در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، غلامعلی حداد عادل ؛


به مناسبت سالگرد شهادت اندیشمند و فیلسوف گرانقدر حوزه شهید استاد آیة الله مرتضی مطهری در اردیبهشت ماه امسال مراسمی در مدرسه عالی تربیتی و قضایی طلاب قم برگزار شد و در این مراسم آقای دکتر حداد عادل در مورد خدمات آن شهید در زمینه «آسیب شناسی دین و دینداری » سخنرانی کرد . پیام حوزه به منظور گرامیداشت یاد آن فرزانه و به دلیل آنکه این سخنرانی نگرشی خاص به تلاشهای آن شهید در دفاع از مرزهای ایمان و عقیده است اقدام به چاپ آن می نماید .

آسیب شناسی دینی

«آسیب شناسی دینی » اصطلاح جا افتاده ای نیست . در میان اهل فضل و نویسندگان و دانشگاهیان، یک عنوان جدید است . به همین جهت ممکن است ذیل این عنوان مطالب مختلفی مطرح شود; این اصطلاح گفته شود و هر کس از آن چیزی اراده کند; اتفاق کلمه ای بر سر این اصطلاح حاصل نشده است; تا معنای واحد و - در واقع - پذیرفته شده ای، در نزد همگان داشته باشد .

این اصطلاح از علم پزشکی وام گرفته شده است . آسیب شناسی در علم پزشکی، ترجمه اصطلاح «پاتولوژی » به معنای «دانش شناخت بافتهای آسیب دیده » در بیماریهاست، که معمولا پاتولوژی یا هیستولوژی یا بافت شناسی را تداعی می کند . بافت شناسی، علم شناخت بافتهای بدن است از آن حیث که سالم هستند . و اگر از حیث بیماریها و اختلالاتی که در بافت حاصل می شود: بافت را مطالعه کنند، آسیب شناسی یا پاتولوژی می گویند .

وقتی این اصطلاح را، ما در حوزه اندیشه های دینی و بحثهای دینی به کار می بریم، لابد مرادمان این است که چه اشکالات و مسائلی در کار دین و دینداری جامعه، ممکن است بروز کند و به دین آسیب برساند بنده از آسیب شناسی دینی به معنای وسیع کلمه این معنی را می فهمم .

اگر مقصود از آسیب شناسی دینی این باشد، باید بگوییم که همه فعالیتهای استاد شهید مطهری را می توانیم مربوط به آسیب شناسی دینی بدانیم . تالیفات، سخنرانیها و اقدامات اجتماعی ایشان و همچنین درسهایی که می دادند، همه اینها، یا در جهت شناخت آسیبهایی بود که به دین و دینداری وارد می شد یا مسبوق به آن شناخت و نتیجه آن شناختها بود; یعنی یا در جهت دردشناسی بود و یا در جهت درمان آن دردها . درمان هم، بعد از شناخت درد است . اگر درد و آسیب را به معنای وسیع کلمه بگیریم ایشان، تمام عمر، کارش این بود که ببیند کجا دردی هست و آفتی هست و در کار دین و دینداری، چه درمانی می باید توصیه کرد . ایشان برازنده همان وصفی بود که امیرمؤمنان در نهج البلاغه به کار می برد «طبیب دوار بطبه » . (1)

به همین معنی، می توانیم بگوییم که فعالیت همه صاحب نظران و اهل بصیرت در عالم دین و دینداری، باز به آسیب شناسی دینی مربوط می شود; یعنی این امری نیست که اختصاص به شهید مطهری داشته باشد، بلکه هر آدم دردمند خردمندی، در عالم دیانت، باید به فکر آسیب شناسی دینی و درمان آن باشد .

احیای فکر دینی

نکته دیگر این است که هر چند این اصطلاح، اصطلاح جدیدی است، اما ما یک اصطلاح دیگری داریم که مفهوم متضایف این اصطلاح و نسبتا جا افتاده است و آن «احیای فکر دینی » است .

ما مدتی است که در جامعه مان با اصطلاح احیای فکر دینی آشنا هستیم; کتابها و مقالاتی در این زمینه نوشته شده است; شخصیتهایی به عنوان احیاگران اندیشه دینی مطرح شده اند، بخصوص در یک قرن اخیر، احیاگرانی پیدا شده اند .

