در
کتابخانه
بازدید : 540534تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد هشتم
مقدمه
Collapse مشخصات اسلاممشخصات اسلام
اسلام و ایران- دانشگاه یا بیمارستان جندی شاپور
اسلام و ایران- مذاهب در ایران باستان- آیا مذهب ایران باستان تثلیثی بوده است؟
اسلام و عمل
اسلام و عمل
اسلام و عمل- شرایط قبول اعمال
اسلام و عمل- ولایت (ارادت به ولیّ) شرط قبول عمل (51/5/3)
اسلام و عمل- ولایت، قاصران و مستضعفان
اسلام و عمل- جحود و انكار
اسلام و عمل
اسلام عنوانی جز عمل ندارد
اسلام- مسائلی كه باید در تاریخ اسلام مورد توجه و دقت قرار گیرد
اسلام و ایران- مسئله ی كفائت در ازدواج
اسلام و ایران- مسئله ی نژاد و ملیت
اسلام و ملیتها
یادداشت اسلام و ملیتها
ملت و ملیت
اسلام و ایران- ملیت
اسلام و ملیت
اسلام و ملیتها
اسلام و ایران- انجمن مهندسین
اسلام و امتیازات نژادی
اسلام و اقوام غیر عرب
اسلام و افتخار به نسب- حسب و مروت و اصل در اسلام
داستان ازدواج دختر سفیر انگلستان در روسیه به یك سیاه
اسلام شرف عرب را آورد
اسلام و نیازهای جهان امروز- نفاق در عصر ما
اسلام و نیازهای جهان امروز- منابع
اسلام و نیازهای جهانی بشر
اسلام و مقتضیات زمان
اسلام و مقتضیات زمان- اختیارات حاكم
اسلام و مقتضیات زمان-
اسلام و مقتضیات زمان- رابطه ی بطون قرآن با بالا رفتن سطح بینشها
اسلام و مقتضیات زمان- اجتهاد
زمان و مقتضیات آن- مدیریت- عدم كلیت
اسلام و مقتضیات زمان
اسلام و مشكلات عصر جدید- مدارك
یادداشت اسلام و مشكلات عصر حاضر
اسلام و جهان بینی
اسلام و مسئله ی عقد اخوت بین مسلمین
اسلام و تمدن
نظریات بیگانگان درباره ی اسلام
اسلام و مساوات
اسلام و ارث
اسلام و امتیازات طبقاتی
اسلام- عدل و مساوات در میان مسلمین
اسلام و عدالت اجتماعی
علل گسترش اسلام
نفوذ و گسترش اسلام
نفوذ و پیشرفت سریع اسلام
اسلام- الاسلام یعلو و لایعلی علیه
در اسلام امتیاز طبقاتی نیست
اسلام و قوانین جزایی اسلام
تعلیمات اجتماعی اسلام
اسلام و جاهلیت
اسلام و سوسیالیسم
اسلام در میان نسل قدیم و نسل جدید
اسلام و سیاست
اسلام و سهولت
سهولت و وسعت دین اسلام
اسلام و دستورهای اجتماعی
اسلام در ابتدا غریب بود و بعد نیز غریب می شود
Expand توحیدتوحید
Expand قرآنقرآن
Expand نبوتنبوت
Expand فهرست هافهرست ها
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. از جمله مسائلی كه در زمان ما بالخصوص مطرح است این است كه آیا عمل نیك از غیر مسلمان قبول است؟ یا شرط قبولی عمل فقط اسلام و ایمان است؟ در نتیجه آیا غیر مسلمان به بهشت می رود یا آنكه همه ی غیر مسلمانها هرچند عمری به نیكی و پاكدامنی و گذشت و احسان و خدمت گذرانده اند اهل جهنم اند؟ اینجاست كه در نظر بسیاری از مردم خیلی ثقیل و باور نكردنی است كه فی المثل پاستور یا ادیسون كه میكروب و برق را كشف كرده اند و خدمتهایی بزرگ به بشریت كرده اند، خدمتهایی كه به عقیده ی بعضی ها (ساده لوح ها) حتی از خدمت پیغمبران و اولیای دین بزرگتر و بیشتر بوده، به جهنم بروند. .

مسئله ی دیگر كه جهت مخالف این مسئله است این است كه آیا ایمانِ فقط كافی است برای نجات و رفتن بهشت یا آنكه عمل هم شرط است؟ به عقیده ی مرجئه آنچه ملاك نجات است فقط ایمان و عقیده است [1]، عمل ارزش زیادی ندارد. پس عقیده ی مرجئه این است كه ایمان شرط كافی است. عقیده ی بعضی از صلح كلی های زمان ما این است كه عملِ فقط كافی است، گو اینكه عامل از لحاظ ایمان و عقیده كافر باشد. نظر سوم این است كه ایمان و عمل هر دو شرط نجات و سعادت است: .

و العصر. ان الانسان لفی خسر. الاّ الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. .

2. یكی از نكات مربوط به این مسئله این است كه فرمولهای اسلامی آیا مانند فرمولهای علمی تابع شرایط طبیعی و تكوینی است
جلد هشتم . ج8، ص: 23
و قهراً جنبه ی كلی و عمومی دارد، یا مانند قوانین و آداب و عادات عرفی تابع شرایط قراردادی است و قهراً جنبه ی اختصاصی، نژادی یا منطقه ای دارد و به اصطلاح قانون خاصی است كه افراد خاصی می توانند از مزایای آن استفاده كنند نه همه؟ (و این جهت فقط در قوانین قراردادی ممكن است نه در قوانین تكوینی و یا قوانین منطبق بر فطرت) . در فرمولهای علمی خصوصیات عقیده ای یا قومی یا زبانی یا منطقه ای دخالت و اثر ندارد. مالاریا در بدن هركس وارد شود او را بیمار می كند و دوای او هم مورد استعمال هركس قرار بگیرد مفید واقع می شود. پس هركس كه به دیگران بدی بكند مجازات دارد خواه كافر و یا مسلمان، هركس هم كه به دیگران نیكی كند پاداش نیك می بیند. بهشت و جهنم هم كه چیزی جز خانه ی پاداش و كیفر نیست. .

حقیقت این است كه از نظر قرآن، اعمال و افعال بشر از آن جهت كه در سرنوشت و سعادت او مؤثرند تابع شرایط واقعی می باشند و قهراً نیز قوانین و مقررات الهی قوانین كلی و عمومی است. قرآن به جنبه های اعتباری و قراردادی هرگز تكیه نمی كند. قرآن به افكار یهود اعتراض می كند كه می گفتند: .

لن تمسنا النار الاّ ایاماً معدودة قل اتخذتم عند اللّه عهداً فلن یخلف اللّه عهده ام تقولون علی اللّه ما لاتعلمون. بلی من كسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئك اصحاب النار هم فیها خالدون. و الذین امنوا و عملوا الصالحات اولئك اصحاب الجنة هم فیها خالدون. (بقره، 80- 82).

ایضاً: .

الم تر الی الذین اوتوا نصیباً من الكتاب یدعون الی كتاب اللّه لیحكم بینهم ثم یتولی فریق منهم و هم معرضون. ذلك بانهم
جلد هشتم . ج8، ص: 24
قالوا لن تمسنا النار الاّ ایاماً معدودات و غرهم فی دینهم ما كانوا یفترون. فكیف اذا جمعناهم لیوم لاریب فیه و وفیت كل نفس ما كسبت و هم لایظلمون.
(آل عمران، 23- 25).

ایضاً: .

و قالوا لن یدخل الجنة الاّ من كان هوداً او نصاری تلك امانیهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین. بلی من اسلم وجهه للّه و هو محسن فله اجره عند ربه و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. و قالت الیهود لیست النصاری علی شی ء و قالت النصاری لیست الیهود علی شی ء و هم یتلون الكتاب كذلك قال الذین لایعلمون مثل قولهم فاللّه یحكم بینهم یوم القیمة فیما كانوا فیه یختلفون. (بقره، 111- 113).

ایضاً: .

و الذین امنوا و عملوا الصالحات سندخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابداً وعد اللّه حقاً و من اصدق من اللّه قیلاً. لیس بامانیكم و لا امانی اهل الكتاب من یعمل سوء اً یجز به و لایجد له من دون اللّه ولیاً و لا نصیراً. و من یعمل من الصالحات من ذكر او انثی و هو مؤمن فاولئك یدخلون الجنة و لایظلمون نقیراً. و من احسن دیناً ممن اسلم وجهه للّه و هو محسن و اتبع ملة ابراهیم حنیفاً و اتخذ اللّه ابراهیم خلیلاً. و للّه ما فی السموات و ما فی الارض و كان اللّه بكل شی ء محیطاً. (النساء، 122- 126).

ایضاً:
جلد هشتم . ج8، ص: 25
قل اغیر اللّه اتخذ ولیاً فاطر السموات و الارض و هو یطعم و لایطعم قل انی امرت ان اكون اول من اسلم و لاتكونن من المشركین. قل انی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم. من یصرف عنه یومئذ فقد رحمه و ذلك الفوز المبین. (انعام، 14- 16).

ایضاً: .

. . . و قل للذین اوتوا الكتاب و الامیین أ اسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا فانما علیك البلاغ و اللّه بصیر بالعباد. (آل عمران، 20).

ایضاً: .

و من یسلم وجهه الی اللّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقی و الی اللّه عاقبة الامور. (لقمان، 22).

ایضاً: .

قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمة سواء بیننا و بینكم الاّ نعبد الاّ اللّه و لانشرك به شیئاً و لایتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون اللّه فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون. یا اهل الكتاب لم تحاجون فی ابراهیم و ما انزلت التوریة و الانجیل الاّ من بعده افلاتعقلون. ها انتم هولاء حاججتم فیما لكم به علم فلم تحاجون فیما لیس لكم به علم و اللّه یعلم و انتم لاتعلمون. ما كان ابراهیم یهودیاً و لا نصرانیاً ولكن كان حنیفاً مسلماً و ما كان من المشركین. ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین امنوا و اللّه ولی المؤمنین. (آل عمران، 64- 68)
جلد هشتم . ج8، ص: 26
ایضاً: .

ان الذین امنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من امن باللّه و الیوم الاخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. (بقره، 62).

ایضاً: .

قل یا اهل الكتاب لستم علی شی ء حتی تقیموا التوریة و الانجیل و ما انزل الیكم من ربكم و لیزیدن كثیراً منهم ما انزل الیك من ربك طغیاناً و كفراً فلا تأس علی القوم الكافرین. ان الذین امنوا و الذین هادوا و الصابئون و النصاری من امن باللّه و الیوم الاخر و عمل صالحاً فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون. (مائده، 68- 69).

ایضاً: .

ان الذین امنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشركوا ان اللّه یفصل بینهم یوم القیمة ان اللّه علی كل شی ء شهید. (حج، 17).

ایضاً: .

و انزلنا الیك الكتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الكتاب و مهیمناً علیه فاحكم بینهم بما انزل اللّه و لاتتبع اهواء هم عما جائك من الحق لكل جعلنا منكم شرعة و منهاجاً و لو شاء اللّه لجعلكم امة واحدة و لكن لیبلوكم فی ما اتیكم فاستبقوا الخیرات الی اللّه مرجعكم جمیعاً فینبئكم بما كنتم فیه تختلفون. (مائده، 48)
جلد هشتم . ج8، ص: 27
آیه ی فوق را باید با توجه به آیات ماقبل یعنی از آیه ییا ایها الرسول لایحزنك الذین یسارعون فی الكفر(آیه ی 41) در نظر گرفت و مثل این است در این آیه ی كریمه اصالتی برای اختلافات در نظر گرفته شده است. باید دقیقاً مطالعه شود. .

ایضاً: .

و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطار یؤده الیك و منهم من ان تأمنه بدینار لایؤده الیك الاّ مادمت علیه قائماً ذلك بانهم قالوا لیس علینا فی الامیین سبیل و یقولون علی اللّه الكذب و هم یعلمون. بلی من اوفی بعهده و اتقی فان اللّه یحب المتقین [2]. (آل عمران، 75- 76).

اجمالاً از مجموع این آیات كه مزاعم یهود و نصاری و بعضی از جهّال مسلمین را رد می كند، معلوم می شود كه قرآن مجید سعادت و شقاوت واقعی- كه در نتیجه ی تقرب به خدا و یا دوری از او پیدا می شود- تابع شرایط خیالی و اعتباری از قبیل انتساب به فلان شخص یا فلان دین و تبعه ی فلان شخص به شمار رفتن نمی داند، بلكه تابع چند چیز است: .

الف. عمل.

ب. ایمان به خدا و ایمان به قیامت.

