در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: حوزه: فروردین و اردیبهشت 1378، شماره 91، رضوی، سیدعباس ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است. 

پرسش، ریشه در گوهر انسان دارد و از سرشت و فطرت او سرچشمه می گیرد. احساس نیاز آدمی به آگاهی و کشف و شناخت ناشناخته ها، ابهامها و دشواریهای علمی، دینی، اجتماعی و… از یک سو و شوق به تکامل و دستیابی به دیگر میدانهای فکری، از دیگر سوی، او را به پرسیدن وا می دارد.

پرسش، نه کاستی، که کمال است و راه رسیدن به دانایی و توانایی. انسان خاموش، که در درون تلاش و تکاپویی ندارد و از تفکر خود و دیگران استفاده نمی کند، موجودی است نارسا، که نه تنها توانائیهایش نخواهد شگفت، که اندک اندک مایه های فطری و طبیعی اش ناتوان خواهد شد و از رشد و بالندگی باز خواهد ماند. آدمی در پرتو غریزه کنجکاوی می تواند گره از مشکلات خود برگشاید و خود را به قلمرو نور و روشنایی برساند.

دراساس، یکی از زمینه های رشد اندیشه ها سرشت ماجراجویی بشر بوده و امید به کشف علل پدیده های طبیعی و دستیابی به دانشهای گوناگون و فرانمایی ناشناخته ها، انسانها را بر پلکان دانش بالا برده است. اسلام به این ودیعت گرانبها ارج نهاده و از مردم خواسته فکر و اندیشه خود را به کار گرفته و از هوش و خرد خود، بهره برند.

بخش مهمی از آیات قرآن و روایات، به خردورزی و اندیشه ورزی، فرا می خوانند. بدون تردید، اندیشه ورزی، جدای از پرسش گری نیست. حیرت و شک نخستین پله پژوهش است و گذر از آن بدون کاوش و پرسش ممکن نیست. قرآن به روشنی فرموده که گمان و پندار، ایستگاهی نابسامان و فرجامش گمراهی است و برای رسیدن به ژرفای حقایق باید از آن گذشت و به یقین رسید. قرآن، مردم را تشویق کرده: آنچه نمی دانند، از دانایان بپرسند و با راهنمایی فرزانگان، راستی را از نادرستی بازشناسد.1 پیامبر(ص)، با آن همه دانائی و دانش، در پی افزایش حوزه دانایی خود بود و از خدا می خواست بر داناییش بیفزاید.2 امامان، به یاران می گفتند در نادانی فرونمانند و با پرس وجو از آگاهان و دانشوران، جهل و نادانی را از خود دور کنند و به آگاهی دست یابند.3

بخش بزرگی از میراث مکتوب و گنجینه معارف اسلامی، در عقاید و اخلاق و احکام و… گردآوری پرسشها و پاسخهایی است که مردم از بزرگان دین جویا شده اند و پاسخهای در خور شنیده اند و آنها نسل به نسل منتقل شده، تا به ما رسیده است.

امامان به یاران می آموختند که در گفت وگو و پرسشها باید اجازه داد پرسش کننده، عقده ها و ناخرسندیهای خود را بازگو کند و آنچه در دل دارد بگوید، تا همچون دریچه اطمینان، فشار و تراکم درونی او را خارج کرده و زمینه، برای گفت وگوی سالم و شبهه زدایی فراهم آید. بدین جهت در متون دینی به عالمان سفارش شده با مخاطبان اندکی همراهی نشان دهند و پرسشِ پرسش گر را قطع نکنید و چنان که سخنوری می آموزند، گوش کردن نیز یاد بگیرند.4

علی(ع) به یاران که از پرسش پرسش کننده کستاخ به خشم آمده بودند و اجازه خواستند که به دهانش بکوبند، فرمود:

(دعوه و لاتعجلوه فان الطیش لایقوم به حجج اللّه و لاباعجال السائل تظهر براهین اللّه. ثمّ التَفَت الی الرجل وقال له: سَل بکلّ لسانک و مبلغ علمک اجبک ان شاء اللّه تعالی بعلم لاتختلج فیه الشکوک ولاتهیجه دنس الزیغ.)5

او را به حال خود واگذارید که با سبک مغزی و خشونت دین خدا استوار نمی گردد با شتابزدگی پرسش گر، برهانهای دین آشکار نمی شود.

سپس رو به آن مرد کرد و فرمود: با هر زبانی بخواهی بپرس و از نهایت دانش خود استفاده کن. من اگر خدا بخواهد به تو جواب خواهم داد، با دانشی که در آن تردید و انحراف راه نیابد. رفتار فروتنانه و پاسخهای امام به پرسش گر، وی را نرم کرد و شادمانه اشعاری در ستایش امام سرود.

نشر دانش و پربار شدن فرهنگ اسلامی و درنوردیدن بسیاری از سرزمینها، به برکت همین پرس وجوها و طرح شبهه ها و پاسخ عالمانه و دقیق و راهگشا به آنها بوده است. پرسشهای پرسش گران درباره عقاید، باورها و ارزشهای اسلامی، سبب شده علمای حوزه بر دامنه کار بیفزایند و بر شتاب کاروان اندیشه بیفزاید. بخشی مهم از کتابهای کلامی و فقهی، در پاسخ بر پرسشهای مردم و یا در پاسخ شبهه های مخالفان نوشته شده است. کتابهای ارزنده ای چون (کافی) (مبسوط) (غیبت نعمائی و…. در سده چهارم و پنجم، در پاسخ به پرسشهای مردم، نگاشته شده است. در دوره صفویه و قاجار، از طرف حوزه، رساله های کلامی و فقهی فراوان در جواب شبهه های غیرمسلمانان و نیز در دفاع از باورهای شیعی و یا مسائل سیاسی روز منتشر شده است.6 کتاب تنزیه الأمّه را میرزای نائینی در جواب شبهه هایی نوشت که شماری به مشروطیت وارد کرده و آن را غیراسلامی می خواندند.7

پس از مشروطه، حرکت مکتبهای الحادی و افراد کژاندیش، علیه اسلام و تشیّع و روحانیت دو چندان شد و شبهه ها و پرسشهای تازه ای در جامعه رواج یافت. حوزه ها در این برهه، دامنه کار فرهنگی و علمی خود را گسترش دادند و کارهای علمی حوزویان، سبب شد، دین که در غبار فتنه ها و تهمتها و خرافه ها گم شده بود، دوباره روحی تازه یابد.

