در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، متن سخنرانی دکتر علی مطهری در همایش «حکمت مطهر» 12 اردیبهشت 1385 ؛


 

الحمد لله رب العالمین و الصلوأ و السلام علی عبد الله و رسوله، سیدنا و نبینا أبی ا لقاسم محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.

الذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه احدا الا الله و کفی بالله حسیبا.[1]

بسیار خوشحالم که همایش یک روزۀ حکمت مطهر برگزار می­شود؛ خصوصا از این جهت که کار بزرگ همایش جهانی حکمت مطهر ادامه پیدا می­کند و ان شاء الله در سال­های آینده بتوانیم همایش­هایی به همان عظمت

برای ترویج افکار استاد مطهری برگزار کنیم.

در این فرصت کوتاه بی­مناسبت نیست به«رمز بقای آثار و یاد شهید مطهری» به صورت کوتاه اشاره کنم. اصولا برای بقای هرپدیده­ای دو شرط لازم است: یکی این که آن پدیده به حال جامعه مفید باشد و دیگر این که چیزی دیگری نتواند جای آن را بگیرد. در همۀ پدیده­های طبیعی و غیرطبیعی این قانون حاکم است. حتی دربارۀ خود دین این مسئله جاری است. دین از این جهت باقی است که اولا به حال بشر مفید است و ثانیا جایگزینی ندارد.

قرآن هم به این حقیقت اشاره می­کند و می­فرماید: و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض.[2] یعنی آنچه به حال مردم مفید است باقی می­ماند. بنابراین می­توان گفت که جبر و ضرورتی در کار است و نمی­توان تنها با تبلیغات و همایش و برزگداشت چیزی را زنده نگه داشت.

این اصل در امور اقتصادی اصلی روشن است. یک کالا تا وقتی که به حال مردم مفید است و بهتر از آن در بازار نیست، رونق اقتصادی دارد، اما به محض این که چیزی بهتر، مفیدتر و ارزان­تر از آن پیدا شد، بلافاصله بازارش

کساد می­شود.

مفید و بی ­بدیل بودن آثار استاد

این مسئله دربارۀ آثار شهید مطهری صدق می­کند و رمز بقا و ماندگاری این آثار، مفید بودن و بی­بدیل­بودن آن

است. توصیه­های امام رحمۀ الله علیه و مقام معظم رهبری نیز به این سبب است که واقعا جامعۀ مسلمانان و انقلاب اسلامی به آثار شهید مطهری محتاج است و باید آثار این بزرگوار ترویج شود.

به عنوان مثال برای مقابله با همین مسئلۀ بدحجابی، که مبتلا به جامعۀ امروز ماست، اگر می­توانستیم به گونه ­ای منطق اسلام در زمینۀ پوشش اسلامی را از زبان شهید مطهری به قشری که در این مورد سهل انگارند عرضه کنیم و مخصوصا جماعت تحصیل­کردۀ آنان را با منطق اسلام آشنا سازیم، شاید به این طریق نیمی از مشکل حل می­شد، اما متأسفانه ما راه ارتباط بااین افراد آسیب­پذیر را به خوبی نمی­دانیم.

شهید مطهری حقیقتا در جامعۀ ما زنده است و گویی حتی حیات فیزیکی دارد، زیرا از زمان شهادت ایشان تاکنون به طور متوسط سالی دوجلد از آثار ایشان منتشر شده است.

البته مسلم است که در نبود این بزرگوار، آثاری که از آن شهید منتشر می­شود، علی ­رغم دقت نظری که اعمال می­شود، به جامعیت آثار منتشر شده در زمان حیات ایشان نیست. اما با وجود این، بحث­ها، درس­ها، سخنرانی­ها و نوشته­هایی که از ایشان باقی مانده واقعا در پای وسیع و عمیقی است که باید از آن استفاده کنیم.

