در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: فصلنامه 15 خرداد، شماره 3، واحد اسناد بنیاد تاریخ پژوهی ایران ؛


 

  • دوازده اردیبهشت در تقویم ایران مترادف با شهادت متفکر حکمت وحدت و همبستگی و حکیم تفکر توحیدی، شهید مرتضی مطهری است. شهید مطهری را متفکری جامع در حکمت اسلامی دانسته اند. طهارت روح، قدرت ایمان و قدرت بیان، از او متفکری برجسته در همه ی زمینه های تفکر اسلامی ساخته بود. متفکری که تلاش می کرد با شناخت مقتضیات زمان و بازنگری معرفت دینی، نسل جوان را به جامعیت اسلام و توانایی او در حل مشکلات فردی و اجتماعی در دنیای جدید آشنا کند.

مطهری بی تردید متفکر نسل جوان بود و اعتقاد داشت که متفکران، فقها، علما و دانشمندان اسلامی تا درد عقلی، فکری و اجتماعی این نسل را نشناسند، نمی توانند با آنان رابطه برقرار کنند. مطهری همه ی این دردها را نشانه ی بیداری نسل جوان می دانست و معتقد بود که این نسل چیزی را احساس می کند که نسل گذشته احساس نمی کرد.

حسرت و زاری که در بیماری است

وقت بیماری هم از بیداری است

هر که او بیدارتر پر دردتر

هر که او هشیارتر رخ زردتر

...................................................................... ص 215 ......................................................................

  • از دیدگاه مرحوم مطهری نسل جوان دنیا را می بیند، قدرت های اقتصادی، قدرت های سیاسی و نظامی، دموکرات های دنیا، برابری ها، حرکت ها، قیام ها و انقلاب ها را می بیند. جوان احساسش عالی است وحق هم دارد.

سخن درست بگویم نمی توانم دید

که می خورند حریفان و من نظاره کنم

اینها دردهای نسل جوان است که مرحوم مطهری احساس می کرد و معتقد بود که این احساس نه تنها گناه نیست، بلکه یک پیام الهی است. او معتقد بود که اگر حوزه های دینی از این احساس غفلت کنند، شک و تردیدها و سوال های نسل جوان را درک ننموده و برای آن پاسخ مناسب پیدا نکنند، اسلام و قرآن را دچار مهجوریت خواهند کرد. مرحوم مطهری معتقد بود که در رهبری نسل جوان بیش از هر چیز باید دو کار انجام داد؛ یکی باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد، بدون شناختن درد این نسل هر گونه اقدامی بی مورد است.[1]

مرحوم مطهری در سراسر زندگی علمی خود، به دنبال این هدف مقدس بود و برای تأمین آن، خود را در معرض سوالات و کنکاش های علمی و پرسش های سیاسی اجتماعی این نسل قرار می داد. مطهری فریاد محجوبانه و عاقلانه ی نسل جدید در محیط فاسد ضد دین و غرب زده ی نظام شاهنشاهی بود که تمایل داشت حقیقت دین را در دنیای مدرن به اثبات رساند و نه دین و رخدادهای دینی، بلکه نحوه ی زندگی و زیست دینی را تعریف کند.

مطهری در فرآیند این آرمان بزرگ به امام خمینی رسید و با آموزه های این پیر روشن ضمیر، حکیم حکمت وحدت و همبستگی در جهان کثرت و پراکندگی شد. مطهری پس از آشنایی با آرمان های بلند امام خمینی، همه ی یافته های حکمت وحدت را در مسیر نهضت امام خمینی قرار داد و یکی از پرقدرت ترین متفکران نسل جوان در تبلیغ مشرب امام خمینی شد و علی رغم هوش سرشار، قدرت استنباط و آماده بودن شرایط برای رسیدن به مراحل عالی در حوزه های فقاهت، خود را وقف نسل جوان کرد و با تمام وجود در مقابل انحرافات دینی و غیر دینی، جریان های پیچیده ی فکری و سیاسی ایستادگی کرده، از آرمان های نهضت امام خمینی که به اعتقاد او یک نهضت عظیم اسلامی بود، دفاع کرد.