حضرت امام خمینی در پاسخ به شبهه های حکمی زاده در کتاب اسرار هزار رساله، کتاب ارزشمند کشف الاسرار را نوشت8 و برای این کار دو ماه همه فعالیتهای علمی و فقهی خود را تعطیل کرد.9

بسیاری از عالمان آگاه و بیدار و زمان شناس، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از پیروزی، در این میدان تلاشهای درخور و ماندگاری انجام داده اند که کارنامه درخشان و با شکوه اینان، افتخار شیعه و دین است. پیش از انقلاب اسلامی، شبهه ها به گونه ای و پس از انقلاب اسلامی به گونه ای مطرح شده و پاسخهایی هم داده شده که شهید مطهری، پیشاپیش این کاروان بزرگ در حرکت بوده است و جایگاه ویژه ای دارد.

او، در این عرصه بسیاری از شبهه افکنان را از میدان به در کرد و زمینه را برای رشد و بالندگی اندیشه ناب اسلامی فراهم آورد. این نوشتار، نگاهی است به اندیشه و کارنامه درخشان شهید مطهری در این عرصه.

جایگاه پرسش در نظر استاد: در منظر استاد، اسلام دینی است زنده و پر نشاط که بر پایه عقل و خرد بنا شده و برای گفته های خود دلیل و برهان دارد. زیر و رو کردن این مجموعه و پرس وجو از زوایای آن، نه تنها به آن آسیبی نمی رساند که بر شادابی آن می افزاید. در پرتو پژوهش و پویش، گرد و غبار جهالتها و تحریفها از آن کنار رفته و چهره زیبای آن نمایان تر خواهد شد:

(اساسا، دینی که منطقش براساس فکر و عقل است، براساس حساب است، بر اساس فلسفه است، براساس یک سلسله مصالح است، در این جهت نگرانی ندارد. روی همین حساب، از صدر اسلام تاکنون، آزادی تفکری که اسلام به مسلمین و به ملل دیگر درباره اسلام داده، هیچ ملت دیگری نداده است و این از افتخارات اسلام است.)10

اسلام ایمانی را می پسندد که آگاهانه و از روی بصیرت باشد و ایمان کورکورانه و بدون دلیل و روشنایی، در حوزه دیانت جایگاهی ندارد و خطر چنین گرایشهایی برای دین بیش از سود آنست. تفاوت عالم و جاهل در این است که جاهل در صدد است خود را با قلاب وهم و جهل به چیزها نزدیک سازد و از دور تماشا کرده و درباره اش خیال پردازی کند، ولی عالم راستین علاقه مند است به باور خود نزدیک شود و از روی قرائن و دلائل آن را مطالعه کند.11

شهید مطهری، برخلاف گروهی از دینداران که از پرسش و کندوکاوی در مسائل دینی هراسناک بوده و هستند و آن را برای دین خطرناک می شمرده و می شمرند، پرسش و کاوش را رمز تداوم و حیات و پویایی و شادابی دین می دانست و بر این باور بود که:

(این آئین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبهه ها که بیش تر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نیرومندی و سرافرازی و جلوه و رونق بیش تری آشکار شده است. خاصیّت حقیقت چنین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک می کند.)12

استاد، در بررسیهای تاریخی این را به روشنی نشان داده که: عالمان و مرزبانان دین اسلام، در طول تاریخ از برخورد با مخالفان روی بر نتافته و همواره در مناظره ها و گفت وگوها از جایگاه برتر با دیگران روبه رو شده اند. پرسش و شبهه آن وقتی زیان بخش است که مرزبانان دین خفته باشند و دشمن بیدار، چونان برهه ای از دوره مشروطیت که بسیاری از مسائل دین زیر سؤال رفت و روشنفکران وابسته در بین جوانان و ناآگاهان از مبانی دین، درباره بسیاری از ارزشها و باورهای دینی شبهه افکندند و چهره دین را زشت جلوه دادند; امّا پاسخی مناسب و درخور دریافت نکردند.13

این در جبهه داخلی و در برخورد با شبهه افکنان خودی هم افق با بیگانگان و یا ناآگاه در پی آگاهی و پرسش گر و در پی پاسخ که استاد راه گفت وگو و پرسش و پاسخ را بهترین راه می داند و کارسازترین آن . زیرا به عقیده استاد، اسلام چنان قوی است که به این چیزها خم به ابرو نمی آورد.