ج. تقوا و فضیلت اخلاقی از قبیل وفای به عهد و بعضی بعضی را استعباد نكردن و تواصی به حق و تواصی به صبر.

پس نوبت این است كه بدانیم آیا شرایط عملی و واقعی و بالاخره شخصیتی كه اسلام در نظر گرفته عقلانی و منطقی است یا عقلانی و منطقی نیست. .

3. آیاتی كه سعادت و شقاوت اقوام گذشته را با عمل و نیت آنها
جلد هشتم . ج8، ص: 28
مربوط كرده نه با اینكه جزء پیروان فلان كیش محسوب می شدند یا نمی شدند، دلیل بر این است كه اسلام اساس سعادت را عمل و اخلاق پاك می داند، مثل آیه ی: .

ان اللّه لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. (رعد، 11).

و آیه ی: .

ذلك بان اللّه لم یك مغیراً نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم. (انفال، 53).

ایضاً: .

ذلك جزیناهم بما كفروا و هل نجازی الاّ الكفور. (سبأ، 17).

ایضاً: .

و ضرب اللّه مثلاً قریة كانت امنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من كل مكان فكفرت بانعم اللّه فاذاقها اللّه لباس الجوع و الخوف بما كانوا یصنعون. (نحل، 112).

ایضاً: .

و كأیّن من قریة عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حساباً شدیداً و عذبناها عذاباً نكراً. فذاقت وبال امرها و كان عاقبة امرها خسراً. اعد اللّه لهم عذاباً شدیداً فاتقوا اللّه یا اولی الالباب. (طلاق، 8- 10)
جلد هشتم . ج8، ص: 29
ایضاً: .

ظهر الفساد فی البر و البحر بما كسبت ایدی الناس. (روم، 41).

4. قدر مسلّم این است كه قرآن مجید سعادت و شقاوت را چه در دنیا و چه در آخرت مستند به اصولی كلی و تابع حقایقی می داند و این حقایق مربوط است به دو جهت: یكی شخصیت اخلاقی و معنوی شخص و یكی طرز عمل او، و یا به هر دو جهت مربوط است مثل اینكه روح عمل و نیت او چه باشد چنانكه در نمره ی 13 خواهد آمد.

عمل نیك را اگر بر وجه نیكی صورت گیرد از همه كس مقبول و پذیرفته می شناسد. چیزی كه هست باید دانست كه از نظر واقع و تكوین و هم از نظر تشریع، عمل صالح چه چیز است و چه شرایطی دارد؟ باز قدر مسلّم این است كه قرآن از لحاظ سعادت اخروی ایمان به غیب و جهان آخرت را شرط می داند. عقلاً نیز باید همین طور باشد زیرا رابطه ی دنیا و آخرت، رابطه ی زراعت و محصول است. و از طرفی نیت روح عمل است، معنی ندارد كسی كه به خدا معتقد نیست با عملی قرب به خدا پیدا كند و كسی كه جهان آخرت را نمی شناسد و در نیتش نیست و هرگز كِشتی برای آخرت نكرده و تخمی برای آخرت نپاشیده در آخرت از آن بهره مند شود. الیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه. به قول روزنامه ی كیهان: چون خود نهرو معتقد به آمرزش نبود، من هم برای او طلب آمرزش نمی كنم. .

بلی، مادامی كه جنبه ی كفر و عناد و دشمنی با حقیقت نداشته باشند می توان گفت اهل جهنم نیز نخواهند بود بلكه مصداق مستضعفین و مرجون لامر اللّهمی باشند. .

كما اینكه از لحاظ آثار این جهانی نیز به جرم عدم ایمان، از آثار نیك اعمال خویش محروم نخواهند شد. رجوع شود به نمره ی 10، آنچه از تفسیرالمیزاندر این زمینه نقل شده. .

نباید چنین گمان كرد كه هدف نبوت و رسالت، تنها اقامه ی عدل و
جلد هشتم . ج8، ص: 30
نیكوكاری و تهذیب اخلاق و بی آزاری است، پس فرضاً كسی عادل و نیكوكار و بی آزار و خوش اخلاق باشد اهل بهشت است، خواه ایمان به غیب داشته باشد و خواه نه، خواه نیت داشته باشد خواه نه؛ نیت و ایمان مقدمه ی عمل است (نه روح عمل) ، پس از باب «خذ الغایات و اترك المبادی» اینچنین كسان اهل بهشتند. [این طور نیست ] زیرا اولاً هدف نبوت تنها این جهت نیست و ثانیاً خود نبوت یعنی اعتقاد به اصل نبوت و اینكه انسان قلاّده ی اطاعت یك دین را به گردن بیندازد یكی از مسئولیتهاست و خداوند هم دینی غیر از اسلام نمی پذیرد(و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه)و بعلاوه آنچه به وسیله ی پیغمبر بیان شده برنامه ی عمل است. نقشه و برنامه طبعاً شرط حسن اجرای عمل است. مثل این است كه كسی بگوید به دلیل «خذ الغایات و اترك المبادی» ما عمل می كنیم و برنامه لازم نداریم.

این گونه مبادی قابل ترك نیست. .

و باز نباید گمان كرد كه هدف علاوه بر آنچه گفته شد ایمان به خدا و معاد است، پس اگر كسی به اصل نبوت اعتقاد نداشت ولی به دو هدف نبوت معتقد بود و عمل كرد اهل بهشت است. .

و باز نباید گمان كرد كه فرضاً ایمان به نبوّات لازم است، انسان مختار است و آزاد كه به یكی از ادیان بپیوندد و اما اینكه كدام دین باشد فرقی نمی كند، مختار است همچنان كه در رجوع به پزشك مختار و آزاد است.

بهشت حاصل جمع و تفریق اعمال است:

6. دو مسئله است: یكی اینكه آیا دین آزاد است و شخص مختار است كه هر دینی از ادیان آسمانی را انتخاب كند؟ كه البته جواب منفی است: و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه. و دیگر اینكه آیا برای غیر مسلمان امكان عمل صالح هست كه آن عمل بالخصوص مقبول واقع شود یا اینكه همینكه شخص غیر مسلمان شد فرقی نیست بین اینكه صلّی أم زنی ؟ و البته مسئله به شكل دوم مطرح است و بنابراین نباید سؤال را اینچنین مطرح كرد: آیا فلان شخص به بهشت می رود یا به جهنم؟ زیرا بهشت یا جهنم حاصل جمع و تفریق
جلد هشتم . ج8، ص: 31
اعمال است و ما قادر بر حساب و جمع و تفریق اعمال بندگان نیستیم، بلكه از تشخیص یك عمل واحد نیز از جنبه ی مُقرّبیت عاجزیم حتی در فعل خودمان تا چه رسد به فعل دیگران. ما فقط می توانیم از نظر كلی این مسئله را طرح و بحث كنیم كه آیا اسلام شرط قطعی قبول هر عمل است و یا ممكن است عملی از نظر اسلام مقبول واقع شود عند اللّه، در صورتی كه عامل آن عمل مسلمان نباشد؟ پس باید در شرایط قبول عمل از نظر منطق اسلام بحث كرد.

شرایط قراردادی و شرایط طبیعی:

شرایط به طور كلی بر دو قسم است: شرایط قراردادی و شرایط طبیعی و تكوینی. شرایط قراردادی نظیر اینكه كسی تبعه ی فلان كشور باشد یا كشور دیگر، برگ تابعیت این كشور را داشته باشد یا نداشته باشد. بسیاری از نتایج و مزایای قانونی در قوانین بشری تابع این امور قراردادی است. مثلاً قانونی وضع می شود و قید می شود كه از مزایای این قانون فقط تبعه ی فلان كشور می توانند استفاده كنند و یا اینكه كسانی كه برگ تابعیت كشورهای خاصی را دارند مشمول مقررات قضایی و جزایی كشورهایی كه در آنجا هستند نیستند كه در عصر ما آن را كاپیتولاسیون می گویند. در گذرنامه های حج دیده ایم و ظاهراً در سایر گذرنامه ها هم هست، از طرف كشوری كه روادید [داده ] می شود قید می كنند كه حق كار كردن در كشوری كه می رود ندارد. .

اعتبار شرایط قراردادی معمولاً با عدم رعایت مساوات در شرایط تكوینی و واقعی توأم است. .

اما شرایط طبیعی و تكوینی یا عقلی شرایطی است كه عقلاً در تكامل انسان و حصول تقرب به مبدأ معتبر است، مانند اینكه انگیزه و محرّك عمل چه باشد؟ .

قوانین تكوینی تابع شرایط طبیعی و تكوینی است و به اصطلاح فرمول علمی است. مثلاً تأثیر مالاریا و تأثیر دارو در دفع مالاریا تابع شرایط طبیعی و تكوینی است نه تابع شرایط قراردادی و وضعی.

اكنون باید ببینیم آیا قبولی و عدم قبولی اعمال تابع شرایط قراردادی
جلد هشتم . ج8، ص: 32
است یا تابع شرایط طبیعی؟ و به عبارت دیگر آیا از نوع فرمولهای علمی است و به اینها شباهت دارد یا از نوع قوانین مدوّنه ی بشری است و شبیه آنهاست؟ بدیهی است كه تابع شرایط قراردادی نیست، یعنی این طور نیست كه هركس تبعه ی اسلام یا دولت اسلام شمرده شود از مزایای قبولی اعمال استفاده می كند و هركس تبعه شمرده نشود استفاده نمی كند.

برگ تابعیت اسلام:

آنچه در اسلام به منزله ی برگ تابعیت شمرده می شود اقرار زبانی «اشهد ان لا اله الاّ اللّه و اشهد ان محمداً رسول اللّه» است.

ظاهراً این قدر مسلّم باشد كه صرف اقرار زبانی كه ملاك تابعیت اسلامی است ملاك قبولی عمل و تفاوت بین افراد نیست، ولی ملاك آثار اجتماعی و قراردادی از قبیل طهارت جلد و جواز نكاح هست.

تأثیر و شرطیت ایمان:

و اما ایمان. ایمان به معنی ایمان به خدا و قیامت می تواند شرط تكوینی قبول عمل باشد، زیرا نسبت دنیا و آخرت نسبت ظاهر و باطن و نسبت تخم و محصول است. طبیعت عمل باید طوری باشد كه به آن عالم صعود كند، طبیعت عمل علّیینی باشد نه سجّینی. كسی كه به خدا ایمان ندارد ممكن نیست كه عمل وی با انگیزه ی الهی و اخروی باشد و عاملْ عمل را وسیله ی بالا رفتن قرار دهد. معنی ندارد كه عمل وی موجب قرب به خدا و تعالی ملكوتی بشود. و كسی كه ایمان به آخرت ندارد و عملی را هرگز به منظور آخرت انجام نمی دهد معنی ندارد كه عمل وی نتیجه ی اخروی داشته باشد.

ایمان به نبوت و ولایت. :

و اما ایمان به نبوت یا ولایت از لحاظ قبولی عمل. اینجاست كه می توان گفت هم عقلاً و تكویناً دلیلی نداریم و هم اینكه در آیات قرآن تصریحی به این مطلب نشده است.

اصل آزادی در دین:

آنچه در قرآن تصریح شده این است: و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه. بدون شك هیچ دینی غیر از اسلام مقبول و پذیرفته نیست و بحث ما در این نیست كه آزادی در دین است و هركسی كه به دین خود عمل كند اهل نجات است، زیرا مسلماً هركسی موظف است دین داشته باشد و جز اسلام دین مقبولی نیست. هیچ كس از آن نظر كه مسئول است دین داشته باشد و متدین به دینی و متعبد به آیینی باشد و آن دین و آیین را از
جلد هشتم . ج8، ص: 33
جانب خدا بداند جز اسلام دینی [از او] پذیرفته نیست، بلكه از صدر بشریت تا خاتم الانبیاء دین خدا یكی بوده و نسخ و تكامل یافته و كاملترین صورتش همان است كه به وسیله ی قرآن كریم تبیین شده است: ما كان ابراهیم یهودیاً و لا نصرانیاً ولكن كان حنیفاً مسلماً. . .

شرع لكم من الدین ما وصّی به نوحاً. . .
ولی یك مطلب دیگر هست و آن اینكه اگر كسی از این جهت قاصر یا مقصر و بالاخره از این موهبت محروم باشد ولی ایمان به خدا و قیامت داشته باشد وعمل را خالصاً لوجه اللّه بجا آورد آیا عمل او مقبول است یا اینكه اعتقاد به نبوت و امامت هم شرط قبول است؟ .

