در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: [پاره ای از خورشید ص194]، احمدی یزدی، محمد حسن ؛


حجت الاسلام و المسلمین محمد حسن احمدی یزدی:

ابتدا باید بگویم که شهید مطهری برای من , هم استادی عالیقدر بود , هم دوستی بزرگوار .

سابقه آشنایی

وقتی برای تحصیل به قم آمده بودم , با بعضی از بزرگان , بیشتر از نزدیک ارتباط داشتم . از آنجا که کار اصلی ما در واقع درس و بحث و مطالعه بود , در جلسه های درس شرکت می کردیم که بیشتر برای ما قابل استفاده باشد . از این رو , ازبعضی از بزرگان می پرسیدیم که فلان درس مفید است یا خیر تا وقتمان هدر نرود . البته خودمان هم درصدد جستجو بر می آمدیم .

در آن موقع , در درسهای مرحوم استاد علامه بزرگوار جناب حاج سیدمحمد طباطبایی شرکت می کردیم . جلسه ای خاص بود و در آن درباره احادیث بحث می شد . مرحوم استاد علامه طباطبایی پس از آنکه سالها مباحث فلسفی , عرفانی , و تفسیری را عنوان کرده بودند , اینک مباحث حدیثی را البته نه به طور مفصل عنوان می کردند . اصل پیدایش آن جلسه ها از همت بزرگانی نظیر مرحوم آیت الله علامه کبیر مطهری , مرحوم آیت الله دکتر بهشتی , آیت الله منتظری و چند تن دیگر بود . آن طور که در نظرم هست , جناب آیت الله مطهری می گفتند :

بسیاری از ایرادها و اشکالهایی که در[ روش رئالیسم] مطرح شده بود , ما عنوان کردیم و ایشان هم مرتب جواب دادند .

مؤسس درس اصول رهبر بزرگوار انقلاب حضرت امام نیز مرحوم مطهری و آیت الله منتظری بودند .

جلسه درس علامه طباطبایی , خصوصی بود . آیت الله منتظری پس از گذشت سالها مشغول تدریس و کارهای دیگر شدند و کمتر در آن جلسه ها شرکت کردند . ولی مرحوم آیت الله مطهری بیشتر از ایشان شرکت کردند . بعدها ایشان هم برحسب ضرورتها و خدماتی که می خواستند انجام دهند , مجبور به هجرت به تهران شدند , ولی اصل آن جلسه , یعنی درس استاد علامه طباطبایی ادامه داشت . در آن زمانی که من در نظرم هست , غیر از من , برادرانی چون حجج اسلام آقای جوادی آملی , آقای امینی و بعضی دیگر از آقایان تشریف می آوردند .

رابطه ما با مرحوم استاد مطهری دورا دور بود . این رابطه , زمانی نزدیک تر شد که ایشان چون سالها با مرحوم استاد علامه طباطبایی آشنایی و رابطه داشتند , در محضر استاد علامه طباطبایی شرکت می جستند . من هم از محضر استاد علامه استفاده می کردم و می خواستم در سلسله دروسی که در ضمن فقه و اصول می خواندیم ( که مباحث فلسفه و عرفان بود ) و احیانا ریاضیات , استادان ماهری را پیدا کنم . در این رابطه به تهران وقم می رفتم .

در تهران مرحوم استاد علامه کبیر آیت الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی را پیدا کردم . ایشان شخص معروفی بودند و با این حال , نسبت به ما نظر لطف داشتند , به طوری که گاهی در شبانه روز سه جلسه درس برای ما برقرار می کردند . مقداری از[ شفا] و[ اسفار] و هیئت را خدمت مرحوم آقای شعرانی خواندم .

در دوران خواندن[ شفا] در یکی از جلسه ها کنار مرحوم مطهری نشسته بودم . صحبت شد . پرسیدم که[ : شما به چه کار مشغولید ؟]

گفتند :

به همین روشها مشغولم و خیلی مایلم که یک دوره الهیات[ شفا] را تحقیقی تدریس کنیم .

گفتم[ : من هم قسمتی ازآن را خوانده ام و بقیه را نخوانده ام] . ظاهرا آن زمان از طرف دانشگاه به ایشان پیشنهاد شده بود که الهیات[ شفا] را ترجمه کنند . با خود گفتم که چه خوب است که در ضمن اینکه به تهران می آیم , این درس را در خدمت استاد مطهری باشم . برای اطمینان خاطر , از مرحوم استاد علامه طباطبایی سؤال کردم که آیا استاد مطهری از عهده تدریس الهیات[ شفا] بر می آیند یا خیر . مرحوم استاد فرمودند[ : اگر مطالعه بکنند , بسیار خوب است] .

