در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، عبدیائی، سمیه ؛


اشاره

در طول تاریخ، همواره انسان هایی بوده اند که سهم خویش را در زندگی نادیده گرفته و با تمام عقل و احساس، به جنگ نادانی و خرافات شتافته اند؛ مردان و زنان نمونه ای که توصیف ناشدنی اند و هر کدام نقش منحصر به فردی در هدایت دیگران بر عهده داشته اند. دراین میان، شهید والامقام، مرتضی مطهری، این معلم ارزنده و نویسنده توانا، از اهمیتی ویژه برخوردار است که دراین نوشته، به گوشه هایی از آن می پردازیم.

لطافت عرفان

معلم ساده ای میان ما بودکه «از دور چونان فلسفه می نمود، در میانه راه مانند حکمت و منطق بود و هر که او را از نزدیک می فهمید، حقیقت و لطافت عرفان را در وجودش شعله ور می دید».(1)

او کسی نیست جز مرتضی مطهری؛ مردی که ساده زیست تا زیر بار سادگی ها نرود و اندیشیدن را برگزید تا گرفتار اندیشه های باطل نگردد. شهید مطهری با تحقیق، مطالعه، سخنرانی و نوشتن، خواب را از چشم بازی خوردگان دنیا ربود و لرزه براندام آنان انداخت. او مردی بود که علم و دین و حوزه و دانشگاه را یک دل و یک جهت نمود و ایران و ایرانیان را به سوی آینده ای روشن، رهنمون شد. او افق های سبز اندیشه را ارزانی ایرانیان کرد.

ایدئولوژیست اسلام

کسانی که چشم دیدن اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم را نداشتند، با همان چشمان نابینای خویش دیدند مطهری آمد و ایدئولوژی اسلامی را زنده و جاری کرد. آنان دیدند که استاد گمنام و بی ادعا از راه رسید و بذر اندیشه و معرفت را در جان تشنه کامان، آب یاری نمود. پس کمر به قتل او بستند تا

______________________________

1. عالم جاودان، ص 16.

جهان را از وجودش بی نصیب سازند و راهی برای نفوذ خود در دل مردم باز کنند. گروهک فریب خورده فرقان، داوطلب شد تا ننگ این جنایت را به نام خویش ثبت کند.اما آنان و تمام سرخوردگانی که در کمین اندیشه های مطهری خفته بودند، هرگز نفهمیدند که استاد مظلوم، گفتنی ها را گفت وآنچه را باید، از خود به یادگار گذاشت.

اندیشه های ماندگار

دشمنان، تصمیم خود را گرفتند، ولی هرگز نفهمیدند که مطهری، زنده زمان است و با مرگ جسمانی او، خللی در آموزه های فکری، دینی و اعتقادی اش وارد نخواهد شد. آنان هرگز ندانستند که اندیشه های مطهری، در سراسر دنیا مخاطبان خود را پیدا کرده است و همین شاگردان گمنام و بی نشانش هستند که با تکیه بر فکر، بیان و قلم استاد شهید مرتضی مطهری، به جنگ فکری، فرهنگی و تبلیغی دشمنان اسلام خواهند رفت.

تولد

سال 1298 بود و ایران در اوج دیکتاتوری و حکومت های سلطنتی به سر می برد. آن روزها، هنوز فریمان تبدیل به شهر نشده بود؛ منطقه ای در اطراف مشهد بود که خانواده حاج شیخ محمدحسین مطهری در آنجا زندگی می کردند. مرتضی، چهارمین فرزند آنها بود که در سیزدهم بهمن همان سال به دنیا آمد. شهید مطهری بارها از پدر و مادرش به نیکی یاد کرده و در مورد پدر گفته که نخستین بار، تقوا، عمل و راستی پدر، مرا با راه راست آشنا ساخت.(1)

تحصیل در حوزه علمیه

استاد مرتضی مطهری با تعلیم نزد پدر و پشت سر گذاشتن آموزش های ابتدایی، در سال 1311 وارد حوزه علمیه مشهد شد و به تحصیل علوم دینی پرداخت.(2) او چهار سال بعد به شهر مقدس قم هجرت کرد و در یکی از حجره های مدرسه فیضیه ساکن شد.(3) مطهری، طلبه جوانی بود که دوازده سال در شهر خون و قیام زندگی کرد و اندوخته های فکری، اعتقادی و مذهبی اش را تقویت نمود. او در طول این مدت، در محضر حضرت امام خمینی؛ شاگردی کرد و چنان که خود

______________________________

1. همان، ص 11.