خلاصه، اصطلاح احیای فکر دینی، از مفهوم مقابلش جا افتاده تر است و پیداست که احیای فکر دینی و آسیب شناسی دینی، دو روی یک سکه هستند; یعنی، دو وجهه از یک واقعیت اند، دو مفهوم مخالف اند که هم عنان و همدوش هم اند; آن کسی که می خواهد دین را احیا کند، در واقع می خواهد دین را از آسیبها و آفتهایی که به آن رسیده، درمان کند و آن را از نو بسازد; پس، آسیب شناسی در واقع کار هر کسی است که قدم در راه احیای فکر دینی می گذارد .

گاه با شخصیتهای متعددی روبرو می شوید که درصدد احیای فکر دینی بوده اند . در میان اینها مهمتر از همه، به لحاظ تاریخی، مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی است; سید جمال الدین چهره ای است که فرق او با سایر علمای زمانش، همین وجهه مت خاص احیاگری او بود، شما در آثار سید جمال، اشارات فراوانی به آسیبهایی که به دین و دینداری رسیده، می بینید . و این اشاره ها، برای کسی که می خواهد قدم در راه احیای دین بگذارد، کاملا طبیعی است . از این گونه شخصیتها در عالم اسلام زیاد بودند در ایران هم بوده اند . استاد شهید ما مرحوم مطهری بحق یکی از چهره هایی است که ما می توانیم بگوییم عمر خود را در راه احیای اندیشه دینی صرف کرد .

بنده این اصطلاح آسیب شناسی دینی را برای سهولت بحث به دو بخش تقسیم کرده ام:

الف) آسیب شناسی دینداری;

ب) آسیب شناسی دینی .

مقصودم از آسیب شناسی دینداری، شناخت آفات و موانعی است که مانع دینداری مردم می شود . و مراد از آسیب شناسی دینی، شناخت آفاتی است که به اصل دین لطمه می زند .

پیداست که آسیب شناسی دینداری یک قشر با قشر دیگر فرق می کند: برای جوانها، آنچه مانع دینداریشان می شود یک چیز است، برای میانسالان و سالخوردگان چیزهای دیگر . آسیب شناسی دینداری در شهر ممکن است حکایت از یک دسته از عوامل بکند و در روستا حکایت از عوامل دیگر . یا مثلا آسیب شناسی دینداری زن و مرد فرق می کند، همچنین آسیب شناسی دینداری طلاب با دانشجویان; بازاریان با . . .

ارتباط آسیب شناسی دینداری با جامعه شناسی

پس آسیب شناسی دینداری، به همان اندازه که می تواند یک مقوله دینی باشد، یک مقوله اجتماعی هم هست . و این از آن جاهایی است که جامعه شناسی دینی، موضوعیت پیدا می کند; یعنی می بینید یک بحثی هست که از یک سو به منابع اصیل دینی و به گوهر و حقیقت دین مربوط می شود و از سوی دیگر با اختلاف قشرهای مختلف اجتماعی، حکمش فرق می کند . این بحث در جامعه شناسی دینی مطرح می شود .

شهید مطهری یک طبیب روحانی بود که تخصصش در همین آسیب شناسی دینداری و تخصص ویژه اش در آسیب شناسی دینداری جوانان، بود .

شهید مطهری بیش از هر کس دیگری و بیش از هر موضوع دیگری، علاقه مند بود که بداند چه علل و عواملی و چه آفاتی جوانان را از دین دور می کند . ایشان بعد از اینکه به تهران آمد، بدون اینکه از ارزشهای روحانی قم اعراض کند، به سراغ دانشگاهها و جوانان و قشر تحصیل کرده رفت و بیش از هر کس دیگری مسائل و مشکلات این قشر را می دانست .

عوامل آسیبهای دینداری از دیدگاه شهید مطهری

تصور بنده این است که ایشان دو چیز را عامل اصلی در آسیب شناسی دینداری جوانان می دانست:

الف) ناآگاهی جوانان از حقیقت دین;

ب) آلودگی اخلاقی .

حال ببینیم ایشان در زمان خودشان چگونه تشخیص می دادند که جوانها اسلام را نمی شناسند; چگونه است که دانشگاهیها، دانش آموزان سالهای بالا که اهل فکرند و جستجوگرند، از حقیقت دین بی خبرند و تصوری از دین ندارند یا اینکه تصور غلطی دارند .

یکی از نشانه های عامل اول، این بود - و شاید بتوان گفت این هست - که خیلیها دین را یک امر غیرمعقول و غیرمنطقی می پنداشتند; خصوصا قشرهایی که با اندیشه های غربی و علم و فلسفه غربی آشنا بودند . عده ای از آنها تصورشان این بود که اصولا در دین نباید دنبال یک نظام منطقی و یک نظام عقلایی بود; یعنی دین بر نمی تابد که به محک تفکر عقلایی و منطقی زده شود و سربلند از بوته آزمایش بیرون آید .