درست در آن دورانی که شبه روشنفکران غرب گرا در همان توهمات دویست ساله ی تاریخ معاصر ایران شعار می دادند که «از رهبری سنتی که پاسدار بنیادهای فرهنگی است، کاری ساخته نیست، چرا که طی دو قرن تمام عرصه های اندیشه و عمل را از او گرفته اند و هنوز نیز

...................................................................... ص 216 ......................................................................

  • می گیرند و این رهبری گاه مقاومتی کارپذیرانه می کند و تسلیم می شود. در میان این رهبری البته سیدجمال، مدرس و... خمینی و طالقانی و... به وجود آمده اند، اما اینها را نیز پیش از آنکه دشمنی از پا دربیاورد، همین رهبری سنتی عاجز کرده و می کند.»[2]

مرحوم مطهری به دفاع از آرمان های نهضت امام خمینی برخاست و در پاسخ به این القائات می نویسد:

کدام رهبری توانسته است مانند همین رهبری سنتی موج بیافریند و حرکت خلق کند؟ در این صد ساله ی اخیر که از قضا دوره ی فرنگ رفته ها و روشنفکران متجدد ضد سنت است، کدام رهبری غیر سنتی، توانسته است یک دهم رهبری سنتی، جنبش به وجود آورد؟[3]

مطهری معتقد بود که روشنفکر ایرانی به توهم اینکه در اروپای امروز مذهب نقش ندارد ونقش خود را در گذشته ایفا کرده است، نقش مذهب را در ایران نیز تمام شده تلقی می کند. در حالی که نه ایران اروپا است و نه اسلام مسیحیت است. روشنفکری ایرانی به جای اینکه از این منبع عظیم حرکت و انرژی برای نجات مردم خود بهره بگیرد، به مقابله با آن برخاسته است و در تلاش است که از متولیان و پاسداران فعلی مذهب خلع ید نماید.[4]

شهید مطهری درست در همان دورانی که کسی باور نمی کرد حرکت امام خمینی آغاز یک نهضت بزرگ اسلامی است، در نوشته ها و حرف های خود از پانزده خرداد به عنوان آغاز

...................................................................... ص 217 ......................................................................

  • یک نهضت عظیم اسلامی یاد کرد و رهبری امام را آگاهانه، شجاعانه و غیر قابل تردید دانست: نهضت اسلامی ایران مفتخر است که در حال حاضر رهبری آن را مراجعی آگاه و شجاع و مبارز بر عهده گرفته اند که نیازهای زمان را تشخیص می دهند... اما آن سفر کرده که صدها قافله دل همره اوست، نام او، یاد او و شنیدن سخنان او، استقامت او، شجاعت او، روشن بینی او، ایمان جوشان او که زبانزد خاص و عام است، یعنی جان جانان، قهرمان قهرمانان، نور چشم و عزیز ملت ایران استاد عالی قدر و بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی خمینی ادام الله ظلاله، حسنه ای است که خداوند به قرن ما و روزگار ما عنایت فرموده... قلم بی تابی می کند که به پاس دوازده سال فیض گیری از محضر آن استاد بزرگوار به شکرانه ی بهره های روحی و معنوی که از برکت نزدیک بودن به آن منبع فضیلت و مکرمت کسب کرده ام، از بسیار را بازگو کنم.[5]

متفکر شهید مرتضی مطهری عمق عشق خودش را به استاد و پیر و مرادش، در قطعه شعری که بعد از پانزده خرداد سروده است، نشان می دهد:[6]

...................................................................... ص 218 ......................................................................

