در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، نجمه کیخا ؛


کالبد شکافی و مفهوم عدل و مساوات در اندیشه استاد مطهری

عدالت با همه ی تصویر روشنی که در اذهان عموم دارد، از مفهوم مشخص و یگانه ای برخوردار نیست; به این معنا که در طول تاریخ زندگانی بشر، حضور دائم بحث عدالت در اذهان مردم و اندیشمندان، تعاریف مختلف و گاه متفاوتی از عدالت ارایه کرده است . البته تنوع این تعاریف به معنای نسبی بودن این مفهوم و تفاوت جوهره ی آن در دوره های مختلف و مکان های متفاوت نیست، بلکه عدالت به طور ذاتی و فطری حسن محسوب می شود و اگر تفاوتی هم وجود دارد، بیشتر در مصادیق است و تعاریف بیشتر از آن که متضاد و نقیض یک دیگر باشند، مکمل یک دیگر هستند و هریک بخشی از مفهوم عدالت را روشن می سازند .

از سوی دیگر عدالت به اقسام مختلفی تقسیم می شود و هر قسم نیز از تعریفی کمابیش متفاوت با اقسام دیگر برخوردار است . برای مثال شهید مطهری تقسیم بندی های گوناگونی از عدالت ارایه داده است; در جایی آن را به عدالت مطلق و اجتماعی (1) و در جایی دیگر به تکوینی، تشریعی، اخلاقی و اجتماعی تقسیم می نماید .

منظور استاد شهید مطهری از عدالت مطلق همان مفهوم رایج «اعطای کل ذی حق حقه » است; عدالت اجتماعی نیز به معنای «رعایت مساوات در جعل قانون و اجرای آن است; به عبارت دیگر عدالت اجتماعی عبارت است از ایجاد شرایط برای همه به طور یکسان و رفع موانع برای همه به طور یکسان » . (2)

منظور از عدل تکوینی این است که «نظام هستی و آفرینش بر اساس عدل، توازن، استحقاق ها و قابلیت ها است . (3)

«عدل تشریعی یعنی در نظام جعل، وضع و تشریع قوانین، همواره اصل عدل رعایت شده و می شود .» در قرآن کریم تصریح شده که هدف از بعثت و ارسال رسل این است که عدل و قسط بر نظام زندگی بشر حاکم شود; «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط .»

شهید مطهری از این قسم از عدل نتیجه می گیرد که «برقراری عدل در نظامات اجتماعی موقوف به این است که اولا نظام تشریعی و قانونی نظامی عادلانه باشد و ثانیا در عمل به مرحله ی اجرا درآید» . (4)

«قرآن کریم امامت و رهبری را پیمانی الهی و مقامی ضدظلم و همراه با عدل می داند» و از انسان اخلاقی به عنوان «صاحب عدل » یاد می کند .

آیت الله مطهری در مورد مفهوم خاص کلمه ی عدل نیز تعاریفی ارایه داده است که در کتب مختلف ایشان ذکر شده است . اما جمع بندی کامل از این تعاریف را در کتاب عدل الهی بیان نموده است . ایشان در این کتاب چهار تعریف از عدالت را ذکر نموده اند . معنای اول، موزون بودن است; منظور از موزون بودن این است که از هریک از اجزا و ابعاض مختلف این مجموعه به میزان لازم وجود داشته باشد و عدالت «از لحاظ کیفیت ارتباط اجزا با یک دیگر رعایت شود» . برای مثال تقسیم کار به صورت صحیح انجام شود . در حقیقت استاد مطهری رابطه ی نزدیکی میان تعادل و توازن برقرار نموده است، زیرا جامعه وقتی متعادل است که «میزان احتیاجات در نظر گرفته شود و متناسب با آن احتیاجات بودجه و نیرو مصرف گردد . این جاست که پای مصلحت به میان می آید; یعنی مصلحت کلی، مصلحتی که در آن بقا و دوام کل و اهدافی که از کل منظور است در نظر گرفته می شود» . (5) بنابراین نقطه ی مقابل عدل در این معنا بی تناسب خواهد بود . امام علی (ع) در خصوص این معنا از عدل می فرماید:

«العدل سائس عام; یعنی عدالت قانونی است عام، و مدیر و مدبری است کلی که همه ی اجتماع را دربر می گیرد و بزرگراهی است که همه باید از آن عبور کنند» .