یکی از کوششهای سترگ مطهری این بود که این تصور را از اذهان پاک کند و نشان دهد، اسلام نظامی است که یک انسان خردمند فرهیخته منطقی هم می تواند به آن باور داشته باشد . دین مجموعه ای از اوهام و تحکمات نیست که کسی بنابر سلیقه ای، عشقی، سابقه ای دنبال آن باشد اما قابلیت تجزیه و تحلیل و عرضه به محک علم و منطق را نداشته باشد .

این وجهه نظر، ستون فقرات نظام فکری شهید مطهری بود; همت ایشان این بود که این تهمت را از دین دور کند و به عنوان یک فیلسوف، هیچ وقت اعتماد خودش را به عقل از دست نمی داد و همواره در طرح مباحث و ارتباط با مخاطبان خودش، راهی را که مبتنی بر تفکر عقلانی بود، برمی گزید . بخش قابل توجهی از آثار شهید مطهری را همین دفاع از جنبه عقلانی اسلام تشکیل می دهد، ایشان آن اندازه که به فلسفه اسلامی غیرتمند بود برای این بود که می خواست این توهم را که جهان بینی دینی مبتنی بر یک نظام عقلانی نیست دور کند .

در آسیب شناسی دینداری جوانان، تصور غلط دیگر که به ناآگاهی جوانها از حقیقت دین مربوط می شود «خرافی پنداشتن دین » است; یعنی دین را مجموعه ای آمیخته و همراه با خرافات می دانستند .

ایشان در لابلای آثارشان هر جا که فرصت به دست آورده اند، با شجاعت به آن خرافاتی که دامان دین را آلوده و چهره دین را در نظر جوانها، زشت کرده، اشاره و اعتراض کرده اند و با صراحت آنها را نفی کرده اند تحریف زدایی از واقعه عاشورا از این نمونه است .

یکی دیگر از آسیبهایی که در این بخش مطرح است، منافی دانستن دین با علوم جدید و پیشرفت و صنعت و توسعه و امثال آن است .

البته امروز دیگر این مساله حل شده ولی شاید هفتاد سال پیش، یک گره کور بوده است . تصور بسیاری از کسانی که با علوم غربی کم و بیش آشنا بودند، این بود که علم، رقیب دین است و آنجا که علم نباشد، دین مطرح است و آنجا که علم مطرح است دیگر جایی برای تفکر دینی باقی نمی ماند . و خیلیها فکر می کردند که دوران علم فرا رسیده و دوران دین سپری شده است .

مطهری سعی کرد با این درد مبارزه کند و تفهمیم بکند که شناخت قانونمندیهای طبیعت، تحت عنوان علوم تجربی و بیان آن در قالب قوانین ریاضی، هیچ منافاتی با دین و دینداری ندارد، بلکه این از لوازم جامعه اسلامی است; لذا بخشی از آثار خود را به این اختصاص داده بود .

یکی دیگر از آفاتی که در این باب بود و هست، این تصور است که دینداری با زندگی سعادتمندانه در دنیا منافات دارد . خیلیها از دینداری و دین فرار می کردند و حرفشان این بود که: با دین و دینداری نمی شود خوشبخت بود و زندگی درست و حسابی داشت . این کشورها و شهرهای اسلامی را ببینید، همه چیزشان آشفته و بی نظم است، قوانینشان عمل نشده است، نه نظمی، نه نظافتی، نه بهداشتی; اما آنهایی که دین را در حاشیه قرار داده اند زندگیشان سعادتمندانه و مرتب و منظم است . مطهری، در این زمینه هم کار کرد .

یکی دیگر از مباحث در همین زمینه، تصور ناتوانی دین در اداره جامعه در مسیر تحولات زمانه بود، خیلیها انتقاد می کردند و این تصور را داشتند که چگونه ممکن است با تحولات شگرفی که در روزگار ما به ظهور می رسد، دین همچنان بتواند درمان دردها باشد و تناسب خود را با نیازهای بشر حفظ کند .

ایشان سخنرانیهای متعددی تحت این عنوان کردند، کتاب و مقاله نوشتند، بحث خاتمیت به همین مساله مربوط می شود و یا سخنرانیهایی که بعد از شهادتش به نام «اسلام و مقتضیات زمان » به چاپ رسید، به همین مطالب مربوط است .

موضوع مهم دیگری که جوانها را از دین و معنویت و خداشناسی و خداپرستی دور می کند و از مقوله شبهات فکری و نظری نیست، مشکل اخلاقی است که یک بلیه ای است که خصوصا دامنگیر جوانان، به لحاظ سن و سال و بحران غرایز و مقتضیات موجود و موانع مفقود در جامعه آن روز بود . مطهری، از این باب خیلی رنج می برد .

