در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: روزنامه - اعتماد - تاریخ شمسی نشر 12/02/1388، ایازی، سید محمد علی ؛


 

 

● نام گفتگو شونده: سید محمد علی- ایازی

 

● خبرنگار: بیژن- مومیوند

 

 

بازشناسی جریان احیاگری

 

احیاگران همچون روشنفکران دینی محصول تعامل سنت و مدرنیته هستند. اگرچه از دل سنت متولد شده اند و بنیادهای مدرنیته را نمی پذیرند، اما با سنت گرایان تفاوت دارند و مدرنیته را تمام و کمال در پرانتز نمی گذارند. آنها اقتضائات جامعه مدرن را نفی نمی کنند و دین دار بودن در جامعه مدرن از جمله دغدغه ها و مساله هایشان است و پذیرفته اند که فهم و درک دین در دنیای جدید نیاز به اصلاح و پیرایش دارد. احیاگران این تفاوت را با روشنفکران دینی دارند که در اصلاح معرفت دینی به منابع درون دینی و سنتی وفادار می مانند و با همان چارچوب اجتهادی پذیرفته شده در سنت، دست به اصلاح و احیا می زنند، اما روشنفکران دینی برای اصلاح معرفت دینی بیشتر از منابع و آموزه های برون دینی استفاده می کنند.

مرحوم استاد مطهری از جمله احیاگرانی است که در بازسازی معرفت دینی نقش مهمی داشته و تلاش کرده بسیاری از مفاهیم جدید را از دل سنت دینی بیرون بکشد و برای مفاهیمی چون آزادی و عدالت مشروعیت دینی فراهم کند. از سوی دیگر سعی کرده با استمداد از منابع درون دینی به شبهاتی که بیشتر محصول دوران مدرن و تعامل با اندیشه های مدرن است، پاسخ مناسب دهد. برای تحلیل و بررسی ماهیت و اهداف احیاگری دینی و به ویژه فعالیت های مرحوم مطهری در این حیطه با آیت الله سیدمحمدعلی ایازی به گفت وگو نشستیم. ایازی مدتی شاگرد استاد مطهری بوده و اکنون عضو مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم و استاد حوزه و دانشگاه است و در دانشگاه علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد و دانشگاه مفید و همچنین حوزه علمیه قم تدریس می کند.

سیدمحمد علی ایازی تحصیلات حوزوی خود را در سال 47 از حوزه علمیه مشهد آغاز کرد و پس از گذراندن دوره ادبیات و مقداری از سطح عالی به حوزه علمیه قم می رود. او از طریق سخنرانی هایی که استاد مطهری در دهه 50 در مسجد ارک داشت، با ایشان آشنا می شود. سخنرانی های مطهری در این مسجد سخنرانی عمومی نبود و بیشتر بحث های علمی، آموزشی و پایه یی برای جمع نسبتاً محدودی بود. علاوه بر شرکت در این سخنرانی ها، ایازی در حوزه علمیه قم نیز در کلاس های مرحوم مطهری شرکت می کند. استاد مطهری سال های 54 و 55 درصدد بود با کمک عده یی از طلاب و روحانیون از جمله ایازی یکسری گروه های تخصصی راه اندازی کند تا در حوزه های اجتماعی و فلسفی فعالیت کنند، اما به دلایل مختلف این طرح تداوم چندانی نداشت.

ایازی در مورد تاثیری که مرحوم مطهری در جهت گیری های فکری و علمی او داشته، می گوید؛ «حضور در کلاس ها و سخنرانی ها و مجموعه آرا و نظریات ایشان باعث شد من به مباحث فلسفی و قرآنی رو بیاورم و پژوهش هایم را در این راستا سوق دهم.» وی تاکنون حدود 39 جلد کتاب و بیش از 120 مقاله در موضوعات مختلف و به ویژه قرآن پژوهی و تفسیرپژوهی تالیف کرده است. آزادی در قرآن، قرآن و فرهنگ زمانه، قرآن و تفسیر عصری، قرآن اثری جاویدان، شناختنامه تفاسیر و مقالاتی در حوزه شبهه شناسی قرآن، یا دفاع از حقوق زنان، حقوق بشر و... از جمله موضوعات پژوهشی و تحقیقی ایازی است. 

