نظریه ی افلاطون و نظریه ی متكلمان اسلامی: اخلاق از مقوله ی زیبایی
است. كار اخلاقی یعنی كار زیبا، ولی زیبای عقلی نه حسی. پس
اخلاق از مقوله ی زیبایی عقلی است. دو چیز دست به دست هم داده و
اخلاق را آفریده است: زیبایی و عقلانی بودن.
این نظریه نیز به نوبه ی خود به دو نظریه منشعب می شود: یكی
این كه كار اخلاقی یعنی كاری كه در ذات خود زیباست، دیگر این كه
كار اخلاقی كاری است كه از روح متعادل و متناسب و زیبا صادر
شود. نظریه ی اول اولاً زیبایی را قائم به نفس كار می داند و ثانیاً آن را
مانند یك امر بسیط می شمارد و معتقد است كه یك شی ء هرچند
مركّب از اجزاء باشد می تواند جمیل و زیبا باشد. ولی نظریه ی دوم
معتقد است كه هیچ چیز در ذات خود جمیل نیست، زیبایی تناسب
اجزاء است با كل.
طبق نظر افلاطون اولاً یك مفرد نه زشت است و نه زیبا، ثانیاً
زیبایی یك حقیقت عینی است و ثالثاً زیبایی مراتب دارد: محسوس،
نیمه محسوس یا متخیّل، معقول.
جلد یازدهم . ج11، ص: 106
ما فعلاً درباره ی تعریف زیبایی كه چیست و از چه مقوله ای است،
كیفیت است، كمیت است، نسبت و اضافه است یا دربند هیچ كدام
نیست و همه ی اینها هست (مثل وجود) بحثی نداریم؛ گفته اند از اموری
است كه قابل تعریف نیست، یُدرَك و لایوصَف است.
دیگر، آیا زیبایی تقدم دارد یا محبت؟ آیا محبت، زیبایی را
خلق می كند یا زیبایی محبت را خلق می كند؟
زیبایی حسی (بصری، سمعی) ، زیبایی ذهنی مانند ادبیات، شعر،
نثر و بالاخره فصاحت و بلاغت، تأثیر زیبایی قرآن در حین توأم
شدن با لطف قرائت، داستان ادیب پیشاوری.
میان زیبایی، جاذبه، عشق، حركت، ستایش، تغزّل، تقدیس،
فروتنی، پرستش رابطه است.
زیبایی معقول و نظریه ی حسن و قبح عقلی متكلمان، ایثار فی حد
ذاته، عفو در عین قدرت، تن به ذلت ندادن، وفای به پیمان، استقامت
و پایداری، انصاف دادن له دیگران علیه خود (داستان شیخ انصاری
و سید العلماء) .
افلاطون بازگشت اخلاق را به عدالت می داند و عدالت را تعادل
یعنی تناسب می شمارد و تعادل و تناسب را امری عینی و حقیقی
می شمارد.
تعریف عدالت از نظر افلاطون (صفحه ی 103) .
لازمه ی سخن افلاطون این نیست كه هر حقیقت علمی، امر
اخلاقی باشد.
اشكال نظریه ی افلاطون این است كه خوبی و بدی كه او آنها را
زیبایی عقلی می داند، اعتبار است، ارزش است، نه حقیقت عینی.