  • آواز جرس

ز منزل گاه آن محبوب، یاران را خبر نبود

همی آید به گوش از دور آواز جرس ما را

صبا از ما ببر یک لحظه پیغامی به روح الله

که ای یاد تو مونس روز و شب در این قفس ما را

به رغم کوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز

میان ما و تو پیوند تا باشد نفس ما را

سزاوار تو ای جان، کنج زندان نیست منزلگه

سزد گر خون ببارد از دو دیده هر نفس ما را

رواق منظر دیده مهیای قدوم تو

کرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما را

تمام ملت ایران فکنده چشم بر راهت

به راه عدل و آزادی، نه باک از هیچ کس ما را[7]

فصلنامه پانزده خرداد ضمن عرض تسلیت به مناسبت سالگرد شهادت این استاد بزرگ، به پاس تجلیل از یاد این حکیم فرزانه، بخشی از نوشته های منتشر نشده ی استاد در زندان موقت شهربانی، در پانزده خرداد 1342 را که در دفتر یادبود تنی چند از علمایی که در جریان بازداشت های وسیع آن دوران دستگیر و هم زنجیر آن شهید گران قدر بودند، تقدیم خوانندگان می کند.[8] اسناد مذکور نشان دهنده ی عمق آگاهی و بیداری شهید مطهری از ماهیت نهضت امام خمینی و ارزش وحدت و همبستگی روحانیت و ملت در این نهضت می باشد.

...................................................................... ص 219 ......................................................................

  • بسمه تعالی شانه

وضع خاص ملل مسلمان در میان ملل جهان اسف آور است. اکثریت افراد آنها مع الاسف وضع و حال خود را درک نمی کنند و دچار آن غفلت و غروری هستند که قرآن کریم به عنوان وصف حال یهود ذکر می کند و یا مردم عرب جاهلیت در مورد خود فکر می کردند. در این میان در یک قرن اخیر افرادی مؤمن و مصلح و شجاع ظهور کرده اند و در راه بیداری مسلمانان و رفع علل بدبختی آنها که چیزی جز انحراف از تعلیمات عالیه اسلامی و سرگرم شدن به مادیات و بدعت هایی که خود ساخته و پرداخته اند نیست، کوشیده اند. خوشبختانه فعالیت این گروه معدود و افراد برجسته که خوش درخشیده و دولت مستعجل بوده اند، اندک اندک به ثمر رسیده و شاید فاصله زیادی تا بیداری کامل مسلمانان و آزادی آنها نداشته باشیم. زیرا این بیداری کم و بیش در میان سلسله جلیله روحانیت پیدا شد و مخصوصا طبقه جوان این سلسله از این موهبت عظمی برخورداری بیشتری دارند. در دو سه سال اخیر که طبقه نسبتا جوانتری زعامت روحانی را در دست گرفته اند، واقع بینانه تر عمل کرده اند. تا آنجا که زندانی شدن در راه هدف مقدس خود را (بر خلاف سابق) افتخار می شمرند و در حال حاضر یکی از بزرگترین مراجع تقلید عصر، این مدال افتخار را یعنی زندانی شدن در راه هدف مقدس مبارزه با استعمار را به سینه خود نصب کرده است. توقیف یک عده پنجاه نفری در زندان موقت شهربانی که این جانب نیز افتخار مصاحبت آنها را دارم و در این محل توفیق زیارت خطیب معظم آقای اهری دامت افاضاته پیدا کرده ام به همین علت است از خداوند توفیق بیشتر این گروه و نصرت اسلام و مسلمین را مسئلت دارم.

زندان موقت شهربانی تهران

مرتضی مطهری

14 صفر83 مطابق 15/4/42

...................................................................... ص 220 ......................................................................

  • بسمه تعالی شانه

قال علی علیه السلام : لیس احد و ان عظمت فی الحق منزلته و تقدمت فی الدین فضیلته بفوق ان یعان علی ما حمّله الله و لیس احد و ان اقتحمته العیون و صغرته النفوس بدون ان یعین علی ذلک او یعان علیه.

هر چند ممکن است حافظه صد در صد جمله بالا را ضبط نکرده باشد، ولی مضمون همین است که هیچ فردی هر چند در عالی ترین مقامات فضیلت باشد، بالا تر از حد همکاری و تعاون و عمل دسته جمعی نیست و هیچ کس هم هر اندازه کوچک و حقیر به نظر برسد پایین از حد دعوت به همکاری نیست.