رمز ماندگاری شهید مطهری

رمز ماندگاری شهید مطهری چیست و چه عاملی باعث شده است که بعد از بیست و هفت سال کسی نتواند جای این شهید را پر کند؟[3] ما فیلسوف، فقیه، محدث، مفسر، مورخ و دانشمندان زیادی داشته و داریم، اما هیچ­کدام به جامعیت و تأثیرگذاری شهید مطهری نرسیده­اند. رمز این قضیه چیست؟ چه چیزی در ایشان وجود داشت که در دیگران نیست؟ ممکن است در یک رشتۀ بالخصوص افرادی از ایشان بالاتر باشند، اما در مجموع کم­تر کسی به جامعیت شهید مطهری می­رسد و تا این مقدار در جامعه مؤثر است.

به نظر من مهم­ترین عامل بقای نام و آثار استاد، گذشته از اخلاص، شیوایی بیان و تسلط علمی؟ مصلح بودن ایشان است.

شهید مطهری قبل از این که فیلسوف، فقیه و مفسر باشد، یک مصلح اجتماعی و به طریق اولی یک مصلح فکری است و عملکرد آن بزرگوار را باید براساس اصلاح اجتماعی توجیه و تفسیر کرد. در واقع هدف ایشان این نبود که مثلا یک دوره فلسفه بنویسند یا کتاب اسفار ملاصدرا و رسائل و مکاسب شیخ انصاری یا کفایۀ آخوند خراسانی را چند بار از اول تا آخر تدریس کنند و به آن افتخار نمایند. تفاوت شهید مطهری با بسیاری از علما و دانشمندان در این است که آن بزرگوار از فلسفه و فقه و سیار علوم اسلامی به عنوان ابزار استفاده می­کرد نه هدف، و قصد او از فراگیری علوم اسلامی تنها اسلام­شناس شدن نبود، بلکه این شهید بزرگوار متخصص شدن در علوم اسلامی را پلۀ اول و ابتدای کار می­دانست تا با اتکای به آن سراغ دردهای جامعه برود و با تشخیص دردهای جامعه آن­ها را درمان کند؛ مانند سیر چهارم سلوک عرفا[4] که همان«سیر فی الخلق بالحق» است.

کار دشوار مصلح اجتماعی

هدایت جامعه از مشکل­ترین کارهاست و با کاری که یک چوپان در هدایت گوسفندان می­کند، بسیار متفاوت است. یک چوپان به راحتی می­تواند تعداد زیادی گوسفند را حرکت دهد و با خودش به هرجا که می­خواهد ببرد.ولی کسی که می­خواهد جامعه­ای را هدایت کند با موجوداتی مختار مواجه است که باید بر ارادۀ آنان تأثیر گذارد تا آن­ها با اختیار خودشان به راهی که مصلح اجتماعی می­خواهد، بروند. مثال بارز این امر امام خمینی(ره)است. امام در سیر و سلوک عارفانۀ خود، سیر چهارم را با موفقیت طی نمود. ایشان دست جامعه را گرفت و به سوی خدا حرکت داد و این راه پرپیچ و خم و صعب العبور را به سرانجام رساند. از همین روست که پیغمبر اکرم فرمود: شیّبتنی سورۀ هود یعنی سورۀ هود مرا پیر کرد. گفتند چرا؟ فرمود: به سبب آیۀ: فاستقم کما امرت و من تاب معک.[5]

یعنی استقامت کن، آن چنان که امر شده­ای، و کسانی را هم که با تو هستند به استقامت وادار. واداشتن جامعه به استقامت است که مشکل است، و الّا انسان خودش می­تواند استقامت کند. از این جهت است که در قرآن مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است: و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس

اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین.[6] حضرت ابراهیم، علیه السلام وقتی که از آزمایش­های سخت سرفراز بیرون آمد و مقام تسلیم او آشکار شد، به مقام امامت رسید. امامت مقامی بالاتر از نبوت و کاری به مراتب سخت­تر از آن است، زیرا مستلزم حرکت دادن جامعه است و این راهی است که شهید مطهری آن را پیمود.