به این ترتیب , یک قسمت درس الهیات[ شفا] را خدمت مرحوم آقای مطهری شروع کردم . در این خلال , آشنایی ما بیشتر شد . در آن جلسه های خصوصی , گاهی فقط دو نفر , یعنی من و برادرم , شرکت می کردیم . بعدها چند نفر دیگر هم اضافه شدند .

چون جلسه درس خصوصی بود , دوستی خیلی نزدیکی پیدا کردیم . همان موقع , برای جلد چهارم[ اصول فلسفه و روش رئالیسم] که چاپ نشده بود , پیشنهاد دادند که یک تابستان به مشهد برویم و یادداشت های آن را تکمیل کنیم که این امر حاصل نشد .

دستیابی به جامعیت فکری و علمی

مسئله ای که در مورد مرحوم آقای مطهری بدان توجه نشده ویا دیگران کمتر بدان توجه دارند . بعد[ فقهی] ایشان است . واقعا در فقه شخص کم نظیری بودند . در عین حال منظور این است که اگر مطلبی برای ایشان تازگی داشت , فورا همان جا مطلب را در می یافتند . اگر نکته ای گفته می شد , همانجا از شخص می پرسیدند که آن نکته را کجا دیده است . یادداشت می کردند و بعد مراجعه می کردند .

در فوت مرحوم آقای شعرانی به یاد دارم که آیت الله مطهری خیلی افسوس خوردند که از آقای شعرانی کم استفاده کرده اند . مرحوم آقای طباطبایی درباره مرحوم آقای شعرانی فرموده بودند که در عالم اسلام منحصر به فرد است . منظور استاد این بود که ایشان در جامعیت علوم منحصر به خود بودند . آقای مطهری در همان تهران , مرحوم شعرانی را شناخته بودند در شهرهای دیگر نیز از این علما خبر داشتند و این معلوم می کرد که در پی استفاده از این افراد بوده اند . مثلا قبل از اینکه مرحوم آیت الله بروجردی به قم تشریف بیاورند , ایشان سفرهایی به بروجرد رفته بودند و از مرحوم آیت الله بروجردی استفاده کرده بودند . در مشهد هم به همین ترتیب . در سایر حوزه ها هم همین امر وجود داشت . آنجا که احتمال می دادند مطلبی , ولو تقریری نو وجود دارد , هیچ ابا نداشتند که بروند و استفاده کنند .

نکته دیگر , قدرت مطالعه ایشان بود . در مطالعه آن قدر قدرت داشتند که شاید در چند ساعت , یک کتاب دویست صفحه ای را مطالعه و یادداشت می کردند . گاهی موقع ظهر که به منزل ما تشریف می آوردند , بعد از ناهار هنگامی که برای استراحت مختصری آماده می شدند از من می خواستند که کتابی را برای مطالعه به ایشان بدهم .

زمانی کتابی را که نوشته خودم بود , به ایشان دادم که هم مطالعه و هم راهنمایی کنند . همان روز , تمام آن کتاب را مطالعه کردند . وقتی از ایشان پرسیدم[ : آیاهمه را مطالعه کردید ؟] گفتند[ : بله] و بعد گفتند[ : باید تکمیل شود] .

شبها هم مقدار زیادی مطالعه می کردند . اما در میان تمام کتابها , انس عجیبی با[ قرآن] داشتند . شبی را ندیدم که موقع استراحت , قرآن ایشان ترک شود . در بسیاری از مواقع با تمام خستگی , در شبهای زمستان , با وجود مشکلات , پس از اینکه به منزل تشریف می آوردند , شامی میل می کردند , باز وضو می گرفتند , در رختخواب می نشستند و با حالت ادب مخصوص , مقدار زیادی[ قرآن] می خواندند[ . قرآن] رانه فقط به لحاظ ثواب , بلکه به عنوان یک مطالعه دقیق می خواندند و انس ایشان با [ قرآن] و مطالبی که استفاده می کردند , فوق العاده بود چنان که در تمام بخشهای علوم اسلامی , اعم از فقه و اصول و فلسفه و عرفان و . . . اشاره ای به مطالب[ قرآن] داشتند .