خیلی عجیب است که ما مسلمانان با داشتن چنین راهنمایی های عالی اجتماعی در زمینه همکاری های اجتماعی تا این اندازه گرفتار بیماری «تکروی» می باشیم. آنکه در خود شخصیتی احساس می کند، همکاری دیگران را فقط به عنوان پیروی و تابعیت و فرمان پذیری می پذیرد [...] و آن کس که آنقدر ها در خود شخصیت و عظمت احساس نمی کند، بدون توجه به دیگران مذبوحانه دست و پایی می کند. بر خلاف ملل اروپایی که از اصول مسلمه ی حکمت عملی آنها فعالیت در کادر حزب و فعالیت اجتماعی تحت برنامه ی منظم است. امیدوارم از خطباء عالی قدر و با حسن نیتی مانند حضرت مستطاب ثقه الاسلام جناب آقای آقا سید جواد الیاسی

...................................................................... ص 221 ......................................................................

  • خرم آبادی دامت افاداته که به این نکته توجه کاملی داشته باشند و در تبلیغات خود دعوت به همکاری دسته جمعی تحت برنامه منظم را که از ضروری ترین احتیاجات روز مسلمین است سر لوحه ی تبلیغات خود قرار دهند.

والسلام علیه و علی جمیع دعاة الاسلام و خدّام المسلمین

تهران زندان موقت شهربانی مرتضی مطهری

14 / صفر/ 83

بسمه تعالی شأنه

ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون (قرآن کریم سوره انبیاء)

اتحاد و به همبستگی افراد بشر و همچنین تفرق و تشتت و از هم گسستگی آنها علل و اسباب خاصی دارد، طبق قانون کلی علل و معلولات، تحقق معلول در وقت تحقق علت ضروری و اجتناب ناپذیر است، اگر علل خاص وحدت و به همبستگی در جامعه ای پدید آید، تحقق آن ضروری و جبری است و الا فلا. افراد و اشخاصی که جامعه را به وحدت و همبستگی دعوت

...................................................................... ص 222 ......................................................................

  • می کنند، باید با علل و اسباب آن آشنایی کامل داشته باشند و علل تفرق و از هم گسستگی را نیز بشناسند.

بعضی افراد که مدعی هدایت و رهبری اجتماعند گمان می کنند به صرف اینکه در منبر یا در کتاب مردم را به اتحاد دعوت کنند و حداکثر، فواید اتحاد و اتفاق را متذکر شوند، وظیفه ی خویش را انجام داده و همین مقدار کافیست. توجهی به ریشه های وحدت و همبستگی از یک طرف، و تفرق و از هم گسستگی از طرف دیگر ندارند و در نتیجه هیچ گونه اقدام عملی از آنها در زمینه از بین بردن ریشه های تفرق و به وجود آوردن مبانی اتحاد و اتفاق دیده نمی شود.

اینها خیال می کنند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله که توفیق یافت، ملل مختلفی را به هم ترکیب کند و یک واحد نیرومند به وجود آورد، صرفا از این راه بود که مردم را به وحدت خواند و فوائد آن را ذکر کرد. توجه ندارند که او ریشه های اختلاف را در زمینه های اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی سوزانید و تخم هایی در زمینه اتحاد و اتفاق در زمین اجتماع کاشت.

شک نیست که خود ایمان به خدا و ایجاد عقیده ی واحد نقش مؤثر فوق العاده مؤثری در این زمینه داشت، اما یگانه عامل نبود، در زمینه های مختلف فردی و اجتماعی موجبات اختلاف را از بین برد. کاری کرد که هدف های مشترک در اجتماع پدید آمد و راه واحدی برای رسیدن به آن هدف ها به آنها نشان داد، جماعتی هماهنگ به وجود آورد که به سوی هدف های مشترک و شاید از

...................................................................... ص 223 ......................................................................

