در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: www.rasekhoon.net، فتاحی زاده، فروغ ؛


اعجاز

استاد شهید مطهری در آثار متعدد خویش سخنان زیادی در بحث اعجاز مطرح کرده و جنبه های لفظی و معنوی اعجاز قرآن را کم و بیش مورد بحث قرار داده است. ایشان در مورد پندارها و اشکالاتی که در مورد اعجاز قرآن مطرح شده اند یا آیات و سوره ای که با آن ها معارضه شده، سخنی به میان نیاورده است. در مورد «تحدی» قرآن می فرماید: قرآن معجزه ی جاوید خاتم الانبیاست. از بدو نزول قرآن در مکه، رسول اکرم(ص) رسما مردم را به تحدی دعوت کرد . یعنی مدعی شد که قرآن کار خداست و از هیچ بشری ساخته نیست که بتواند مثل آن را بیاورد. اگر قادرید مثل آن را بیاورید، اما بدانیدکه اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند، قادر نخواهند بود . مخالفان پیامبر نه در آن زمان و نه در زمان های بعد، نتوانسته اند به این مبارزه طلبی پاسخ مثبت بدهند .

توجیه مخالفان در آن عصر این بود که می گفتند قرآن جادو است . این اتهام در واقع اعتراف ضمنی به خارق العاده بودن قرآن بود . مخالفان پیامبر از هیچ معارضه ای با پیامبر (ص) برای تضعیف ایشان مضایقه نکردند و تنها کاری که به آن دست نزدند، آوردن مانند قرآن بود [مطهری، (الف) 1374: 213-212]. این که معجزه ی حضرت رسول کتاب ایشان بود، متناسب با عصر ایشان است که عصر پیشرفت علم و فرهنگ بوده است و با پشرفت بیشتر علم و دانش، تدریجا جنبه هایی از اعجاز این کتاب آسمانی مکشوف می شوند که قبلا مکشوف نبوده اند.

معجزه ی ختمیه برخلاف معجزات سایر پیامبران از قبیل عصا را اژدها کردن و مرده را زنده کردن نیست، بلکه از مقوله ی کارهای بشری است، اما عملی غیربشری است و از قدرت غیبی و ماورای طبیعی سرچشمه می گیرد [همان، ص 208-206].

 

الف) برخی از مزایای قرآن نسبت به سایر معجزات  

1. از نوع سخن بودن: قرآن خودش مبین یک سلسله مطالب است، چرا که به آن اندازه که سخن معرفی کننده ی فاعل و گوینده ی خودش است، هیچ امر دیگری نمی تواند کننده ی کار را به آن دقیقی معرفی کند.

2. قابلیت بقا: هیچ اثری مثل سخن قابل بقا نیست . سر اینکه معجزه ی اصلی خاتم الانبیا از نوع سخن انتخاب شده، این است که این دین، دین خاتم است و باید جاویدان بماند و تنها اثری که می تواند جاودان بماند، سخن است [مطهری، (د)1374 : 592-528].

 

ب ) وجوه اعجاز قرآن  

قرآن از دو جنبه معجزه است: جنبه ی لفظی و جنبه ی معنوی . جنبه ی لفظی یعنی از جنبه ی هنر و زیبایی، و جنبه ی معنوی یعنی از جنبه ی علمی و فکری.

1. جنبه ی لفظی: زیبایی مربوط به فن است و علم مربوط به کشف. یکی از وجوه اعجاز قرآن، جنبه هنری است که اصطلاحاً به آن فصاحت و بلاغت می گویند. قرآن از جنبه ی فصاحت و بلاغت و زیبایی سخن بی نظیر است . قرآن سبک خاصی دارد . شعر نیست، زیرا وزن و قافیه را که از مختصات شعر است، ندارد و تخیل نیز که از ارکان دیگر شعر است، در آن وجود ندارد . قرآن نثر هم نیست، زیرا هیچ نثری آهنگ بردار نیست، اما قرآن آهنگ پذیر است. تنها کتابی که با آهنگ می توان آن را قرائت کرد، قرآن است [مطهری، 1372، ج 2]. اعجاز قرآن در پرتو ساختار همان الفاظ ویژه ای است که از سوی خدا نازل شده و نمی توان کلمات آن ها را جابه جا کرد و تغییر داد ؛ هرچند از نظر معنا یکسان نباشند [مطهری، 1376، ج 12:1].