بنابراین , می توان گفت که قدرت مطالعه ایشان , علتی برای احاطه فکری و علمی ایشان , هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی بود . مثلا در شرح حال مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی داریم که می گویند چندین هزار کتاب داشته و مطالعه می کرده است , در صورتی که در افراد عادی چنین چیزی امکان ندارد . علتش همان[ احاطه علمی] است . شخصی که خود , محقق و عالم باشد , چه بسا یک کتاب را وقتی که اول و آخر آن را دید , اصولش را دید , همان مطالعه هم می تواند سرعت را به پیش ببرد . همین حالت را رهبر بزرگوار انقلاب هم نسبت به بعضی از کتابهای مثلا میرزای نائینی با وجود اینکه یکی از محققان عصر حاضر در اصول فقه به شمار می آورد داشتند . معظم له به سرعت مطالب را نگاه می کردند که این حاکی از احاطه علمی محقق و مطالعه کننده است .

نکته دیگر [ , مطالعه افکار جدید] بود . جدیدترین فکری را که در یک مسئله اظهار شده بود , چه در رشته علوم اسلامی و چه در رشته هایی که متناسب با این رشته می شد , در هر کجا که می دیدند , استفاده می کردند .

در نظرم هست که روزنامه کیهان را می خریدند و بعضی از قسمتهایش را که مقالات علمی بود , می بریدند و مطالعه می کردند . بعد هم بریده ها را دقیق حفظ می کردند . مرتب درصدد این بودند که جدیدترین فکر را که عرضه شده بود , ببینند و مطالعه کنند . منظور از نظریه های جدید , تنها نسبت به علوم جدید نبود , بلکه نظریه های نو در علوم اسلامی هم که سابقه زیاد دارند , مطرح بود . این نکته , نشانه این مطلب بود که آن مرحوم چه روح بزرگ و عالی و بازی داشت .

بخش دیگر , آن روح عرفانی ایشان بود که در عبادات و طاعات داشتند . حالت عرفانی که در مسائل مادی منحرف کنند . انسان , انقطاعی به وجود می آورند , حالات ایشان را در مسائل تحقیقی هم عمیق تر می کرد .

خود استاد تا این اواخر عمرشان هم به نظر ما غریب بودند . طوری که در بعضی از جلسه ها از ایشان به عنوان[ شهید غریب] یاد کردیم . نظریاتشان واقعا غریب بود . بعد از انقلاب هم حتی رهبر بزرگ انقلاب تأییدی نسبت به ایشان کردند . از نظر امکاناتی که در دستشان بود , فوق العاده غریب بودند , صدا و سیما هم استفاده ای از استاد نکرد . نوارهایی هم که از ایشان در رادیو پخش می شود , مربوط به پیش از انقلاب است شاید دو یا سه جلسه از ایشان فیلم تلویزیونی دارند , آن هم نه تنهایی , بلکه با کسی دیگر . در این فیلم ها هم یکی مصاحبه می کند و استاد مطهری هم جواب سؤالهایش را می دهد . حتی رادیو و تلویزیون هم متوجه نبود با این همه , منظورم از امکانات چیز دیگری است . مثلا اگر از مرحوم استاد طباطبایی سؤال می کردند که درباره فلان مسئله , چه کسی اظهار نظر کند , می فرمودند[ : بروید سراغ مطهری] و به ایشان ارجاع می دادند . در مناسبتی ما از رهبر انقلاب پرسیدیم که در بعضی موارد , چه کسی می تواند بحث را درست تعقیب کند ؟ فرمودند[ : این مسائل را با آقای مطهری مطرح کنید] .

مرحوم مطهری خودشان هم از این موضوع خبر نداشتند و وقتی من گفتم , خوشحال شدند .

در اواخر دوره ای که در فیضیه اتاق داشتیم , جلسه دوستانه ای تشکیل شده بود . استاد مطهری به اتاق ماتشریف آوردند و اتاق خودشان را نشان دادند و گفتند :

من و آقای منتظری و چند نفر , دیگر , خدمت آقای خمینی درس خصوصی داشتیم . وقتی دیدیم که ایشان لایق اند و دیدیم که مباحث زنده و ارزنده ای دارند , از ایشان درخواست کردیم که یک دوره خارج اصول برای ما درس بدهند و ایشان شروع کردند . بعدها دیدید که این درس چه شد و چه جمعیتی و چه اوضاع پیدا کرد .

این تعبیر استاد مطهری بود . بعد بعضیها طور دیگری مطرح می کردند . ایشان هم درصدد بودند که بگویند :

پایه گذار این درس ما بودیم که در دوره های بعد مفصل تر شد .