  • راه واحد به حرکت در آمدند. امروز جامعه مسلمان گرفتار تفرق و تشتت عجیب و اسف آوری است.

ریشه های آن را در قرن ها پیش باید جستجو کرد، یکی از بزرگترین فرائض دعاة و مبلغین و خطبا و نویسندگان و متفکرین اسلامی، مطالعه در شناخت علل این تفرق به منظور از بین بردن آنها و به وجود آوردن وحدت اسلامی و تجدید مجد و عظمت دیرین است. اغراض و مطامع فرمانروایان گذشته ی مسلمین در طی قرون و اعصار تا توانسته به نام های مختلف و از آن جمله به نام تشیع و تسنن برای سواری گرفتن از توده بیچاره ی مسلمان، میان مسلمانان سنگ تفرقه انداخته است. در دوسه چهار قرن اخیر، استعمار اروپایی از قاعده ی فرق تسد حداکثر استفاده را برده است.

در یک قرن اخیر که مردم مسلمان با تمدن اروپایی آشنایی پیدا کرده اند و بوی این تمدن به مشام آنها رسیده است، مقرون بوده با ایجاد عصبیت ملی به نام عروبت و ترکیسم و ایرانیسم و مدرنیسم و غیره و اکنون قشر عظیمی از جوانان ما دچار این بیماری مزمن استعماری هستند و کتاب ها، اعراب و ترک ها و ایرانی ها و هندی ها و سایر ملیت ها در این زمینه ی استعماری به رشته ی تحریر در آوردند. روحانیین و متجددین ما هر کدام در یک جبهه ی جداگانه بدون آنکه از یکدیگر با خبر باشند و بدون آنکه بدانند در پس آیینه طوطی صفت به آنها تلقین شده، این برنامه را اجرا کرده اند. آنها به نام مذهب و تشیع و تسنن و غیره و اینها به نام عروبت و ایرانیت و ترکیت و بالاخره ملیت. اینجاست که دشواری وظیفه جوانان مبلغ و طبقه ی جدید روحانی مشهود می شود. خطیب عالی قدر با ذوق آقای آقا شیخ محمود وحدت یکی از آن افراد روشنفکر و مایه ی امیدواری می باشند. امیدوارم در راه خدمت اسلامی حداکثر مساعی خود را به کار ببرند. ایشان حتی نام وحدت برای خود انتخاب کرده اند و به اصطلاح، وحدت سر خود هستند. از خداوند متعال موفقیت معظم له و سایر همفکرانش را مسئلت می نمایم و ذات اقدسش را شکر می کنم که مرا توفیق داد در یک فصل حساس از تاریخ اسلامی ایران معاصر که مقارن است با یک نهضت عظیم اسلامی در زندان موقت شهربانی تهران با ایشان آشنا و دوست گردم.

والسلام علیه و علی جمیع زملائه

تهران، زندان موقت شهربانی مرتضی مطهری

16 صفر/83 مطابق 17/4/42

...................................................................... ص 224 ......................................................................

  • بسمه تعالی

مثل المؤمنین فی توادّهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی عضو تداعی له سائر الاعضاء بالحمیّ والسهر. رسول اکرم (ص)

شاید حافظه من همه ی کلمات حدیث شریف بالا را به یاد نداشته باشد و احیانا اشتباهی رخ داده باشد ولی مضمون همین مضمون است. ایمان به معنی واقعی کلمه، حقیقتا حکم روح را نسبت به پیکر اجتماع دارد و به افراد خاصیت یک عضو زنده را می دهد.

عضو از خود استقلالی ندارد، خواه ناخواه در لذت و الم سایر اعضا شریک است.

سعدی همین مضمون را به نظم آورده و گفته:

بنی آدم اعضای یک پیکرند

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

با این تفاوت که سعدی تمام بنی آدم را اعضای یک پیکر دانسته و رسول اکرم جامعه با ایمان را و بدیهی است که بنی آدم تا دارای فکر واحد و عقیده ی واحد نگردند آن هم فکر و عقیده ای که خودپرستی و انانیت را از آنها بگیرد و نوع دوستی را در آنها پرورش دهد، ممکن

...................................................................... ص 225 ......................................................................