امّا در برخورد با غیرمسلمانان، ناگفته نماند که بسیاری از غیرمسلمانان براساس دلیلهایی که برای خود دارند و آنها را بی خدشه می پندارند، به باورهای خود پای بندند و روش خود را حقیقت پنداشته و در برخورد با اسلام نیز، سعی دارند خود را حق بنمایانند و این را ثابت هم بکنند; از این روی، جدا کردن آنان از راهی که پیش دارند و شکستن حصارهایی که اندیشه شان را دربرگرفته با زور و شتابزدگی ممکن نیست و با تبلیغات و هیاهو نمی شود و تنها از راه برهان و روشهایی که خود و عواطفشان را به کُرنش وادارد، ممکن است آنان را به اسلام متوجه کرد. استاد در تفسیر آیه شریفه:

(لم یکن الذین کفروا من اهل الکتاب والمشرکین منفکین حتی تأتیهم البیّنه.)14

می نویسد:

(این آیه، علاوه بر تفاسیری که شده، معنی جالبی هم دارد و آن این که تا شما برای مشرکین دلیل و برهان نیاورید و با آنها به بحث آزاد ننشینید، دست از کار و راه خود بر نمی دارند و این خود دلیل روشنی است که قرآن به اندیشه و گفت وگوی همراه با دلیل و برهان، اهمیت می دهد و آن را جدّی تلقی می کند.)15

استاد، از نوجوانی و آغاز زندگی علمی، به دین و مسائل وابسته به آن، با تدبر و اندیشه روی به روی شد، هیچ چیز را بی دلیل نمی پذیرفت و تا خرد و بینش خود را قانع نمی کرد، در برابر آن سر تسلیم فرود نمی آورد. او، تیز هوش و مسأله یاب بود و در برخورد با مسائل و پدیده ها مسأله آفرینی می کرد و پرسشهای فراوانی را درباره گذشته و حال و آینده و رابطه و تأثیر پدیده ها مطرح می کرد و برای پرسشهای نو پاسخهای نو می جست.

استاد، همواره در متن جریانهای فرهنگی جامعه قرار داشت و نسبت به پرسشها و شبهه های دیگران به دین و مذهب، هوشیار و حساس بود. گفته ها و نوشته ها را می خواند و خط سیر گروههای فرهنگی را پی می گرفت. اگر به شبهه ای بر می خورد از آن بی تفاوت نمی گذشت از جمله خبر شد: کتابی پر حجم منتشر شده و در آن باورها و ارزشهای اسلامی به نام دین، تحریف شده و ممکن است ذهن جوانان را آلوده سازد و آنان را به دین بدبین سازد. از این روی از مرحوم شهید باهنر درخواست کرد کتاب را برایش فراهم آورد. استاد پس از مطالعه دقیق کتاب، حدود سیصد و پنجاه مسأله آن را مخالف مبانی دینی دانست16 و بر آنها پاسخ نوشت و تک تک آنها را به بوته نقد گذاشت.

بیش تر نوشته ها و سخنرانیهای استاد، پیش از پیروزی نهضت اسلامی و پس از آن، درباره پرسشها و شبهه هایی بوده است که درباره مسائل اساسی اسلام و تشیع و روحانیت در جامعه مطرح بوده و پاسخهای مناسب خودرا طلب می کرده است.

ریشه یابی تاریخی پرسشها: شهید مطهری، در بررسی پرسشها و شبهه ها، به سراغ ریشه ها و انگیزه های پیدایش آنها می رفت و خاستگاه آنها را در دنیای معاصر و یا در فرهنگ کهن پی می گرفت و سیر تحول آن را در ادوار تاریخ، تا روزگار معاصر دنبال می کرد و مسأله را از ریشه و بُن به سامان می رساند. ایشان در بررسی شبهه های مادی گرایان نسبت به دین و نیز مسأله قضا و قدر، این نکته را به دست می دهد که این مسائل نوپیدا نیستند، بلکه بسیاری از اینها از روزگار گذشته و پیش از اسلام در جامعه و جود داشته و در گذر از فرهنگها و زمانها به اشکال گوناگون جلوه کرده اند و در هر منطقه، جامه سازوار با آن را پوشیده و علما در هر دوره، سازوار با آن پاسخ داده و این تبلیغات و شگردهای دشمنان است که آن را به صورت شبهه جدید و بی پیشینه، به عرضه آن پرداخته اند.

امروز و در عصر جدید، وظیفه حوزه ها، امروزی کردن پاسخها و هماهنگی آنها با زبان روز است.

آگاهی ژرف استاد از سیر تحول دانش و ریشه یابی مفاهیم اسلامی و نیز سرگذشت شبهه ها و پرسشهای دینی، او را توانا ساخت تا سرچشمه التقاط ها و تحریفها و دگردیسیها را در مفاهیم و فرهنگ اسلامی به جامعه نشان دهد و بستر تاریخی رویدادها را به درستی بنمایاند.

نمونه های زنده ای از ریشه یابی تاریخی مسائل و پرسشها و تحریفها را استاد، در مباحث مربوط به تاریخ کربلا به بحث گذاشته و نیز در گفتاگوییهای فقهی، به تناسب، تاریخچه بحثها و اصطلاحات را بررسی کرده و سرچشمه تاریخی شبهه ها را روشن ساخته است. در این باره ایشان در بررسی فراز و نشیب خردگرایی در فقه و سرچشمه و انگیزه های پدید آمدن اخباری گری در روزگار صفویه، نکته های نو و جالب ارائه کرده است.

استاد، شناسنامه اندیشه هایی که در حوزه دین، فلسفه، جامعه شناسی و… ابراز می شد، می دانست که ازکیست، چه وقتی ارائه شد و چرا؟

(چه بسیار کتابی در اطراف تاریخ اسلام و یا جامعه شناسی دین به دست استاد می رسید و ایشان پس از مطالعه می گفت: این فصل کتاب از کدام جامعه شناس امریکایی است و فلان بخش از فلان اندیشه ور فرانسوی و این سخن مربوط به دوره معاصر و آن نکته برخاسته از سده پیشین است.)17

وی، با ریشه یابی مسائل شبهه ها را از ریشه و بُن می نمایاند و اسلام خالص و ناب را از ناسره ها جدا می کرد.