- در ایران معاصر سه رویکرد اصلی نسبت به دین وجود دارد که عبارتند از؛ رویکرد سنتی، رویکرد احیاگرانه و رویکرد روشنفکرانه (روشنفکری دینی). به مناسبت سالگرد شهادت مرحوم مطهری که یکی از چهره های برجسته حرکت احیاگرانه بوده، در این گفت وگو قصد داریم بیشتر رویکرد احیاگرانه را مورد بررسی قرار دهیم. در ابتدا لطفاً بفرمایید رویکرد احیاگرانه دارای چه ویژگی هایی است و چه اهدافی را دنبال می کند؟

جریان احیاگری تفاوت چندانی با جریان روشنفکری دینی یا اصلاح طلبی از نظر اهداف و آرمان ندارد. ممکن است بسترها و نوع نگرش های این دو جریان متفاوت باشد، اما هر دو این جریان ها هم احیاگرانه هستند و هم رویکردی نقادانه به وضع موجود دین دارند. یک مصلح یا محیی زمانی که در حیات دینی جامعه نقصان هایی می بیند، خود را موظف به احیاگری می داند. در حقیقت کاری را که احیاگر انجام می دهد، این است که فهم های نادرست، انحرافات و غلوهایی که در جامعه دینی وجود دارد، شناسایی می کند و در پی اصلاح آن است. هم محیی و هم روشنفکر دینی هر دو انتقاد می کنند و هر دو در پی تبیین نگرشی دیگر به دین و مقولات آن هستند و هر دو دغدغه بدفهمی دارند و برای اصلاح عقیده و عمل دینی جامعه تلاش می کنند.

فرآیند احیاگری و اصلاح گری سه سطح دارد؛ 1- یک سطح این است که احساس شود دین به خوبی تبیین نشده یا مردم شناخت درستی از دین ندارند بنابراین دین در جامعه نقش خود را به خوبی ایفا نمی کند. در این سطح احیاگر در مقام تقریری جامع از دین بر می آید. در جهت آگاهی بیشتر از دین بر می آید. مرحوم مطهری در این حوزه آثار و نوشته های زیادی دارد. درآمدی بر جهان بینی، سیره نبوی، امامت و رهبری، آزادی معنوی و انسان در قرآن و... به سطح تقریرگری اختصاص دارند.

 

2- حرکت و سطح دوم این است که به دلیل تحریف دین یا غلوگرایی جامعه نسبت به بخش هایی از دین، فهم غلطی از دین وجود دارد. در این سطح احیاگر در مقام اصلاح و تصحیح اندیشه دینی بر می آید. به عنوان مثال شهید مطهری زمانی که دید مردم در مورد قضا و قدر فهم درستی ندارند و آن را مساوی تسلیم و انفعال می دانند، برای اصلاح آن فهم غلط، کتاب «انسان و سرنوشت» را نوشت. ایشان همچنین زمانی که شاهد نگرشی غلط در مورد زنان بود، از زن و جایگاه زن در فرهنگ اسلامی دفاع کرد. و کتاب نظام حقوق زن را نوشت. وقتی احساس کرد گاه دین نقش ابزاری پیدا می کند یا نسبت به اصل دین بدفهمی وجود دارد، کتاب علل گرایش به مادیگری را نوشت.

 

3- سطح سوم شبهه شناسی و پاسخ به شبهات است. احیاگر زمانی که می بیند در جامعه شبهاتی در مورد دین و فرهنگ دینی رواج دارد، خود را موظف می داند از دین دفاع کند و به این شبهات پاسخ دهد و از دین در مقابل آنها دفاع کند. این شبهات یا بیرون دین است، مثل مباحثی که دکتر ارانی و حزب توده مطرح کردند که علامه طباطبایی و شهید مطهری برای پاسخ به این شبهات بیرونی اصول فلسفه و روش رئالیسم را نوشتند یا اینکه شبهات درونی است مثل مساله حجاب و اینکه آیا حجاب با فعالیت زنان تنافی دارد و محدود کننده زن است؟ آقای مطهری کتاب «مساله حجاب» را در پاسخ به شبهاتی از این دست نوشت. اسلام و مقتضیات زمان را نوشت تا نشان دهد اسلام چگونه می تواند در هر عصر پاسخگو باشد.