زیبایی قرآن نه مخصوص زمان خاصی است و نه به نژاد و فرهنگ خاصی اختصاص دارد . علاوه بر کشورهای اسلامی، کشورهای غیر اسلامی نیز از لحاظ آهنگ و زیبایی، قرآن را در برنامه های رادیویی خویش قرار داده اند . هندسه ی کلمات در قرآن بی نظیر است، حتی یک کلمه هم قابل پس و پیش کردن نیست. از این حیث، قرآن مانند ساختمانی زیباست که کسی نمی تواند با تغییر دادن و جابه جایی کلماتش، آن را زیباتر سازد یا بهتر از آن را بسازد.

جنبه ی دیگر زیبایی قرآن، سبک بیان آن است. سبک ها با هم متفاوت اند. سبک صاحب «ناسخ التواریخ» با سبک سعدی فرق می کند. سبک قرآن با سبک نهج البلاغه متفاوت است. اگر یک آیه از قرآن بین عبارات نهج البلاغه باشد، آیه ی قرآن به راحتی قابل تشخیص است. مطلب دیگر، حلاوت و شیرینی قرآن است که متناسب با ذائقه ی انسان است، طوری که انسان از شنیدن آن خسته نمی شود . هر چه هم که تکرار شود، از شیرینی اش کاسته نمی شود [مطهری، (د) 1374: 561-551].

 

2. جنبه ی معنوی : این جنبه به محتویات قرآن مربوط می شود . اگر مباحث الهیات قرآن را مورد توجه قرار دهیم یا منطق قرآن را در مورد فلسفه ی تاریخ و فلسفه ی اخلاق مطالعه کنیم، می فهمیم این ها مباحثی هستندکه قرآن در مورد آن ها رسالت دارد . قرآن کتاب پزشکی یا مهندسی نیست، بلکه کتابی است که رسالتش هدایت مردم است . قرآن واضع یک سلسله قوانین و مقررات است ؛ چه در باب عبادات، چه در مسائل اجتماعی، چه در باب حقوق اجتماعی و حقوق خانوادگی.

در ارتباط با حقوق زن در قرآن، مسائل زیادی در سطح بسیار عالی آمده اند. دلیل دیگر بر اعجاز قرآن، امی بودن پیامبر است [همان، ص 601-581]. آن چه مورد اتفاق علمای مسلمان و غیرمسلمان است، این است که حضرت رسول (ص) قبل از رسالت کوچک ترین آشنایی با خواندن و نوشتن نداشته اند، اما در دوره ی رسالت، موضوع به این اندازه قطعی نیست . در این دوره، آن چه مسلم است، عدم توانایی ایشان در نوشتن است [مطهری، (ه) 1374 : 208-205]. از سخنان شهید مطهری چنین بر می آید که آن چه بشر از آوردن آن در عجز است، جنبه ی لفظی و جنبه ی معنوی قرآن توأم با هم است.

 

تحریف  

استاد مطهری می فرماید: تحریف در زبان عربی از ماده ی «حرف» است، یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر اصلی خود. تحریف در واقع نوعی تغییر و تبدیل است و انواعی دارد : تحریف لفظی و تحریف معنوی .

تحریف لفظی آن است که ظاهر مطلبی را عوض کنند. گفته یا نوشته ای را کم یا زیاد کنند یا پس و پیش کنند، طوری که معنی آن عوض شود. تحریف لفظی نیز اقسامی دارد:

1. تحریف به تبدیل: جای گزینی کلمات با واژه های مرادف یا غیر مرادف، طوری که موجب رخنه در معنا شود. به ابن مسعود نسبت داده اند که این کار را جایز می دانسته است، اما این امر درست نیست.