توجه به اولویتها: استاد در پژوهشهای علمی به دنبال اولویتها بود، برای سرگرمی و تفنن و یا فضل فروشی و خودنمایی چیزی نمی نوشت و هر آنچه را می دانست، به زبان نمی آورد. او نیازها را در نظر می گرفت، که چه کاری مهم است و در کدام یک از مقوله ها و احکام اسلامی کمبود و جای پرسش وجود دارد. اگر فردی دیگر به تحقیقی مشغول بود که توانائی انجام آن را داشت، استاد آن را پی نمی گرفت و به دنبال سنگرهای خالی از سنگربان بود به تعبیر خودش:

(ابن بنده، هرگز مدعی نیست که موضوعاتی که خودش انتخاب کرده… لازم ترین موضوعات بوده است. تنها چیزی که ادعا دارد این است که: به حسب تشخیص خودش، از این اصل تجاوز نکرده که تا حدی که برایش مقدور است در مسائل اسلامی عقده گشایی کند… و در این جهت (الاهم فالاهم) را لا اقل به تشخیص خودش، رعایت کرده است.)18

مسائلی که استاد بدان مشغول بود، چون: مسأله اسلام و حقوق زنان، مسأله ناسیونالیسم، اسلام و فلسفه تاریخ، فلسفه دین، مسأله نبوت و خاتمیت، ثابت و متغیر در دین، مسأله اسلام و حکومت و شیوه اداره جامعه از نظر دین و… مهم ترین مسائل روز در زمان استاد بود. هم اکنون نیز این مقوله ها در قالبهای نوتری در جامعه ما مطرح اند.

شهید مطهری، در روزگار هجوم شبهه ها و اندیشه های مسموم و تلاش بدخواهان علیه اسلام که تلاش گسترده، پیاپی، دقیق، کارشناسانه، شعورمندانه، خردمندانه و برنامه ریزی شده حوزه را می طلبید، از نارسایی، بی برنامگی حوزه در انجام این تکلیف مهم و فوری رنج می برد و از این که برخی از پژوهشگران حوزوی به جای مرزبانی و رسیدگی به پرسشهای روز و شبهه های ایمان سوز که باورها را نشانه رفته و به جای رویارویی با مهاجمان به دین که با بهره گیری از همه تواناییها اجتماعی و فرهنگی زمینه گریز نسل جوان را از مذهب فراهم می آورند، خود را به مسائل غیرضروری سرگرم کرده اند، شکوه می کرد.

استاد، اندیشه وران هوشمند و کاردان را سرمایه های پر بهای ملی شمرده که می باید در مهم ترین کارها و حساس ترین بخشها، کار کنند و به کار گرفته شوند و از بدبختیهای جامعه دانسته که در میان هزاران مشکل فکری، نیروهای کارآمد خود را به کارهای تکراری و بی نتیجه سرگرم سازند و در پی گشودن شبهه هایی باشند که اگر تاکنون قابل حل بود به دست پژوهشگران گذشته، گشوده شده بود.

رنج می برد از این که استادان بزرگ و خبرگان و کارشناسان در مباحث فقهی، مسائلی را دنبال کنند که کوچک ترین کارایی در شیوه کار و رفتار مردم ندارد و به تعبیر خود اساتید، ثمره عملی ندارد، ایشان، نمونه می آورد که در درسهای خارج، استادان (شبهه ابن قبه) را به بحث می گذارند و هر استاد، کار را از جائی شروع می کند که استاد پیشین آغاز کرده بود، که گوئی تنها مشکلی که تا دامنه قیامت درگیر آن هستیم همین شبهه است و بس.19

البته این مشکل اکنون، با تلاش شبان و روزان فضلای جوان و شماری از اساتید بزرگ زمان شناس، تا حدودی حل شده و درسهای حوزوی، از جمله فقه رو به کمال دارند، امّا بی گمان کافی نیست و تا قلّه کمال فاصله بسیار است و باید رنج بسیار برد.

استاد درباره بی برنامگی انتشارات مذهبی در دوران پیش از انقلاب نوشته است:

(… انتشارات مذهبی، از نظر نظم وضع نامطلوبی دارد. بگذریم از آثار و نوشته هایی که اساساً مضرّ و مایه بی آبرویی است. آثار و نوشته های مفید و سودمند ما نیز، با برآورد قبلی معین، براساس محاسبه احتیاجات و درجه بندی ضرورتها، بنا نشده است. هر کس به سلیقه خود، آنچه را که مفید می داند می نویسد و منتشر می کند، چه مسائل ضروری و لازمی که یک کتاب هم درباره اش نوشته نشده است.)20

شهید مطهری، بیهوده نویسی و مسؤولیت گریزی را بیماری اجتماعی می دانست که افرادی به نام دین و مذهب، هر تر و خشکی را به هم بافته و به نشر سخنانی می پردازند که سودی به حال مردم ندارد.21 متأسفانه این بیهوده نویسها و دوباره کاریها که جامعه کنونی نیز با آن درگیر است، همواره در لوای انجام تکلیف صورت می گیرد و… در راه آن امکانات فراوانی از بیت المال هزینه می شود، کاری که اگر با همسو کردن هدفها و شکل دادن به نیروها همراه بود، می توانست بارهای بزرگی را از دوش جامعه بردارد.

استاد، به طلاب جوان سفارش می کرد: پیش از شروع به پژوهش، شبهه شناسی کنند و به مسائلی خود را مشغول کنند که جامعه اسلامی نیازمند آنهاست و استادان حوزه در درسهای فقه کار را از جایی بیاغازند که محققان پیشین، به پایان رسانده و کاروان دانش را گامی به جلو ببرند.