 

کار دیگری که مرحوم مطهری و سایر احیاگران انجام می دادند، این بود که در مورد جایگاه، منزلت و کارکرد دین نقدی بر وضعیت عصر خود داشتند. می دیدند مردم برخی از وجوه دین را به خوبی می شناختند، ولی به آنها پایبندی نداشتند. از جمله کارهای تمام روحانیون اعم از سنتی یا احیاگر، این است که کار تبلیغ انجام می دهند. تبلیغ یعنی رساندن دین به همه اقشار و لایه های جامعه. روش روحانیون آگاه با سنتی در روش تبلیغ تفاوت می کند. گروه نخست تنها راه رساندن را اقناع مخاطب از طریق برهان، استدلال و توضیح و تبیین مخاطب می داند و روحانی سنتی از راه تحریک احساسات و فضاسازی و درست کردن دشمن فرضی و تغلیب شعائر و تحریک احساسات و ترساندن یا انذار مخاطب از عذاب قیامت، آخرت و.... جریان احیاگرانه و اصلاحی تنها یک راه می شناسد و آن ارتقای معرفت دینی و توجه به بایسته های زندگی انسانی و از این رو به دنبال آن است که اندیشه دینی را با منطق، استدلال و اقناع مخاطب خود تبلیغ کند.

 

- آیا تبلیغ را نمی توان زیر مجموعه سطح اول که سطح تبیینی بود، قرار داد؟

 

در تبلیغ دین مبلغان به دنبال آن هستند که فلسفه و فواید دین را تشریح و تشویق کنند، در حالی در سطح اول به دنبال چالشی و پاسخ به نیازی شکل گرفته و تقریر و تبیین دین در شکل توسعه ایمان عمل می شود، هر چند گاه تبلیغ چنین سطحی از عمل را در خود جای می دهد.

 

- پس می توان آن را سطح و کارکرد چهارم احیاگری دانست؟

 

بله، این بخش حرکتی کارکردگرایانه است که در سطح وظیفه و دغدغه احیاگر است و محیی به دنبال تبیین فواید و آثار و نتایجی می رود که دین داری می تواند در جامعه به همراه داشته باشد.

 

- چه زمینه ها و بسترهای تاریخی و فرهنگی باعث به وجود آمدن و رشد احیاگری شد؟

 

یکی از زمینه های تاریخی شکل گیری جریان احیاگری که مرحوم مطهری نیز در برخی از آثارش به آن اشاره می کند، چالش برانگیزی است. به این معنا که جامعه با یکسری چالش ها درگیر می شود. بدون شک اگر جریان احیاگری با انتقادها و فرصت هایی که مخالفان به وجود آورده بودند، مواجه نمی شد، پویندگی و اندیشه ورزی امثال علامه و مرحوم مطهری این حد رشد نمی کرد و اگر هجمه های حزب توده به اسلام و دین نبود، شاید این میزان از پویندگی ایجاد نمی شد. در شرایط کنونی هم اگر مقالات و مصاحبه های انتقادی و چالش برانگیز در حوزه وحی، امامت و قرآن نباشد، اندیشه ورزی دینی چندان رشدی نمی کند. جامعه دینی ما اگر بخواهد از پویندگی برخوردار باشد، باید زمینه ها و فرصت های نقد و انتقاد و حضور مخالف و تحمل مخالف را فراهم کند. وجود مخالف نعمتی است که به بحث، پویندگی می دهد و به پالایش اندیشه غلو و خرافات و تعالی آن کمک می کند.

