در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: اتحاد اسلامی؛ در نگاه استاد شهید آیةالله مطهری(ره) (نامه جامعه :: شهریور 1387 - شماره 48)، عزیزان، مهدی ؛


تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است.

در این نوشتار بر آنیم که با افکار و اندیشه های اندیشمند توانا، استاد مرتضی مطهری، در موضوع پلورالیسم اجتماعی آشنا شویم.

قبل از هر چیز متذکر می شویم که در آثار ایشان بحثی با عنوان پلورالیزم اجتماعی و فرهنگی به چشم نمی خورد. امّا محورهای مهم بحث پلورالیسم از قبیل نسبی یا مطلق بودن حقیقت؛ آزادی فکر، عقیده و مذهب؛ دموکراسی و همزیستی مسالمت آمیز و مقوله تساهل و تسامح، در آثار ایشان به مناسبت های مختلفی مطرح شده است. ما با استفاده از همین مباحث و سامان دهی آنها در چارچوب موضوع مورد نظر می توانیم از آراء و اندیشه های وی در موضوع پلورالیسم اجتماعی آگاه شویم.

پیش از هر چیز در تحقیق مبانی معرفتی استاد مطهری در زمینه پلورالیسم اجتماعی، باید بدانیم آیا از نظر ایشان، درک «حقیقت» برای انسان ها میسر و ممکن است یا نه؟ و آیا حقیقت امری ثابت، غیر متغیر و غیر متحرک است یا امری نسبی، متغیر و متحول؟! اگر حقیقت، امری ثابت و غیر متحول است، آیا اسلام، به عنوان حقیقتی ثابت، و غیر متحول، تحمل سایر فرهنگها و ادیان را در عصرها و نسل های متفاوت داراست و توان همزیستی با آنان را دارد یا خیر؟ و آیا از نظر

(صفحه 116)

استاد مطهری به عنوان عالمی اسلام شناس و مدافع آموزه های آن، اسلام ، تکثر و تنوع اندیشه های غیر اسلامی را می پذیرد، یا در صدد حذف و طرد آنها است؟ رابطه اسلام با سایر فرهنگها از مقوله تسامح، تساهل و همزیستی است یا از نوع جنگ و ستیز؟ نظر اسلام در مورد مقوله هایی چون آزادی فکر و آزادی مذهب چیست؟ آیا تحمیل عقیده و مذهب روا و اساساً شدنی است یا خیر؟ دموکراسی مورد پسند اسلام کدام است و تفاوت آن با دموکراسی غربی چیست؟ از نظر مطهری؛ آیا در حکومت دلخواه اسلام، تمام اندیشه ها و احزاب غیر اسلامی، حتی از نوع الحادی آن آزادند یا خیر؟ اگر آری، شرایط و حدود آن چیست؟

پاسخ سوءالات فوق را می توان در محورهای ذیل مطرح کرد:

1. معنا و حدود آزادی

2. دموکراسی اسلامی

3. دموکراسی غربی

1. معنا و حدود آزادی

از نظر استاد مطهری آزادی از حقوق مسلم انسان ها است. این حق، مخصوص برخی انسان ها و یا بعضی ملت ها نیست. این حق، مربوط به همه انسان ها، از آن جهت که انسان هستند می باشد. از این رو می توان گفت آزادی از حقوق «انسان و انسانیت» است و این حق، نه دادنی و نه گرفتنی است. انسان ها از بدو تولد و پذیرفتن ماهیت انسانی، حق آزادی را از قانون خلقت و ناموس طبیعت دریافت کرده اند.