ایشان در کتاب علل گرایش به مادیگری - که از نام این کتاب پیداست که یک نوع آسیب شناسی است - یکی از علل گرایش به مادیگرایی را همین مفاسد اخلاقی ذکر می کنند و می گویند: وقتی یک کسی در مسیر مفاسد اخلاقی افتاد، فساد اخلاق زمینه اعراض او از دین می شود; چون دین را مزاحم تمنیات خود می بیند و اگر جامعه ای پاک باشد به انحای گوناگون، مستعد دینداری می شود و اگر در جامعه ای فساد باب شود، مردم از دین دور می شوند خصوصا جوانها .

نمونه هایی از اقدامات درمانی شهید مطهری

از اقدامات درمانی شهید مطهری برای این بیماری، سخنرانیها و کتابهایی است که در باب مسائل جنسی و حجاب و ازدواج و اخلاق جنسی نوشته است . ایشان تشخیص می دادند که چگونه بی حجابی، یک مفسده اخلاقی است و یک آسیبی به دینداری جوانان است، این بود که آن کتاب مساله حجاب را نوشتند .

یکی دیگر از خصوصیات شهید مطهری، توجه به «دو جنسی بودن جامعه » است . ایشان توجه داشتند که زنان، به یک معنی قربانی بی توجهی شده اند و هم به یک معنی ابزاری برای دور شدن جامعه از دینداری اند . ایشان معتقد بود که باید برای زنان در جامعه اسلامی، سرمایه گذاری کافی شود تا لااقل جبران بی توجهیهای گذشته بشود،

کتاب حقوق زن در اسلام ناظر به همین توجه ایشان به این قشر جامعه بود .

شهید مطهری و آسیب شناسی دین

مطهری در کار آنهایی که مدعی بودند دارند دین را معرفی می کنند دقیق می شد و سعی می کرد اشکالات آنها را کشف کند .

موضع گیری استاد مطهری در برابر سه گروه

در این زمینه شهید مطهری، حداقل با سه گروه مواجه بود:

1) آن دسته از روحانیانی که گرفتار جمود بودند، آنهایی که الان هم، انقلاب با آنها مشکل دارد، آن عده که امام در این اواخر، بث و شکوای خود را از آنها بیان داشت .

مطهری سعی می کرد با جمود حاکم بر افکار و اذهان این دسته از روحانیان، مخالفت کند . مطالب مفصلی که ایشان در مقام مخالفت با تفکر اخباری بیان کرده، در همین زمینه است .

2) یکی دیگر از آن قشرها، روشنفکران مذهبی بودند; کسانی که روحانی نبودند، از حوزه برنخاسته بودند ولی متدین بودند، مسلمان بودند، می نوشتند، سخنرانی می کردند و دین را به جامعه و جوانان معرفی می کردند .

مطهری به تصویرهایی که اینان از دین ترسیم می کردند، حساس بود . در عین اینکه متانت و تواضع خود را حفظ می کرد و هیچ وقت بی انصافی نمی کرد و جوانب بحث را خلط نمی کرد، اما، کوتاه هم نمی آمد . نسبت به مرحوم مهندس بازرگان، احترام قائل بود . اما با شجاعت و صراحت در مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم انتقادات جدی خودش را به نظام فکری مهندس بازرگان - آنجایی که در کتاب راه طی شده دین را معرفی می کند - مطرح می کند و چون مقام، مقام دفاع از دین بود، ایشان ملاحظه اشخاص را نمی کرد .

همین روش را در مورد دکتر شریعتی داشت . با اینکه خیلیها سکوت می کردند یا مایل نبودند که ایشان اشتباهات دکتر شریعتی را ذکر کند، در محافل مذهبی، اشکالات خود را می گفت . بنده یادم هست در عید فطری که فکر می کنم سال 56 بود، بعد از نماز به منزلشان رفتیم; عده ای از اعضای انجمن اسلامی پزشکان به دیدن ایشان آمده بودند; از جمله صحبتهایی که مطرح کردند این بود که شما چرا با دکتر شریعتی مخالفید؟ ایشان خیلی خونسرد گفتند:

فلان موضوع جزء مسلمات اسلام هست یا نه؟ جزء احکام اسلام هست یا نه؟ گفتند: بله . گفت: خوب . این نوشته ها را شما بخوانید . اگر من بگویم کسی با خواندن اینها فکر می کند، اصل این موضوع در اسلام نیست، حق دارم این اعتراض را بکنم یا نه؟ گفتند: بله . گفت: حرف من ازا ین قبیل است .