 

- به این مساله اشاره کردید که احیاگران و روشنفکران دینی اشتراکات زیادی با هم دارند، اما تفاوت های آن بیان نشد. اما پرسش این است که اگر هر دو یک هدف دارند، آیا شیوه های آنان متفاوت است؟

 

آنچه من گفتم ناظر به اشتراکات آنها بود و اما تفاوت شان در روش نقد وضعیت اندیشه دینی و جامعه دینی است. احیاگر اگر چیزی را نقد می کند، در پی جایگزین کردن است. هم سلب دارد و هم ایجاب. به بحران خلأ می اندیشد و نمی خواهد با نقد عقیده و نگاهی به دین موجب بی اعتباری و سلب عقیده در جامعه و بی اعتباری شود. در حالی که عموماً روشنفکران دینی به دنبال راه حل و جایگزین کردن اندیشه یی به جای اندیشه دیگر نیستند و تنها منتقد وضعیت موجود آنند.

 

و نکته دیگر در شیوه نقد اندیشه دینی، این است که از منابع متفاوتی برای اصلاح معرفت و فهم دینی استفاده می کنند. احیاگران وفادار به منابع سنتی و درونی هستند و روشنفکران دینی از منابع برون دینی تغذیه می کنند. احیاگران دینی وفادار به متن و چارچوب های کلی آن هستند و از موضع متن و تبیین جدیدی از متن به سراغ اهداف شان می روند، اما جریان روشنفکری دینی با استمداد از منابع بیرونی سعی در نقد اندیشه و چه بسا اصلاح و تصحیح اندیشه دینی دارد، هر چند آن چارچوب ها تغییر کند. چه بسا یک احیاگر نیز نگاه برون دینی داشته باشد و برعکس، اما عموماً و به نحو اغلبی و اکثری این گونه است که روشنفکر دینی بیشتر نگاه بیرونی دارد و احیاگر نگاه درونی.

 

- نظر مرحوم مطهری در مورد نگاه بیرونی به دین چه بود و بر اساس چه مبنایی ایشان گاهی از نگاه بیرونی به دین به عنوان التقاط یاد می کرد؟

 

ایشان در کل با نگاه بیرونی به دین مخالف نبود. مرحوم مطهری یک فیلسوف بود و فلسفه اعم از اسلامی و غربی معرفتی برون دینی است. بخشی از دانسته های مرحوم مطهری در رابطه با فلسفه مشاء و اشراق فلسفه یونانی و در نهایت توسعه یافته آن در فرهنگ مسلمانان بود و بخشی دیگر فلسفه غرب بود. قسمت هایی از مباحثی که ایشان در اصول فلسفه و روش رئالیسم مطرح می کند در مورد فلسفه کانت و دکارت عقل گرایان و حس گرایان است. مرحوم مطهری از بیرون مباحثی را به صورت تطبیقی با فلسفه اسلامی و اندیشه دینی مطرح می کرد و الزاماً این گونه نبود که فقط به درون نگاه کند و هیچ ارتباطی با بیرون نداشته باشد. انتقادی که مرحوم مطهری داشت، به برخی از آثار و نوشته هایی بود که به نظر ایشان نگاه تحمیلی به دین داشت. کسانی می خواستند بنابر اصلً اینهمانی، بگویند اصول دیالکتیک مارکس و تحلیل های تاریخی از ادوار تاریخ بشر همان چیزی است که قرآن می گوید و به دین چیزهایی نسبت دهند که صرفاً تفسیر به رای و تطبیق بدون دلیل و منطق فهم متن است. از نظر ایشان این شیوه بر خلاف فهم قانونمند متن و برخلاف برهان و استدلال است. و به لحاظ روش یا منبع دچار خطا و اشتباه بود. به عنوان مثال ایشان جریان التقاط را به این خاطر نقد می کرد که معتقد بود مطالب گروه فرقان یا مانند آن تحلیل ها نه اسلام است نه مارکسیسم.

 

- مرحوم مطهری آیا معیار مشخصی برای اینکه تعیین کند چه آرا و افکاری التقاطی هست یا نه ارائه می داد، یا اینکه صرفاً در حد کلیات عنوان می کردند اسلام با مارکسیسم و سایر اندیشه ها نباید مخلوط شود؟

 