در فصلهایی از کتاب[ عدل الهی] ایشان از نظر تحصیلی , فراغت و برخورداری ازمحققان ومقاطع تحصیلی شان را بررسی می کنند و می گویند : باید ببنیم در حوزه بودن یا در حوزه نبودن , کدام بهتر است . از نظر ایمان هم در غیر حوزه های علمیه ممکن است همین مسائل را داشته باشیم یا بهتر , ولی چیزی را دیدم که در مدت عمرم , مشابه آن را ندیدم , و آن درس کسی بود که مسائل عمیق اسلامی را نه مثل اکثریت قریب به اتفاق از عمق چشیده بود و من از ایشان خیلی استفاده کردم . بعد از آن به هر جا که می رفتم , ممکن بود یک سری کمالات به طور مشابه به دست بیاورم , ولی این سری کمالات در هیچ جا امکان نداشت مگر محضر آن استاد .

مرحوم مطهری در آن شرایط حکومت طاغوت , نام آن استاد را نبردند . بعدها ما فهمیدیم که به درسهای امام خمینی اشاره دارند , این موضوع , تأیید کننده این مطلب است که بنیه فکری ایشان از رهبر بزرگوار انقلاب بود . استاد مطهری در مباحث مختلف , به[ تعبیر آقا] اشاره و تعبیر امام را ذکر می کردند . چنین مطالبی در آن مقطع , در ذهن و نفس ایشان جای گرفته بود و پس از آن , در ارتباط با محققان دیگری که از حضورشان استفاده کرده اند , این مطالب , پخته شدند . مطالبی که از یک طرف از جامعیت کسانی که از درسهای مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی و استاد طباطبایی استفاده کرده بودند , برخوردار بود , و از طرف دیگر , به خاطر در ارتباط قرار گرفتن با محققان دیگر , پخته و جامع شده و وسعت پیدا کرده بودند .

تأثیر بر جوامع روشنفکری و تحصیلکرده

در دوران اختناق , طبعا عده ای دنبال تحصیل کمالات علمی و معارف بودند , حتی عده ای وقتی آیت الله مطهری از قم به تهران آمدند , ایشان را پیدا کردند , در جلسه هایی که تشکیل می شد , عده زیادی از روشنفکران هم حضور داشتند . به یاد دارم که ایشان گاهی خودشان می گفتند :

بیا برویم به جلسه انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان .

اگر چه این جلسه ها را در اساس استاد طباطبایی نور دادند و بسیاری از استادان در آن جلسه ها سخنرانی کردند , ولی کسی که آن جلسه ها را رشد داد , استاد مطهری بود . از جمله بحثهای آن جلسه ها مسئله حجاب , خدمات متقابل و . . . بود که با نظریه های افراد روشنفکر و اشکالها و انتقادهایی که داشتند , برخورد شد . استاد مطهری به جای آنکه تحت تأثیر افکار روشنفکران قرار بگیرند , آن نظریه ها را اصلاح می کردند و با دید صحیح اسلامی , راه صحیح آن را نشان می دادند . به طور مثال , در همان جلسه هایی که ما شرکت می کردیم , مرحوم طالقانی و شهید بهشتی نیز شرکت داشتند . گاهی با مباحثی که ایشان مطرح می کردند , به خصوص هنگامی که جهت هم پیدا کرده بود , روشنفکرها به سختی مخالفت می کردند و در برابر آن می ایستادند . حتی یکی از آقایان که بعدها افکارش مشخص شد , در جلسه ای گفت[ : تو می آیی اینجا , این حرفها را می زنی که معرکه گیری کنی] .

اما این مسئله که چرا کسان دیگر نتوانستند آن طور تأثیر بگذارند , چند علت دارد . یکی اینکه استاد مطهری همان طور که می گفت , همان طور هم گوش می کرد و درصدد بود که بداند هر کس چطور فکر می کند . الان بسیاری از آقایان یک طرفه هم می روند , ولی درددل طرف را نمی فهمند . مطلب را خوب می گویند وخوش بیان هستند , ولی بعد از جلسه بلند می شوند و می روند . در سمینارها اغلب این طور است . آقایی می آید , صحبت می کند و عده ای هم گوش می کنند و بعد هم تمام می شود . اما مرحوم استاد مطهری بعد از اینکه جلسه تمام می شد , می گفتند :

سؤال کنید و اشکالهای این مبحث را بگویید .

ایشان وقت زیادی از جلسه را به این کار اختصاص می دادند .