روشنگری­های استاد در زمان طاغوت

شهید مطهری بعد از خودسازی و تسلط بر علوم و معارف اسلامی، وارد جامعه شد تا دردهای جامعه را بشناسد، این شهید بزرگوار پرداختن به دردهای اجتماعی را در حالی که اسلام­شناسی زبده و استاد برجستۀ حوزه و دانشگاه بود، دون شأن خود نمی­دانست. وقتی که به او اطلاع دادند در مجلۀ «زن روز»مقالاتی درردّ نظام خانوادگی اسلام نوشته شده، پس از مطالعۀ مقالات چاپ شده مصمم شد که در همان مجله و در صفحۀ مقالات چاپ شده مصمم شد که دره مان مجله و در صفحۀ ما قبل آن سلسله مقالات، پاسخ آن­ها را بدهد. وقتی که به ایشان گفتند خوب نیست که شما در مجلۀ مستهجن «زن روز» آن زمان که مطالب و عکس­های نامناسب دارد مقاله بنویسید، استاد گفت اگر در صفحۀ مقابل آن مقالات و در همان مجله پاسخ داده شود مؤثر است و هرکس که آن مقالات را می­خواند، پاسخ آن­ها را هم می­خواند، ولی اگر پاسخ در جای دیگر چاپ شود اثر خود را نخواهد داشت.

وقتی که در زمان طاغوت فیلم مبتذل و ضد اسلامی «محلل» که حکم محلل در اسلام را به تمسخر گرفته بود اکران شد، ایشان صدای ضبط شدۀ فیلم را می­شنوند و با توضیحات کسانی که فیلم را دیده بودند در جریان محتوای فیلم قرار می­گیرند و در ردّ این فیلم مقاله­ای با عنوان «فیلم محلل سراسر قلب، مسخ و تحریف است» می­نویسند که در روزنامۀ کیهان آن زمان چاپ می­شود و چاپ همین مقاله باعث می­شود که از ادامۀ اکران این فیلم جلوگیری شود.[7]

قیام بر ضد بدعت­ها به عنوان یک وظیفه

یک عالم مسئول و یک مصلح بیدار که به دنبال اصلاح جامعه است، این گونه عمل می­کند،. پیغمبر اکرم فرمود: «اگر بدعت­ها در جامعه ظاهر شود، پس بر عالم است که علم خود را ظاهر کند و اگر این کار را نکند و با بدعت­ها مبارزه نکند، لعنت خدا بر او باد.» بنابر این سخن پیامبر اکرم، شهید مطهری در واقع وظیفۀ خویش را انجام داد و کسانی که در مقام و موقعیتی شبیه ایشان بوده­اند و به اصلاح جامعه و درمان دردهای آن نپرداخته­اند، در حقیقت در انجام وظایف خود کوتاهی کرده­اند.

شهید مطهری و سید جمال

به نظر من اگر قرار باشد در تاریخ، شبیهی برای شهید مطهری برگزینیم، بهترین گزینه سید جمال الدین اسد آبادی است. سید جمال دردرجۀ اول یک مصلح بود و به علوم اسلامی به عنوان هدف نگاه نمی­کرد، بلکه از آن­ها به عنوان ابراز و وسیله برای درمان دردهای جامعه استفاده می­کرد.[8] همان­گونه که در ابتدای سخنم گفتم شهید مطهری هم این گونه بود. سید جمال با خرافات به شدت مبارزه می­کرد، شهید مطهری هم با خرافاتی که ناشی از سنن ملی بود یا احیانا در آداب و رسوم مذهبی وارد شده بود، به شدت مبارزه می­کرد. سید جمال شخصیتی تجددگرا بود، اما با تجدد­گرایی­های افراطی به شدت مبارزه می­کرد. زمانی که در پاریس بود، روزنامۀ «وقایع اتفاقیه» را منتشر می­کرد و به عنوان یک روحانی اصلاح طلب متجدد امروزی مطرح بود.اما وقتی که به هندوستان رفت و گرایش بعضی از علمای آن خطه را به ماده­گرایی و طبیعت­گرایی به حدی دید که قرآن را به صورت مادی تفسیر می­کردند، به شدت برآشفت و با آن­ها مبارزه کرد، به طوری که در هندوستان او را به عنوان یک روحانی پاسدار ارزش­ها و سنت­ها شناختند: زندگی شهید مطهری نیز دقیقا این گونه است. این شهید بزرگوار در دهۀ چهل به عنوان یک روحانی متجدد امروزی اصلاح طلب شناخته می­شد؛ کسی که کتاب مسئلۀ حجاب را نوشته و برای اولین بار اعلام نموده که پوشش اسلامی بانوان منحصر به چادر نیست و دربارۀ تحریفات واقعۀ تاریخی کربلا صحبت کرده و بر نقاط ضعف روحانیت انگشت گذاشته است.اما در دهۀ پنجاه به عنوان یک روحانی سنت­گرا و پاسدار ارزش­ها و مخالف نفوذ اندیشه­های بیگانه و تجددگرایی­های افراطی شناخته شده است و در آن سال­ها اگر جوانان و دانشجویانی می­خواستند ایشان را برای سخنرانی در دانشگاه دعوت کنند، عدۀ دیگری مخالف بودند و می­گفتند اگر ایشان بیاید جلسه را به هم می­زنیم، چون ایشان با مجاهدین خلق مخالفت نموده و از برخی روشنفکران مسلمان انتقاد کرده است، پس مبارز و انقلابی نیست. در صورتی که در دهۀ چهل امثال همین افراد برای حتی یک ربع سخنرانی استاد در دانشگاه، سر و دست می­شکستند. این، شخصیت یک مصلح است.