ایشان مبانی خود را از فرهنگ اسلامی می گرفت و هر اندیشه و نظری را با محک قرآن، سنت و عقل می سنجید. به عنوان مثال در آن زمان بسیار رایج بود که کسانی حرکت های اجتماعی و تاریخی مبارزات پیامبران را با تحلیل طبقاتی و زیربنای اقتصادی و مادی تفسیر کنند. آقای مطهری در کتاب «جامعه و تاریخ» این نظر را نفی کرده و عنوان می کند این چیزی نیست که منطبق با واقعیت تاریخی باشد یا این چیزها از قرآن استفاده شود و بتوان ثابت کرد همه حرکت ها و فعالیت ها در طول تاریخ، زیربنای اقتصادی داشته است و علاوه بر آن به لحاظ قرآنی نیز چنین چیزی با اهداف و آرمان انبیا سازش ندارد که همه تلاش آنان را بر محور اقتصاد و نه هدایت به دین و معنویت و اخلاق بدانیم. به عنوان نمونه نمی توان مبارزات حضرت موسی با فرعون را تحلیل طبقاتی و اقتصادی کرد یا از نجات بنی اسرائیل از یوغ ستم های فرعون چنین تفسیری ارائه داد.

 

- شاید بتوان مورد دیگری از کارکردهای احیاگران را مواجهه با مباحث و مسائل جدید دانست. احیاگران در این سطح چه اشتراکات و افتراقاتی با روشنفکران دینی دارند؟

 

یکی از ویژگی های احیاگران، روزآمدی و عصری بودن است؛ اینکه فرزند زمانه خود باشد و بتواند متناسب با عصر خود با چالش های دینی برخورد کند و به شبهات جدید پاسخ مناسب بدهد. اقتضای پاسخگویی به چالش ها این است که در هر زمانی با موضوعات دینی که مساله روز جامعه دینداران است و نیازمند تبیین، تصحیح و پاسخ است، متناسب با نیازهای آن عصر برخورد داشته باشد. اگر در دوره یی استبداد سیاسی در قالب نظام سیاسی وابسته مطرح است، در زمانی دیگر ممکن است استبداد سیاسی در قالب جامعه دینی مطرح باشد. اگر در زمانی شبهات حزب توده و خطر مارکسیسم و التقاط یا حتی تحریفات عاشورا مطرح است، زمانی دیگر واپسگرایی و به تعبیر مرحوم امام تحجر و شعار گرایی و ترویج خرافات از سوی دستگاه های رسمی مطرح است. با آنها برخورد کند نه اینکه نبش قبر کند و موضوعات قدیم را دوباره به میان بکشد، مگر اینکه همان موضوعات به شکل دیگری مطرح باشد، در آن صورت احیاگر با زبان جدید آن مسائل را روزآمد و عصری می کند.

 

باز از ویژگی های احیاگران درخصوص تحولات فکری و مسائل نوپیدا، نظریه پردازی است. به عنوان نمونه امروز در جامعه دینی این پرسش مطرح است که نسبت دین با آرای مردم چیست، دین تا چه قلمروی حق دخالت دارد، حکومت تا چه حدی اجرای شریعت را باید دنبال کند، یا تا چه حدی حکومت دینی حق دخالت در زندگی خصوصی را دارد؟ در سطح بین المللی در زمینه وفاداری به تعهدات و قوانین جهانی، حقوق بشر و تعامل با آنان در چه محدوده یی قرار داریم.

 

- فعالیت استاد مطهری در بخش نظریه پردازی از چه ویژگی هایی برخوردار بود؟

 

یکی از ویژگی های مرحوم مطهری نظریه پردازی بود. ایشان علاوه بر اینکه یک مقرر بسیار توانمند بود، نظریه پردازی پویا و جامع بود. در همه آثار ایشان چه در تقریرها و چه در تصحیح ها و چه در پاسخ به شبهات جایی برای ارائه طرح دیده می شود. به عنوان مثال بحث ایشان در اصالت جامعه و اینکه آیا جامعه نیز مانند انسان از هویت مستقل برخوردار است یا نه. این اندیشه را از استاد خود علامه طباطبایی گرفته است، اما خود در ابعاد گوناگون آن به نظریه پردازی پرداخته است. ایشان در این رابطه بحث های مفصلی دارد. در کتاب جامعه و تاریخ یا در پیرامون آزادی عقیده و آزادی مخالف در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» در حوزه آزادی، دموکراسی، حق مردم و... نظرات بسیار جالبی دارد به گونه یی که حتی نکات ایشان در باب آزادی برای امروز هم تازگی دارد.