كما اینكه یك مطلب دیگر هم هست و آن اینكه عدم اعتقاد به نبوت و ولایت عموماً و به نبوت خاتم الانبیاء خصوصاً خواه ناخواه محرومیتهایی در ایمان به خدا و قیامت و محرومیتهایی در برنامه های عملی عبادی و غیر عبادی ایجاد می كند [3]. اما [چنین ] محرومی كه از تدین به دین خدا محروم، از استفاده از برنامه های خدایی محروم [است ] ، در عین حال یك عمل الهی خاص انجام داده است، آیا آن عمل وی هبا و هدر است و فرقی نیست بین عمل نیك او و اعمال عادی او و حتی فرقی نیست بین كار خیر او و بین معصیت او یا فرقی هست؟ ظاهر این است كه مسلماً فرق است، نمی شود گفت ذاكر بودن او خدا را و استغفار او و طلب آمرزش او و همچنین انجام اعمال خیریه ی او و خدمات او به خلق خدا هبا و هدر است. خصوصاً به ملاحظه ی اینكه تا این مقدار عمل را هركس می تواند به حكم پیغمبر عقل انجام دهد و از این حجت باطنی استفاده كند. نافع بودن این گونه اعمال منافات ندارد با اینكه از جنبه های دیگر محروم و یا نسبت به آنها مقصر و مسئول باشد. .

7. از جمله آیات مربوطه:

جلد هشتم . ج8، ص: 34
سوره ی انعام، آیه ی 88: .

ولو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا یعملون. .

ایضاً سوره ی كهف، آیه ی 105: .

اولئك الذین كفروا بایات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیمة وزناً. .

ایضاً سوره ی زلزله، آیات 7- 8: .

فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرة شراً یره. .

ایضاً سوره ی ابراهیم، آیه ی 18: .

مثل الذین كفروا بربهم اعمالهم كرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف. .

ایضاً سوره ی نور، آیه ی 39: .

و الذین كفروا اعمالهم كسراب بقیعة یحسبه الضمآن ماء. .

8. در آیه ی كریمه وارد شده (نساء، 159) : .

و ان من اهل الكتاب الاّ لیؤمنن به قبل موته. .

شاید این تفضل الهی است به نیكوكاران اهل كتاب كه عنادی ندارند، كه در دم آخر با ایمان به نبوت خاتم الانبیاء از دنیا بروند.
جلد هشتم . ج8، ص: 35
9. ایضاً از آیات مربوطه آیه یانا لانضیع اجر من احسن عملاًیا: ان اللّه لایضیع اجر المحسنین، انی لا اضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثی، ایضاً آیه یفمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرك بعبادة ربه احداً، ایضاً آیه یان كتاب الابرار لفی علیین. . . .

در این گونه آیات باید گفت مضمون آیه این است كه عمل اگر بر وجه حَسَن و قصد خیر و قصد قربت و به منظور احسان و انعام صورت بگیرد، خداوند اجر صاحب آن را ضایع نمی كند؛ یعنی نظر تنها به حسن فعلی عمل نیست، حسن فاعلی منظور است. .

10. در تفسیرالمیزان، جلد 3، صفحه ی 133، بعد از اینكه این حدیث را نقل می كند: .

عن علی علیه السلام: لأنسبنّ الاسلام نسبة لم ینسبها احد قبلی و لاینسبها احد بعدی. الاسلام هو التسلیم و التسلیم هو الیقین و الیقین هو التصدیق و التصدیق هو الاقرار و الاقرار هو الاداء و الاداء هو العمل. المؤمن اخذ دینه عن ربه. ان المؤمن یعرف ایمانه فی عمله و ان الكافر یعرف كفره بانكاره. ایها الناس! دینكم دینكم، فان السیئة فیه خیر من الحسنة فی غیره، ان السیئة فیه یغفر و ان الحسنة فی غیره لایقبل [4].

آنگاهالمیزانمی گوید: .

و قوله علیه السلام: و ان الحسنة فی غیره لایقبلالمراد بعدم القبول عدم الثواب بازائه فی الآخرة او عدم الاثر الجمیل المحمود عند اللّه
جلد هشتم . ج8، ص: 36
فی الدنیا بسعادة الحیوة و فی الآخرة بنعیم الجنة، فلاینافی ما ورد ان الكفار یؤجرون فی مقابل حسناتهم بشی ء من حسنات الدنیا قال تعالی:
فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره [5]. .

11. بعضی آیات به این مضمون است: .

انّی لا اضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثی. .

هرچند «عامل منكم» است، اما به قرینه ی كلمه ی «انّا» و تناسب حكم و موضوع فهمیده می شود كه مقصود این است: مقام ربوبیت اجلّ از این است كه عمل نیك را بی اثر باقی بگذارد، كما اینكه در بعضی آیات می فرماید: انا لانضیع اجر من احسن عملاً. یا: ان اللّه لایضیع اجر المحسنین.

انواع اعمال خیر كه عقل به خوبی آنها حاكم است:

پس مضمون این است كه محال است عملی بر وجه نیك صورت بگیرد و در نزد خدا ضایع بماند، و این را باید به طور كلی به منزله ی یك اصل تلقی كرد. چیزی كه هست اعمال بر دو نوع است: بعضی اعمال تعبدی است و از عقلِ خارج و پیغمبرِ خارج باید الهام و دستور گرفت و بدون آن عملی نیست، مانند نماز و روزه و خصوصیات تعبدی، و بعضی دیگر تعبدی نیست [6]و به اصطلاح از مستقلات عقلیه است و وجدان به حسن آنها حاكم است و پیغمبرِ داخل یعنی عقل كافی است برای الهام بخشی و دستور دادن، نظیر رسیدگی به مجروحین جنگ و تشنگان آنها و پرستاری بیماران بالاخص مجذومین و مسلولین و مانند حمایت از مظلومین و محكومین به فشار و حبس و شكنجه در بعضی كشورها كه از كشورهای دیگر به حمایت آنها برمی خیزند یا شركت در تعلیمات
جلد هشتم . ج8، ص: 37
عمومی جهانی و بهداشتهای جهانی و اقتصادهای جهانی، و شاید كم و بیش بعضی سازمانهای وابسته به سازمان ملل مانند یونسكو و یونیسف از این نوع باشد. به هر حال مقصود این نیست كه درباره ی ماهیت اینها اظهار نظر نشود كه چه اندازه جنبه ی انساندوستی دارد و چه اندازه ملعبه ای است برای استعمار و ماسكی است كه استعمار به چهره زده است. .

این مبحث با مبحثی كه اصولیین در مباحث برائت و احتیاط طرح كرده اند مبنی بر اینكه آیا عقل به تنهایی می تواند حجت از طرف خدا بر بنده و از طرف بنده بر خدا باشد یا نه، یك ریشه دارد. رجوع شود به بیان علمای اصول در ذیل آیه ی كریمه یو ما كنا معذّبین حتی نبعث رسولاً.

انواع تسلیم:

12. حقیقت اسلام تسلیم حقیقت بودن است. تسلیم بر سه قسم است: تسلیم تن یا عضو و جارحه، مانند دست بالای یك نفر یاغی و یا تسلیمهای زبانی محكومین كه اقرارهایی به زور از آنها گرفته می شود. تن و یا عضو را می توان به وسیله ی زور یا زر وادار به تسلیم كرد. تواضعهای چاپلوسانه ی برخی در مقابل صاحبان زر و زور و یا اشعار متملّقانه ی برخی از شعرا از قبیل تسلیم بدن است. نوع دیگر، تسلیم عقل است [7]. عقل جز در برابر دلیل و برهان هرگز تسلیم و خاضع نمی شود. نتیجه ی تسلیم عقل به دلیل، اعتقاد است. اعتقاد تابع دلیل و برهان است. اگر دلیل كافی نباشد شك باقی است، هرچند برخلاف میل خود شخص باشد. نتیجه ی تسلیم عقل، علم و یقین است.

نوع دیگر تسلیم، تسلیم اراده و جوهره ی انسانیت است. حقیقت ایمان، این تسلیم است. علم و اعتقاد ایمان نیست، همان طوری كه
جلد هشتم . ج8، ص: 38
بی علمی و بی اعتقادی كفر نیست. شیطان، عالم به خالقیت خدا بود:

خلقتنی من نار و خلقته من طین، همچنین به معاد معتقد بود: انظرنی الی یوم یبعثون، به انبیا و اولیا معتقد بود: الاّ عبادك منهم المخلصین، در عین حال كافر بود: ابی و استكبر و كان من الكافرین. .

آنگاه پس از تواضع و خضوع و تسلیم در برابر حقیقت، نوبت عمل و تسلیم عملی و اطاعت می رسد، و البته همان طور كه عمل صد درصد نماینده ی تسلیم نیست، عدم عمل و عصیان نیز صد درصد نشانه ی تمرد و كفر و عدم عبودیت نیست و لهذا در دعاها وارد شده است: خدایا اگر من معصیت كردم از آن جهت نبود كه خواستم تو را تمرد كرده باشم، بلكه هوای نفس بر من غالب شد و حجاب غفلت مرا بر آن داشت.

نیت:

13. نیت از نظر جهان بینی اسلامی روح عمل است: انما الاعمال بالنیات، لكل امرئ ما نوی. اعمال مادی تابع نیت نیست [8]، زیرا زنده نیست. عمله ای كه دیوار را به كمك استاد بالا می برد یا باری را به دوش كشیده یا آب حوض می كشد، از لحاظ صحت و كمال این عمل فرق نمی كند كه به قصد تقرب باشد یا نباشد، انگیزه اش خدمت به خلق باشد یا تحصیل وجهی برای آنكه آن را صرف نوشیدن می و بدمستی كند. ولی از لحاظ اخروی، هر عملی روحی دارد. روح عمل كه نیت است باید محفوظ باشد، یعنی باید برای خدا یا آخرت باشد یا حداقل به قصد احسان و خدمت صورت گرفته باشد. پس منطقی است اگر گفته شود عامل فاقد ایمان اجر اخروی ندارد. چه خوب و عالی فرموده قرآن: الیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه. .

14. ایضاً از آیات مربوطه:

جلد هشتم . ج8، ص: 39
و قالوا كونوا هوداً او نصاری تهتدوا قل بل ملة ابراهیم حنیفاً و ما كان من المشركین. قولوا امنا باللّه و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. فان امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق فسیكفیكهم اللّه و هو السمیع العلیم. صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة و نحن له عابدون. (سوره ی بقره، آیه ی 135- 138).

15. رجوع شود بهبحار، جلد معاد، باب 18 (باب الوعد و الوعید و الحبط و التكفیر) ، صفحه ی 90 و به جلد 15، جزء دوم (جزء اخلاق) ، باب 28، صفحه ی 169، چاپ كمپانی. ایضاًبحار، جلد 7، باب 227 (باب: انه لاتقبل الاعمال الاّ بالولایة) ، صفحه ی 393، چاپ كمپانی. .

16. خلاصه ی مطالب گذشته اینكه: .

الف. در این گونه قضایا از جنبه ی خصوصی و فردی نمی توان بحث كرد كه آیا فلان شخص اهل بهشت است یا اهل جهنم، زیرا ما قادر نیستیم به حساب بندگان رسیدگی كنیم. اما از نظر اصولی و كلی كه آیا ملاك اهل نجات بودن و به بهشت رفتن و ملاك اهل هلاكت بودن و به جهنم رفتن چیست، می توان بحث كرد و قرآن هم بحث اصولی و كلی دارد.

سعادت و شقاوت دنیوی نیز از نظر قرآن تابع شرایط قراردادی نیست:

ب. از نظر اصولی كه بحث كنیم، قرآن سعادت و شقاوت اخروی را تابع شرایط خیالی و اسمی و قراردادی نمی داند، تابع شرایط واقعی و طبیعی می داند كه یا به شخصیت انسان مربوط است یا عمل او [9]، همان طوری كه سعادتها و شقاوتها و عزتها و ذلتهای دنیوی را نیز تابع
جلد هشتم . ج8، ص: 40
شرایطی واقعی و طبیعی می داند كه مربوط است به شخصیت و اخلاق و اوضاع و احوال نفسانی و اجتماعی مردم: ان اللّه لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. ظهر الفساد فی البر و البحر بما كسبت ایدی الناس. ضرب اللّه مثلاً قریة كانت امنة مطمئنة یأتیها رزقها رغداً من كل مكان فكفرت بانعم اللّه فاذاقها اللّه لباس الجوع و الخوف. و كأین من قریة عتت عن امر ربها و رسله فحاسبناها حساباً شدیداً و عذبناها عذاباً نكراً.

فذاقت وبال امرها و كان عاقبة امرها خسراً.
.

