در
کتابخانه
بازدید : 517466تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Collapse طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این مطلب یك ریشه ی دیگری دارد كه وقتی آن ریشه را بدانیم دستمان بازتر می شود و آن این است كه قوانین اسلامی به اصطلاح امروز در عین اینكه آسمانی است، زمینی است یعنی براساس مصالح و مفاسد موجود در زندگی بشر است، به این معنا كه جنبه ی مرموز و صد درصد مخفی و رمزی ندارد كه بگوید: حكم خدا به این حرفها بستگی ندارد، خدا قانونی وضع كرده و خودش از رمزش آگاه است. اسلام اساساً خودش بیان می كند كه هرچه قانون من وضع كرده ام براساس همین مصالحی است كه یا به جسم شما مربوط است یا به روح شما، به اخلاق شما، به روابط اجتماعی شما، به همین مسائل مربوط است؛ یعنی یك امور به اصطلاح مرموزی كه عقل بشر هیچ به آن راه نداشته باشد نیست.

ما می بینیم قرآن اشاره می كند به مصالح و مفاسدی كه در احكامش هست، و بعلاوه [این امر] جزو ضروریات اسلام است. شیخ صدوق كتابی از احادیث تألیف كرده به نام علل الشرایع یعنی فلسفه های احكام و در آن، احادیثی را كه در آنها اشاره ای به فلسفه های احكام هست جمع كرده است. نشان می دهد كه از صدر اسلام، خود پیغمبر و ائمه، فلسفه ها برای احكام بیان می كردند و جزو ضروریات شیعه و اكثریت اهل تسنن- و شاید باید گفت به اتفاق اهل تسنن- این است كه می گویند احكام بر مبنای مصالح و مفاسد نفس الامریّه است [یعنی ] بر مبنای مصالح و مفاسد واقعی است، و به همین دلیل در سیستم قانونگذاری اسلام راهی برای عقل باز شده است؛ یعنی همین كه جعل احكامش براساس مصالح و مفاسد واقعی و نفس الامری است، وسیله شده كه در اصل سیستم قانونگذاری راه برای عقل وجود داشته باشد. آنگاه عقل می گوید خود اسلام گفته احكام من مافوق عقل نیست و عقلانی است، پس خودش این مطلب را قبول كرده است. بنابراین اگر در یك جا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 294
حكمی را به طور عام ذكر كرد بر مبنای فلسفه ای و ما آن فلسفه را كشف كردیم و بعد دیدیم مواردی هست كه آن فلسفه استثنا می خورد ولو اینكه در متن اسلام استثنایش نیامده است، عقل حق دارد خودش این استثنا را بیان كند. می گوید اگر هم در اسلام نیامده، به ما نرسیده، این استثنا در اسلام وجود داشته. در قرآن نیست؛ همه چیز كه در قرآن نیست. در سنت و حدیث هم نیست؛ همه چیز كه در سنت و حدیث نیست. ما آنقدر احادیث داشته ایم كه از میان رفته كه الی ماشاء اللّه! عقل در موارد زیادی می تواند در احكام دخالت كند، به این معنا كه یك عامّی را تخصیص بزند، یك مطلقی را مقیّد كند و حتی در جایی حكمی را وضع كند كه وضعش به معنی كشف است؛ یعنی ممكن است در یك مورد بالخصوص اصلاً از اسلام دستوری به ما نرسیده باشد ولی عقل چون به سیستم قانونگذاری اسلام آشناست می داند كه نظر اسلام در اینجا این است، فوراً حكم را كشف می كند و مثلاً می گوید این حرام است. می گوییم: از كجا می گویی؟ آیا در قرآن آمده؟ می گوید: نه. در حدیث و سنت آمده؟ نه. از كجا می گویی؟ می گوید: من می توانم نظر اسلام را در این مورد كشف كنم.

مثال عرض می كنم: ما در اسلام دستوری برای استعمال دخانیات نداریم، نه دستور مثبت و نه دستور منفی. نه به ما گفته اند استعمال دخانیات حلال است و نه گفته اند حرام است. اصلاً آن وقت دخانیاتی نبوده. در اینجا اگر عقل [1]و علم برای استعمال دخانیات ضررهای مهمی كشف كردند [2]، مثلاً اگر كشف شود و علم ثابت كند كه استعمال دخانیات واقعاً ضرر و زیان دارد، اساساً عمر آدم را كم می كند، یك ضایعه ایجاد می كند- چون می دانیم ضایعه ایجاد كردن را دیگر اسلام اجازه نمی دهد- مثلاً در ریه واقعاً ضایعه ایجاد می كند، تا چه رسد به اینكه ثابت بشود كه مثلاً منشأ سرطان هم هست؛ اگر این مفسده در اینجا كشف شود، مجتهد به حكم آشنایی ای كه با سیستم قانونگذاری اسلام دارد و می داند هرجا كه یك ضرر مهم،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 295
یك ضرر قابل توجه برای جسم وجود داشته باشد اسلام آن را اجازه نمی دهد، به حكم عقل فتوا می دهد: حرام است.