آن شهید، در آغاز پیروزی نهضت اسلامی، به حوزویان هشدار می داد که آینده نگر باشند و مهم ترین رسالت خود را مبارزه با انحرافها و پاسخ گویی به پرسشها و شبهه هایی بدانند که دین و مذهب با آن روبه رو خواهد شد، بویژه که حاکمیت دین و قرار گرفتن آن در جایگاهی ویژه، بردامه انتظارها و چاره جوییهای مردم خواهد افزود و دین ستیزان و بدخواهان مذهب برای بیرون کردن آن از صحنه اجتماعی و سیاسی و بدجلوه نشان دادن آن، بیکار نخواهند نشست:

(برای نهضت نیز چنین آینده ای که در آن بازار عرضه افکار داغ باشد، قابل پیش بینی است، از این رو، لازم است، روحانیت، دهها برابرگذشته خود را تجهیز کند. روحانیت، احتیاج به تقویت دارد. احتیاج به برنامه و کار منظم و حساب شده دارد، روحانیت، باید به سرعت به فکر چاره بیفتد و تا این سیل عظیم به راه نیفتاده است، خود را برای مقابله با آن آماده کند.)22

شیوه بر خورد استاد با پرسشگران: شهید مطهری پرسش گر را انسانی می دید جویای دانش، گه در پی حقیقت است وی جوانی و پرسش گری را همزاد می شمرد، از این روی، به پرسش گران میدان می داد که آنچه در دل دارند، آشکار کنند، تا در پناه پرسش و پاسخ، حقیقت روشن گردد. جلسه های درس استاد، با پرسش و پاسخ همراه بود. پرسش و پاسخی که گاه ساعتها به طول می انجامید استاد، با همه گرفتاریهای علمی برای این نشستها و قت می گذاشت. درس و تدریس برایش شغل و منبع درآمد نبود که جزوه ای را برای دانشجویان باز گوید و بی توجه به پرسشها و شبهه ها، راه خود پیش گیرد، بلکه هدف او، روشن شدن حقایق بود و این کار را با پرسش و پاسخ دنبال می کرد و البته به نتیجه های بسیار خوب هم می رسید.

شهید، بر خلاف برخی از استادان که در برابر پرسشهای نامرسوم جوانان رخ برتافته و ناخودآگاه این تلقی را در آنان به وجود می آورد که دین، قدرت پاسخ گوئی به شبهه ها را ندارد، برای پرسش و طرح شبهه ، میدانی گسترده فراهم آورده بود، به مشکل ترین و شبهه انداز ترین پرسشها، گوش می سپرد و با بردباری و متانت با آن رو به رو می شد.

از رسالتهای حوزه، پاسخ گویی به پرسشهاست. علمای پیشین در عصر خود به این وظیفه عمل کرده و در برابر شبهه ها، پاسخهای قوی و قویم داشتند و اعلام می کردند. چنان بازار پرسش و پاسخ گرم بود که هرگاه شبهه ای مطرح می شد، دهها پاسخ داده می شد و این حرکت، راه را بر گسترش فساد و تباهی فکری می بست.

روحانیت باید پیرامون خود را به دقت بنگرد، حتی اگر زمینه شبهه و پرسشی دید و احساس کرد وجود دارد، به فکر چاره بیفتد.وظیفه روحانیت، منحصر در این نیست که در خانه، مدرسه و یا مسجد بنشیند و منتظر بماند که کتابهایی که دیگران درباره اسلام و تشیع نوشته اند، ترجمه شود و پس از سالها آن ترجمه و کتاب در ایران منتشر شودو کسانی آن را بپراکنند و این جا و آن جا از آن استفاده شود و در مغزها انباشته شود و فکرها را جهت بدهد و شبهه را به اعماق وجود افراد نفوذ بدهد، آن گاه به این فکر بیفتد که ما چه کنیم و کدام بخش آن با اسلام ناسازگاری دارد! حوزه باید در متن رخدادهای علمی عالم باشد و خود یک سوی درگیری باشد. پیشاپیش به سراغ شبهه برود و شبهه را در زادگاه خودش زمین گیر کند.

افزون بر شبهه های پیشین، امروز شبهه های جدیدی مطرح است: شبهه هایی درباره وحی، پیامبری، امامت، امام زمان و…23

استاد، همواره از گفت وگوهای دو جانبه علمی و مناظره های رویاروی، استقبال می کرد. در جلسه ای که ایشان در موضوع امامت سخن می گوید، یکی از شرکت کنندگان می گوید:

(بحث کردن یک سویه در حضور گروهی که همگی موافق مسأله اند چندان کارآمد نیست; چه افراد وقتی به عقیده ای وابسته باشند، دوست ندارند برخلاف باورشان سخنی بشنوند و چه خوب است در این گونه نشستها، افرادی از جناحهای فکری دیگر نیز، ابراز عقیده کنند.)

این شخص، سپس، پرسشها و شبهه هایی درباره عصمت امامان مطرح می کند.

استاد مطهری، این پیشنهاد را سودمند می خواند و می گوید:

(مسأله ای که ایشان گفتند: یک افرادی هم باشند در جهت مخالف صحبت کنند، البته برای همه جلسات یک امر مفیدی است، جواب این را من نباید بدهم. من همین قدر اقرار می کنم که کار خوب و مفیدی است.)24

سپس استاد، به شرح از شبهه و پرسش طرح شده پاسخ می گوید.

این که از چیزهایی باید پرسش شود و پرسش باید چگونه باشد، با چه ویژگیهایی، اسلام رهنمود داده و استاد، با الهام از آموزه های اسلام، نکته هایی را یادآورد شده است:

1. پرسشهای مفید و با ارزش: پرسش گر، باید در پی یادگرفتن و آموختن و کشف دانشها و نکته هایی باشد که به کارش آید و به جامعه استفاده رساند و از بحث و گفت وگو و پرسش درباره مطالبی که سودی به حال خود وی و جامعه ندارد، بپرهیزد و ذهن و فکر خود را از این گونه مقوله های غیرکارامد به دور دارد.