 

ایشان در جایی از همین نوشته می گوید؛ روش قرآن کریم چنین است که چیزی را تحمیل نمی کند، بلکه استدلال می کند. قرآن به پیامبر می گوید؛ تو دارای خلق عظیم هستی و بر سر مشرک نمی کوبد که ای مشرک تو مشرک هستی من برای تو سخنی ندارم، بلکه برای او استدلال می کند. یا می گوید؛ «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها.» این سخنان امروز هم بحث جدی ما با دیگران است.

 

- احیاگری حد واسطی است بین سنت و روشنفکری دینی. به رابطه آن با روشنفکری دینی پرداختید، اکنون نوبت آن رسیده که درخصوص اشتراکات و افتراقات احیاگری با رویکرد سنتی توضیحاتی ارائه دهید؟

 

سنت گرایان کسانی هستند که صرفاً به متن و نص وفادار هستند و به صورتی از نص و قالب های آن می اندیشند. به صورت سازی های دینی خیلی اهمیت می دهند و گویی شعائر بر گوهرهای دین اولویت دارد. هویت نام دینی و مذهبی بر هویت اخلاقی و معنوی تاکید بیشتری می شود. و برای عقل و خرد جایگاه و منزلت جدی قائل نیستند. تنها درصدد آن هستند که به ظاهر نص عمل کنند، اما به اینکه پیام، حقیقت، اهداف و آرمان های نص چیست، چندان توجهی نمی کنند. به اعتقاد احیاگرایان اگر ظاهر نص در شرایط حاضر به گونه یی باشد که پیام و کارکرد اصلی آن مغفول واقع شود، باید درصدد اصلاح آن برآمد و فهم جدیدی از آن به دست داد، اما سنت گرایان چنین التزامی نمی بینند. احیاگران تنها خود را وفادار به صورت شریعت دین نمی بینند. در نظر آنان حقیقت دین و اخلاق اجتماعی، جایگاه و منزلت ویژه یی دارد یعنی حقیقت، اهداف و پیام های متن برای آنها مهم تر است و در درک حقیقت و پیام متن نقش زیادی برای عقل قائل هستند. در برابر این، سنت گرایان قرار دارند که معتقدند تمام وصف دین به شریعت است، هرچند با اجبار و صورت ناهنجار آن باشد.

 

تفاوت دوم احیاگرایان با سنت گرایان در آگاهی به زمان است. بسیاری از سنت گرایان نسبت به مقولات و موضوعات جدید و چالش برانگیز جامعه آگاهی ندارند و کاری به لوازم و توابع دنیای جدید ندارند. کسی که از برده داری دفاع می کند و می گوید امروز هم اگر شرایط فراهم باشد، برده داری می کنیم، مشخص است نمی داند برده داری یعنی چه و تا چه اندازه با منزلت انسان تنافی دارد. نمی داند اگر اسلام در 1400 سال پیش برده داری را به عنوان یک واقعیت اجتماعی پذیرفت نه به عنوان یک دستور دینی، به این دلیل بود که حذف یکباره آن ممکن نبود، اما احیاگر چون با واقعیات جامعه آشنا است، می داند که چنین فهمی از دین چه اشکالاتی به وجود می آورد و لذا به اصلاح کردن و پیرایش دست می زند.

 

- به این مساله اشاره کردید که سنت گرایان نسبت به مباحث و معارف جدید چندان آشنایی ندارند. در حالی که امروز بخشی از کسانی که به جریان سنت گرا منتسب هستند نسبت به مباحث جدید آشنایی دارند و حتی در موسسات آموزشی شان فلسفه علم، فلسفه دین و... تدریس می کنند، اما همچنان از لحاظ فکری سنتی باقی می مانند.

 

همان طور که احیاگری دارای درجات و مراتبی است، سنت گرایی نیز عرض و طولی دارد. سنت گرایانی وجود دارند که هیچ آشنایی با مفاهیم جدید و چالش های آن ندارند. برخی از سنت گرایان نه تنها با سایر ادیان تعامل ندارند، بلکه مذاهب اسلامی را هم تحمل نمی کنند، در حالی که عده یی دیگر از سنت گرایان به تعامل با سایر ادیان و مذاهب اعتقاد دارند.