در بعضی از جلسه های استاد طباطبایی , وقتی شهید مطهری شرکت می کرد , محور می شد , گاهی مطلبی را علامه طباطبایی پنج دقیقه می فرمودند و بیست دقیقه استاد مطهری تقریر می کردند وآقای طباطبایی گوش می کردند و به وجد می آمدند . در یکی از جلسه های درس مرحوم علامه , پس از بحث روی آیه ای از قرآن , سؤالی مطرح شد که خود ایشان به آن جواب دادند . بعد از اینکه حدود پنج دقیقه مرحوم علامه مطلب را بیان کردند , استاد مطهری متواضعانه حدود بیست دقیقه با بیان جدیدتری این مطلب را تشریح کردند . آن قدر جالب صحبت می کردند که همه سراپا گوش بودند . یادم هست از جمله کسانی که خیلی دقیق گوش می دادند , آقای محمدی گیلانی بودند خود مرحوم علامه طباطبایی نیز به شدت به حالت وجد و شوق درآمده بودند . به همین دلیل , بعدها در قضیه شهادت استاد مطهری فرمودند[ : با بودن مطهری در درس , می دانستم چیزی هدر نمی رود] .

و می فرمودند[ : اگر تعبیر بدی نباشد , من به حالت رقص در می آمدم . ]

در همان جلسه , همان حالت شادی و شعف زیاد در مرحوم علامه دیده می شد . ایشان هم اگر مشکلی پیش می آمد , به استاد مطهری ارجاع می دادند . مبارزه با جمود و رکود فکری

درباره وظیفه روحانیان دینی در حفظ مسائل , یک نظر این است که مسائل اسلامی را از زمان سابق هر چه رسیده به نسلهای آینده منتقل کنند و دیگر این که مسائل جدید مورد ابتلا را درست بررسی کنند . افرادی وجود دارند که اشکال تراشی می کنند و می خواهند مسیر را منحرف کنند .

نظر دیگر این است که وقتی در ظاهر می بینند اسلام و قوانین اسلامی با آرا و افکار و نظراتشان برخوردی دارد , سعیشان بر این است که یا اسلام را به نحوی توجیه کنند و یا به صورت دیگری مطرح کنند .

التفاط تنها در بعد اعتقادی نیست , در جهات عملی هم می آید که در اصطلاح به آن احکام فقهی می گویند . اصولا فقه در اصطلاح شرعی به نوعی معرفت دینی و شناخت دینی اطلاق شده است شناخت دقیق و عمیق که بخشی از آن مسائل اعتقادی را تشکیل می دهد . بخش دیگر , مسائل عملی و بخش سوم , مسائل اخلاقی است . به بیانی که مورد نظر ماست , فقه به نحو اعم به تمام این بخشها گفته می شود .

در مسائل عملی و اخلاقی و اعتقادی , از نظر شناخت این مسائل , رابطه ای وجود دارد . رابطه ای از نظر ارتباطی که این مسائل دارند . در مسائل اعتقادی روش خاصی وجود دارد که احیانا هم روش تعقلی است و هم تعبدی . در بعضی از مسائل که روش عقلایی است به خصوص در باب اعتقادات باید با پایه های صحیح عقلایی بررسی شود . اینجا چون روش عقلی است , چون التفاط پیش می آید و عده ای که برنامه صحیحی در ذهنشان ندارند , این طور تفسیر می کنند که همان طور عقل دخالت پیدا می کند , ما هم دخالت می دهیم , لیکن باید با روش صحیح منطقی در مسائل اعتقادی پیش رفت که چون روش صحیح نیست و هوای نفس هم هست , زمینه ایجاد شده , انحراف پیدا می شود . اما در مسائل فقهی عملی به معنای خاص , آقایان از این جهت بحث می کنند که مسائل عملی موضوعی است برای احکام مستحب و واجب و مباح و . . . و به این لحاظ اخلاق هم در معرض همین احکام قرار می گیرد . یعنی رفتارهای صحیح و پسندیده و رفتارهای غیر صحیح , و روایاتش هم باید همان گونه که در روایات مسائل عملی مورد مطالعه و بررسی واقع می شود , از نظر سند و جهات دیگر , بحث شود .

در مسائل دینی به طور کلی آنجایی که حوزه عقل است , باید کاملا عقل باشد و جایی که حوزه وحی است , باید کاملا وحی باشد , اشکالاتی که در حال حاضر وجود دارد , در زمان گذشته , زمان اخباریون هم بوده است که باید آن را بیشتر توضیح دهیم .

شهید آیت الله مطهری به این که نظریه اخباریون چیست , بسیار توجه داشتند . اخباریون می گویند که دخالت عقل در مسائل برای چیست ؟ و با این دخالت , بسیار مخالف اند . اتفاقا شهید مطهری در بعضی جلسه ها می گفتند : اینها حرفهای حسابی و خوبی دارند . ولی اگر بخواهیم در حوزه ها مطرح کنیم , مخالفت می کنند و می گویند که نظریه اخباری شده است , اول باید به درد دل رسید که مسئله چیست و بعد پاسخگو بود .

