در
مشارکت کنید
برای ارسال سوال کلیک کنید
 
پرسش:
آیا انسان ها در خلقت خود (وارد دنیا شدن یا نشدن) اختیار داشته اند؟ چگونه؟
پاسخ:

 

جواب اجمالی:

انسان در خلقت خود مجبور است. هیچ نقش و تأثیری در به دنیا آمدن خویش ندارد اما پس از خلقت آزاد و مختار است، البته شیعه ی امامیه بر خلاف دیدگاه متکلمان معتزله که معتقدند اختیار انسان مطلق است و نیز بر خلاق نظر اشاعره که انسان را حتی در افعال و اعمال اختیاریش مجبور می دانند، معتقد است که انسان پس از خلقت در افعال و اعمالش نه آزاد مطلق است و نه مجبور مطلق ، بلکه امری است بین ایندو.

جواب تفصیلی:

انسان واژه ایست عربی، اسم جنس (عام) که برای مذکر، مؤنث، جمع و مفرد یکسان به کار می رود. در کتاب های لغت عموماً در ماده ی «انس» نوشته شده است. انس در مقابل «جن» است به معنای اهلی، خو گیرنده و مأنوس و غالباً ریشه ی اصلی انسان را «انس» می دانند که به معنای خود گرفتن و الفت یافتن است. [1]

انسان ها در خلقت خود هیچ گونه اختیاری از خود ندارند؛ یعنی در حقیقت انسان در خلقت و در اختیار داشتن خود مجبور است و هیچ نقش و تأثیری در آن ندارد. هم چنین بعد از خلقت و ورود به این دنیا ، اقامت در این جا نیز به اختیار وی نیست؛ چرا که به طور قطع و اجباراً روزی باید این زندگی دنیوی را ترک کند و به عالم دیگر برود. نه تنها انسان، بلکه هیچ موجودی از موجودات در خلقت خود آزاد نیستند. تنها خداوند متعال است که به انسان و دیگر موجودات زندگی و حیات می بخشد.«الذی خلق الموت و الحیوة...» [2] (آن کس (خدا) که مرگ و حیات را آفرید...).

انسان قبل از خلقت وجود ندارد و چیزی نیست تا بتواند از خود اختیاری داشته باشد. بدیهی است که داشتن اختیار فرع بر وجود است. انسان ابتدا باید موجود باشد تا بعد از وجود درباره ی اختیار و آزادی وی بحث کرد.

بنابراین، انسان به ناچار طبق اراده و مشیت الاهی خلق می شود و پا به عرصه ی وجود می گذارد، «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً» [3] (آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود). ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش.

اما پس از به دنیا آمدن در زندگی دنیا آزاد و صاحب اختیار و اراده است، آن هم نه اختیار مطلق. یکی از مسایل بسیار کهن که از دیر باز ذهن بشر را به تأمل فراخواند، مسأله «جبر و اختیار» است. این مباحث سابقه ی طولانی در تاریخ اسلام دارد و در میان متکلمان و فیلسوفان سه نظریه و دیدگاه در موضوع جبر و اختیار مطرح است.

1. گروهی معتقدند که افعال انسان از روی اراده و اختیار وی انجام می گیرد و خداوند نقشی در افعال بنده گانش ندارد. ایشان طرفدار نظریه تفویض و آزادی انسان به طور مطلق هستند. در فرهنگ اسلامی این گروه را معتزله می نامند. [4]

2. دیدگاه دوم، بر آن است که کارهای انسان از روی جبر بوده و معتقدند پدیده ای به نام اختیار مطلق وجود ندارد. این گروه معتقدند یک سلسله عوامل خارج از اراده انسان او را بر آن می دارد، تا دست به فعالیت و تلاش بزند. متکلمان اشاعره طرفدار این نظریه (جبر) هستند و می گویند خداوند افعال را در انسان خلق می کند و او فاعل حقیقی است و انسان فاعل مجازی می باشد. [5]

امام علی (ع) در رد این نظریه در جواب سؤال کننده ای در جریان صفین که پرسید ، آیا این حرکت ما به سوی شام با قضا و قدر الاهی بوده است. می فرماید:

«و یحک لعلک ظننت قضاءً لازماً و قدراً حاتماً، و لو کان ذالک لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید. ان الله سبحانه امر عباده تخییراً...» [6] (ای وای تو گویی پنداشته ای که قضا و قدر الاهی انعطاف پذیر و جزمی است و سرنوشت انسان ها محکوم به چنین جبری است. اگر چنین باشد، بر نظام پاداش و کیفر مهر بطلان می خورد و وعده و وعید یکسره ساقط می شود. بی گمان خدای سبحان بندگانش را در حال اختیار فرمان داده است...).

پایه گذار مکتب جبر، شیطان است؛ چراکه گمراهی خود را به خدا نسبت می دهد نه به خود. [7]

«قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم» [8] (گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین میکنم).

3. دیدگاه سوم این است که انسان در کارها و اعمال خویش نه اختیار مطلق دارد و نه به طور مطلق مجبور است. به بیان دیگر انسان دارای آزادی اراده و اختیار است، اما این آزادی به گونه ای نیست که بتوان قائل به «تفویض» شد. بلکه هستی او از خداوند بوده و به کارگیری آن نیروی هستی به دست خود انسان است.

دیدگاه شیعه ، درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر می شود هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ یعنی فاعلیت خداوند، فاعلیت سببی و فاعلیت انسان مباشری است.

این نظریه را در اصطلاح «امر بین الامرین» می گویند.

این دیدگاه از بسیاری از آیات قرآن و تعالیم ائمه معصومین (ع) استفاده می شود و شیعه ی امامیه طرفدار این نظریه است.