2. تحریف به افزایش: کسی مدعی این قسم نشده است، جز گروهی از خوارج که سوره ی یوسف را حاکی از داستان های عاشقانه و دور از شأن وحی می دانستند.

3. تحریف به کاهش: محل اختلاف بیشتر همین قسم است که آیا جمله و کلمه ی آیه یا سوره ای از قرآن که بر پیامبر نازل شده، ساقط شده است یا خیر. اعتقاد همه ی فرق اسلامی آن است که قرآن موجود همان است که بر پیامبر نازل شده و هیچ گونه کاهشی در آن رخ نداده است.

تحریف معنوی: نیز آن است که در لفظ تغییری ایجاد نشود، بلکه آن را طوری معنی کنند که خلاف مقصود گوینده باشد . تحریف معنوی به نحوه ی تفسیر و توجیه و تأویل معنی سخن مربوط است.تحریف معنوی یعنی تفسیر قرآن بدون استناد به مبانی و اصول فهم آن و با تفسیر براساس رأی شخصی و انگیزه ی درونی خود که غالبا از طریق فرق گوناگون کلامی، متصوفان، عالمان دربار حکومت های ستمکار و صاحبان افکار التقاطی رخ داده است [سعیدی روشن، 1377: 200- 199]. تحریف قرآن تحریف لفظی نیست، یعنی در قرآن نه یک کلمه زیاد شده و نه یک کلمه کم شده است، بلکه در قرآن تحریف معنوی و تفسیر و تأویل های بی جا و توجیهات غلط صورت گرفته اند [مطهری، 1376، ج100:1].

 

تحریف عواملی دارد، از جمله:  

1. غرض ها و عداوت های دشمنان؛

2. تمایل بشر به اسطوره سازی و افسانه سازی [همان، ص 41-40].

 

ظاهر و باطن  

طبق مضمون یک سلسله احادیث و اخبار، قرآن ظهری دارد و بطنی. بطن آن هم شامل هفت بطن است. در برخی اخبار، به جای ظهر و بطن، ظاهر و باطن آمده است. ظاهری که همه ی مردم درک می کنند و باطنی که فقط برخی به آن دست می یابند. آن باطنش هم باطنی دارد . یعنی کسانی که به آن باطن می رسند، برخی در آن می مانند و برخی جلوتر می روند و آن باطن هم باطنی دارد تا هفت باطن. روایت هایی با عنوان «روایت های حروف هفت گانه» از سوی اهل سنت آمده اند که مضمون همه ی آن ها این است که قرآن با هفت حرف نازل شده است.

استاد مطهری می فرمایند محققین قائل اند: این هفت حرف با آن جایی که می گوید قرآن هفت بطن دارد، یک مقصود بیشتر نیست. عده ای قائل اند که یک لفظ را در آن واحد می شود در چند معنا به کار برد. از جمله استدلال کرده اند به همین روایات «سبعه احرف» که ادعا کرده اند، مراد پیغمبر این است که در قرآن یک لفظ در آن واحد در چند معنی استعمال شده است. این سخن مورد قبول علما نیست. انسان به هر نسبت که کامل تر بشود، معانی بیشتری از قرآن کریم را درک می کند. معانی قرآن صرفا همان معانی نیست که اعراب صدر اسلام درک می کرده اند. قرآن که تنها بر آن ها نازل نشده است، کسی حق ندارد قرآن را مطابق هوای نفس خودش تفسیر کند. همه حق دارند در قرآن تدبر کنند و در تدبر کنند و در تدبر های خود به مطالب تازه ای برمی خورند که گذشتگان به آن ها برخورد نکرده اند. [مطهری، 1361: 162-159].