  • نیست که نسبت به جامعه حالت عضویت پیدا کنند.

امروز سی و پنجمین روزی است که در زندان موقت شهربانی به سر می بریم. دو سه ساعتی بیش از توقیف ما نگذشته بود که عده ای از روحانیین شهر ری را آوردند از آن جمله جناب سلاله الاطیاب آقای سید مرتضی مرتضوی بودند چیزی که از حالات ایشان بسیار جالب به نظر می رسید علاقه ی فراوانی بود که به کمک و خدمت رفقا داشتند و ما این خاطره را هرگز فراموش نخواهیم کرد. ایشان این خلق پاک را از اجداد پاک خود به ارث برده اند.

شیر را بچه همی ماند بدو. و البته مقتضای ایمان هم همین است. از ایشان التماس دعا دارم.

مرتضی مطهری

17 صفر 83

نردبان آسمان است این کلام

هرکه از این بر رود آید به بام

نی به بام چرخ کان اخضر بود

بل به بامی کاز فلک برتر بود

زندان موقت شهربانی تهران مرتضی مطهری

5/4/42

...................................................................... ص 226 ......................................................................

 



[1] . ر.ک شهید مرتضی مطهری ، رهبری نسل جوان ، ده گفتار، دفتر انتشارات اسلامی قم، بی تا، ص 142.

[2] . بنی صدر در کتاب در روش معتقد بود که مباحث مذکور، نتایج گفتگوهای او با دکتر شریعتی در سال 1963 در پاریس بود. لذا در آنجا تصمیم گرفته شد که با دو گروه به مقابله برخاسته شود 1. گروه رهبری سنتی 2. گروه های روشنفکری که توجیه گر سلطه ی غرب بود. باید حمله را بر این دو دسته بریم و تیشه ها را پی در پی بر بنیادهای سنتی و مدرن وارد آوریم (در روش از ابوالحسن بنی صدر، نقد و بررسی از شهید مطهری، با مقدمه محمدرضا فاکر، انتشارات آزادی، قم، بی تا، ص9.)

[3] . همان، ص62.

[4] . همان، ص262 263.

[5] . همان، ص66 67 .

[6] . استاد راجع به این، شعری می نویسد

«بعد از 15 خرداد که در زندان شهربانی بودیم، آقای بکائی تبریزی اشعار ذیل را که از مردی به نام ذوالقدر می باشد» در پشت مثنوی من به عنوان یادگار نوشتند:

نشد ابرو خم از سنگینی بار قفس ما را

که این سنگ سبکتر باشد از بال مگس ما را

بر غم عدل و آزادی خلاف هر چه در عالم

به جرم راستی افکنده در زندان عسس ما را

E

تنک پرمایگان توبه فرما را ز ما برگو

گر انجانیم و نتواند خریدن هیچ کس ما را

خود آزادی به دست آور که کس نفرستد این گوهر

در این مکتب که معنی واژگون گردیده اسما را

دموکراتش لقب بخشند هر خودرأی و خودکامی

که این سنگ سبکتر باشد از بال مگس ما را

ز بیت المال ملت گنج ها سهم تبه کاران

بیات آجر و صبحانه ی آب عدس ما را

این جانب با اینکه فاقد طبع شعر است، یک روز اشعار بالا را با ابیات ذیل استقبال کرد. (شعر آواز جرس) . ر.ک: مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، صدرا، تهران، ؟؟13، ص 11.

 

[7] . آزادی از نگاه استاد مطهری، گردآوری حسین یزدی، انتشارات صدرا، تهران 1379، ص13.

[8] . جریان مربوط به نحوه گردآوری این اسناد در همین شماره در بخشی از خاطرات آقای شیخ محمدعلی انصاری اراکی آورده شده است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است