بیشتر اخباریون , ایرادی را که بر فقها و اصولیون وارد می کنند , این است که شما مسائلی را که با عقل نباید مرتبط باشند , به عقل مربوط می کنید . در بعضی نمونه ها هم این اعتراض وارد است . استاد مطهری درصدد آن بودند که درد دل اخباریون را بشکافند و دارویی برای آن پیدا کنند . لذا گاهی تعبیر می کردند که اخباریون حرف خوبی دارند و بنابراین حوزه های فعالیت علمی کاملا باید مشخص شود و جایی که علم از بعد تعبدی و وحی است , مشخص باشد تا هر کس که بخواهد , از این دیدگاه تحقیق کند و جلو برود . آنجایی که حوزه عقل است و باید از روش تعقلی استفاده کرد , هر چقدر بیشتر رشد کند , بهتر است و نباید مخلوط شود . هم خطر التفاط و هم خطر جمود در اینجا نهفته است .

سعی مرحوم مطهری هم در این جهت بود که هر جا ممکن است مسائل در مهلکه جمود بیفتد , باید کاملا ایستاد و از جمود بیرونش آورد . و از آن طرف , جایی که درصدد التفاط بر می آیند و افکاری بی جهت دخالت می کنند , آنجا را باید حفظ کرد تا در دام التفاط نیفتد . لیکن خطر التفاط را به دلیل پیامدهای سوئی که داشت , عده زیادی متوجه آن شدند و خدمات آن مرحوم را هم درک کردند .

در زمینه اجتهاد و تقلید , اخباریون اصلا مسئله اجتهاد و تقلید را به صورت رایج نمی نگرند و می گویند که هر کس باید خودش از مدارک شرعی و روایات استفاده کند . اما فقها نظر دارند که باید به کارشناس متعهدی به عنوان فقیه مراجعه شود . پایه مسائلی که در این زمینه ها مطرح شده , از همین اخباریون گرفته شده و آنها زمینه ساز این مسائل شده اند و در نییجه فقها درصدد جستجو و تحقیق برآمده و اجتهاد را بارور کرده اند .

توجه به مقتضیات زمان

تعبیر دیگر از مقتضیات زمان , همان مسائل مورد ابتلای هر زمان است . در مقدمه کوتاهی باید اشاره شود که اسلام چگونه جوابگوی عصر و نسل امروز و همیشه است . ما می دانیم که علم خداوند محیط است . یعنی هیچ چیز بر او مخفی نیست . از طرف دیگر , قانون برای ما فرستاده است و آن طور که ما راخلق کرده , هدایت هم کرده است .

پس آنچه را ما نیازمندیم , فرستاده و در آیاتی هم ذکر شده :

سبح اسم ربک الاعلی الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی

خدایی که ما را خلق کرد و بعد از آن هدایت کرد . ربنا الذی اعطی شیی ء خلقه ثم هدی .

هدایت فرموده و آنچه را که ما نیاز داشتیم , فرستاده است .

در شریعت هیچ نقصی نیست . کلام در این است که ما باید برویم , تلاش کنیم و به واسطه اجتهادمان , حقایق را به دست بیاوریم . بر این اساس است که ما به مجتهدان و متخصصان عالی مقام نیازمندیم . مجتهد زبردست , باید با توجه به مقتضیات زمان و احتیاج های هر زمان , احکام اسلام را استخراج و بیان کند . مشکل اصلی اینجاست . یا اینکه اطلاع کافی به احکام اسلامی نداریم و نمی توانیم حکم هر زمان را درست استخراج کنیم , یا اینکه اطلاع داریم , اما مسئله مورد نظر را درست تشخیص نداده ایم . به طور مثال , پزشکی اطلاعاتش خوب است , اما مرض را تشیص نداده و یا اینکه مرض را پزشکی خوب تشخیص داده است , اما از درمان آن اطلاع کافی ندارد . گاهی نیز پزشک نه مرض را خوب تشخیص داده است و نه اطلاع کافی در مورد درمان دارد .