از این جهت قانون اسلام نظیر قوانین طبیعی و فرمولهای علمی است، نه نظیر قوانین موضوعه ی بشری. قوانین موضوعه ی بشری به نحوی وضع می شود كه افراد و اشخاص مخصوصی از نتایج و مزایای آن استفاده می كنند و یا به واسطه ی مخالفت با آنها مجازات می بینند، به واسطه ی یك شرط اسمی و قراردادی از قبیل تبعه ی فلان كشور بودن و یا فلان نام و انتساب داشتن، و افراد دیگر با اینكه در شرایط طبیعی مساوی هستند مشمول آن قانون نیستند. ولی قوانین طبیعی و فرمولهای علمی تابع شرایط واقعی و طبیعی است، شرایط قراردادی نمی شناسد. پشه ی مالاریا بین تبعه ی آمریكا و ایران فرق نمی گذارد، پنی سیلین هم بین آنها فرق نمی گذارد، لیموترش یا سیب هم بین آنها فرق نمی گذارد، در شرایط مساوی جریان مساوی دارد و در شرایط نامساوی جریان نامساوی دارد. و اسلام كه دین فطری است(فاقم وجهك للدین حنیفاً فطرة اللّه التی فطر الناس علیها)قوانینش به فرمولهای علمی شبیه تر است تا قوانین موضوعه ی بشری. بلی، آنچه درباره ی آثار اجتماعی دنیایی شهادتین هست این است كه تابع شرایط ظاهری است ولی بحث ما در سعادت واقعی است نه در احكام ظاهری و اجتماعی. .

ج. از آیات قرآن استنباط می شود كه قرآن كوشش دارد بشر را متنبه كند كه سعادت و شقاوت، چه در دنیا و چه در آخرت، تابع شرایط واقعی و طبیعی است كه با شخصیت و روحیه و عمل شخص بستگی دارد نه شرایط اسمی و خیالی و قراردادی، و معلوم می شود
جلد هشتم . ج8، ص: 41
در آن عصر مثل این عصر این فكر وجود داشته كه سعادت و شقاوت تابع شرایط خیالی است از قبیل انتساب به فلان دسته یا فلان شخص، و قرآن در كمال صراحت این مطلب را رد می كند و این حقیقت یكی از شاهكارهای این كتاب مقدس آسمانی است. اینك متن آیات. . . [10].

آیا شرایط طبیعی كه قرآن ذكر كرده با منطق تطبیق می كند؟ :

د. آیا شرایط طبیعی كه قرآن ذكر كرده با منطق تطبیق می كند یا نمی كند؟ به عبارت دیگر گاهی شرط خیالی است از قبیل انتسابات و امور قراردادی و گاهی شرط طبیعی است اما اشتراط موهوم و خیالی است. مثلاً اگر رنگ و نژاد را شرط سعادت در دنیا و آخرت بدانیم پای یك امر طبیعی را به میان آورده ایم ولی این امر طبیعی در این موضوع دخالت ندارد، یعنی اشتراطی در كار نیست. این است كه هرجا نام یك امر طبیعی به میان بیاید نمی توان قبول كرد كه اشتراط منطقی است. و چون شروطی كه قرآن ذكركرده با شخصیت روحی و معنوی و اخلاقی و با عمل و یا روح عمل بشر بستگی دارد، معلوم شد كه این شروط منطقی است. آن شروط از نظر سعادتهای اخروی عبارت بود از ایمان به مبدأ و معاد و عمل صالح و تقوا [11].

طبقه ی مستضعف و مرجون لامر اللّه:

هـ. بنابراین مادی مسلكان و منكرین مبدأ و معاد در آن دنیا نصیبی ندارند ولی مؤمنین به خدا و قیامت كه عملشان صالح و به نیت خیر بوده، نصیب و بهره دارند. و در عین حال منكرین خدا و قیامت اگر انكارشان مبنی بر جحود و عناد و لجاج نبوده و در عمل هم نیكوكار بوده اند، می توان گفت در آن دنیا متنعم نیستند اما معذب هم نمی باشند. چون نعیم نتیجه ی ایمان و عمل است و جحیم نتیجه ی كفر و عناد، اینها از اولی بی نصیب و از دومی نیز بری می باشند. اینها مستضعف ومرجون لامر اللّهمی باشند.

جلد هشتم . ج8، ص: 42
مسئله ی لزوم انتخاب دین:

و. اینجا این مطلب پیش می آید: پس بنابراین اساس این است كه شخص به مبدأ و معاد ایمان داشته باشد و عملش هم صالح باشد، پس لزومی ندارد كه تابع دین و آیینی باشد و اگر هم بخواهد كیشی و آیینی را انتخاب كند فرقی نیست در میان ادیان، آزاد است در اختیار و انتخاب كه چه دینی را بگزیند. .

جواب این است كه دو مطلب است: یكی اینكه اگر انسان عملی را با همه ی شرایط خود آن عمل انجام داد و ایمان به مبدأ و معاد هم داشت، آن عمل در نزد خدا محفوظ است و ضایع نمی شود: انّا لانضیع اجر من احسن عملاً. مطلب دیگر این است كه هركسی موظف است كیشی و آیینی انتخاب كند و به نبوتی گردن نهد. آن كیش و آیین برنامه ی عمل را برای انسان تنظیم می كند. از این نظر در هر زمانی یك كیش و یك آیین، بیشتر وجود ندارد و همه موظفند آن كیش و آن برنامه را بپذیرند و بس. این كیش و این برنامه الان اسلام است: ان الدین عند اللّه الاسلام، و من یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه. هركسی موظف و مسئول است كه به این كیش بگراید و به آن ملتزم و متعهد شود و به گفته ی خاتم الانبیاء ایمان داشته باشد؛ اگر نكند و مقصر باشد و از روی كفر وعناد نپذیرد بالاترین گناهان را بعد از شرك به خدا مرتكب شده است، و اگر از روی قصور بوده البته معذب نخواهد بود.

دین همه وقت یكی بوده:

بلكه قرآن دین خدا را از اول تا آخر، از زمان نوح كه شریعتی در كار بوده اسلام می نامد و همه ی انبیا را رهبر یك كیش می داند كه نام آن اسلام است: .

شرع لكم من الدین ما وصّی به نوحاً و الذی اوحینا الیك و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی. . . .

ما كان ابراهیم یهودیاً و لا نصرانیاً ولكن كان حنیفاً مسلماً. . .
جلد هشتم . ج8، ص: 43
بحث در این نیست كه مردم در اختیار دین آزادند [12]، بحث در این است كه اگر كسی عملی را بی برنامه انجام داد ولی مطابق برنامه انجام داد [13]، آیا خصوص آن عمل مقبول است یا مقبول نیست؟ گفتیم كه البته مقبول است: ان اللّه لایضیع اجر المحسنین، انّا لانضیع اجر من احسن عملاً، انی لا اضیع عمل عامل منكم من ذكر او انثی، فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرة شراً یره. و این گونه كارها كه بدون برنامه صورت می گیرد ولی مطابق برنامه در می آید منحصر است به اعمال برّیه و احسانها و خدمت به خلق ها، تعلیمها، بهداریها، پرستاریها، كشف و اختراع ها [14]. اما اعمالی كه بشر باید انجام دهد و با برنامه انجام دهد منحصر نیست به این اعمال كه هدایت پیغمبرِ باطن كافی است. اعمال دیگرهست مانند همه ی تعبدیات و قوانین اجتماعی دینی [كه ] بدون اخذ برنامه، انجام صحیح آنها میسر و میسور نیست. از این رو باید گفت كه اهتدای كامل و نصیب كامل از مجهود خود بردن جز در پرتو دین مقدس اسلام میسر و میسور نیست، ایمان به خدا و قیامت و به نبوت انبیا عموماً و نبوت خاتم الانبیاء خصوصاً لازم است. این است معنی آیه ی شریفه كه در شماره ی 14 گذشت: .

قولوا امنا باللّه و ما انزل الینا و ما انزل الی ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و الاسباط و ما اوتی موسی و عیسی و ما اوتی النبیون من ربهم لانفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون. فان
جلد هشتم . ج8، ص: 44
امنوا بمثل ما امنتم به فقد اهتدوا [15]و ان تولوا فانما هم فی شقاق فسیكفیكهم اللّه و هو السمیع العلیم.

صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة و نحن له عابدون.
(بقره، آیه ی 136- 138).

از همین قبیل است مسئله ی توقف قبولی اعمال بر ولایت، برای اینكه اگر انسان به مقام ولایت اعتراف و خضوع نداشته باشد اولاً برنامه را نمی تواند صحیح و كامل عمل كند و ثانیاً این خود نوعی جحود و عناد است [16]. جحود و عناد اثر حبط و خنثی كردن اعمال را دارد: و لو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا یعملون(انعام، آیه ی 88) ، اولئك الذین كفروا بایات ربهم و لقائه فحبطت اعمالهم(كهف، آیه ی 105) ، الذین كفروا بربهم اعمالهم كرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف(ابراهیم، آیه ی 18) ، ایضاً: . . . كمثل ریح فیها صر(آل عمران، آیه ی 117) ، ایضاً: و قدمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً(فرقان، آیه ی 23) . .

پس این خود نیز یك مسئله است كه طرفیت با حقیقت و عناد ورزی موجب حبط و بی اثر شدن اعمال است، یعنی در عین اینكه عملی جامع شرایط است چون یك شرط اصلی كه حس خضوع و تواضع در برابر حقیقت و تسلیم در برابر حق است وجود ندارد، عمل هباءً منثورا می شود: و قدّمنا الی ما عملوا من عمل فجعلناه هباء منثوراً. .

پس این خود یك منطقی است در قرآن كریم كه كفر مطلقاً، یعنی حس عناد و لجاج در برابر حقیقت، خواه در برابر توحید خواه نبوت و خواه ولایت باشد، اثرش این است كه عمل را محو و نابود می كند.

این خود داستان مفصلی است كه باید به مراجع مربوط كه در نمره ی 15 اشاره كردیم مراجعه شود.

جلد هشتم . ج8، ص: 45
17. راجع به اینكه اجمالاً چه كسانی اهل نجاتند و چه كسانی نیستند از این نظر كه آیا اكثریت مردم اهل نجاتند یا اهل هلاكت، فلاسفه ی الهی نیز در مباحث خیر و شر و اشكالاتی كه در آن باب هست بحث كرده اند. رجوع شود بهشرح اشارات(نمط هشتم) ، جلد 3، صفحه ی 325 واسفار، جلد 3، صفحه ی 117. دراسفاراز جمله ی اشكالات نقل می كند: .

و منها انكم زعمتم ان الخیر فی العالم كثیر و الشر قلیل. نحن اذا نظرنا فی انواع الكائنات وجدنا الانسان اشرف الجمیع و اذا نظرنا الی اكثر افراده وجدنا الغالب علیهم الشرور لوجود افعال قبیحة و اعمال سیئة و اخلاق و ملكات ردیّة و اعتقادات باطلة و بالجملة الغالب علیهم طاعة الشهوة و الغضب بحسب القوة العملیة و الجهل المركب بحسب القوة النظریة و هذان الامران مضران فی المعاد مولمان للنفس، موجبان للشقاوة فی العقبی، مانعان عن السعادة الاخرویه فیكون الشر غالباً علی هذا النوع الذی هو الثمرة القصوی و العنایة العظمی لوجود هذه الاكوان و ابناء عالم العناصر و الاركان و اما الاستمتاع بالشهوة و اللهو و اللعب الذی هو السعادة الدنیویة التی هی فی التحقیق شقاوة فهو معذلك حقیر جداً بالنسبة الی ما یحرمونه من السعادة الحقیقیة و یكتسبونه من نار الجحیم و العذاب الالیم. .

و اجیب عن هذا بان احوال الناس فی العقبی كاحوالهم فی النشأة الاولی علی ثلثة اقسام: الاول هم البالغون فی الحسن و الصحة و الثانی المتوسطون فیهما و هم الاكثر علی تفاوتهم فی درجات التوسط و القسم الثالث البالغون فی النقصان الممنوّون بالقبح و السقم و العاهات و هؤلاء اقل من المتوسطین و اذا نسبتهم الی مجموع القسمین الاولین كانوا فی غایة ما یكون من القلة و الحقارة بالنسبة الیهم فكذلك احوال النفوس فی الاخرة علی ثلثة اقسام: الاول الكاملون فی القوتین البالغون فی
جلد هشتم . ج8، ص: 46
تحصیل الكمالات النظریة و اقتناء الملكات الكریمة العملیة، الثانی المتوسطون فی تحصیل ذلك و هم الاكثر و الاغلب علی تفاوت مراتبهم فی ذلك من القرب الی الطرف الاشرف و البعد عنه الی الارذل و الثالث هم البالغون فی الجهالات البسیطة و المركبة الممعنون فی روائة الاخلاق فهؤلاء اقل عدداً من القسم الثانی بكثیر و اذا نسبتهم الی مجموع القسمین الاولین كانوا فی غایة القلة و الحقارة، فلاهل الرحمة و السلامة غلبة وافرة فی النشأتین [17].
.

