در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: ، دوانی، علی ؛


استاد علی دوانی:

 

با شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام

در ماجرای تهاجم بعضی از طلاب حوزه به تحریک اطرافیان مرحوم آیت الله بروجردی به جمعیت فدائیان اسلام در مدرسۀ فیضیه و مضروب ساختن آنها، نویسنده که با شهید نواب صفوی رهبر فدائیان اسلام و شهید سید عبدالحسین واحدی مرد شمار2  فدائیان سابقۀ دیرین، و با شهید واحدی نسبت سببی داشتم، شب بعد از واقعه که به دیدن آنها رفته بودم[1] آقای مطهری را نزد آنها دیدم.

شهید مطهری هم با یکی دو نفر به دیدن آنها آمده بود. نواب صفوی شب واقعه در قم نبود، تهران بود. در آخر همان شب یا شب بعد خود را به قم رسانید، و ما همان شب او را در منزل تقوی شمیرانی از اعضای فدائیان، واقع در اوایل کوچه مقابل کوچه ارک منشعب از خیابان ارم ملاقات کردیم. واحدی و آقا سید هاشم حسینی تهرانی و آقا سید محمد برادر کوچک واحدی همگی زخمی شده بودند و با سرهای باند بسته حضور داشتند. خانه هم حکم خانۀ تیمی داشت و هر کس را راه نمی دادند.

استاد شهید مطهری با فدائیان و افکارشان هماهنگ بود. بارها از شهید نواب می شنیدیم که با احترام از آقای مطهری یاد می کرد و از احوال جویا می شد، یا مطلبی را از وی نقل می کرد که بیشتر جنبۀ راهنمایی و نصیحت آنها داشت.

آن شب شهید مطهری پس از شنیدن گله های فدائیان از مرحوم آیت الله بروجردی که کار به آنجا رسیده بود، گفت: آقای نواب! ببینید برادر! کوتاهی از خود شما شد. تصدیق کنید که شما آقایان خیلی عصبانی هستید. با خشم و غضب و عصبانیت که نمی شود کار کرد. روایت داریم که «الغضب لان صاحبه بعده یندم»؛ حدیث معلل است، علت هم در خود حدیث هست: غضب یک نوع جنون است، زیرا دارندۀ آن پس از آن پشیمان می شود.

چرا شما کاری بکنید که به اینجا برسد؟ نباید با آقای بروجردی طرف شوید، وظیفه ندارید. واحدی و آقا سید هاشم ساکت بودند. نواب سخنان شهیدمطهری را تصدیق می کرد و آرام به هر چه او می گفت گوش می داد.

البته آنها هم سخنانی داشتند که امروز درست به یاد ندارم، ولی جمعاً خود را در آن واقعه مسؤول می دانستند. شهید مطهری هم روی طرف شدن آنها با آیت الله بروجردی و تندرویهایی در این خصوص تکیه داشت.

سالها بعد روزی در دانشکده الهیات ضمن گفتگویی به شهید مطهری گفتم: آن شب شما این حدیث را خواندید و این سخنان را در نصیحت به نواب و واحدی گفتید. آن شهید علم و فضیلت گفت: عجب!

شما بودید؟ من این حدیث را خواندم و آن صحبتها را کردم گفتم: آری، من حدیث را همان شب به خاطر سپردم و این سخنان را به یاد دارم، به طوری که انگار دیروز بوده است. در این گفتگو شهید مفتح هم حضور داشت و با تعجب گوش می داد.

شهید مطهری خیلی تعجب کرد و بار دیگر پرسید: عجب است، خودم هیچ به یاد ندارم.

استاد شهید مطهری از جمله خطاب به مرحوم نواب صفوی گفت: آقای نواب! در حسن نیت و شور دینی و پاکی هدف شما و رفقایتان شکی نیست، ولی ببینید این اعلامیه که در آن خطاب به آقای بروجردی نوشته اید: «گمان نمی کنیم غیرت دینی شما از حاج آقا حسین قمی بیشتر باشد» دستاویز افراد مغرض شده، و کارتان به آنجا کشید که باید در فیضیه به رفقای شما حمله کنند و این طور مضروب شوند. اگر شما بیشتر فکر می کردید و در یک جو آرام و به دور از شور جوانی و احساسات زیاد فکر می کردید و در یک جو آرام و به دور از شور جوانی و احساسات زیاد اقدام می نمودید، قطعاً کار به اینجا نمی رسید. شهید نواب به خود می پیچید و ضمن قبول نصایح شهید مطهری، نمی خواست سخنی بگوید که واحدی و آقا سید هاشم خجل شوند، چون آنها بودند که آن اعلامیه را با شتاب و بدون مشورت با او چاپ و منتشر کردند و دستاویزی برای مضروب شدن آنها گردید.

استاد شهید مطهری تا آنجا که به یاد دارم، تا آخر هم به یاد فدائیان بود، ولی مثل خود من جوانیها و تندرویهای آنها مخصوصاً تندروی های شهید واحدی را نمی پسندید. می دیدم یا می شنیدم که در هر فرصت در قم و تهران به دیدن آنها می رفت و از حالشان جویا می شد. آنها نیز همان احترام را برای او قائل بودند.

دور نیست که نرمش بعدی فدائیان و تشکیل جلسات بیان مسائل شرعی از روی رسالۀ مرحوم آیت الله بروجردی و ترک تندروی های گذشته که در کار و کادر فدائیان دیده شد، تا حدی از همان نصایح استاد شهید مطهری سرچشمه گرفته بود، که هم آنها برای استاد احترام زیاد قائل بودند و هم آن شهید علم و دین آنها را رها نکرد.

 


[1] . تفصییل آن را تحت عنوان « فدائیان اسلام و آیت الله بروجردی » در کتاب شرح زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیت الله بروجردی، چاپ دوم، قسمت « خاطرات » در « ملحقات کتاب » نوشته ام.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است