ارزش آزادی و قدر و قیمت آن، به اندازه ای است که می توان با مزاحمان و مانعان آن جنگید و برای آزاد شدن آزادی از قید و بند مستبدان و مستکبران مبارزه کرد. از آن جهت که حق برخورداری از آزادی، متعلق به انسانیت است و در انحصار شخص یا ملتی خاص نیست، همه انسان ها موظفند با کسانی که برای آن مزاحمت و یا ممانعتی ایجاد کرده اند درافتند؛ ولو آن که این مزاحمت و ممانعت در خارج از محل زندگی و کشور آنها باشد و آزادی خود آنها به مخاطره نیفتاده و عاملی آن را تهدید نکرده باشد. هر انسانی

(صفحه 117)

به حکم انسان بودن، موظف است از حقوق انسانیت دفاع کند و تجاوز به حقوق و شخصیت انسان را، تجاوز به حقوق شخصی خود تلقی کند. و آزادی از جمله مهمترین حقوق انسان است:

«یک سلسله چیزها است که اینها از حقوق یک فرد و یا از حقوق یک ملت، برتر و مقدس تر است و دفاع کردن از آنها پیش وجدان بشری بالاتر است از دفاع از حقوق شخصی، و اینها همان مقدسات انسانیت است... مثلاً آزادی را از مقدسات بشری به حساب می آورند. آزادی مربوط به یک فرد و یک ملت نیست. حالا اگر آزادی در جایی مورد تهاجم قرار گرفت امّا نه آزادی من و نه آزادی ملت من، بلکه در یک گوشه ای از گوشه های دنیا، آزادی که جزء حقوق عمومی همه انسان ها است مورد تهاجم قرار گرفت، آیا دفاع کردن از این حق انسانیت به عنوان دفاع از «حق انسانیت» مشروع است یا نه؟... گمان نمی کنم کسی تردید بکند که مقدس ترین اقسام جهادها و مقدس ترین اقسام جنگها، جنگی است که به عنوان دفاع از حقوق انسانیت صورت گرفته باشد».(1)

امّا مهم آن است که آزادی را چگونه تعریف کنیم و شرایط و موانع آن را چه بدانیم؟ آیا آزادی، رهایی خواسته ها، امیال و آرزوها است؟ آیا آزادی، عدم محدودیت در افکار، اعمال و رفتار هر انسانی است؟ و آیا هر محدودیتی، مزاحم و مانع آزادی است؟

از نظر استاد مطهری، آزادی به معنای «نبود مانع در راه ترقی و تکامل انسان است» و انسان آزاده کسی است که هرگونه مانعی را از راه تعالی و تکامل خود بردارد. همچنان که گلدان کوچک، مانع رشد گل؛ و قفس، مزاحم پرواز پرنده است، برای رشد و پرواز انسان نیز موانعی وجود دارد. وقتی که انسان هدف از آفرینش خود را شناخت و مسیر رسیدن به آن را انتخاب کرد، باید در آن راه گام نهد و هر آنچه را که سدّ راه اوست، از میان بردارد.

«آزادی یعنی چه؟ یعنی جلوی راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند...

(صفحه 118)

انسان های آزاد، انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند. انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند».(2)

2 1. موانع آزادی

این موانع گاه در مسیر تفکر و اندیشه انسان ظاهر می شود و گاه در مسیر رفتار و عملکرد او خودنمایی می کند. خرافات، تلقینات بی پایه و پذیرش های بی دلیل، از جمله موانع سیر عقلانی اند و انسان آزاد اندیش باید فکر و اندیشه خود را از اسارت آنها رهایی بخشد. از همین رو استاد معتقد است که باید بین آزادی فکر و آزادی عقیده فرق گذاشت:

«...فرق است میان «آزادی فکر» و «آزادی عقیده». فکر منطق است. انسان یک قوه ای دارد به نام قوه تفکر که در مسایل می تواند حساب بکند و انتخاب بکند بر اساس تفکر و منطق و استدلال. ولی عقیده به معنی بستگی و گره خوردگی است».(3)

«ای بسا عقیده هایی که هیچ مبنای فکری ندارد. صرفاً مبنایش تقلید است، تبعیت است،عادت است، حتی مزاحم آزادی بشریت است. آنچه که از نظر آزادی بحث می کنیم که باید بشر در آن آزاد باشد فکر کردن است. امّا اعتقادهایی که کوچک ترین ریشه فکری ندارد... عین اسارت است و جنگیدن برای از بین بردن این عقیده ها جنگ در راه آزادی بشر است، نه جنگ علیه آزادی بشر... آنچه که ما طرفدار آنیم به حکم آیه «لا اِکراهَ فِی الدِّین» آزادی فکر است نه آزادی عقیده».(4)