18. ملك الشعراء بهار در جلد اولدیوان(ص 163) تنگ نظری بعضی از مردم را از لحاظ رحمت الهی این طور بیان می كند:
ترسم من از جهنم و آتش فشان او
وان مالك عذاب و عمود گران او
آن اژدهای او كه دمش هست صد ذراع
وان آدمی كه رفته میان دهان او
آن عقربی كه خلق گریزند سوی مار
از زخم نیش پرخطر جان ستان او
آن چاه ویل در طبقه ی هفتمین كه هست
تابوت دشمنان علی در میان او
. . . جز چندین ز ما علما جمله كائنات
هستند غرق لجّه ی آتش فشان او
جز شیعه هر كه هست به عالم خدا پرست
در دوزخ است روز قیامت مكان او
وز شیعه نیز هر كه فكل بست و شیك شد
سوزد به نار هیكل چون پرنیان او
جلد هشتم . ج8، ص: 47
وان كس كه با عمامه به سر سوی سر گذاشت
مندیل اوست سوی درك ریسمان او
وان كس كه كرد كار ادارات دولتی
سوزد به پشت میز جهنم روان او
وان كس كه شد وكیل ز مشروطه حرف زد
دوزخ بود به روز جزا پارلمان او
وان كس كه روزنامه نویس است و چیز فهم
آتش فتد به دفتر و كلك و بنان او
وان عالمی كه كرد به مشروطه خدمتی
سوزد به حشر جان و تن ناتوان او
وان تاجری كه ردّ مظالم به ما نداد
مسكن كند به قعر سقر كاروان او
وان كاسب فضول كه پالان او كج است
فردا كشند سوی جهنم عنان او
مشكل به جز من و تو به روز جزا كسی
زان گود آتشین بجهد مادیان او
تنها برای ما و تو یزدان درست كرد
خلد برین و آن چمن بیكران او
موقوفه ی بهشت برین را به نام ما
بنموده وقف واقف جنت مكان او
فردا من و جناب تو و جوی انگبین
وان كوثری كه جفت زنم در میان او
باشد یقین ما كه به دوزخ رود بهار
زیرا به حق ما و تو بد شد گمان او.
19. اشعار ذیل كه در سعه ی رحمت الهی گفته شده و وسعت نظر گوینده را ثابت می كند، علی الظاهر از مرحوم آقا محمد رضا قمشه ای است:
جلد هشتم . ج8، ص: 48
آنِ خدای دان همه مقبول و ناقبول
من رحمةٍ بدا و الی رحمةٍ یؤل.
از رحمت آمدند و به رحمت روند خلق
این است سرّ عشق كه حیران كند عقول
خلقان همه به فطرت توحید زاده اند
این شرك عارضی بود و عارضی یزول
گوید خرد كه سرّ حقیقت نهفته دار
با عشق پرده در چه كند عقل بوالفضول
یك نقطه دان حكایت ما كان و مایكون
این نقطه گه صعود نماید، گهی نزول
جز من كمر به عهد امانت نبست كس
گر خوانیم ظلوم وگر خوانیم جهول.
20. عطف به نمره ی 17، خلاصه ی حرف بوعلی و صدرالمتألهین این است كه از لحاظ اسلام ظاهری و برگ تبعیت دین اسلام گرفتن، اقلیت مردم مسلم اند اما از لحاظ اسلام قلب و اسلام فطری یعنی سلامت فطرت از لحاظ تسلیم حقیقت بودن در مقابل بیماری كفر و عناد و جحود و دشمنی ورزی با حقیقت، اكثریت مردم مسلم و سلیم الفطره ی نسبی می باشند و به همین دلیل اهل نجات می باشند.

فرق شرطیت توحید و ایمان به آخرت با شرطیت نبوت و ولایت:

21. اجمالاً از گفته های گذشته معلوم شد كه همه ی اصول دین شرط قبول عمل است، ایمانهای لازم مطلقاً شرط عمل است الاّ اینكه شرطیت توحید و معاد با شرطیت نبوت و ولایت متفاوت است.

شرطیت توحید و معاد از قبیل شرطیت نیت است، زیرا روح عمل كه نیت است متوقف است بر ایمان به خدا و معاد. بعلاوه خود ایمان به خدا و عالم غیب، مكوّن نوعی شخصیت ملكوتی و علوی است. اما شرطیت نبوت و امامت از قبیل شرطیتِ دانستن نقشه است برای عمل كه عملاً بدون آن، عمل كامل صورت نمی گیرد و شاید از نظری دیگر بتوان گفت كه ایمان به نبوت و [امامت ] هم شبیه ایمان به مبدأ است. ایمان به مبدأ و معاد كمال نظری نفس است، تصور اجمالی عالم
جلد هشتم . ج8، ص: 49
است كما هو(انا للّه و انا الیه راجعون)و انبیا و اولیا كه هادی و راهنما هستند صرفاً از قبیل راهنماییهای اجتماعی و اعتباری نیست كه راهنمایی شریعت باشد، نوعی دیگر راهنمایی هست كه راهنمایی طریقت و دستگیری باطنی است.

دخالت ایمان به نبوت از لحاظ كمال نظری نفس:

انبیا و اولیا از نظر نظام وجود و تكوین (نه تنها تشریع) دارای مقامی تدبیری می باشند، پس معرفت به آنها نظیر معرفت خداست، نه از نظر دخالت در روح عمل و نیت بلكه از نظر اینكه كمال نظری نفس علم به وجود است كما هو هو، و اولیا مقامی دارند در نظام وجود و بعلاوه از نظر حكمت عملی آنها دارای نوعی قدرت دستگیری می باشند. .

22. مجموعاً معلوم شد كه همان طوری كه نظریه ی محدودالنظرهای ما كه مصداق شعر ملك الشعراء بهارند درست نیست، نظریه ی امثال جرج جرداق نیز كه معتقدند خود انبیا به طقوس شكلیه اهمیت نمی دهند و اهمیتی ندارد كه انسان به چه مذهبی منسوب باشد درست نیست. .

23. راجع به مسئله ی حبط اعمال و همچنین مسئله ی احكام اعمال از حیث جزا و تأثیر بعضی در بعضی و غیر اینها، رجوع شود بهالمیزان، جلد 2، صفحه ی 175- 196 و جلد 1، صفحه ی 90. .

24. راجع به مستضعف، رجوع شود بهالمیزان، جلد 5، صفحه ی 51.

تقریباً یك صفحه و نیم بحث شده است. .

25. مطالب گذشته در سال پیش (تابستان 1343) به مناسبت دو سخنرانی برای عده ای خانمها یادداشت شد و بعد در شبهای دهه ی اول صفر 1384 در منزل آقای افشار (كوچه ی آبشار) تكمیل شد.

یادداشتهای ذیل كه اكنون یادداشت می شود مربوط است به ماه جمادی الاولی 1385. .

خلاصه ی بحث درباره ی اسلام و عمل این است كه بعضی برای عمل ارزش چندانی قائل نشده اند و به نوعی عمل را تحقیر كرده اند و ارزش را همه برای اعتقاد (و در واقع انتساب) دانستند، مانند مرجئه و عوام شیعه در اعصار اخیره و همچنین عوام صوفیه. مرجئه اعتقاد
جلد هشتم . ج8، ص: 50
به خدا و پیغمبر و معاد را كافی دانستند و عوام شیعه محبت و ولایت امیرالمؤمنین را بهانه كردند و صوفیه موضوع صفای قلب و وصول به حقیقت را.

عقاید افراط و تفریطی درباره ی عمل و ایمان:

دسته ی دوم برای عمل ارزش قائل شدند و در این جهت افراط كردند. بعضی مثل خوارج به این شكل افراط كردند كه مرتكب كبیره را كافر دانستند، كما اینكه بعضی از متكلمین غیرخوارج نیز به منزلةٌ بین منزلتین قائل شدند. .

افراط دسته ی دیگر این بود كه ارزش اعتقاد و ایمان را نفی كردند.

در عصر اخیر این فكر شایع شده است. بعضی از این گروه گفتند جز عمل نیك چیزی استحقاق پاداش در آخرت نمی آورد حتی ایمان به خدا، همه مقدمه اند. خداوند كسی را به خاطر نشناختن خودش عذاب نمی كند. علیهذا اگر یك نفر مادی مسلك نیكوكار باشد اهل بهشت است، هم به حكم عقل و هم به حكم قرآن. اما حكم عقل، زیرا عقل مستقل است به حسن احسان و استحقاق پاداش محسن. و به عبارت دیگر همان طوری كه عدلیه اعتراف دارند حسنه بودن حسناتْ ذاتی آنهاست. همان طوری كه امر خدا سبب نمی شود كه حسنه حسنه بشود، ایمان و اعتقاد به خدا نیز تأثیری در حسنه بودن راستی و درستی و عدل و احسان، و سیئه بودن دروغ و خیانت و ظلم و تجاوز ندارد. .

اما حكم قرآن، از آن جهت كه صریح قرآن است: انا لانضیع اجر من احسن عملاًیا: ان اللّه لایضیع اجر المحسنینیا: ان كتاب الابرار لفی علّیینیا: فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. . . این جمله یك كبرای كلی است و ضمیمه می شود با صغریاتی، به این ترتیب كه فلان شخص مادی فلان خدمت بهداشتی یا فرهنگی یا سیاسی را به بشریت كرده است و این كار خوب است، و از طرفی به حكم قرآن هر عامل كار خوبی در نزد خدا پاداش دارد، پس این شخص مادی در نزد خدا پاداش دارد. عده ای ممكن است اعتقاد [پیدا] كنند كه مثلاً ماركس به حكم اینكه به حمایت كارگران و مبارزه با سرمایه داران ستمگر برخاسته است و
جلد هشتم . ج8، ص: 51
توانسته است با مبارزات خستگی ناپذیر خود انقلابهایی علیه سرمایه داران بپا كند و گروههایی از افراد بشر را نجات بخشد پس مرتكب بهترین اعمال شده است و خداوند به حكم «انّا لانضیع اجر من احسن عملاً» به او عالیترین پاداشها را خواهد داد، صدها برابر پاداش كسی كه عمر خود را به بیهودگی در گوشه ی معابد و مساجد تلف كرده است. .

گروهی دیگر از این افراطیون ایمان به خدا و قیامت را شرط می دانند ولی ایمان به انبیا را ضروری نمی دانند، ایمان به انبیا را مقدمه می دانند. این گروه علاوه بر آیات چهارگانه ای كه به نفع دسته ی اول ذكر كردیم ممكن است به آیاتی از قبیل: الذین هادوا و النصاری و الصابئین. . . و همچنین آیه یفمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرك بعبادة ربه احداًو آیاتی دیگر كه قبلاً نقل شد، تمسك كنند. .

گروه سوم، آنها ایمان به انبیا را لازم می دانند ولی تدین به دین خاصی را ضروری نمی دانند. می گویند انسان باید به یكی از ادیان آسمانی متعبد و متدین باشد ولی دین خاصی ضرورت ندارد. این گروه عقلاً به طریقیت و هادویت انبیا تمسك می كنند و می گویند راهنما نه راه راست است و نه مقصد، و نقلاً به آیه یلا اكراه فی الدین تمسك می كنند. .

در مقام حل این اشكال ما باید تا اندازه ای راجع به چگونگی عالم آخرت و رابطه ی آخرت با دنیا آشنا شویم و ببینیم پاداش یا كیفر اخروی روی چه موازینی است؟ .

رابطه ی دنیا و آخرت:

دنیا و آخرت دو عالم متباین با یكدیگر نیستند. نسبت آنها با هم نسبت ظاهر است به باطن یا بدن به روح یا پدر و فرزند یا تخم و محصول. نعم اخروی و همچنین عذابهای اخروی جز صورتهای تجسم یافته ی اعمال و اخلاق و عقاید انسان نیست. پس تصور پاداش بدون عمل در آن جهان عیناً تصور فرزند بدون مقاربت، محصول بدون كشت است. پس به طور اجمال نظریه ی افرادی كه عمل را بی ارزش تلقی می كنند، چه از نظر اعمال حسنه و چه از نظر اعمال
جلد هشتم . ج8، ص: 52
سیئه، درست نیست. [اینكه ] می گویند مثلاً اعمال حسنه- بما أنّها حسنة- بدون محبت اهل بیت یا بدون اقرار به اسلام پاداش ندارد، درست نیست بلكه محال است، مگر آنكه فرض شود نبودن ولایت اهل بیت یا ایمان به نبوت سبب گردد كه آن عمل صورت نگیرد یا به وجه حسن صورت نگیرد و یا سبب شود كه عمل سیّئی صورت بگیرد یا به وجه سوء صورت بگیرد، وگرنه محال است كه عمل نیك به وجه نیك صورت گیرد و بی پاداش بماند؛ خُلف است زیرا پاداش جز صورت ملكوتی عمل نیست، كما اینكه محال است كه عمل سیّئی صورت بگیرد و بی كیفر باشد زیرا كیفر جز صورت ملكوتی عمل شر چیزی نیست. .