مفسر بزرگ قرآن علامه طباطبایی در این باره می گوید: بدون شک انسان نسبت به کارهایی که از روی علم و اراده انجام می دهد، اختیار تکوینی دارد، البته این اختیار مطلق نیست. زیرا که اختیار وی از اجزای سلسله علل است. اسباب و علل خارجی نیز در محقق شدن افعال اختیاری وی دخالت دارند. به عنوان مثال اگر انسان یک لقمه غذا را بخورد که یکی از کارهای اختیاری اوست، هم اختیار او در آن دخیل است و هم وجود طعام در خارج و هم خوش طعم بودن غذا و چندین اسباب و علل دیگر که همه در این عمل اختیاری ؛ یعنی خوردن انسان دخیلند و باید فراهم باشند . پس صادر شدن فعل اختیاری از انسان متوقف بر موافقت اسبابی است که خارج از اختیار آدمی است و در عین حال دخیل در فعل اختیاری اوست و خدای سبحان در رأس این اسباب است و همه آنها حتی اختیار انسان به ذات پاک او منتهی می شود. چون اوست که آدمی را موجود مختار خلق کرده هم او را خلق کره و هم اختیارش را. [9]

علامه طباطبایی در ادامه این بحث می فرماید: از سویی دیگر انسان خود را بالطبع مختار می داند به اختیار تشریعی به این که کاری را انجام دهد و یا ترک کند ؛ یعنی در مقابل آن اختیار تکوینی، قانوناً هم خود را مختار می داند. لذا اگر کار خوبی انجام داد سزاوار مدحش می دانند و می گویند به اختیار خود انجام داد. و اگر کار نیکی را ترک کرد سزاوار ملامتش می دانند و معذور نمی دانند به این که مجبور بوده و کسی از هم نوعش نمی تواند او را مجبور به کاری یا ممنوع از کاری بکند. چون انسان های دیگر نیز مانند او هستند و از معنای بشریت چیز زاید بر او ندارند. تا مالک و صاحب اختیار او باشند و این همان معنای انسان بالطبع حر و آزاد است.

بنابراین انسان فی نفسه حر و بالطبع مختار است ، مگر آن که خودش به اختیار خود چیزی از خود را به دیگری تملیک کند و به سبب این تملیک حریت خود را از دست بدهد. پس انسان نسبت به سایر انسان ها نسبت به اعمال خویش آزاد است، اما در مقابل خدای سبحان از آن جا که خداوند مالک ذات و افعال انسان است و مالکیتش هم مطلق است، هم به ملک تکوینی و هم به ملک تشریعی، لذا انسان نسبت به آنچه که خدای متعال به امر تشریعی و یا نهی تشریعی و نیز به آنچه که به مشیت تکوینی از او بخواهد، هیچ گونه آزادی و اختیاری ندارد. و این همان مطلبی است که جمله «و ما کان لمؤمن و لامؤمنة اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم...» [10]  (هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد). در صدد بیان آن است.  [11]

استاد شهید مطهری درباره ی اختیار و آزادی انسان می گوید:

انسان مختار و آزاد آفریده شده است؛ یعنی به او عقل ، فکر و اراده داده شده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور باشد . بشر همیشه خود را در سر چهاراه هایی می بیند که هیچ گونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند. سایر راه ها بر او بسته نیست. یکی از آنها به نظر و اراده شخصی او مربوط است؛ یعنی فکر و انتخاب اوست که یک راه خاص را معین می کند.

امتیاز انسان از سایر موجودات این است که اعمال و افعال وی از آن سلسله حوادثی است که سرنوشت حتمی و تخلف ناپذیر ندارد؛ زیراکه افعال انسان به هزاران علل و اسباب بستگی دارد و از آن جمله اراده ، انتخاب و اختیاری است که از خود بشر ظهور پیدا می کند. [12]

استاد مطهری معتقد است که آزادی انسان به این معنا نیست که انسان از قانون علیت آزاد است؛ زیرا گذشته از این که آزادی از قانون علیت فی حد ذاته محال است. ربطی به اختیار ندارد، بلکه این گونه آزادی با اجبار یکسان است. چه فرقی است بین این که انسان از ناحیه ی عامل خارجی مجبور باشد که بر خلاف میل و خواست خود عمل بکند. یا این که خود عمل از قانون علیت آزاد باشد و یا هیچ علتی و از آن جمله به خود بشر بستگی نداشته باشد و خود به خود واقع شود.

این که می گوییم بشر مختار و آزاد است به این معنا است که عمل او از خواست و رضایت کامل او سرچشمه می گیرد. [13]



[1] - سجادی، سید ضیاءالدین ، انسان در قرآن کریم، ص 11.

[2] - قرآن کریم، سوره ملک، آیه 2.

[3] - قرآن کریم ، سوره انسان ، آیه 1.

[4] - ربانی گلپایگانی ، علی، محاضرات فی الالهیات ، ص199-203 .

[5] - همان ص 192- 197.

[6] - معادیخواه، عبدالحمید، خورشید بی غروب (ترجمه نهج البلاغه)، ص 407.

[7] - نصر، عبدالله، مبانی انسان شناسی در قرآن، ص 386.

[8] - قرآن کریم ، سوره اعراف ، آیه 16.

[9] - طباطبایی، محمد حسین، المیزان (ترجمه) ، ج 16، ص 97.

[10] - قرآن کریم، سوره احزاب، آیه 36.

[11] - طباطبایی، محمد حسین ، المیزان (ترجمه)، ج 16، ص 97 – 98.

[12] - مطهری، مرتضی ، مجموعه آثار ، ج 1، ص 386 – 387.

[13] - همان، ص 394 – 395.


اسلام کوئیست ،
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است