در
کتابخانه
بازدید : 2831701تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (9)</span>آشنایی با قرآن (9)
Collapse <span class="HFormat">تفسیر سوره ی الحاقّه</span>تفسیر سوره ی الحاقّه
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی معارج</span>تفسیر سوره ی معارج
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی نوح</span>تفسیر سوره ی نوح
Expand <span class="HFormat">تفسیر سوره ی جن</span>تفسیر سوره ی جن
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (1)</span>آشنایی با قرآن (1)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (2)</span>آشنایی با قرآن (2)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با  قرآن (3)</span>آشنایی با قرآن (3)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (4)</span>آشنایی با قرآن (4)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (5)</span>آشنایی با قرآن (5)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (6)</span>آشنایی با قرآن (6)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (7)</span>آشنایی با قرآن (7)
Expand <span class="HFormat">آشنایی با قرآن (8)</span>آشنایی با قرآن (8)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
چون شب بیست و سوم ماه مبارك رمضان است یك مقدار مختصر كردیم برای اینكه تذكراتی برای امشب داده باشیم اگرچه می دانیم كه از نظر اسلام تعلیم و تعلّم اگر برای خدا باشد افضل عبادات است خصوصاً اگر تعلیم و تعلّم قرآن و سخن خدا باشد. بنابراین ما هر مقدار هم درباره ی آیات قرآن بحث كنیم اگر قصد ما از گفتن و قصد شما از شنیدن قربت باشد، همان اعمالی را داریم انجام می دهیم كه در شب قدر باید انجام بدهیم، یعنی احیاء به عبادت.
این شبها را شب «اِحیاء» هم می نامند. احیاء یعنی زنده كردن، زنده نگه داشتن.

چه كلمه ی خوبی انتخاب شده! در فارسی هم می بینید ترجمه اش را شب زنده داری آورده اند، یعنی شب را زنده داشتن، و چه تعبیر عالیی است! این تعبیر می خواهد بگوید كه شب دو حالت دارد، نه شب فی حد ذاته بلكه شب برای ما دو حالت دارد:

یك وقت هست شب برای ما مرده است و یك وقت هست شب برای ما زنده است.