2. نک: علی باقی نصرآبادی، استاد مطهری در گذر اندیشه ها، ص 23.

3. عالم جاودان، ص 14.

اشاره می کند، از درس حضرت امام بهره های فراوانی برد. آیت اللّه العظمی بروجردی، میرزا علی آقا شیرازی وعلامه سید محمد حسین طباطبایی نیز از جمله استادان بلند مرتبه در حوزه علمیه قم بودند که در پرورش علمی و معنوی شهید مطهری نقش به سزایی داشتند.(1)

تلاش در راه تکلیف

شهید مطهری در سال 1331، با خانواده ای روحانی وصلت و پس از مدت کوتاهی، حوزه علمیه قم را ترک کرد وهمراه خانواده اش به تهران رفت.(2) او یک سال بعد، نخستین جلد از کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم را نوشت.(3) به مرور زمان در طول سال های بعد، به تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، همکاری با مجامع اسلامی و مذهبی، نیز تأسیس حسینیه ارشاد برای فعالیت های اخلاقی و تربیتی پرداخت. استاد مطهری در قیام خونین 15 خرداد 1342 دستگیر و زندانی شد. ایشان در کنار دیگر فعالیت های دینی، سیاسی و اعتقادی، ازمطالعه و تألیف کتاب های گوناگون غافل نبود؛ چرا که پاسخگویی به مسائل و شبهات عقیدتی را، از جمله وظایف خود و دیگر روحانیان می دانست و بر این عقیده بود که باید با سلاح فکر و قلم به جنگ با تحریف والتقاط رفت.

رهبری و هدایت

شهید مطهری از شاگردان محبوب و یاران ویژه حضرت امام خمینی؛ بود. او بیان شیوایی داشت که از راه آن، بخش مهمی از رسالت انقلابی خویش را پی می گرفت. همین استعداد شگرف در افشاگری بیداد طاغوت، سبب شد که رژیم پهلوی او را از سخنرانی محروم کند. اما استاد هرگز تسلیم این توطئه نشد؛ چرا که فقط به هدف مقدس خویش می اندیشید وانگیزه های درونی و الهی اش بسیار قوی تر از آن بود که از رسالت خویش دست بردارد. او با رهبری و هدایت جریان های فکری، فرهنگی، اعتقادی و انقلابی، به هر صورت ممکن نقش فعال خویش را در روشنگری ذهن مردم ایفا می کرد. همین حضور پویا، طاغوت را به وحشت انداخت؛ به طوری که برای جدا کردن استاد مطهری از میان مردم، بارها او را دستگیر و زندانی کردند.(4)

______________________________

1. همان، ص 9.

2. نک: همان، ص 24.

3. همان، ص 9.

4. همان، ص 602.

خون خورشید

فقط هشتاد روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که گروهک فرقان، به نام آوری ننگینی رسید و سرانجام پس از یک هفته کمین، توانست اساس نامه دشمنی اش را با خون شهید مطهری رنگین سازد.

یازدهم اردیبهشت 1358، روزی بود که آن شهید والامقام به یکی از جلسات ستاد انقلاب رفته بود. اما گروهک فرقان که می دانست خون خورشید را در روشنایی روز نمی توان بر زمین ریخت، تا ساعت ده و نیم شب در اطراف ساختمان کمین نمود. هنگامی که جلسه به پایان رسید و شهید مطهری محل جلسه را ترک کرد، هنوز چند قدمی راه نرفته بود که گلوله نفاق از آستین تحجر بیرون آمد و مغز متفکر جهان اسلام را هدف قرار داد.

آثار ماندگار

شهید مطهری سه اثر ماندگار از خود باقی گذاشت: اندیشه سالم، بیان سازنده و قلم ساده و سلامت بخش. این آثار، حاصل شصت سال بندگی و تلاش شبانه روزی او بود که از او اندیشمندی بزرگ در جهان اسلام ساخت. به همین دلیل، عالمان به او اشتیاق یافتند، عامیان به او ارادتمند گردیدند و حسودان بدخواه نیز او را مانعی برای مردم فریبی و سلطه گری خویش دیدند؛ چنان که خود را در قعر خشم و انتقام مردم فرو بردند و مطهری را از صحنه جامعه حذف کردند.