و نیز می فرماید: «فان فالعدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق; یعنی همانا در عدالت گنجایشی خاص است، عدالت می تواند همه را دربر بگیرد و در خود جای دهد، آن کس که بیمار است و اندامش آماس کرده در عدالت نمی گنجد (6) » .

معنی دوم «تساوی نفی هرگونه تبعیض است » . عادل یعنی کسی که «هیچ گونه تفاوتی میان افراد قایل نمی شود» .

معنی سوم «رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذی حق، حق او را» است، «معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند، همین معنی است » .

این عدالت بر دو چیز استوار است: یکی حقوق و الویت ها; یعنی افراد بشر نسبت به یک دیگر و در مقایسه با یک دیگر نوعی حقوق و الویت پیدا می کنند . این مساله خصوصیت ذاتی بشر است، بشر طوری آفریده شده است که در کارهای خود الزاما نوعی از اندیشه ها - که آن ها را اندیشه های اعتباری می نامیم - استخدام می کند و با استفاده از آن اندیشه های اعتباری به مقاصد طبیعی خود نایل می آید . این اندیشه ها سلسله ای از اندیشه های انشایی است که با بایدها مشخص می شود .

معنای چهارم، «رعایت استحقاق ها در افاضه ی وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آن چه امکان وجود یا کمال وجود دارد . طبق این نظریه در نظام تکوین هر موجودی به هر درجه از وجود و کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد، دریافت می کند (7) » .

از چهار معنای ارایه شده، معنای چهارم ناظر بر عدالت الهی است . معنای اول نیز به معنای تناسب است که در آن مصلحت مجموع نظام عالم مطرح می شود و نه مساله ی حق فرد یا حق هر جزء به طور مجزا (8) . «البته اگر معنای عدالت توازن باشد، باز هم از معنای «اعطاء کل ذی حق . . .» بیرون نیست، چون اجتماع هرگز با پایمال شدن حقوق افراد متوازن نمی شود (9) » . عدالت نوع دوم و سوم به طور مکمل، عدالت در جامعه ی بشری را نشان می دهد . بنابراین:

«عدالت عبارت است از این که آن استحقاق و آن حقی که هر بشری به موجب خلقت خود، و به موجب کار و فعالیت خود به دست آورده است، [بدون هیچ تبعیضی] به او داده شود . عدالت نقطه ی مقابل ظلم است که آن چه فرد استحقاق آن را دارد به او ندهند و از او بگیرند، و نقطه ی مقابل تبعیض است که دو فرد که در شرایط مساوی قرار دارند، یک موهبت را از یکی دریغ بدارند و از دیگری دریغ ندارند» . (10)

مفهوم برابری

از نظر استاد شهید مطهری: «یکی از اصول و ارکان ایدئولوژی اسلامی اصل مساوات و نفی تبعیض است . از نظر اسلام انسان ها به حسب گوهر و ذات برابرند و مردم از این نظر دو گونه و یا چندگونه آفریده نشده اند; رنگ، خون، نژاد، قومیت و . . . ملاک برتری و تفوق نیست، سید قرشی و سیاه حبشی برابرند . آزادی، دموکراسی و عدالت در اسلام زاده برابری و مساوات انسان ها است . از نظر اسلام تنها در شرایط محدود و معینی، به خاطر یک سلسله مصالح که برای خود آن افراد و جامعه ی اسلامی ضروری است، به طور موقت سلب برخی حقوق از افراد می شود و این وضع هیچ ربطی به گوهر ذات و خون و نژاد افراد ندارد» . (11)

پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «الناس کاسنان المشط » ; یعنی مردم مانند دندان های شانه با هم برابرند . یا فرمود: «ان ربکم واحد و ان اباکم واحد، کلکم من آدم و آدم من تراب » ; یعنی نباید هیچ ملاحظه ی شخصی و با تبعیض، تفاوت و تقدمی بر غیر مبنای فضیلت، تقوا، عمل و لیاقت وجود داشته باشد . (12) الویت ها باید فقط بر این معانی استوار باشند . از دیدگاه قرآن نیز تنها علم، ایمان، تقوی و جهاد سبب برتری افراد بر یک دیگر است . «ان اکرمکم عندالله اتقیکم » . (13) «ام نجعل الذین امنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتقین کالفجار» (14) «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذکر اولوا الالباب » (15) ; «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» . (16)

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که برابری به معنای یکسان دانستن بی قید و شرط همه ی افراد اعم از جاهل و عالم، متقی و غیر متقی، و جاهد و غیر جاهدو . . . نیست . از سوی دیگر افراد بشر به لحاظ استعدادها و توانایی های ذاتی با یک دیگر برابر نیستند، بلکه افراد به لحاظ ویژگی های ارثی، درجه ی هوش و . . . با هم تفاوت دارند و اگر حکم شود که بنابر اصل برابری همه در یک سطح قرار بگیرند، - همانند این شعار مارکسیسم که کار به قدر توان ومزد به قدر احتیاج - بی عدالتی و ستم است، زیرا بر اساس اصل عدالت باید به هر کس فقط حق او را اعطا کرد و هر کس را در جایگاه شایسته ی خویش قرار داد . اما مطابق این نظر حق هر فرد که برابر با میزان واقعی زحمات و مطابق با استعداد، لیاقت و شخصیت او است، به او اعطا نمی شود، بلکه میزانی بالاتر یا پایین تر از این مقدار خواهد بود . بنابراین مطابق این دیدگاه مساوات با عدالت متضاد خواهد بود و معلوم می شود که منظور استاد مطهری از برابری چیز دیگری است . استاد نه تنها این دو مفهوم را مخالف یک دیگر نمی داند، بلکه مساوات را «اصل، معنا و ریشه ی اصلی عدالت » (17) می شناسد . باید میان این که عدالت را مساوات تعریف کنیم و این که یکی از معانی عدالت را مساوات بدانیم، فرق بگذاریم، زیرا اولا عدالت با تعریف گونه ی اول امکان پذیر نیست، چون بعضی از موجبات سعادت در اختیار ما نیست و نمی توانیم آن ها را برابر کنیم، ثانیا ظلم و تجاوز بوده و عدالت نیست و ثالثا اجتماع را خراب می کند، زیرا همه ی افراد به طور طبیعی باهم تفاوت دارند . (18)

بنابراین «معنای عدالت این نیست که همه ی مردم از هر نظر در یک حد، یک مرتبه و یک درجه باشند; جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد و از این جهت مثل پیکر است، چون مقامات و درجات دارد، باید تقسیم بندی و درجه بندی شود» . حال این تقسیم بندی و درجه بندی باید چگونه باشد؟ و چگونه می توان مساوات را با «اعطاء کل ذی حق حقه » جمع کرد و توازن را در جامعه برقرار نمود؟ استاد شهید مطهری معتقد است که برای این که مساوات به صورت عادلانه در جامعه برقرار شود، باید آزادی را تا اندازه ی ممکن در جامعه برقرار کرد; یعنی مقتضای مساوات عادلانه، آزادی معقولانه است، به عبارت بهتر آزادی روشی برای پیشبرد مساوات است:

«راه منحصر، آزادگذاشتن افراد و زمینه را برای مسابقه فراهم کردن است . همین که پای مسابقه به میان آمد خود به خود به موجب این که استعدادها در همه یکسان نیست و به موجب این که مقدار فعالیت ها و کوشش ها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان می آید، یکی جلو می افتد و یکی عقب می ماند، یکی جلوتر می رود و یکی عقب تر . مقتضای عدالت این است که تفاوت هایی که خواه ناخواه در اجتماعی هست تابع استعدادها و لیاقت ها باشد . معنی مساوات و به یک چشم دیدن و همه را برابر در نظر گرفتن است و نیز این که هیچ ملاحظه ی شخصی در کار نباشد; از نظر ملاحظات طبقاتی همه علی السویه باشند» . (19)