 

حروف مقطعه 

29 سوره از سور قرآن با حروف تهجی آغاز شده اند که به قول زمخشری، بعضی از اسامی حروف معجم را در بردارند و نسبت به سایر حروف، بیشترین نقش را در کلام پروردگار ایفا می کنند. استاد مطهری در این باره می فرمایند: حروف مقطعه یعنی حروف الفبا که با یکدیگر ترکیب نشده اند. سوره هایی که با حروف مقطعه آغاز شده اند، برخی با یک حرف آغاز می شوند، مثل سوره ی ق. برخی با دو حرف آغاز می شوند، مثل یس و طه. بعضی با سه حرف آغاز می شوند مثل طسم و الم . برخی با چهار حرف شروع می شوند مثل المر. برخی نیز با پنج حرف آغاز می شوند مثل حمعسق و کهیعص. وجود حروف مقطعه از مختصات قرآن است و در هیچ کتاب آسمانی و غیر آسمانی دیگری چنین چیزی وجود ندارد. مراد از این حروف چیست؟ در این باب نظریاتی بیان شده اند که به برخی از آن ها اشاره می شود:

1. سلسله رمزهایی هستند میان گوینده و شنونده.

2. اسم های قرآن یا نام های سوره هایی هستند که در اول آن ها آمده اند.

3. سوگند هستند.

4. اشاره به اعجاز قرآن دارند.

در ارتباط با حروف مقطعه، مردی مصری به نام رشاد خلیفه، روی 14 سوره از سوره هایی که با این حروف آغاز شده اند، محاسبه ی رایانه ای انجام داد و به این نتیجه رسید که در هر یک از این چهارده سوره از قرآن که با حروف مقطعه شروع شده اند، این حروف نسبت به تمام حروفی که در آن به کار رفته اند، نقش بیشتری دارند.

استاد مطهری نظر دیگری را نیز بیان می دارند و می فرمایند: از قدیم تا به حال بحثی مطرح است که در نظام هستی اول چه بوده است. دو جواب ابراز شده است: برخی می گویند اول کلمه و سخن بوده و سپس ماده پیدا شد. نظر دوم عقیده ی کسانی است که به تقدم ماده قائل اند. یعنی می گویند اول ماده و طبیعت پدید آمد و بعد از تکامل ماده، تدریجاً فهم و شعور و درک پیدا شد، سپس کلمه و سخن. از این دو نظر، قرآن اولی را پذیرفته است، زیرا می فرماید: «انما أمره اذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون» [یس /82]: فرمان او چنین است که وقتی چیزی را اراده کند، همین که بگوید باش، او می باشد. یعنی اول قول است، بعد سایر مخلوقات. ناگفته پیداست که «قول» در این جا تنها به معنای لفظ صورت نیست، بلکه معنی جامع تر و کامل تری دارد . به نظر می رسد که خدا با این حروف مقطعه نحوه ی شروع کار خودش را بیان می فرماید. یعنی قول و سخن و اندیشه بر ماده، جسم و طبیعت تقدم دارد . اما بالاخره حروف مقطعه از متشابهات قرآن است ؛ به خصوص اگر نظر اول را بپذیریم و بگوییم که این ها رموزی است بین خدا و پیغمبر [مطهری، ج 2: 127-123].

در مورد تعداد آیات، سور و حروف، استاد می فرمایند : قرآن تدریجاً در طول 23 سال بر پیامبر نازل شد.

مجموعاً 114 سوره، 6205 آیه و در حدود 78000 کلمه دارد و در زمان حضرت رسول (ص)، به وسیله ی گروهی به نام «کاتبان وحی» که توسط ایشان انتخاب شده بودند، نوشته می شد. [مطهری، (الف) 211:1374].

 

عام و خاص

عام وخاص از مباحث مهمی است که در علم اصول مطرح است و به قول شیخ مظفر، از مفاهیم واضح و بدیهی به شمار می رود که نیاز به تعریف ندارد. شهید مطهری در این ارتباط می فرماید: در قوانین مدنی می بینیم که قانونی را به صورت کلی و عام ذکر می کنند که شامل همه ی افراد موضوع قانون می شود. بعد در جای دیگر، درباره ی گروهی از افراد همان موضوع، حکمی ذکر می کنند که برخلاف آن قانون کلی و عام است. در این جا آیا باید دو ماده ی قانون را متعارض هم تلقی کنیم یا باید حکم خاص را استثنا برای عام بدانیم.