ای دست بولهب که فکندی ز پای، سرو تبت یداک، وای تو، زین شوم اختری
چشم تو کور باد کزان «باغبان پیر» زین باغ خون دوباره بروید مطهری

علم همراه عمل

شهید مطهری، مرد علم بود و عمل؛ دانشمندی بود که بار دنیا و توشه آخرتش در قلب و روح و اندیشه اش بود. آنچه می گفت، با تمام وجود لمس کرده بود و آنچه به دیگران توصیه می کرد، پیش از همه، در زندگی فردی و اجتماعی خود اجرا کرده بود تا الگوی علمی و عملی کامل باشد؛ نه زبان گویایی که فقط گفتن را دوست دارد و از عمل به گفته های خویش غفلت می ورزد.

سیره روحانی

ادب و متانت خاصی در گفتار و رفتار شهید مطهری وجود داشت که همواره بر جاذبه شخصیت و نفوذ سخنان او می افزود. نظم و برنامه ریزی، اصل جدایی ناپذیر از کارهای شخصی و فعالیت های اجتماعی اش بودند. چهره مهربان و خندان او، گواه روح لطیف و احساس زلالش بود. شهید مطهری همواره خود را طلبه ساده ای می دانست و اجازه نداد زندگی در پایتخت و استادی در دانشگاه، بر سیره روحانی او غلبه کند و اثر منفی بگذارد.(1)

او جهاد فکری، فرهنگی و معنوی را تکلیف الهی خویش می دانست که تا آخرعمر آن را بر دوش کشید و چنان پیروز میدان شد که در این جهاد بزرگ، به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت فی سبیل الله نیز دست یافت.

استاد در مکتب قرآن

استاد مرتضی مطهری، با جوانان، دانشگاهیان و روشن فکران متعهد انس و هم نشینی جالبی داشت. کمک به محرومان و مستضعفان، قسمتی از برنامه کاری او بود.(2) در امور منزل به همسرش یاری می رساند و با وجود فشار کاری و مشغله فکری زیادی که داشت، همیشه ارتباط عاطفی و صمیمانه خویش را با دیگر اعضای خانواده حفظ می کرد.(3) او که هر شب قبل از خواب، زمانی را به قرائت قرآن کریم اختصاص می داد، در نامه ای خطاب به فرزندش که در دانشگاه تبریز درس می خواند، سفارشی چنین داشت: «فرزند عزیزم! حتی الامکان از تلاوت روزی یک حزب قرآن که فقط پنج دقیقه طول می کشد، مضایقه نکن و ثوابش را هدیه روح مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بنما که موجب برکت عمر و موفقیت است. ان شاءالله».(4)

تکیه گاه

گفتار و نوشتار استاد مطهری، حاصل عمری تفکر، تحقیق و تلاش علمی و عملی این مرد بزرگ است.آثار ایشان در چند بخش دینی، عقیدتی، فلسفی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اخلاقی، ادبی و روان شناسی می گنجد.(5) آنچه از مطهری برجا مانده، ویژگی های اسلامی، انقلابی

______________________________

1. نک: سرگذشت های ویژه از زندگی استاد شهید مرتضی مطهری، تهیه و تنظیم: شورای نویسندگان، مؤسسه نشر و تحقیقات ذکر، ص 153.

2. نک: همان، ص 127.

3. نک: همان، ص 108.

4. همان، ص 162.

5. نک: عالم جاودان، ص 16

و حماسه آفرینی منحصر به فرد دارد. آگاهی به مسائل روز و مشکلات جامعه، خصوصیت روحی استاد بود که بر اساس آن پاسخ گویی به سؤال ها و شبهه افکنی ها و مبارزه با هرگونه تحریف و التقاط را در اولویت وظایف خویش می دانست(1) تا اندیشه غلط و اعتقاد نادرست را از ذهن جامعه و به ویژه نسل جوان پاک سازد؛ چرا که او به خوبی می دانست این شکوفه های نوپا، همان درختان ریشه دار و تنومندی هستند که در آینده نزدیک، تکیه گاه مطمئنی برای انقلاب اسلامی خواهند بود.