شیوه ایشان، در مورد بعضیهای دیگر هم همین طور بود .

خلاصه، ایشان از ناحیه روشنفکران مذهبی، بیشتر نگران التقاط بود . بارزترین و کریه ترین چهره التقاط را در آثار مجاهدین خلق می دید و شاید از آنها بدتر، در آثار گروه فرقان .

یک عده قلم برداشته بودند و تحت عنوان اسلام، کتاب و مقاله می نوشتند تفسیر قرآن می کردند اما یکسره آمیخته با شوائب مکتبهای مادی، یک چهره التقاطی به نام اسلام راستین از اسلام معرفی می کردند . مطهری، با شجاعت، در مقابل این آسیبها ایستادگی می کرد و این، خیلی کار سختی بود; برای اینکه بعضی از این گروهها با فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی وجهه ای - خصوصا در بین جوانهای دانشگاهی - کسب کرده بودند، اگر روز روشن را می گفتند شب است، عده ای مصلحت اندیشی می کردند و می گفتند: نباید گفت اینها اشتباه می کنند; چون دشمن استفاده می کند .

یادم هست، شبی ایشان در ایام محرم، در مسجدی گفته بودند: جمله ان الحیاة عقیدة و جهاد حدیث نیست، ما در منابع خودمان گشتیم، سندی برای این عبارت پیدا نکردیم . پس دانشجویان فکر نکنند که این کلام معصوم است . آقای مطهری می گفت: هر عقیده و جهادی مطلوب نیست; پس برای شما فرق کند مبارزه به نام اسلام و مبارزه به اسم مارکسیسم . ایشان، این حرف را بالای منبر گفته بود، چه وقت؟ آن وقت که بازار این حرفها در دانشگاه داغ بود . یادم هست، فردای آن روز یکی از دانشجویان مذهبی آمد نزد من (چون ارادت بنده را به ایشان می دانست) با یک دامن گله از آقای مطهری که: ایشان اصلا حساب نمی کند . الآن وقت این حرفها نیست . عده ای را می رنجاند و . . . .

اما مطهری اهل این حرفها نبود . در مقدمه چاپ هشتم علل گرایش به مادیگری دقیقا، به سمت افکار التقاطی هدفگیری و به گروه فرقان اعلام جنگ کرده است . بنده می توانم بگویم جزء اخیر علت تامه برای شهادت ایشان، همین مخالفت با گروه فرقان بود که بیش از همه در این مقدمه منعکس است .

3) سومین گروه «تحریفگران » بودند . اینجا، مخاطب مطهری، وعاظ و گویندگان و اهل منبر بودند . ایشان به سخنان گویندگان مذهبی، خیلی حساس بودند و دیده اید که با چه شهامتی به تحریفات آنها در واقعه عاشورا اعتراض می کند .

بنده، شجاعت مطهری را در مقابل گروهی که در واقع مطهری خود را متعلق به آنها می دانست کمتر از شجاعت او در مقابل دستگاه طاغوت نمی دانم .

چیزهایی را که عادی شده بود، همه قبول و یا حداقل سکوت می کردند، ایشان اعتراض می کرد . و این همه، ناشی از ایمان و اخلاص آن بزرگوار بود که در بند خوشایند این و آن نبود، کار را برای رضای خدا می کرد و در مقام بندگی، کارها را کوچک و بزرگ نمی کرد . اگر یک وقت شان دین اقتضا می کرد که ایشان یک سری کارهای کم اهمیت هم بکند، ابایی نداشت .

شهید مطهری در واقع، درخشنده ترین گوهری است که حوزه به دانشگاه تحویل داده است آیا نباید رابطه با شهید مطهری را جدی بگیریم؟ امروز درست است که با پیروزی انقلاب اسلامی امکانات تازه ای در اختیار ما قرار گرفته و نعمت بزرگی عاید ما شده است، اما فکر نکنید، خطرهایی که شمردم، همه اش، از میان رفته است . ببینیم چقدر با آثار استاد شهید که زبده اندیشه های امام، علامه طباطبایی و بزرگان دیگر است، انس داریم .

امیدوارم خداوند به همه ما توفیق ایمان و عمل صالح و خدمتگزاری به انقلاب اسلامی را عنایت بکند و ما بتوانیم در حوزه و دانشگاه، در همه جا، وظیفه خودمان را انجام دهیم .

پی نوشت:

1) خطبه 108، صبحی صالح .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است