در قرآن وارد شده است : «والمطلقات یتربصن بأنفسهن ثلثه قروء» [بقره /228]: زنان مطلقه لازم است بعد از طلاق تا سه عادت ماهیانه صبر کنند و شوهر نکنند و بعد از آن آزادند.

اکنون فرض کنید که در حدیث معتبر وارد شده که اگر زنی به عقد مردی درآمد و قبل از آن که بین آن ها رابطه ی زناشویی برقرار شود، مطلقه شود، لازم نیست عده نگه دارد .آیا بایداین حدیث را معارض قرآن بدانیم و آن را دور بیندازیم، یا این که باید گفت این حدیث در واقع مفسر آن آیه است و به منزله ی استثنایی است در برخی مصادیق آن و معارض نیست؟ مطمئنا وجه دوم صحیح است، زیرا معمول آن است که ابتدا یک قانون کلی را بیان می کنند و بعد موارد استثنا را هم می آورند. قرآن نیز براساس محاورات عمومی بشری، با بشر سخن گفته است. از سوی دیگر خود قرآن، حدیث پیغمبر را معتبر شمرده و فرموده است: «ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» [حشر /71]. پس خاص را به منزله ی استثنا برای عام تلقی می کنیم و می گوییم عام را به وسیله ی خاص، تخصیص می زنیم؛ یعنی خاص، مخصص عام است [مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج 3: 32-31].

 

مطلق و مقید 

مطلق آن است که بر ماهیت بدون قید دلالت کند و مطلق با مقید، هم چون عام با خاص است. علما گفته اند: هرگاه دلیلی بر تقیید مطلق یافت شد، به آن توجه شود، والا مطلق بر همان اطلاق خودش، و مقید نیز بر تقیید خودش باقی می ماند . زیرا خدای تعالی ما را به لغت عرب مخاطب قرار داده است. شهید مطهری در ارتباط با مطلق و مقید می فرماید: یک فرمان یا قانون ممکن است در یک جا به صورت مطلق بیان شود و همین فرمان در جای دیگری به صورت مقید بیان گردد و صادرکننده ی این فرمان یا قانون، از هر دوی این ها یک مقصود دارد. در این صورت سئوال پیش می آید که آیا باید مطلق را بگیریم و بگوییم این مقید به علت خاصی ذکر شده یا این که آن مطلق را حمل بر این مقید کنیم، یعنی مقید را بگیریم . پاسخ این است که قاعده اقتضا می کند که مطلق را حمل بر مقید کنیم و بگوییم، آن جا که مطلق را ذکر کرده اند، مقصود همین مقید بوده است [مطهری، 1361: 8-5]. [1]

 

منابع  

1- مطهری، مرتضی . آشنایی با قرآن . انتشارات صدرا، تهران. چاپ ششم. 1372.

2- وحی و نبوت (مجموعه آثار -2) انتشارات صدرا. تهران . چاپ چهارم . (الف). 1374.

3- اسلام و مقتضیات زمان (ج 1). انتشارات صدرا، تهران چاپ پنجم .(ب) 1374.

4- معاد (مجموعه آثار-4). انتشارات صدرا. تهران. (ج) 1374.

5- نبوت (مجموعه آثار -4). انشارات صدرا. تهران. (د) 1374.

6- خویی، آیت الله . البیان.

7- مطهری، مرتضی، جهاد. انتشارات اسلامی . تهران 1361.

8- حماسه حسینی (ج1). انتشارات صدرا . تهران. چاپ بیست و هفتم. 1376.

9- پیامبر امی (مجموعه آثار-3 ). انتشارات صدرا. تهران. چاپ چهارم. (ه) 1374.

10- خاتمیت.

11- آشنایی با علوم اسلامی .

12. سعیدی روشن، محمدباقر . علوم قرآن.

 


- برگرفته از مجله آموزش قرآن 21 [1


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است