پای درس استاد

لذت دعا

می بیند».(2) البته مرتبه بالاتر آن است که دعا کننده، مستقیما خود را با ذات حق در تماس می بیند، بلکه خودی دعای خود را مشاهده می کنند. آنها از بهجت هایی بهره مند می شوند که برای ما کمتر قابل تصور است. است. آن دسته از بندگان خدا، لذت می برند که اهل دل و اهل توکل و اهل اعتماد به خدا هستند و آثار اعتمادش را قطع می کند و اثر این توکل و اعتماد را در زندگی خودش می بیند. این مرتبه عین الیقین می کند و دعای خود را مستجاب شده می بیند، در کارها به خدا توکل و اعتماد می کند، از غیر خدا می کند، نبیند. این مرتبه علم الیقین است. ولی گاهی هست که عملاً اثر توحید را مشاهده می کند؛ دعا زندگی خصوصی خود، اثر لطف خاص خدا وعنایت های مخصوصی که گاهی به بندگانش عنایت «انسان ممکن است خدا را کاملاً بشناسد و به وجود مقدسش ایمان و اذعان داشته باشد، ولی در نمی بیند و خودی مشاهده نمی کند. فعل را فعل او، صفت را صفت او و در همه چیز او را

عدالت

دیگر».(3) هر بشری به موجب خلقت خودش و به موجب کار و فعالیت خودش به دست آورده است، به او داده خود نشان می دهند، استحقاق هایی پیدا می کنند. عدالت عبارت است از اینکه آن استحقاق و آن حقی که «افراد بشر در دنیا، به حسب خلقت خودشان و به حسب فعالیت هایی که می کنند و استعدادهایی که از شود. عدالت عبارت است از رساندن هر حقی به صاحبش، یعنی رعایت حقوق افراد

______________________________

1. همان.

2. مجموعه گفتارها، ص 319.

3. مهدی خلیلیان، فرهنگ استاد، دنیای هنر، ص 10.

علی علیه السلام ، انسان کامل

«ما چرا علی علیه السلام را انسان کامل می دانیم؟ برای اینکه درد اجتماع را حس می کرده. برای اینکه «من» او تبدیل به «ما» شده بود. برای اینکه خود او، خودی بود که همه انسان ها را جذب می کرد. او به صورت یک فرد مجزا از انسان های دیگر نبود، بلکه واقعا خودش را به منزله یک عنصر، یک انگشت، یک عصب در یک بدن احساس می کرد که وقتی ناراحتی در یک جای بدن پیدا می شود، این عضو، ناآرام و بی قرار می گردد. وقتی خبردار می شود که عامل او، فرمانداری که از ناحیه او منصوب است، در یک میهمانی شرکت کرده است، نامه عتاب آمیزی به او می نویسد که در نهج البلاغه هست. علی علیه السلام می گوید: من باور نمی کردم که فرماندار و نماینده من، پای در مجلسی بگذارد که صرفا از اشراف تشکیل شده است. او بعد راجع به خودش و زندگی خودش برای آن فرماندار شرح می دهد. درباره خود می گوید که درد مردم را از درد خودش بیشتر احساس می کند، درد آنها سبب شده که اساسا درد خود را احساس نکند».(1)

اخلاق

«چیزهایی که به خلق و خوی انسان مربوط است، نظامی که انسان باید به غرایز خود بدهد و دستورهایی که مربوط است به رابطه انسان با خودش، اصطلاحا «اخلاق» نامیده می شود. پایه اخلاق این است که حاکم بر وجود انسان، طبیعت نباشد؛ یعنی شهوت و غضب و هیچ یک از غرایز طبیعی نباشد، وهم و قوه واهمه نباشد، خیال نباشد. حاکم بر وجود انسان، عقل باشد و اگر حاکم، عقل باشد، عقل به عدالت در انسان حکم می کند».(2)

امر به معروف و نهی از منکر

«امر به معروف و نهی از منکر برای این است که معروف رواج بگیرد و منکر محو شود. پس در جایی باید امر به معروف و نهی از منکر کرد که احتمالاً این کار اثر داشته باشد و اگر می دانیم که قطعا بی اثر است، واجب نیست. دیگر اینکه این عمل برای این است که یک مصلحتی انجام شود. پس در جایی باید صورت بگیرد که مفسده بالاتری بر آن مترتب نشود. لازمه این دو شرط، بصیرت در عمل است. آدمی که در عمل بصیرت ندارد، نمی تواند پیش بینی کند که آیا اثری بر این

______________________________

1. گفتارهای معنوی، ص 229.

2. محمدعلی زکریایی، فرهنگ مطهر، ص 67.