پس نظر تحقیر عمل، چه عمل نیك و چه عمل بد، باطل است. .

اما از طرف دیگر آیا نتیجه ی این بیان این است كه ما به گروه طرفداران عمل منهای ایمان بپیوندیم؟ البته نه. .

اینجا سه مقدمه باید ذكر كنیم:

حسن و قبح فعلی و فاعلی:

الف. اصولیون اصطلاحی دارند، می گویند حسن و قبح بر دو قسم است: حسن و قبح فعلی و حسن و قبح فاعلی. می گویند ممكن است یك چیز هم حسن فاعلی داشته و هم حسن فعلی یا هم قبح فاعلی داشته باشد و هم قبح فعلی، و ممكن است حسن فعلی داشته باشد و حسن فاعلی نداشته باشد و بالعكس، یا قبح فعلی داشته باشد و قبح فاعلی نداشته باشد و بالعكس. می توان مثالهایی در این زمینه ذكر كرد.

نیت، روح عمل است:

ب. همچنان كه در نمره ی 13 گفتیم روح عمل نیت و قصد است، داعی و محرك است. لا عمل الاّ بنیة، انما الاعمال بالنیات، الیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه.

معنی حسن فعلی و فاعلی:

هرچند اصولیون گفته اند حسن یا فعلی است یا فاعلی و معنی ظاهر این تعبیر این است كه فعل بما هو هو حَسَن است یا قبیح، ولی حق این است كه حسن فعلی عبارت است از حسن اثر و نتیجه ی حتمی. یك فعل از آن جهت متصف به حُسن است كه حسن اثر دارد،
جلد هشتم . ج8، ص: 53
یعنی فرد یا اجتماع را به كمال لایق فطری می رساند. حسن راستی و درستی و وفا و صفا از این جهت است. .

و اما حسن فاعلی از آن جهت است كه مربوط به سیر و حركت فاعل است؛ یعنی در حسن فاعلی ملاك حسن، حركت فاعل است به صورت كمال. از این جهت فعل مَركب است و فاعل راكب، و راه راكب را هدف و مقصد و نیت او معین می كند. و تنها از این جهت است كه حسن به فاعل ارتباط پیدا می كند و الاّ حسن فعلی به واسطه ی اینكه حسن واقعاً صفت فعل نیست و اینچنین نیست كه فعل عین حسن باشد بلكه به واسطه ی این است كه اثر فعل مفید است، ربطی به فاعل ندارد. و از این جهت یعنی از ناحیه ی نیت است كه فعل دارای نور و بهاء و بهجت می گردد و بهشتی می شود.

فعل اختیاری معلل به غرض است:

ج. انسان در هر فعلی اختیاری هدف و منظوری دارد. فعل بدون غایت- لااقل در افعال اختیاری- محال است، و انسان از آن نظر كه فاعل است به وسیله ی فعل خود به سوی هدف و منظور خود حركت می كند. پس اگر انسان كار نیكی به قصد رضای خدا یا پاداش آخرت و لااقل رحم و شفقت به انسانها انجام دهد لازمه ی طبیعی كارش این است كه به این هدفها برسد، و اگر كار خوبی را به قصد انتفاع مادی یا شهرت انجام دهد لازمه ی طبیعی این است كه به همین هدف خود نایل گردد. معنی ندارد كه انسان به سوی مقصدی حركت كند و خداوند او را به مقصد دیگر برساند. مثل این است كه كسی به طرف قطب شمال حركت كند و انتظار داشته باشد خدا او را به خط استوا برساند. و همچنین معنی ندارد كه كار، بی نور و بهاء و بهجت باشد و در آخرت بهجت زا باشد. .

قرآن كریم این حقیقت را به بیان بلیغی در سوره ی اسراء فرموده است، می فرماید: .

من كان یرید العاجلة عجّلنا له فیها ما نشاء لمن نرید. . . و من اراد الاخرة و سعی لها. . .
جلد هشتم . ج8، ص: 54
خلاصه اینكه هركسی به سوی هر هدفی حركت كند ما او را به آن هدف می رسانیم، خواه هدف دنیوی و خواه هدف اخروی، با این تفاوت كه هدف اخروی صد درصد تضمین شده است به خلاف هدفهای دنیوی. این هم ناشی از این است كه جهان طبیعت جهان تزاحم علل و اسباب و جهان قسر است. هرچند «القسر لایكون دائماً و لا اكثریاً» ولی «القسر یمكن ان یكون اقلیاً» .

ریشه ی اشتباه مدعیان كفایت حسن عمل:

همه ی اشتباهات كسانی كه مدعی هستند خدمتگزاران بشریت كه تاریخ از آنها به نیكی یاد می كند، دفاتر و كتب عِلوی هم باید از آنها به نیكی یاد كند و مصداق «ان كتاب الابرار لفی علّیین، كتاب مرقوم.

یشهده المقرّبون
» باشند از اینجاست كه ملاك خوبی و بدی در مقیاس تاریخ، آثار كارهاست ولی در مقیاس الهی و دینی قصد و نیت و هدفِ كننده است. در مقیاس تاریخ، نظر به حسن فعلی است فقط، و در مقیاس الهی به حسن فاعلی.

كار مفیدتر یا جاندارتر:

مقیاس تاریخ حجم عمل و شعاع اثر عمل است، مقیاس الهی و دینی روح و جان كار است. او عمل بزرگ و مؤثرتر می خواهد و این عمل زنده تر و جاندارتر، لهذا می گوید:

لیبلوكم ایّكم احسن عملاً- ای اصوب عملاً- نفرمود: لیبلوكم ایّكم اكثر عملاً. و باز می بینیم عوام الناس وقتی كه فی المثل می خواهند اهمیت حاتم بخشی علی علیه السلام را برسانند كه چگونه شد كه وحی الهی درباره اش نازل [شد] می گویند آن انگشتر از لحاظ قیمت برابر بود با خراج شام و سوریه، غافل از اینكه چنین انگشتری در دست امیر چه می كرد و آیا چنین انگشتری در دنیا وجود دارد یا ندارد؟ و بعلاوه چنین انگشتری را باید خرج آبادی یك مملكت كرد نه اینكه به گدایی بخشید. در قضیه ی «هل اتی » چه می گویند؟ آیا در آنجا هم مدعی می شوند كه هر قرص نان جو معادل خراج یك مملكت بود؟ ! عوام الناس به حجم و پیكر و احیاناً به اثر عمل توجه دارند و حال آنكه از لحاظ اخروی باید به روح عمل توجه كرد. .

رجوع شود به اخباری كه در باب هجرت آمده است به این مضمون: من هاجر الی اللّه و رسوله فهجرته الی اللّه و رسوله. . .
جلد هشتم . ج8، ص: 55
اگر عملی واقعاً حسنه باشد فعلاً و فاعلاً، محال است مقبول نباشد:

ضمناً معلوم شد منطق كسانی كه می گویند (اینها هم در عصر ما در میان آخوندهای قشری زیادند) فلان شخص ولو هزار سال عمل نیك از آن جهت كه نیك است بكند، چون مثلاً ولایت ندارد عمل او هباءً منثورا است [غلط است. ] توجه ندارد كه محال است حسنه از آن جهت كه حسنه است نادیده انگاشته شود. و حسنه بودن یك صفت، واقعی است همان طوری كه طرفداران حسن و قبح عقلی گفته اند؛ یك امر قراردادی نیست. .

این مقدمه نیز باید كاملاً توجه شود و در مقدمه ی مطالب قرار گیرد و جزء استدلال قرار گیرد كه حسنه بودن حسنه یك امر قراردادی نیست. .

این افراد قشری باید تمام همت خود را متوجه این نكته كنند كه چه چیزی شرط واقعی و تكوینی حسنه است و چه چیزی نیست، كما اینكه باید ذهن خود را متوجه اموری كنند كه سبب حبط حسنات و یا محو سیئات می شود. .

شرط حسنه بودن حسنه جز این نیست كه كار فی حد ذاته خوب باشد و به نیت خوب هم صورت گیرد. .

پس نتیجه این شد كه اولاً انتسابات ونام گذاری ها و تبعه شمردن ها در عالم آخرت مؤثر و مفید نیست، زیرا اولاً آن جهان ظهور ملكوتی واقعیات این جهان است و اعتبارات و اضافات موهوم را در آنجا اثری نیست، و ثانیاً خلاف نصّ صریح آیات قرآن است، كه در صفحات پیش گذشت. .

ثانیاً كارهای نیك این جهان كه به مقیاس اجتماعات بشر و یادآوری تاریخ حسنه است، برای اینكه به مقیاس آن جهانی حسنه باشد كافی نیست، زیرا حسنه بودن فعلی به مقیاس این جهان به این است كه در نظام تكامل طبیعی فرد یا اجتماع مقدمه ی كمال فرد یا اجتماع باشد، یعنی بستگی دارد به اثر فعل، و اما حسنه به مقیاس آن جهان به این است كه نظام فكری و روحی انسان نظام عالی و متكامل و متصاعد و منور و بهجت زایی باشد. قرآن كریم از همین لحاظ ایمان
جلد هشتم . ج8، ص: 56
به خدا و آخرت را شرط می داند. پس محال است كه كسی ضد خدا باشد و در آن دنیا ذخیره ای از عمل صالح داشته باشد. .

و ثالثاً مانعی ندارد كه كسی پیرو دین بالخصوصی نباشد و یا لااقل پیرو دین حق یعنی اسلام نباشد ولی عملی را به وجه حسن انجام دهد به طوری كه آن عمل، نورانی و ذخیره ی صالح شمرده شود.

اما البته توفیق انجام عمل صالح برای این گونه اشخاص كه پیرو برنامه ی انبیا نیستند و به اصطلاح قرآن مهتدی نیستند در اعمال نادری است، شاید یك درصد موفقیت باشد. اینها در دنیا كه مزرعه ی آخرت است، نسبت به پیروان برنامه ی انبیا مانند كسی هستند كه تخمی را به زمین صافی بپاشد بدون آنكه برنامه ی كشاورزی را به طور علمی یا تجربی عمل كرده باشد، ولی احیاناً دانه هایی سبز می شود و گندم می دهد. .

و رابعاً منطق كسانی كه می گویند غیر مسلمان یا غیر شیعه فرضاً حسناتی داشته باشند بی ثمر است، غلط است مگر آنكه مقصودشان از حسنات حسناتی باشد كه حسنه ی فعلی هستند ولی از جنبه ی فاعلی به واسطه ی عناد یا عدم قصد قربت حسنه نیستند، وگرنه محال است كه فعلی حسنه بما هو حسنه واقع شود و بی اثر بماند. .

و خامساً با وجود ایمان و اعتقاد به خدا و قیامت و حتی ایمان و اعتقاد به نبوّات، آن چیزی كه بیش از هر چیز دیگر مانع قبول اعمال است عناد به معنی تعصب و عدم تسلیم نسبت به حقیقت است چنانكه در صفحه ی 37 اقسام تسلیم را گفته ایم، و غالباً آنچه در مورد عدم قبول اعمال كفار آمده است كهكرماد اشتدّت به الریح فی یوم عاصفناظر به این خصلت است نه به صرف عدم ایمان ولو تقصیر و جحودی در كار نباشد. البته گناهان به طور كلی می توانند مانع قبول واقع شوند(انما یتقبل اللّه من المتقین)، ریا و عجب و حسد اعمال را ضایع می كنند. .

و سادساً اكثر مردم جهان را نمی توان گفت معاندند، همان طوری كه بوعلی و صدرا گفته اند. اصل اول سلامت است، عناد انحراف
جلد هشتم . ج8، ص: 57
است. علیهذاگو اینكه اكثر مردم مسلمان نیستند ولی مسلم به معنی خاضع در برابر حقیقت هستند و این عدم مسلمانی شان به خاطر جهل قصوری است نه جهل تقصیری. اكثریت مردم مقصر نیستند، نه به این نحو كه عناداً تقصیر كنند و نه اینكه جهلاً تقصیر كنند. قرآن كریم از مردمی تحت عنوان مستضعفین یا «مرجون لامر اللّه» نام می برد. ممكن است مستضعفین شامل همه ی جهّال قاصر بشود، همان طوری كه شامل ضعیف العقل ها می شود و ممكن است عنوان جهّال قاصر علیحده باشد كه علما به حكم عقل آنها را خارج دانسته اند و دلیل عقلی هم این است كه عقاب و عذاب فرع بر حالت عصیان و تمرد و قیام در برابر حقیقت است كه قرآن كریم نقل می كند از قومی: .