استاد آروز داشت که پرسش گران و جست وجوگران دانشهای دینی، عقلی، فلسفی و اجتماعی و… به پایه ای از آگاهی برسند که از نیازهای واقعی خود و جامعه بپرسند که این حالت، صاحب سخن را به سخن می آورد. و او را به تکاپو و به تلاش عالمانه وا می دارد. این تلاش ادامه دارد، تا پاسخ را دریابد نه مثل یهودیان:

(عوام یهود هم می رفتند و از پیغمبر این گونه سئوالات را می کردند; مثلاً می گفتند بگو: آن وقتی که نه جزء روز است و نه شب چه وقت است.)25

ییکی از مفاهیم آیه شریفه: (لاتسألوا عن اشیاء ان تُبد لکم تسؤکم)26، ناظر به پرسشهای بی محتوا و بی نتیجه است و مردم را از پرسشهایی که پاسخ آنها دردی را دوا نمی کند، بلکه مکن است بر دامنه مشکلات فکری آنان بیفزاید، بازداشته است.

امامان نیز در همان حال که به پرسشهای مفید جواب می دادند، یاران را از پرسشهای ناسودمند و غیرضرور، باز می داشتند.

امام به یکی از یاران که پرسید: آیا رعد سخن می گوید؟ فرمود:

(از چیزهایی بپرس که برایت مفید است و چیزهای غیرلازم را فروگذار.)27

و یا، زراره و محمد بن مسلم در این که آیا هوا مخلوق است یا خیر، اختلاف کردند. یکی از یاران موضوع را به امام صادق(ع) گزارش کرد و گفت: من در این باره سرگردانم و شما که اختلاف یاران را می بینید، تکلیف چیست؟ امام فرمود:

(لیس هذا بخلاف یؤدی الی الکفر و الضلال.)28

این اختلافی نیست که به کفر و گمراهی بینجامد.

امامان در پاسخ کسانی که از خَلق قرآن و یا قدیم بودن آن، که جنجالهای دامنه داری در زمان مأمون عباسی بر سر آن بر پا شد، می پرسیدند، می فرمودند:

(این موضوع نه برای پرسش گر سودمند است و نه کسی وظیفه دارد آن را پاسخ گوید، قرآن کلام خداست و بس.)29

2. پرسشهای فراتر از اندیشه و خرد: در مکتب اسلام و مذهب اهل بیت(ع)، پرسش دامنه ای فراخ دارد و برخلاف سیرت برخی از اهل حدیث، چون مالک بن انس که پرسشهای مربوط به عقاید و ذات و صفات خداوند را بدعت شمرده و با استناد به برخورد تند خلیفه دوم با صبیغ که از متشابهات قرآن می پرسید30، پرسش از این گونه مسائل مشکل و پیچیده قرآن را ناروا شمرده و بدان پاسخ نمی دادند،31 امامان اهل بیت، پرسش درباره متشابهات قرآن و صفات خداوند را بدعت نشمرده و به پرسش گران پاسخ می دادند. از روایاتی که وجود دارد بر می آید و گواه بر این مطلب اند که از مسائل اعتقادی بویژه آیات مربوط به عرش، کرسی، لوح، قلم، قضا و قدر بارها از امامان پرسیده شده و در همه موارد، پرسش گران، با پاسخهای در خور و شرح و تفسیر آیات قرآن روبه رو شده اند.32

روشن است فهم و درک بشری بسان دیگر تواناییهای انسان، محدود است و همه چیز در قالب اندیشه بشر نمی گنجد و انسان نمی تواند به ژرفای همه پنهانیها برسد، رمز و راز بسیاری از معارف الهی مربوط به خداوند است و سرّ و اسرار بسیاری از احکام و دستورها را باید از اهل بیت جویا شد، بدین جهت در روایات دینی چنین آمده که در ذات خداوند نیندیشید و در صفات و کارهای خداوند فکر کنید که اندیشه وری در آن ره به جائی نمی برد و مرغ خرداز پریدن در آن وادی ناتوان است و تاکنون هیچ کس بدان راه نیافته و اندیشه وری در ذات خداوند جز بر سرگردانی چیزی نمی افزاید.

چه بسیار افراد، که پا از مرز اندیشه فراتر نهادند و می خواستند از همه رمز و راز هستی سر در آورند و بدون پیروی از راه انبیا، با تکیه به دانش اندک خود جهان را بشناسند که با همه نبوغ و قدرت اندیشه، گرفتار زندان بدبینی و انزوا شدند و به یأس فلسفی و پریشانگوئی و بدفرجامی دچار آمدند و کارشان به جنون و خودکشی انجامید. ابوالعلاء معری و بشار بن برد از ادبای معروف عرب، این گونه بودند و در دوره معاصر نیز بسارند که اسیر همین زندان خویش بوده و هستند دکتر طه حسین مصری در این باره نکته جالبی دارد:

(ابوالعلاء و مانندهایش، مانند: بشاربن برد و متنبی، گرفتار غرور عقلی می باشند. اینها می خواهند همه مشکلات را به وسیله عقل حل کنند و به همه رموز مسائل پاسخ گویند و در عموم موضوعات و مباحث وارد شوند و از همه رموز و اسرار جهان سردرآورند. اینها از عقل کاری می خواهند که از عهده اش بر نمی آید و انتظاراتی دارند که فوق قدرت و استطاعت اوست. اگر امثال ابوالعلاء آنچه را که وظیفه انبیاء است به آنها وا می گذاشتند، هم خود از رنجها و و بدبختیهایی که برای خود فراهم کردند، می آسودند و هم میراث گرانبهایی برای آیندگان می گذاشتند.)34