شهید مطهری اولا توجه داشت که احتیاجهای زمان را دقیقا شناخته باشد . بعد , آن را مقایسه می کرد و با نظایر آن می سنجید . پس از مقایسه , احکام را با این موارد منطبق می کردند . الان ما بیشتر چنین حالتی داریم که موضوع را درست تشخیص نمی دهیم , چه برسد به این مسئله که بدانیم احکامش چه مشکلی دارد . در محافل علمی ما اغلب از این جهت , ضعیف برخورد می شود . شما به مطالبی که درباره حکومت و کشورداری مطرح می شود , توجه کنید . ما کتاب فقهی درباره آن نداریم , اما بخش وسیعی از آیات و روایات در این مورد است که فرصت و امکانات می خواهد که آنها را بررسی کرد .

در سالهای پیش از انقلاب , در جلسه درس استاد طباطبایی , استاد مطهری تشریف آوردند . نظریه ای از روشنفکران معاصر مطرح شده بود که در بیشتر محافل , بحث می شد . ایشان پس از ذکر مقدمه گفتند :

جای این مسائل , اینجاست و اصلا دیر شده است .

ایشان تقریبا به برنامه ای اشاره کردند که مرحوم استاد طباطبایی هم همان نظر را داشتند ولی به آن صراحت مطرح نکرده بودند . گفتند که باید کتابهایی که در این زمینه هست , دیده شود , طولانی ترین کتاب را استاد طباطبایی قبول کردند تا نگاه کنند .

بعضی ها هم قرار شد به کتابهای دیگر مراجعه کنند . آن مباحث که باید در همان محفل علمی عنوان می شد, ادامه پیدا نکرد و با مباحث قبلی به کار خود ادامه داد .

روزی در مجلس , شهید مطهری مطلبی را بیان کردند , و بعضی آقایان , همان مطلب را به شکلی دیگر . بعد , وقتی از جلسه بیرون آمدیم , ایشان گفتند :

سعی کنید از این پیرمرد استفاده کنید . بگذارید مسائل به شکلی مطرح شوند و از ایشان نظر بخواهید . حیف است که امثال ایشان از دست بروند . منظور من این است که محافل ما باید از مسائل مورد ابتلای جامعه پر شود و میدان بحث پیدا شود . اگر در سمینار و سخنرانی از شهید مطهری دعوت به عمل می آمد , حتما از مسائل مورد ابتلای جامعه صحبت می کردند . بعضی ها می گویند[ : وقتی نوارهای ایشان را می شنویم , آخرین نظریه زنده علمی را در آن می بینیم] . باید به این مسائل در محافل علمی میدان داده شود . در حوزه ها این باید محور واقع شود و با این دیدگاهها باید بحثهای دقیق تری صورت پذیرد . در جامعه ما از کسی که ده شغل دارد و فرصت مطالعه هم ندارد , استفاده می کنند اما از افرادی که می توانند درباره موضوعی مدتها کار کنند و مطلبی را دقیق ارائه دهند , استفاده نمی شود . مباحث اقتصادی شهید مطهری یا درست است یا غلط , بالاخره باید در جمعی مطرح شود و اگر اشکالی دارد , حل شود . این خدمتی است که ما به نسل امروز و آینده می توانیم بکنیم که احتیاج به فرصت زیادی دارد و شاید هم اکنون هم فرصت نباشد .

تیزبینی های سیاسی

در قضیه بختیار بود که آقای مطهری حدود ساعت 11 شب در پاریس تلفنی با امام صحبت می کردند . امام پیش از آن , فرموده بودند[ : الان وضعی شده که اگر این دولت که سرکار است , اگر عاقل باشد , زودتر می آید و استعفایش را می دهد و تسلیم می شود و این دولت چون هنوز دستش به خون مردم آلوده نشده است ( قبل از کشتارهای آخر بود ) استعفایش را می پذیریم ] .

همچنین اضافه کردند[ : این عوام فریبی ها را نکن . اینکه سر قبر مصدق و چه و چه بروم , عوام فریبی است] .

این مطالب را امام در اشاره به بختیار گفته بودند و نوار آن هم پخش شد . به دنبال این صحبت , ظاهرا شایع کرده بودند که امام می خواهند بختیار را بپذیرند . آن شب , تا نیمه های شب , صحبت آقای مطهری با امام طول کشید . آقای مطهری اشاره می کردند که بختیار چگونه آدمی بوده است و اوضاع داخلی ایران در دستشان بوده و سرانجام بعد از آن همه پافشاری , امام آن شب اعلامیه خود را دادند . در آن اعلامیه , امام قرارهای شایع شده را تکذیب کرده بودند . همچنین اشاره شده بود که قضیه بختیار به این معنا نبوده است که ایشان بیاید و نخست وزیری خودش را حفظ کند . اگر چه بعضی ها از سردلسوزی در ذهنشان این بود که بختیار باشد , آقا هم بیایند و صلحی بشود . می خواستند دولت بختیار , نوعی دولت موقت بشود . دولت موقتی نظیر همان دولت موقت مهندس بازرگان بیشتر این برخوردها هم از طرف جبهه ملی بود به طوری که سنجابی چندبار آمده ورفته بود . آنها حتی می خواستند که دکتر شایگان را مطرح کنند . اما امام خود سنجابی را هم با قیودی پذیرفته بودند . در هر صورت , موضع گیری امام در آن شب , نقش حساسی داشت و یکی از کسانی که تأثیر و نفس مستقیمی در این ارتباط داشت , آقای مطهری بود .