و اذ قالوا اللّهم ان كان هذا هو الحق من عندك فأمطر علینا حجارة من السماء. .

و سابعاً اعمال كسانی كه نه داعی الهی دارند و نه داعی مادی و فقط به خاطر رحمتی كه بر قلب آنها مستولی است عملی را انجام می دهند، در نزد خدا محفوظ است و این گونه اعمال نیز خالی از نوعی نورانیت و بهاء نیست. .

و ثامناً اتخاذ دین حق لازم است. ادیان دنیا ولو ادیانی كه همه ریشه ی آسمانی دارند علی السواء نیستند. هر دینی برنامه ی روز معینی است و در عصر ما برنامه ی روز، دین اسلام یعنی دین خاتم است و معنیلا اكراه فی الدین- برخلاف نظر امثال جرج جرداق- این نیست كه مردم عقلاً یا شرعاً آزادند كه هر دینی را بخواهند انتخاب كنند از آن جهت كه ادیان همه علی السویه هستند، نظیر اختیاری كه یك نفر مقلد در تقلید چند نفر مجتهد متساوی دارد، بلكه مقصود این است كه ایمان و اعتقاد قابل اجبار و اكراه نیست. .

و تاسعاً بحث در اطراف اشخاص كه آیا فلان مخترع یا مكتشف
جلد هشتم . ج8، ص: 58
اهل جهنم است یا بهشت غلط است، زیرا ما نه خدا هستیم نه فرشته ی موكَّل بر بندگان. ما جز افرادی كه از طریق وحی و الهام سعادتمندی آنها یا شقاوت آنها محرز است، صد درصد درباره ی كسی اظهار عقیده نمی كنیم [18]. ما نمی توانیم بگوییم صد درصد شیخ انصاری اهل بهشت است. همین قدر می توانیم بگوییم كه آنچه ما درباره ی این مرد اطلاع داریم این است كه آن مرد كارهایش خیر بوده و همه ی قرائن حكایت می كند كه كارها را به نیت خیر انجام می داده است و اما نمی توانیم صد درصد از نظام فكری و روحی او اطلاع بدهیم. عالم الاسرار و الضمائر خداست. .

و عاشراً، از نظر اسلام عمل و نیت حكم پیكر و روح را دارند و شرافت عمل به روح عمل است كه: نیة المؤمن خیر من عمله. این جمله ی حدیث نظیر گفتار سعدی است كه:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت.
و یازدهم اینكه مسئله ی شفاعت با اصل اولی كه مبنی بر تجسم اعمال [است ] و اینكه پاداش جز محصول اعمال بشر چیزی نیست منافات ندارد، چنانكه در بحث شفاعت گفته ایم، و همچنین مغفرت و بخشش الهی نیز با قاعده ی تجسم اعمال منافات ندارد.

مسئله ی عذاب. :

و دوازدهم اینكه نتیجه ی بحث درباره ی افرادی كه تحت هدایت پیغمبر عصر خود و زمان خود نیستند اینكه اولاً مشركین و منكرین خدا معذبند، زیرا هر خدا ناپرستی جاحد است و الهام فطری و دلیل عقلی همه كس را به توحید می كشاند [19].

زیر صفر و بالای صفر:

اما غیر منكرین خدا اگر با حقیقت عناد نداشته باشند و از این نظر مقصر نباشند، معذب نخواهند بود و به اصطلاح اهل نجات از عذاب خواهند بود. این از نظر عذاب و به اصطلاح زیر صفر، و اما از لحاظ بالای صفر اگر عمل نیكی را برای
جلد هشتم . ج8، ص: 59
رضای خدا و پاداش الهی انجام دهند و عناد خاصی با حقیقت از قبیل عناد با نبوت گریبانگیرشان نشود، خصوص آن عمل آنها مقبول است.

مهتدی كیست؟ :

ولی این گونه اشخاص را نمی توان گفت اهل بهشت و نعیم اند، زیرا مهتدی نیستند و از برنامه ی همه جانبه ی پیغمبران مخصوصاً عبادات استفاده نكرده اند. .

26. قل ان كنتم تحبون اللّه فاتبعونی یحببكم اللّه و یغفر لكم ذنوبكم. .

این آیه ی كریمه احتیاج به نبوت و اهتداء به هدایت پیغمبر را ذكر می كند و می گوید: ای كسانی كه مدعی دوستی خدا هستید، معرفت خدا و كلید رضایت خدا در دست اوست. اگر او را دوست دارید و میل دارید كه او هم شما را دوست داشته باشد، راه رسیدن به رضا و جلب محبت او پیروی از من است. من راهنمای به سوی او هستم.

كسی نمی تواند بدون استمداد از راهنمایی من كه به سوی او سفر كرده و بازگشته ام، به او برسد. كسی نمی تواند مدعی استقلال شود. .

قصه ی دروغی به افلاطون و ارسطو نسبت می دهند كه حضرت مسیح آنها را به پیروی از خود دعوت كرده و آنها گفتند: تنها عوام احتیاج به دین دارند، ما بی نیازیم. دروغ این قصه از آنجاست كه زمان حضرت مسیح قریب چهار قرن بعد از قرن ارسطو و افلاطون است. .

اما این توهّم به هر حال غلط است. هیچ فیلسوفی، دانشمندی نمی تواند مستغنی و بی نیاز باشد. این راه راه علم و تجربه نیست، جاذبه ای است الهی برای كشاندن بشریت كه از نقطه ی خاص و به وسیله ی فرد خاصی مردم كشانده می شوند. بوعلی سینا همان اندازه نیازمند است كه یك نفر دهاتی ده نشین. تفاوت آندو در این است كه فیلسوف و دانشمند بیشتر از فیض وجود او استفاده می كند: و لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ربك. .

پس همان طوری كه گفتیم بهره مند شدن انسانی از قبیل حاتم و غیره از عمل خاصی، غیر از موضوع استغنا و بی نیازی است. همان فیلسوف نیز در رام كردن احساسات خود محتاج به ایمان است. در
جلد هشتم . ج8، ص: 60
ورقه ی
فلاسفه ی اسلامی

گفتیم كه آن وقار و نورانیت و صفایی كه در فلاسفه اسلامی از قبیل فارابی و بوعلی و خواجه نصیر و ملاصدرا دیده می شود هرگز در فلاسفه ی قدیم یونان دیده نمی شود، شاید نمونه اش در فلاسفه ی مسیحی نظیر سنت آگوستین و سنت توماس دیده شود. علت نفوذ فوق العاده ای كه اینها در پیروان خود داشتند همین جنبه ی معنویت آنها بود. علامه ی حلّی می گوید: خواجه [نصیر] را ندیدم كه مرتكب مكروهی شده باشد. پیروان و مریدان آنها به آنها به شكل یك مرشد و قطب نگاه می كردند. خود این فلاسفه فوق العاده خود را به كوچكترین دستور شرع نیازمند می دانستند، به یك مكروه به شكل حقارت نگاه می كردند، گو اینكه استنباط و اجتهاد آنها با دیگران فرق می كرد و همین جهت موجب سوء تفاهماتی شده است.

مرحوم آقا علی نوری مثل یك عوام بازاری از میرزای قمی مسئله می پرسید. .

شبستری می گوید: در این ره انبیا چون ساربانند. . . .

جرج جرداق در جلد اول
الامام علی

تحت عنوان «لا تعصب و لا اطلاق» می گوید: . . . بابی ابن ابی طالب. .

27. عطف به صفحه ی 55 (خلاصه) معلوم شد: .

الف. هدف فقط نیكوكاری (یعنی برای دیگران خوب بودن) و دیگر عدالت اجتماعی نیست، بشر راهی واقعی به سوی خدا دارد كه باید آن را به خوبی طی كند: یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحاً فملاقیه. .

ب. سه قسم تسلیم داریم، چرا شیطان كافر است، قاصر و مقصر و جاحد.

ج. نیت، روح عمل است. .

د. سخن بوعلی و صدرا راجع به اكثریت و اقلیت اهل نجات و اهل عذاب.

هـ. شرطیت توحید و معاد از قبیل شرطیت نیت است كه روح عمل است، و شرطیت نبوت و ولایت از قبیل شرطیت علم و نقشه
جلد هشتم . ج8، ص: 61
برای عمل است، ولی عناد و تعصب با نبوت و رسالت حبط كننده است. .

و. عقیده ی مرجئه، عوام شیعه، صوفیه، متجددین.

ز. نسبت دنیا و آخرت نسبت ظاهر و باطن، زراعت و محصول است. .

ح. خلاصه ی آیه ی سوره ی اسراء این است كه ما هركس را به هدفی كه می جوید می رسانیم. .

ط. تاریخ به حجم عمل و اثر عمل نگاه می كند و خدا به روح عمل، حاتم بخشی علی علیه السلام.

نظر اسلام درباره ی اعمال مفید و نیك افراد غیر مسلمان: .

این مطلب عنوان مباحثی است كه در رمضان 85 از شب هفتم ماه در حسینیه ی ارشاد ایراد شده است و به نظر می رسد ترتیب مطالب
اسلام و عمل

باید به همین ترتیب باشد: .

شب اول: یكی از مسائلی كه امروز جزء مسائلی است كه زیاد پرسش می شود این است كه آیا اعمال خیر افراد غیر مسلمان مقبول است یا هدر؟ .

گروهی به ضرس قاطع ادعا می كنند كه غیر مسلمان عملش وزنی ندارد و اهل جهنم است و گوششان به غیر این حرف بدهكار نیست، حاضر نیستند هیچ منطقی دیگر را حتی گوش كنند. .

فلاسفه در این مسئله ضمن مسئله ی خیر و شر بحث كرده اند از نظر اینكه شرّ كثیر و یا اكثری چگونه در قضای الهی واقع می شود. اما بسیاری از مردم عصر ما از نظر برخورد با ملل غیر مسلمان و مشاهده ی افرادی كه همه چیزشان خوب است، فقط مسلمان نیستند [20]و مشاهده ی آثار پرسود و نافعی كه به دست غیرمسلمان جاری شده و می شود از خدمات فنی، اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی، مخصوصاً اختراعات
جلد هشتم . ج8، ص: 62
بزرگ، نمی توانند عقلاً بپذیرند كه این اعمال همه در نزد خدا هبا و هدر است به جرم اینكه مسلمان نیستند، آن هم به طوری كه می دانیم مولود منطقه ی تولد و محیط زندگی آنهاست. .

از نظر بعضی این مطلب تنگ نظری صاحب این فكر را می رساند، چه آنكه این فكر را از اسلام بدانند یا از بعضی علما. ملك الشعراء بهار بعضی علما را در قصیده ی جهنمیه ی خود از لحاظ تنگ نظری انتقاد و مسخره می كند. .

دو مقدمه در ابتدا باید ذكر كنم: یكی اینكه بحث ما كلی است نه شخصی و ما معتقدیم منطق اسلام در این زمینه خیلی سموّ و علوّ دارد، اما بحث شخصی چه درباره ی مسلمان و چه غیرمسلمان وظیفه ی ما نیست. .

مقدمه ی دوم اینكه بحث در این نیست كه دینی غیر از اسلام مقبول هست یا نیست. این مسلّم است كه دینی غیر از اسلام مقبول نیست:

ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فلن یقبل منه. عقیده ی كسانی كه مدعی هستند انسان باید یكی از راهنمایان الهی را انتخاب كند و هدف همه یكی [است ] و اَشكال عبادات از كلیسا و مسجد اهمیتی ندارد، مردود است. سخن در این است كه آیا عمل خیر كسی كه دینش مقبول نیست، مقبول هست یا نه؟ (این بود خلاصه ی شب اول) . .

شب دوم: برهان كسانی كه می گویند عمل غیر مسلمان مقبول نیست دوتاست. یكی آیاتی است به این مضمون: الذین كفروا اعمالهم كسراب بقیعة یحسبه الظمآن ماء، . . . اعمالهم كرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف. دیگر اینكه اگر عمل غیرمسلمان مقبول باشد پس چه فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان هست، پس اینكهان الدین عند اللّه الاسلامچه اثری دارد [21]؟
جلد هشتم . ج8، ص: 63
برهان كسانی كه معتقدند اعمال آنها مقبول است نیز دوتاست.

