعنی نه تنها عامل حرکت نبود بلکه عامل توقف هم می شد. چرا دستگاه کوشش داشت به جوانان مسلمان رنگ مارکسیستی بزند؟ اگر مارکسیسم موج خیز می بود محال بود که بگوید این، هم مسلمان است هم مارکسیست. اگر می گفت هم مسلمان است هم مارکسیست یعنی از دو منبعِ حرکت دارد تغذیه می شود. نمی توانست مسلمان بودنش را انکار کند می گفت یک مسلمانِ مارکسیست است. مسلمان بودنش در مردم موج ایجاد می کرد، می خواست با تهمت مارکسیست بودن جلو این موج را بگیرد. این است که آنها از نظر عدد سهمی دارند ولی از نظر ایجاد موج نه تنها سهمی ندارند بلکه سهم منفی دارند. این همه که دستگاه و دنیای استعماری و امپریالیستی اصرار داشت که به نهضت ایران برچسب کمونیستی بزند برای این بود که می دانست اگر این برچسب را بزند از سرعت آن می کاهد و آن اوج و درجه حرارت را مقداری پایین می آورد  [1]


،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است