کار مترتب هست یا نیست و آیا مفسده بالاتری هست یا نیست؟ این است که امر به معروف جاهلانه، همان طوری که در حدیث آمده، افسادش بیشتر از اصلاحش است».(1)

شعار امروز

«اگر پیغمبر اسلام زنده می بود، امروز چه می کرد؟ درباره چه مسئله ای می اندیشید؟ والله و بالله قسم می خورم پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود می لرزد. به قول عبدالرحمان فرامرزی، این اسراییلی که من می شناسم، فردا ادعای شیراز را هم می کند، می گویند شاعرهای شما همیشه در اشعارشان اسم شیراز را گذاشتند ملک سلیمان. هر چه بگویی آقا! آن تشبیه است، می گویند، سند از این بهتر هم می خواهید؟ مگر ادعای خیبر را که نزدیک مدینه است ندارند؟ مگر اینها ادعای عراق و سرزمین های مقدس شما را ندارند؟ و الله و بالله ما در برابر این قضیه مسئولیت داریم. به خدا قسم ماغافل هستیم. و الله قضیه ای که دل پیغمبر اسلام را امروز خون کرده است، این قضیه است. داستانی که دل حسین بن علی علیه السلام را خون کرده، این قضیه است. اگر حسین بن علی علیه السلام بود، می گفت: اگر می خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی؛ شعار امروز تو باید فلسطین باشد».(2)

سیری در کلام استاد

سه رکن اصلی بقا و تداوم انقلاب اسلامی، عدالت اجتماعی، استقلال و آزادی و معنویت اسلامی است.

مشکل ترین مبارزه ها، مبارزه با نفاق است که مبارزه با زیرکی هایی است که احمق ها را وسیله قرار می دهد.

علی علیه السلام دو طبقه را دفع کرد؛ منافقان زیرک و زاهدان احمق.

آنچه مخالفان حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند حجاب، موجب فلج شدن نیمی از افراد جامعه است؛ لیکن بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی، موجب فلج نمودن نیروهای کارآمد جامعه و جوانان می شود.

______________________________

1. مجموعه گفتارها، ص 183.

2. بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد، ویژه نامه گنجینه مطهر، واحد قم، اردیبهشت 1384.

اساسی ترین شرط سلامت قلب، تسلیم بودن در مقابل حقیقت است. تسلیم سه مرحله دارد؛ تسلیم تن، تسلیم عقل، تسلیم دل.

شهادت، تزریق خون است به پیکر اجتماع.

شخصیت مصلح و عارف را اگر تربیت کنندو از آنها یک انسان به وجود آورند، شهید به وجود می آید.(1) منطق شهید از یک طرف، منطق عشق الهی است و از طرف دیگر، منطق اصلاح اجتماعی. دو

استاد از نگاه اصحاب خدا

امام خمینی؛پیوست؛ لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او، شخصیت اسلامی و علمی و فلسفی اش نمی رود.(2) : مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود، رفت و به ملأاعلی

مقام معظم رهبری: اگر ما بخواهیم این نظام در ذهن مردم عمق پیدا کند و حرکت انقلابی این مردم هم چنان ادامه یابد، بایستی افکار استاد شهید مطهری در میان مردم رواج یابد. آثار استاد شهید مطهری، مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی است.(3)

آیت الله جوادی آملی: مرحوم شهید مطهری همان طور که قبلا گفته شد، انسان آزادی بود. چون انسان آزاد شد، نقش آزادی اش در مقام زندگی اش مشهود است؛ بدین جهت توانست با طاغوت بیرون، با قلم و بیان بجنگد و هم با دیو درون با عقل و دل به نبرد برخیزد، و این روزی که خدا به او داد، او رامغرور نکرد، بلکه بر تواضعش افزود.

تواضع است دلیل رسیدگان به کمال که چون سوار به مقصد رسد پیاده رود

شهید مطهری مشغول به حال نبود، مشغول به حمد بود. هرگز علم را کالا نمی دانست و علم فروشی نکرد، بلکه به حمد مشغول بود و حمد آن بود که این نعمت را به جا صرف نماید، و این سبب شد که از علم، نور بگیرد. شهید مطهری قبل از هر چیز شاگرد قرآن بود.(4)

______________________________

1. همان.

2. مرتضی مطهری، مسئله حجاب، تهران، صدرا، پشت جلد.

3. گنجینه مطهر، ص1.

4. همان.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است