یكی اینكه خداوند نسبتش با همه ی مردم علی السویه است، مردم نسبتشان با خدا ممكن است متفاوت باشد، تفاوتها از ناحیه ی مردم است نه از ناحیه ی خدا. و از طرف دیگر حسن و قبح اعمال، ذاتی آنهاست نه قراردادی. علیهذا اگر دو نفر یكی مسلمان و یكی غیرمسلمان با یك نحو عمل نزد خدا بروند محال است كه خداوند تبعیض كند، همان طوری كه قرآن در مورد اعمال بد تصریح كرده است كه: لیس بامانیّكم و لا امانیّ اهل الكتاب من یعمل سوء یجز به. دلیل دوم نصّ آیات قرآن است مبنی بر اینكه: ان اللّه لایضیع اجر المحسنین، انّی لا اضیع عمل عامل منكم، فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره. آنها عموماتی غیر قابل تخصیص اند. بعلاوه در آیاتی به این مضمون: .

ان الذین امنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من امن باللّه و الیوم الاخر و عمل صالحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. .

در این آیات تصریح شده است اعمال صالح غیرمسلمان مقبول است. اكنون نوبت قضاوت ماست. .

اولاً این مقدمه را بگوییم كه درست است كه حسن و قبح اعمال، ذاتی آنهاست اما هریك از حسن و قبح یا فعلی است یا فاعلی. . .

مسئله ی نیت و روح عمل، رابطه ی دنیا و آخرت. . . آیه یمن كان یرید العاجلة عجّلنا له فیها ما نشاء لمن نرید. . . .

تا اینجا قسمتی از مطلب روشن شد و آن اینكه افرادی كه به بشریت خدمت كرده اند ولی از لحاظ نظام روحی گامی به سوی خدا برنداشته اند منطقاً محال است كه ذخیره ای در آن جهان داشته باشند.

پس تا اینجا حق با كسانی است كه می گویند در آخرت پاداشی نیست و دو دلیل طرفداران پاداش هر دو مردود است، زیرا هم تفاوتی كه هست از طرف بنده است نه از طرف خدا و هم اینكه آیات
جلد هشتم . ج8، ص: 64
قرآن شامل اینها نیست.

خیرات دوبعدی و یك بعدی:

زیرا نیك و خیر در مقیاس الهی دو بعدی است نه یك بعدی، تنها توجه به آثار نیست، به روح و جان عمل یعنی نیت نیز نظر هست. .

و اما برویم سراغ كسانی كه به قصد قربت ولی در غیر حیطه ی اسلام كار خیر انجام داده و می دهند، آنها چطور؟ (این بود خلاصه ی شب دوم) . .

شب سوم: قل ان كنتم تحبون اللّه فاتّبعونی. .

درباره ی افرادی كه تابع یكی از ادیان آسمانی هستند ولی مسلمان نیستند و احیاناً عمل آنها مقرون به انگیزه ی خدایی و آخرتی هست باید گفت اعمال آنها مقبول است، زیرا شرایط، هم از جهت فعلی و هم از جهت فاعلی فراهم است. دلیل مخالفین پاداش، شامل حال اینها نیست. اما دلیل عقلی آنها مبنی بر اینكه پس چه فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان هست، جواب این است: فرقی كه هست همان فرقی است كه میان یك نفر سرپرست دار و راهنمادار با یك نفر بی سرپرست و بی راهنما هست، به اصطلاحِ قرآن فرق همان فرق مهتدی و غیرمهتدی است(فان اسلموا فقد اهتدوا)، فرق همان فرق بیماری است كه تحت نظر و برنامه ی پزشك است با كسی كه بدون برنامه ی متخصص عمل می كند و گاهی عملش درست و گاهی نادرست است، پس از رجوع به طبیب به او می گوید فلان كارت خوب بود اما فلان كار و فلان كارت بد بود. .

برنامه ی سیر و سلوك انسان منحصر به كارهای تعاونی نیست، هزاران محرمات و مكروهات ترك كردنی و واجبات و مستحبات انجام دادنی است كه شخص مورد نظر عملاً از اجتناب و ارتكاب آنها محروم است. آقای پاستور و ادیسون فرضاً خدمتش به بشریت مقبول باشد، از شرب خمر و. . . اجتناب نكرده و به فیض روزه و نماز و حج و هزاران جزئیات دیگر نایل نشده است، امكان ندارد كه به پای یك ادیسون مسلمان و پاستور مسلمان برسد. .

اما آیات: آیه ی سراب ناظر به اعمال خیره كننده ی بی روحی است
جلد هشتم . ج8، ص: 65
كه در نظر مردم، بزرگ می آید اما در نزد خدا ارجی ندارد. ما به ظاهر حكم كرده، سازنده ی مسجد گوهرشاد و مسجد شاه و جاری كننده ی نهر زبیده را تحسین می كنیم، اما از كجا كه همه ی آنها نظیر آن بانیان مسجدی كه بهلول با آنها برخورد كرد نباشند؟ اما آیه ی «رماد» علی الظاهر ناظر به حالت كافر ماجرایی آنها، یعنی حالت جحود و لجاج و عناد و تعصب و عادت كه مانع تسلیم به حقیقت است می باشد. بسیار چیزهاست كه موجب حبط و محو اعمال می شود، از آن جمله است حسادت و از آن جمله است كافر ماجرایی و عدم تسلیم. این چیزهاست كه آثار گذشته را از بین می برد: كالتی نقضت غزلها من بعد قوة انكاثاً. .

شب چهارم: شرایط عمل از لحاظ حسن فعلی و حسن فاعلی معلوم شد. آیا شرط دیگری كه مربوط به شخص باشد وجود دارد یا ندارد؟ ممكن است گفته شود «انتسابات» كه مولود وضع جغرافیایی است در این قضیه دخیل است. اما نه، شرطی كه از این نظر هست اسلام به معنی تسلیم روح است در برابر حقیقت. تسلیم یا بدنی است كه در مقابل زور است یا عقلی است كه در مقابل دلیل و منطق است و یا روحی است كه در مقابل حقیقت بما هو حقیقت است. شیطان نمونه ای است از تسلیم عقلی و عدم تسلیم روحی. انسان باید آنجا كه ادراكاتش تسلیم می شود احساسات خود را تسلیم كند. تمرد و طغیان و جحود عبارت است از قیام احساسات نظیر عادت و تعصب و لجاج و عناد علیه دریافت عقل و ادراكات عقلی. .

آن كس معذب است كه حقیقت بر او عرضه شده و ادراكاتش تسلیم شده اما از نظر احساسات بر او تسلیم دشوار است و تسلیم نمی شود. اما كسی كه از لحاظ احساسات آماده و تسلیم است و درِ قلب خود را به روی حقیقت باز كرده ولی حقیقت به او عرضه نشده است اینچنین شخصی مسلِم است نه مجرم، محال است معذب باشد:

و ما كنا معذبین حتی نبعث رسولاً، به اصطلاح اصولیون عقاب بلا بیان است.
جلد هشتم . ج8، ص: 66
قرآن می گوید: یوم لاینفع مال و لا بنون. الاّ من اتی اللّه بقلب سلیم، قلب سلیم از لحاظ ایمان (نه اخلاق) ، نه خاضع در برابر حقیقت. .

داستان دكارت و غزالی حكایت می كند از دو نفر تشنه ی حقیقت. .

و اما مسئله ی خیر و شر و اكثریت: بوعلی می گوید. . . .

آقا محمدرضا قمشه ای می گوید: آنِ خدای دان. . . .
[1] این نكته در نمره ی 11 گفته خواهد شد كه ایمان را نباید به عقیده به معنی علم و اعتقاد تفسیر كرد كما اینكه كفر عدم اعتقاد نیست، بلكه ایمان تواضع و خضوع و تسلیم در برابر حقیقت است و كفر طغیان و سرپیچی و عناد با حقیقت است.
[2] رجوع شود به نمره ی 7 و 14، تتمه ی آیات.
[3] زیرا همان طوری كه در صفحه ی 30 گفتیم در عمل نمی توان به طور كلی از برنامه بی نیاز شد و قاعده ی «خذ الغایات و اترك المبادی» در اینجا جاری نیست. فقط به طور ندرت اعمالی پیدا می شوند كه بدون برنامه ی صحیح صورت می گیرد.
[4] رجوع شود به جلد 15بحار، جزء دوم، ص 187، باب نسبة الاسلام. ظاهراً مقصود این است كه حسنه در غیر او هرچند حسنه ی فعلی هست ولی حسنه ی فاعلی نیست و سیئه در او قابل غفران است.
[5] یا آنكه مراد حبط است كه در صورت عناد پیدا می شود، چنانكه در صفحه ی 44 خواهد آمد.
[6] یعنی بعضی اعمال حسنه است كه حسن فاعلی آنها توقف دارد به اینكه انسان از شرع الهام بگیرد و بعضی دیگر به طوری است كه عقل و وجدان كافی است كه به آنها حسن فاعلی ببخشد.
[7] در یكی از ورقه های
تسلیم

گفته ایم كه لازمه ی هر تسلیمی دست بسته بودن است الاّ تسلیم عقل و اراده در برابر حقیقت كه لازمه اش دست باز بودن است. تسلیم بودن عقل كه مقیاس است مثل تسلیم ترازو و سلامت ترازوست كه باید بی طرف باشد. ترازو بودن ترازو به بی طرفی و حساسیت است. عناد و تعصب، عقل را از بی طرفی خارج می كند.
[8] هر قانونی از مردم فقط عمل می خواهد الاّ قانون دین كه عمل تنها كافی نیست، ایمان و نیت را نیز توأم با عمل می خواهد: الذین امنوا و عملوا الصالحات. . . لا عمل الاّ بنیة. قانون دولتی مالیات می خواهد. تو مالیات بده ولو در دل فحش بده. اما اسلام مالیات را بدون قصد قربت نمی پذیرد.
[9] از لحاظ عمل نیز تنها به پیكر اهمیت نمی دهد، به روح عمل كه قصد و نیت است نیز اهمیت می دهد.
[10] [در نسخه ی اصل دستنویس به همین صورت است. البته آیات مورد نظر قبلاً ذكر شد. ]
[11] گفتیم كه اصل «انما الاعمال بالنیات» در كارهای الهی و اخروی اصل منطقی است، گو اینكه در كارهای مادی از [قبیل ] نجاری، اصلاح سر و صورت و غیره مؤثر نیست.
[12] به عبارت بهتر یكی از تكالیف فطری و عقلی بشر انتخاب دین و لااقل تحقیق در امر دین است. این خود یكی از اعمال بشر است كه به حكم عقل مكلف به آن است.

انسان به حكم عقل باید در مقابل این تكلیف و تحقیق تسلیم باشد، تسلیم حقیقت.

اگر در مقابل این تكلیف تسلیم بود و به حقیقت نرسید معذور است، اگر عناد ورزید معذب خواهد شد به حكم اینكه بیان عقلی داشته است چنانكه اصولیین گفته اند.
[13] چنانكه بعداً خواهیم گفت مطابق برنامه بودن به این است كه آن كار هم حسن فاعلی داشته باشد و هم حسن فعلی، یعنی هم نور معنوی داشته باشد و هم اثر مفید.
[14] در این گونه اعمال، پیغمبر باطنی یعنی عقل كافی است برای ارشاد و هدایت. .

[15] مقصود ما این است كه این آیه نمی خواهد بگوید عمل كسی كه به انبیا ایمان ندارد مقبول نیست ولو به وجه حسن انجام یابد، مقصود این است كه جز با ایمان به انبیا اهتداء و راهیابی كامل صورت نمی گیرد.
[16] این خود مطلب مستقل و بسیار مفیدی است و شایسته است مستقل عنوان شود.
[17] رجوع شود به حاشیه ی اینجانب بر جلد اول كتابالمیزان، ص 173.
[18] داستان عثمان بن مظعون و زن انصاریه ای به نام امّ علا كه اظهارنظر قطعی كرد به مغفرت عثمان، كه درداستان راستانآمده است.
[19] البته این بحث محل تأمل است.
[20] قصه ی دختران تارك دنیا كه در مشهد پرستاران بیماران جذامی هستند.
[21] یعنی اگر بنا شود مجرم چه مسلمان و چه غیرمسلمان كیفر ببیند، آنچنان كه از آیاتی نظیر: لیس بامانیّكم و لا امانیّ اهل الكتاباستفاده می شود و محسن نیز چه مسلمان و چه غیر مسلمان پاداش ببیند، پس اثر اسلام چیست؟ چه فرقی میان مسلمان و غیرمسلمان است؟
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است