در ساحت عمل و رفتار فردی و اجتماعی نیز موانعی وجود دارد. استبداد، استثمار و استعمار خود کامگان و در بند کشیده شدن توده ها توسط آنان، از جمله موانع رفتار آزاد است. پیروی کورکورانه از بستگان و نیاکان و تحت تأثیر تبلیغات وجوّ اجتماعی عمل کردن، حاکی از رفتار غیر آزاد است. مستبدان و مستکبران،

(صفحه 119)

تبلیغات مدهوش کننده و تحمیل های اجتماعی، «بت های مرئی و نامرئی اجتماعی اند» که انسان ها را به کرنش و پرستش در مقابل خود فرا می خوانند.

قرآن کریم در هر دو صحنه اندیشه و رفتار (ایمان و عمل)، انسان ها را به آزادی در اندیشه و آزادی در عمل فرا می خواند. از نظر قرآن، پیروی کورکورانه از آباء و نیاکان و پذیرش غیر علمی و غیر برهانی اقوال دیگران، غل و زنجیرهای اندیشه بشر و مانع تعالی و هدایت او به شمار می روند. از نظر قرآن، یکی از اهداف مهم انبیای الهی، آزادی اجتماعی بشر و رهایی او از بردگی و بندگی هم نوعان اوست. آزادی اجتماعی، یکی از حماسه های قرآنی و از جمله فرازهای زندگی بخش و موج آفرین این کتاب آسمانی است:

«آزادی اجتماعی یعنی چه؟ یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند... استتثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند... در نص قرآن مجید، یکی از هدف هایی که انبیاء داشته اند این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند. یعنی افراد را از اسارت و بندگی و بردگی یکدیگر نجات بدهند... یکی از حماسه های قرآنی، همین موضوع آزادی اجتماعی است. من خیال نمی کنم که شما بتوانید جمله ای زنده تر و موج دارتر از جمله ای که در این مورد در قرآن هست پیدا کنید. شما در هیچ زمانی پیدا نخواهید کرد. نه در قرن هیجدهم، نه در قرن نوزدهم و نه در قرن بیستم، در این قرن هایی که شعار فلاسفه آزادی بشر بوده است...«قُل یا اگهل الکِتاب تعالَوا اِلی کَلمَةٍ سَواء بَیْننا وبَیْنکُمْ اگلاّ نَعْبد اِلاّ الله ولا نُشرکَ بِهِ شَیئاً وَلا یَتَّخذ بَعْضُنا بَعْضاً اگرباباً مِنْ دُونِ الله»».(5)

[بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی

 (صفحه 120)

دیگر را غیر از خدای یگانه به خدایی نپذیرد.]

13. ایمان آزادانه

ارزش آزاد اندیشی بدان پایه است که قرآن مجید هرگونه اجبار و اکراه را در اسلام آوردن انسان ها و تبعیت از این کتاب آسمانی نفی می کند. قرآن خواهان آن است که انسان ها با به کار بستن عقل و درایت خود، عاقلانه و حکیمانه پذیرای اسلام شوند. خداوند در قرآن کریم به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم گوشزد می کند که رسالت تو، وادار کردن مردم به پذیرش اسلام، و ابزار نبوت تو اجبار و اکراه نیست، بلکه رسالت تو ابلاغ پیام الهی و ابزار آن پند و موعظه، حکمت و برهان و گفتمان به زیباترین شکل آن است:

«مگر با اجبار هم می شود کسی را موءمن کرد؟! این است که قرآن می فرماید مردم را با حکمت دعوت کن: «ادع اِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکْمَةِ وَالْمَوعِظَة الحَسَنَة» مردم را با دلیل و منطق دعوت کن تا روح و قلب آنها را خاضع بکنی، تا عشق و محبت در دل آنها ایجاد بکنی. در آیه دیگر می فرماید: «فَذَکِّرْ اِنّما اگنْتَ مُذَکِّر* لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر»: ای پیامبر! وظیفه تو گفتن و ابلاغ و یادآوری است. تو که مسلط بر این مردم نیستی که بخواهی به زور آنها را موءمن و مسلمان کنی».(6)