در حقیقت زمینه ی مسابقه باید هم از نظر سلبی و هم از نظر ایجابی رعایت شود; یعنی از یکسو امکانات و آزادی ها برای همه فراهم شود و از سوی دیگر موانع بروز خلاقیت ها و استعدادها از پیش پای همه برداشته شود:

«معنی عدالت و مساوات این است که ناهمواری ها، پست و بلندی ها، بالا و پایین ها و تبعیض هایی که منشا آن سنت ها، اعادت و یا زور و ظلم است، محو شود و از بین برود، امکانات اجتماعی برای همه بالسویه فراهم شود و شرایط شرکت در مسابقه ی اجتماعی برای همه فراهم گردد» . (20)

یکی از مهم ترین تفاوت های عدالت و مساوات در جامعه ی اسلامی با سایر جوامع این است که مساوات اسلامی خشک و خالی از عواطف انسانی نیست، بلکه عنصر اصلی آن، اخلاق و رفتار عادلانه است . بنابراین دولت در کنار تامین امکانات مساوی برای همه ی شهروندان باید با آنان عادلانه رفتار نماید; یعنی شرایط یک مسابقه ی علمی و قهرمانی صحیح را فراهم نماید .

نتیجه

بنابراین چهار نوع رابطه میان عدالت و برابری متصور است: اول رابطه ی متضاد; یعنی مساوات به طور کامل ضد عدالت است . به عبارت دیگر مساوات بدون رفتار عادلانه، بدون میدان دادن به همه ی افراد و تامین میزان معقولی از آزادی ها و بدون در نظر گرفتن استعدادها و توانایی های شخصی افراد .

نوع دوم، حالتی است که عدالت هیچ ملازمه ای با مساوات نداشته، و مفاهیمی کاملا جدا از یک دیگر باشند . در صورت سوم، عدالت و مساوات مترداف و کاملا هم معنی می باشند و هیچ فرقی با یک دیگر ندارند . در حالت آخر یکی از دو مفهوم می تواند داخل در مفهوم دیگری باشد; به عبارت دیگر میان آن ها رابطه عموم و خصوص من وجه برقرار باشد .

در این نوشتار این نتیجه حاصل شد که رابطه ی میان عدالت و مساوات از نوع چهارم یعنی عام و خاص من وجه است، به این صورت که مساوات در درون مقوله ی عدالت قرار می گیرد . البته باید توجه داشت که مساوات مهم ترین معنای عدالت و یا به گفته ی آیت الله شهید مطهری اصل، معنا و ریشه ی اصلی عدالت است .

پی نوشت ها:

1 . مرتضی مطهری، بررسی اجمالی مبانی اقتصادی اسلام، (تهران: حکمت، 1453 ه . ق)، چ اول، ص 19 .

2 . همان، ص 157 - 156 .

3 . مرتضی مطهری، مجموعه ی آثار (1 (). تهران: صدرا، 1375)، چ 2، ص 59 .

4 . همان، ص 60 .

5 . همان، ص 79 - 78 .

6 . مرتضی مطهری . سیری در نهج البلاغه .(تهران: صدرا، 1368)، چ 6، ص 114 .

7 . مرتضی مطهری، مجموعه ی آثار (1)، پیشین، ص 82 - 80 .

8 . همان، ص 80 .

9 . مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، (تهران: صدرا، 1374)، ج 10، ص 336 .

10 . مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، (تهران: صدرا، 1367)، ص 254 - 253 .

11 . مرتضی مطهری، وحی و نبوت، (تهران: صدرا، 1373)، چ 7، ص 127 .

12 . مرتضی مطهری، بیست گفتار، (تهران: صدرا، 1374)، چ 10، ص 128 .

13 . سوره ی حجرات، 13 .

14 . سوره ی ص، 28 .

15 . سوره ی زمر، 9 .

16 . سوره ی نساء، 95 .

17 . مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، پیشین، ص 305 .

18 . همان، ص 306 .

19 . مرتضی مطهری، بیست گفتار، پیشین، ص 129 - 128 .

20 . همان، ص 143 .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است