بعدها هم آقای مطهری که به لحاظ دید سیاسی و اجتماعی خاص خود , پختگی مسائل داخلی را احساس کرده بود , اصرار داشتند که امام هر چه زودتر به ایران بیایند . بزرگانی نظیر مرحوم صدوقی و مرحوم بهشتی هم همین نظر را داشتند , شرایط بسیار حساسی بود . در آن شرایط , مرحوم صدوقی , مرحوم بهشتی و بعضی از بزرگان دیگر , در جریان مستقیم تصمیم گیرهای آن اواخر شرکت داشتند , حالا بعضی ها اعتراض می کنند که آقای مطهری فقط دنبال نوشته ها و مقاله هایشان بوده اند . در صورتی که این طور نبوده است . در این اواخر پیش از انقلاب دقیقا در مسائل انقلاب نقش داشتند . بعد هم دیدید که ایشان رئیس شورای انقلاب شدند .

زمانی من برای آقای مطهری در ارتباط با جریانی , برنامه ای تنظیم کردم و از ایشان خواستم که در آن برنامه حضور یابند , اما ایشان گفتند[ : نه , کار دارم] .

به ایشان گفتم[ : امام هم فرمودند که شما مسائل را زیر نظر داشته باشید] .

پس از آن , مرحوم مطهری گفتند که[ : چشم , می آیم] .

من با خوشحالی گفتم[ : آقای مطهری ! من که به شما عرض کردم که امام و یکی دیگر از آقایان شما را توصیه کرده اند] .

ایشان با اصرار پرسیدند که آن شخص دیگر که بوده است . گفتم[ : آقای بهشتی] .

قبل از اینکه آقای طالقانی و آقای بهشتی دبیر شورای انقلاب بشوند , آقای مطهری این سمت را داشتند و این به پیشنهاد آقای بهشتی بود . آقای مطهری و آقای بهشتی در انقلاب خیلی نقش داشتند , آقای بهشتی هم سالها بود که از هامبورگ برگشته بودند و در داخل ایران , با جوانان تماس داشتند .

یادم می آید چند سال قبل از پیروزی انقلاب , در یکی از روزهای خردادماه که هوا قدری گرم بود , در همین منزل , آقای مطهری و برادرانی چون مرحوم ربانی , مؤمن , حسینی کاشانی و طاهری حضور داشتند . چون مکان خنک و مناسبی نداشتیم , همگی به سرداب خانه در زیرزمین رفته بودیم , ناگهان یکی ازآقایان آمد و مطرح کرد که براساس یک دسیسه , سرهنگ ها تصمیم گرفته اند که به نجف اشرف بروند و در آنجا با لباسهای شخصی به حضور امام برسند و سپس ایشان را ترور کنند . آقای مطهری گفت :

من این برنامه را تعقیب می کنم و آنجا می گویم که مواظب باشند . حالا از چه طریقی رفته بود و یا به چه شیوه ای تماس گرفته بود , معلوم نشد . غرض این است که آقای مطهری در جریانات انقلاب و در پشتیبانی ازامام , کوشش و فداکاری زیادی داشت و واقعا عشق و علاقه خاصی نسبت به امام داشت .

تعبد

مرحوم مطهری هم مثل امام که همیشه متعبد بودند , به نماز شب مقید بودند , گاهی همان سحر از آنجا که همه می دانستند بیدارند گزارشها را خدمتشان می بردند . مرتب شبها قرآن می خواندند , صبح هم همین طور . گاهی می دیدیم که نصف شب بلند می شوند , نماز می خوانند , بعد هم نزدیک اذان صبح لباسهایشان را می پوشیدند و خیلی مؤدب , مانند فردی خاضع و خاشع در برابر مولای خود می ایستادند . چنین تعبدی وچنین حالتی برازنده فردی مانند آقای مطهری بود که یک حکیم و فیلسوف نیز بود , همان طور که امام یک حکیم و فیلوسوف وعارف بود.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است