استاد، درباره این دسته از افراد نوشته است:

(اینان که می خواهند کنجکاوی خود را در همه امور فکری و رازهای بشر اشباع کنند، به خطا می روند و فکر و درک بشر از دریافت واقعیات همه نهانیها ناتوان است و بشر هرگز چنین ادعایی را نسبت به محسوسات و مشهورات طبیعت نمی تواند داشته باشد، تا چه رسد نسبت به دین که از افقی مافوق عالم طبیعت سرچشمه گرفته است.)35

3. در نظر گرفتن شرایط و استعداد پرسشگران: به طور معمول، پرسش گران، از نظر هوش، استعداد، جایگاه اجتماعی و… گوناگون اند و شبهه ها و پرسشهای علمی آنها در یک سطح نیست.

از این روی، در هنگام پاسخ به شبهه ها و پرسشها می باید گنجایی افراد را از نظر دور نداشت. چه بساا یک سخن و پاسخ در یک زمان وسیله هدایت و همان سخن در جای دیگر و برای افرادی دیگر، سبب گمراهی باشد. منطقی که یک شخص ساده را چه بسا هدایت کند، اگر در برخورد با انسانی دیگر استفاده شود، ممکن است کارگر نباشد. و به تعبیر استاد، یک کتاب در یک زمان، سازوار ذوق عصر و زمان و سطح فکر مردم و وسیله هدایت بوده و همان کتاب در زمان دیگر، چه بسا وسیله گمراهی باشد و باید از کتابهای گمراه کننده شمرده شود.36 از این روی، امامان در موقع پاسخ به شبهه ها، تواناییهای فکری پرسش گران در نظرمی گرفتند.

ابوبصیر، از امام صادق درباره رعد و برق می پرسد، امام به او پاسخ نمی دهد و در جلسه دیگر که آن را از امام می پرسد، امام جواب می دهد.37

و یا محمد بن مسلم مسأله ای از امام صادق پرسید، امام به او فرمود:

(ای محمد! چقدر تنت کوچک و پرسشت مشکل است، ولی تو سزاوار و شایسته پاسخ هستی.)38

و یا امام صادق به سفیان ثوری که از لوح و قلم پرسید فرمود:

(ای پسر سعید! اگر تو سزاوار و شایسته پاسخ نبودی، به تو پاسخ نمی دادم.)39

استاد در بیان مسائل اسلامی، و بررسی شبهه ها، گنجایشها و زبان مخاطبان را در نظر می گرفت و سازوار با عقل و خرد، با مردم سخن می گفت. در همان حال که مطالب بلند فلسفی و کلامی را برای طلاب و دانشجویان به زبان علمی باز می گفت، همان نکته ها را در سخنرانیهای عمومی برای مردم به زبان ساده تر طرح می کرد. و این شیوه تبلیغ استاد، از عوامل موفقیت استاد در روشن گری و دفاع از مکتب بود.

4. پرسش برای حقیقت جویی: در دیدگاه استاد مطهری، پرسشی پسندیده است که از سَرِ حقیقت جویی برخیزد و از غرض ورزی به دور باشد. در متون دینی نیز پرسشهای برخاسته از سر خودخواهی و فضل فروشی و خرده گیری نکوهش شده است.40 پرسشهایی که برای شبهه افکنی و جوسازی باشد و گوینده در پی هدفهایی نادرست، نه تنها درخور پاسخ نیستند که پرسش گر سزاوار نکوهش است برای پرسش و طرح شبهه، ضرورت دارد شرایط زمان و مکانی در نظر گرفته شود و هر شبهه در بستر مناسب خود بیان گردد و از کسی پرسیده شود که به آن مسأله آگاه است.41

سزاوار نیست هر مسأله ای که درباره خدا، قیامت و معاد مورد گفت وگو است، از هر کس پرسیده و در هر مجلس مطرح شود. چه بسا شخصی که برای پاسخ به پرسش برگزیده شده، توانایی پاسخ را نداشته باشد و پرسش به جای آن که راهی به حقیقت بگشاید، شبهه پدید آورد و دیگرانی را نیز به شبهه آلوده سازد.

استاد، در این باره به ماجرای شبهه افکنیهای آریان پور در دانشکده الهیات اشاره کرده است. وی فردی بود دارای گرایشهای مارکسیستی که بدون پیمودن مقدمات استادی، با اشاره مقامات دولتی به دانشگاه راه پیدا کرده بود و در تدریس معارف اسلامی، با طرح پرسشهای فتنه انگیز در باورهای دینی جوانان خدشه وارد می کرد و در اندیشه دانشجویانی که آمادگی جواب نداشتند، شبهه می افکند آنان را به دین و مذهب بدبین می ساخت. برخی از شاگردان، از این خطر با شهید مطهری سخن گفتند. ایشان این نکته را با آریان پور در میان گذاشت و به وی گفت: طرح این گونه پرسشها در میان دانشجویان نوآموز، دور ازشرایط کاووش گری و پژوهش است. تو می باید این گونه پرسشها را با امثال من در میان بگزاری و ما با یکدیگر در این باره گفت وگو کنیم. سپس استاد در این ارتباط به رئیس دانشکده نوشت:

(… به عقیده من، لازم است در همین جا، که دانشکده الهیات است، یک کرسی ماتریالیسم دیالک تیک تأسیس بشود و استادی هم که وارد در این مسائل باشد و به ماتریالیسم دیالک تیک معتقد باشد، تدریس این درس را عهده دار شود. این طریق صحیح بر خورد با مسأله است و من با آن موافقم; امّا این که فردی پنهانی و به صورت اغوا و اغفال بخواهد دانشجویان ساده و کم مطالعه را تحت تأثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند، این قابل قبول نیست.)42