چطور می شود كه شب مرده باشد یا شب زنده باشد؟ بستگی دارد كه ما چگونه باشیم، ما در شب مرده باشیم یا ما در شب زنده باشیم.
وقتی كه انسان مانند یك لاشه بیفتد؛ سر شب می خورد، بعد هم خستگی و كسالت و سیری، تا صبح می افتد مثل لاشه ای كه فقط نفس می كشد، او دیگر حیات ندارد؛ خودش مرده است، شبش هم قهراً مرده است. از آن بدتر این است كه انسان نخوابد ولی شب را در زیر صفر بگذراند یعنی در اسفل السافلین بگذراند، به فسق و فجور و گناه و معصیت بگذراند. این از مردن یك درجه هم پایین تر است، زیر صفر است. مردن حالت بی تفاوتی و بی استفادگی است، اینجا حالت استفاده ی سوء است.
و اما شب را زنده نگه داشتن به این است كه انسان خودش در آن شب زنده باشد یعنی حیات معنوی داشته باشد. حیات معنوی انسان به چیست؟ حیات معنوی انسان به یاد خداست. به هر اندازه و در هر حالت كه قلب انسان از خدا غافل نباشد انسان زنده است؛ روزش زنده است شبش هم زنده است. و هستند و بوده اند انسانهایی كه در خواب هم زنده اند، یعنی خواب و بیداری برای آنها علی السویّه است. در عین اینكه می خوابند و همان استفاده ی جسمانی كه ما از خواب می بریم- یعنی رفع كسالت- آنها هم می برند، ولی این خوابْ مشاعر آنها را از كار نمی اندازد یعنی در عالم خواب هم بیدارند و این از مختصات پیغمبر اكرم نیست؛ پیغمبر اكرم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 670
درجه اش بالاتر از اینهاست؛ خودش هم فرمود: ینام عینای و لا ینام قلبی چشمهای من می خوابد ولی دل من هرگز نمی خوابد. خیلی از افراد كوچك امتش هم بوده اند و هستند كه نه در خواب مرده اند و نه در بیداری، یعنی وقتی هم كه خواب هستند چون خدا هرگز از قلب آنها بیرون نمی رود خوابشان هم بیداری است. در كوچه راه می روند باز هم زنده اند، در مغازه هستند معامله می كنند (رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّهِ) [1] مشغول كسب و كار خودشان هستند باز هم زنده هستند، یعنی هرگز كسب و كار و شغل و گرفتاری و غم و غصه و چك و سفته و امثال اینها آنها را از خدا غافل نمی كند. روزشان بیدار، شبشان هم بیدار.
حال، ما در سال لااقل یكی دو سه شب را به عنوان تشبّه به اولیای خدا زنده نگه داریم یعنی واقعاً كوشش كنیم كه در این شبها تمام شب را به یاد خدا بسر ببریم، حالت توبه و استغفار داشته باشیم، برای خودمان از خدا چیز بخواهیم؛ این خودش یعنی یاد خدا. به همین شكل به یاد خدا باشیم كه دائماً از خدای متعال بخواهیم و مسئلت بكنیم. یكی از بزرگان می گفت (چه نكته ی خوبی! ) ما همیشه وقتی دعا می كنیم به خدا می گوییم خدایا به ما بده، هیچ وقت دعا نمی كنیم خدایا از ما بگیر، در صورتی كه ما به این دعا بیشتر احتیاج داریم؛ ما به آن چیزهایی كه خدا باید از ما بگیرد بیشتر احتیاج داریم تا آن چیزهایی كه بخواهد به ما بدهد. تا اینهایی كه از ما باید بگیرد از ما نگیرد هیچ چیز قابل دادن نیست. ما باید بگوییم خدایا این حب جاه و مال را از ما بگیر، این حسادتها را از ما بگیر، این كینه ها و عقده ها را از ما بگیر، این كدورتهای قلبی را از ما بگیر، این پرده ها را از جلو چشم ما بردار؛ این غَلها، این غِشها، این حِقدها، این ضِغْنها، این شكها، این شركها، این كبرها، این حسدها را از ما بگیر. به این «بگیر» ها بیشتر احتیاج داریم تا به اینكه چه را به ما بده. آخر تو چه هستی؟ اول حساب كن كه چه هستی و چه داری؛ چه را طلب می كنی و برای كجا طلب می كنی؟ گفت: «آئینه شو جمال پری طلعتان طلب» . اول آنچه باید از تو بگیرند آنها را بیرون بریز، آنگاه بگو بده. آن وقت است كه دعای تو مستجاب می شود و «بده» ها به اجابت مقرون می شوند.
نكته ی دیگر كه درسی است كه امیرالمؤمنین علی علیه السلام می دهد این است
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 671
(روحش را عرض می كنم و جمله اش را بعد ترجمه می كنم) : هیچ وقت چیزی را بر خدا حتم نكنید، یعنی نگویید خدایا فلان چیز را به هر حال من می خواهم، من كار ندارم حكمت اقتضا می كند یا نه، مصلحت است یا مصلحت نیست. ادب عبودیت اقتضا می كند كه انسان از خدا بخواهد. آن كسی كه از خدا چیز نمی خواهد او در مقابل خدا انانیّت به خرج می دهد. عبودیت اقتضا می كند كه انسان همیشه از خداوند چیز بخواهد. و وقتی كه انسان از خدا چیز می خواهد اول این را باید بخواهد: خدایا این قلب من را هدایت كن كه از تو آن چیزی را بخواهد كه حكمت و مصلحت است و الّا من خیلی اوقات گمراه می شوم، چیزهایی برای خود می خواهم كه نباید بخواهم و چه دعای بزرگی است! در نهج البلاغه است، می فرماید:
اللهم ان فههت عن مسألتی، او عمهت عن طلبتی، فدلنی علی مصالحی، و خذ بقلبی الی مراشدی، فلیس ذلك بنكر من هدآیاتك، و لا ببدع من كفایاتك [2].
یعنی خدایا اگر زمانی من گنگ و لال شدم نفهمیدم از تو چه باید بخواهم، عوضی چیزی خواستم، خدایا اگر از مطلوب واقعی خودم كور شدم، چشمهایم آن مطلوبهای واقعی خودم را ندید و چیزهایی را دید كه اصلاً نباید من به اینها توجه كنم، خدایا اولین دعای من این است كه با آن لطف و كرم خودت دست به قلب من بینداز و دل مرا هدایت كن كه بفهمم چه بخواهم، مرا به مصالح خودم راهنمایی كن.

این قلب من را بگیر و به سوی رشدش و آنچه كه صلاح و هدایت و راهش است راهنمایی بفرما. از كرم تو و از لطف عمیم تو اینها عجیب و چیز تازه ای نیست؛ یعنی تو چقدر لطف داری كه بسیاری از اوقات اصلاً قلب من را خودت هدایت كرده ای كه من چه از تو بخواهم، اینها هم جزء لطفهای توست.
در دعای رجب می خوانیم: یا من ارجوه لكل خیر و امن سخطه عند كل شر تا آنجا كه می گوییم: یا من یعطی الكثیر بالقلیل ای خدایی كه رحمت و نعمت بسیار را می دهی در مقابل عمل كم. یا من یعطی من سئله ای خدایی كه عنایت می كنی به هركه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 672
از تو بخواهد ولو عملی هم نداشته باشد؛ معاوضه ی عمل هم نیست. یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه ای خدایی كه اعطا می كنی و رحمت می كنی به بنده ای كه حتی از تو نخواسته و تو را نمی شناسد تحننا منه و رحمة از بس تو به بندگان خودت لطف و تحنّن و رأفت و رحمت داری!
یكی از شرایط دعا- كه شرایط زیاد دارد- همین ایمان به لطف عمیم پروردگار است و اینكه رحمت پروردگار بی منتهاست و اینكه انسان هر اندازه عاصی و گناهكار باشد اگر به مانند یك بنده ی تائب و بازگشت كننده و مُقرِّ به معصیت و بنده ای كه تصمیم گرفته است دیگر نافرمانی نكند به درگاه الهی قدم بگذارد محال و ممتنع است كه پروردگار او را از در خانه ی خودش دور كند [3].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج26، ص: 673

[1] . نور / 37.
[2] . نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ی 218.
[3] در اینجا مراسم احیاء انجام شد
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است