«مصلح» از دیدگاه شهید مطهری

به تعبیر شهید مطهری مصلح کسی است که در برابر بی­مهری­هایی که به شخص او می­شود بی­حس و کرخ باشد و هرچه به او تهمت بزنند. برایش شایعه­پراکنی کنند و علیه او توطئه نمایند ناراحت نشود، اما در مقابل مسائل اجتماعی و حقوق مردم بسیار حساس باشد. شهید مطهری واقعا مثال اعلای این گفتۀ خویش است. اگر بخواهیم قیاس کنیم تا اکثر حضار این جلسه که قاعدتا آن دوران را درک نکرده­اند متوجه عمق قضیه شوند، باید بگوییم شدت جوّی که در سال 1360 علیه شهید بهشتی بود شاید یک دهم شدت جوّی بود که در دهۀ پنجاه علیه شهید مطهری وجود داشت؛ با شدت جوّی که در سال­های گذشته و دورۀ موسوم به اصلاح طلبی علیه آیت الله مصباح یزدی وجود داشت، شاید یک بیستم جوّ ساخته شده علیه شهید مطهری در سال­های دهۀ پنجاه بود.

وضعیت آن دوران واقعا وضعیت عجیب و غریبی بود. استاد وقتی که در نامۀ خود به امام با ایشان در این زمینه درد دل می­کند می­نویسد:

«خود را مصداق آن شعر فارسی می­بینم که محقق اعظم، خواجه نصیر الدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است:

به گرداگرد خود چندان که بینم بلا، انگشتری و من نگینم»[9]

ایشان در آن نامه متذکر می­شوند که بلاهای ناشی از تهمت­ها و شایعات گروه­های چهارگانۀ کمونیست­ها، مجاهدین خلق، برخی روشنفکران و ساواک دورادور مرا گرفته است، آن چنان که انگشتر دور نگین را می­گیرد، و خطاب به امام تأکید می­کنند که این درددل­ها را تنها با شما که استاد و جای پدرم هستید در میان می­گذارم. خلاصۀ کلام این که شهید مطهری یک مصلح اجتماعی بود و رمز بقا و پویایی آن شهید بزرگوار در همین نکته نهفته است و می­بینیم که روز به روز با گذر زمان آثار و شخصیت ایشان زنده­تر و پویاتر می­شود.



[1]  - سورۀ احزاب، آیۀ 39.

[2]  - سورۀ رعد، آیۀ 17.

[3]  - لا اقل ما برخورد نکرده­ایم.

[4]  - عرفا برای سیر و سلوک خود چهار سیر قائل­اند.

[5]  - سورۀ هود، آیۀ 122.

[6]  - سورۀ بقره، آیۀ 124.

[7]  - این مقاله در کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر، اثر استاد

مطهری و از منشورات انتشارات صدرا به چاپ رسیده است.

[8]  - البته این مطلب با این امر که این علوم از نظر به کمال رسیدن انسان هدف واقع شوند، منافات ندارد.

[9]  - نامۀ تاریخی استاد مطهری به امام خمینی، انتشارات صدرا، ص

23 و 24.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است