استاد شهید، در نقد دکتر محمد معین، بر این نظر است که وی در تحلیل ورود اسلام به ایران، در کتاب: (مزدیستا و ادب پارسی) یک سویه قضاوت کرده و بدون بررسی همه زوایای مسأله و دیدنِ همه اسناد، این تلقی را به خواننده منتقل می سازد که درگاه ورود مسلمانان به ایران، زرتشتیان مورد ستم واقع شدند و فرهنگ اسلامی فرهنگی خشن و نابهنجار است. او در این باره شاهد آورده که: پس از هجوم عربها طرفداران آیین مزدیستا، متحمل رفتارهای ناشایست شدند و دستورهای بسیار خشن در آزار آنان از سوی فرماندهان صادر شد.

این گزارش را به دور از فرزانگی و حقیقت جویی می داند و سخن از اسناد و مدارک بسیاری به میان می آورد که بر مهربانی مسلمانان با ایرانیان دلالت دارند و این که خود ایرانیان به استقبال مسلمانان رفتند و پیشاپیش زمینه ورود اسلام به ایران را فراهم کردند.

ییادآور می شود: افزون بر این، خود آقای معین در جای دیگر همین کتاب، به این سخن پاسخ داده و نوشته است:

(پس از آن که فرمان زیاد در آزار و بی اعتنایی به غیرمسلمانان خوانده شد… مسلمانان سیستان با این فرمان زیاد به مخالفت بر خاستند و گفتند این فرمان برخلاف سیرت پیغمبر و خلفای راشدین است و بر ضدّ تعلیمات اسلامی است. مسأله به خود خلیفه، که در شام بود، ارجاع شد جواب آمد که زردشتیان (معاهد) می باشند و خون و مال (معاهد) محترم است وکسی حق تعرض به آنها را ندارد…)43

استاد، در ادامه از کتاب آقای معین به نقل از تاریخ سیستان، نمونه آورده که:

(گبران بسیاری در آن دیار، بر اثر نیکویی سیرت فرماندهان عرب، مسلمان شدند.)

مقالات مرتبط:

شهید مطهری ، پرسشها و رسالت حوزویان بخش دوم

پی نوشت:

1. سوره (نحل)، آیه 43.

2. سوره (طه)، آیه 114.

3. (بحارالانوار)، علامه مجلسی، ج150/2، مؤسسه الوفاء.

4. همان مدرک43/.

5. همان مدرک، ج126/10.

6. (قصص العلماء)، میرزا محمد تنکابنی130/، اسلامیه.

7. (تنبیه الامة و تنزیه الملة)، میرزای نائینی، با مقدمه سید محمود طالقانی5/، شرکت سهامی انتشار.

8. (کشف الاسرار)، امام خمینی1/.

9. (سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام خمینی)، ج130/1، پیام آزادی.

10. (پیرامون جمهوری اسلامی)، شهید مرتضی مطهری136/، صدرا.

11. (خاتمیت)، شهید مطهری77/، صدرا.

12. (نظام حقوق زن در اسلام)، شهید مطهری23/، صدرا.

13. (پیرامون جمهوری اسلامی)، شهید مطهری35/.

14. سوره (بینه)، آیه 1.

15. (مطهری مطهر اندیشه ها)، محمد حسین واثقی راد، ج239/1، دفتر تبلیغات اسلامی.

16. (سیمای استاد در آینه نگاه دیگران)، جمع آوری سید حمید جاوید247/، از سخنان شهید محمد جواد با هنر، صدرا.

17. همان مدرک245/، برای بحث مربوط به اخباری گری، ر.ک:(ده گفتار)، شهید مطهری85/.

18. (عدل الهی، شهید مطهری)، ج7/1، صدرا.

19. (امدادهای غیبی)، 151/.

20. (عدل الهی)، ج7/1.

21. (داستان راستان)، شهید مطهری، ج21/1، صدرا.

22. (پیرامون انقلاب اسلامی)183/.

23. در این باره ر.ک به سخنرانی دقیق و عالمانه رهبر معظم انقلاب در تاریخ 74/9/14، چاپ شده در (حوزه و روحانیت در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری)، ج300/2، دفتر مقام معظم رهبری.

24. (امامت و رهبری)، شهید مطهری173/، صدرا.

25. (خاتمیت)116/.

26. سوره (مائده)، آیه 101.

27. (بحارالانوار)، ج379/56.

28. همان مدرک، 182/54.

29. همان مدرک، ج117/89 118.

30. (موطا)، مالک، ج455/2، پاورقی، دار احیاء التراث العربی.

31. (اصول فلسفه و روش رئالیسم)، شهید مطهری، ج5; (مجموعه آثار)، ج886/6، صدرا.

32. همان مدرک.

33. (بحارالانوار)، ج257/3.

34. (وحی و نبوت)، محمد تقی شریعتی14/، حسینه ارشاد، به نقل از کتاب (مع ابی العلاء فی سجنه)، طه حسین.

35. (بیست گفتار)، شهید مطهری230/، صدرا.

36. (ده گفتار)، شهید مطهری167/، صدرا.

37. (بحارالانوار)، ج379/56.

38. همان مدرک، ج167/55.

39. همان مدرک، ج368/54.

40. (میزان الحکمه) ری شهری، ج331/4.

41. (بیت گفتار)230/.

42. (پیرامون جمهوری اسلامی)64/ و 76.

43. (خدمات متقابل ایران و اسلام)، شهید مطهری، ج246/1، صدرا، مجموعه آثار، ج14.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است