اینجاست كه می گویند: كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ. این كلام فقهاست. فقها آنجا كه گفته اند: كُلُّ ما حَكَمَ بِهِ الْعَقْلُ حَكَمَ بِهِ الشَّرْعُ چنین مواردی را گفته اند؛ یعنی هرجا كه عقل یك مصلحت ملزِمی را كشف كند، ما می دانیم كه شرع هم حكم هماهنگ با آن دارد و هرجا كه عقل یك مفسده ی ملزمی را كشف كند، ما می فهمیم كه شرع هم در اینجا هماهنگ است ولو اساساً در قرآن و حدیث و كلمات علما یك كلمه در این زمینه نیامده باشد. و به همین دلیل ممكن است عقل یك مصلحت ملزم یا یك مفسده ی ملزمی را در موردی كشف كند كه این مصلحت ملزم یا مفسده ی ملزم با حكمی كه اسلام بیان كرده تزاحم پیدا كند؛ یعنی حكمی كه اسلام بیان نكرده ولی عقل كشف كرده، با حكمی كه اسلام بیان كرده تزاحم پیدا كند و آنچه كه اسلام بیان نكرده مهمتر باشد از آنچه كه بیان كرده است (یعنی آنچه كه عقل از اسلام كشف كرده مهمتر باشد از آنچه كه اسلام بیان كرده است) اینجا حكم عقل می آید آن حكم بیان شده ی شرع را محدود می كند، و اینجاست كه ای بسا كه یك مجتهد می تواند یك حلال منصوص شرعی را به خاطر مفسده ای كه عقلش كشف كرده تحریم كند یا حتی یك واجب را تحریم كند یا یك حرام را به حكم مصلحت لازمتری كه فقط عقلش آن را كشف كرده واجب كند و امثال اینها.

این هم باز چیزی نیست كه مجتهد از خودش اختراع كرده باشد، راهی است كه خود اسلام جلو پای مجتهد گذاشته. مجتهدین در عصر اسلام، كار انبیای امّت را می كنند یعنی باید بكنند؛ باید كار انبیای امّت را در اعصار قبل از اسلام بكنند. حتی انبیای قبل هم كه احكام را ناسخ و منسوخ می كردند، واقعِ ناسخ و منسوخ آنها هم از همین قبیل بوده ولی به این شكل نبوده، بلكه علما معتقدند همه ی ناسخ و منسوخ ها هم روحش به چنین چیزهایی برمی گردد ولی اسم این دیگر «نسخ» نیست.

بنابراین مبتنی بودن احكام اسلامی بر یك سلسله مصالح و مفاسد به اصطلاح زمینی (یعنی مربوط به انسان كه در دسترس كشف عقل و علم بشر است) از یك طرف، و سیستم قانونگذاری اسلام كه به نحو قضایای حقیقیه است (یعنی حكم را روی عناوین كلّیه برده است نه روی افراد) از طرف دیگر، ایندو امكان زیادی به مجتهد می دهد كه به حكم خود اسلام در شرایط مختلف زمانی و مكانی، فتواهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 296
مختلف بدهد و در واقع كشف كند كه چیزی در یك زمان حلال است در یك زمان حرام، در یك زمان واجب است در زمان دیگر مستحب، یك زمان چنین است یك زمان چنان.

با این مطلب كه الآن عرض كردم، ممكن است شما بفهمید كه چرا اخبار ما متعارض است. مثالی عرض می كنم كه آن را از عالم بزرگ مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی- كه در مشهد بود- دارم و لذا ذكر خیری هم از این مرد بزرگ می كنم. او خیلی شدید به این حرف معتقد بود.

مثلاً شما می بینید كه از امام سؤال می كنند كه زیارت امام حسین چطور است؟ می گوید: مستحب است. از یك امام دیگر یا از همان امام در زمان دیگر همین سؤال را كرده اند؛ یا گفته واجب است و یا به عبارتی گفته كه مفهوم وجوب داشته [مثلاً گفته است: ] حتماً باید چنین كنید، مبادا ترك كنید. باز ممكن است یك وقت دیگری سؤال كرده باشند؛ اساساً بی تفاوتی نشان داده باشد [و مثلاً فرموده باشد: ] حالا ضرورتی ندارد، می خواهی برو، می خواهی نرو.

یك آدم ساده می گوید: جوابهای متناقض داده اند! یك جا حتی گفته اند رفتنش واجب است، یك جا گفته اند مستحب مؤكّد است و یك جا مطلب را به صورت یك مستحب بیان كرده اند.

ولی این تعارض نیست. اینها در شرایط مختلف بیان شده است. گاهی در یك شرایط عادی بوده. بدیهی است كه خود زیارت قبر پیغمبر و امام و حتی همه ی اولیا و انبیا از باب اینكه خاطره ی آنها را تجدید می كند، یك عامل تربیتی است و فی حد ذاته یك مستحب است. ولی همین مستحب یك وقت حرام می شود، یك وقت واجب. مثلاً در شرایط زمان متوكّل قرار می گیرید كه سختگیری بسیار شدید است، توطئه است كه رسم زیارت امام حسین بایدور بیفتد. اینجا ائمه تشخیص می دهند كه باید با این طرز كار مبارزه كرد، و یك مسئله ی جدید پیش می آید: مبارزه با طرح خلیفه ی وقت. در اینجا دستور می دهند: واجب است، واقعاً هم واجب بوده. . . [3]
[1] مقصود علم است. عقل كه می گویند، مقصود نه عقلی است كه مستقل از علم باشد، بلكه آنچه كه برای عقل انسان یقین آور باشد.
[2] چون ضرر تا ضرر هم فرق می كند. بعضی ضررها جزئی است كه در سیستم قانونگذاری اسلام برای اینكه زیاد محدودیت ایجاد نكرده باشد، در موارد جزئی فوراً تحریم نمی كند، مثلاً می گوید مكروه است. اما بعضی ضررها كلی است.
[3] [ظاهراً چند دقیقه ی آخر بیانات استاد روی نوار ضبط نشده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است