«...اصول عقاید مذهبی ، اجباراً باید آزادنه مورد تحقیق واقع شود و گرنه با روح مذهب که هدایت و راهنمایی است منافی است. این که اصول دین باید تحقیقی باشد نه تقلیدی و یا تحمیلی، تزی است که اسلام طرفدار آن است، بر خلاف مسیحیت که اصول دین را برای عقل، منطقه ممنوعه اعلام کرده است».(7)

از همین رو است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، مسلمانان را از تحمیل اسلام به دیگران، حتّی به فرزندان و نزدیکان خود برحذر می داشتند. شأن نزول آیه «لا اِکراهَ

 (صفحه 121)

فِی الدِّین» از این حقیقت شنیدنی پرده برمی دارد:

«در تفاسیر نوشته اند که مردی انصاری که قبلاً بت پرست بود، دو پسر داشت که مسیحی شده بودند. این پسرها به مسیحیتی که گرایش پیدا کرده بودند علاقمند بودند. امّا پدر مسلمان بود و خیلی ناراحت بود از این که دو پسرش مسیحی شده اند. آمد خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و گفت: یا رسول الله! من چه کنم این بچه ها مسیحی هستند؟ هر کاری می کنم مسلمان نمی شوند. آیا اجازه می دهی اینها را مجبور کنم از دینشان دست بردارند و مسلمان بشوند. فرمود: نه، لا إکراه فی الدین».(8)

به عقیده استاد مطهری، اصل رفق و ملایمت، و پرهیز از خشونت و اجبار در مورد اصل ایمان، از اصول دعوت اسلامی است:

«اصل رفق، نرمی، ملایمت و پرهیز از خشونت و اکراه و اجبار راجع به خود ایمان(نه راجع به موانع اجتماعی و فکری ایمان که آن حساب دیگری دارد) جزء اصول دعوت اسلامی است: «لا اِکراهَ فِی الدِّین قَدْ تَبَیَّنَ الرْشدُ مِنَ الْغَیِ»».(9)

از نظر شهید مطهری، اسلام برای آزادی انسان ها از قید و بندهای فکری و اجتماعی، با بُت های ذهنی و اجتماعی مبارزه کرده و انسان ها را از بت پرستی برحذر داشته است. از همین رو، مبارزه انبیای الهی با بت ها و بت شکنی آنها، برای آزاد شدن بت پرستان و به کار افتادن عقل و خرد آنها است. جمله ادیان و انبیای الهی، با بت و بت پرستی مبارزه کرده اند، و این مبارزه، نه به معنای ستیز با بت پرستان است و نه بر علیه فرهنگها و اندیشه ها، بلکه بر عکس، مبارزه ای برای دفاع از آزادی اندیشه ها و حمایت از خردمندی و اندیشه ورزی است. اسلام، مدافع آزادی فکر و مخالف با آزادی عقیده است. اسلام، وجود فرهنگها و اندیشه های رنگارنگ و متعدد را پذیرا است. امّا هر اعتقاد و عقیده ای را محصول اندیشه و خرد نمی داند و برای آن حق حیات قائل نیست.

مقالات مرتبط:

پلورالیسم اجتماعی از نظر شهید مطهری بخش دوم

پی نوشت ها:

1. جهاد، نشر صدرا، چاپ هفتم، 1373، ص 42.

2. گفتارهای معنوی، نشر صدرا، چاپ چهاردهم، 1373، ص 14.

3و4. جهاد، ص 55.

5.  گفتارهای معنوی، ص 15 16، آل عمران64.

6.  پیرامون جمهوری اسلامی، نشر صدرا، چاپ چهارم، 1367، ص 119.

7. علل گرایش به مادیگری، نشر صدرا، چاپ سیزدهم، 1372، ص 67.

8. جهاد، ص 34.

9.  سیری در سیره نبوی، نشر صدرا، چاپ ششم، 1368، ص 253.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است