 

- آیا می توان سنت گرایانی را که با مباحث جدید آشنایی دارند، اما همچنان حفظ قالب و ظاهر دین را ارجح می دانند، بنیادگرا نام داد؟

 

جریان سنتی و نظریه پرداز موجود حوزه و مستظهر به قدرت، نمونه بسیار خوبی است. زمانی که این جریان از خشونت دفاع می کرد به پیامدهای آن چندان توجهی نداشت. کسانی که از خشونت در اسلام سخن می گویند دقیقاً همان حرفی را می زنند که مستشرقین می گفتند؛ اسلام دین شمشیر است. در اسلام و حیات پیامبر هیچ اسلام آوردنی به زور شمشیر نبوده و همه غزوات و جهاد های پیامبر دفاعی بوده و با توضیح مفصلی که در کتاب آزادی در قرآن داده ام اصلاً جهاد ابتدایی در اسلام نداریم. از سوی دیگر تعالیم کیفری اسلام را نمی توان به حساب خشونت گذاشت، اگر اسلام در جاهایی دستورات کیفری و قضایی دارد، به معنای طرفداری از خشونت نیست بلکه به کیفر رساندن خطاکار، و ایجاد امنیت اجتماعی و معنویت و صیانت از اخلاق عمومی و اقتضای زندگی اجتماعی در جامعه دینی است و در همه جوامع با اختلاف در نگرش و مبانی و تفسیری از اهداف مجازات کیفر وجود دارد و تنها مختص به اسلام نیست. بگذریم از اینکه در برخی از این مجازات ها می توان تفسیر دیگری ارائه داد که متفاوت از گذشته خواهد بود.

 

- به اعتقاد مرحوم مطهری از جمله لوازم اصلاح تفکر دینی اصلاح متولیان دینی و نظام حوزه است. روحانیون و علمای سنتی نسبت به نظرات ایشان در این بخش چه واکنشی داشتند؟

 

از جمله فعالیت های احیاگرانه توجه به خصوصیات و ویژگی های متولیان و مبلغان دین است. در این راستا مرحوم مطهری دو مشکل را مورد توجه قرار داد؛ یکی نظام و ساختار روحانیت بود که آیا می تواند مسوولیت های تاریخی و دینی خودش را به نحو شایسته ایفا کند. بحث دوم این بود که روحانیت دارای چه مشکلاتی است که باید برطرف شود. ما در سال های 60 مجله یی به نام «حوزه» تاسیس کردیم که هدف و آرمانش این بود که در فرهنگ حوزه های علمیه احیاگری و اصلاح گری کند، حوزه را با موضوعات و مسائل جدید آشنا کند و آفات و آسیب های حوزه را برشمارد. برهمین اساس در این مجله مقاله یی از آقای مطهری با عنوان «مشکل اصلی سازمان روحانیت» منتشر کردیم. ایشان در این مقاله معتقد است یکی از مشکلات روحانیت این است که چون ارتزاقش از عوام است، نمی تواند با خرافات، غلوگرایی و عوام گرایی دینی به نحو احسن مبارزه کند. بنابراین ایشان معتقد است راه درمان این آسیب استقلال روحانیت است. استقلال دو وجه دارد؛ یکی استقلال از حکومت است و دیگری استقلال از عوام. این استقلال از الزامات حرکت احیاگرانه است و در این صورت احیاگران صرف نظر از خوشامد یا بد آمد عوام و حکومت، گروه ها و افراد دست به اقدامات اصلاحی می زنند. مرحوم مطهری در دو مورد خاص با روحانیون سنتی دچار چالش اساسی شد؛ یکی بحث ایشان در مورد حجاب بود که نظر ایشان مورد پسند عده یی از روحانیون سنتی نبود و حتی باعث شد ایشان قم را ترک کند و به تهران بیاید. مورد چالشی دیگر نقدهایی بود که آقای مطهری در مورد روحانیت و ساختار نظام حوزوی داشت و می گفت روحانیت اگر بخواهد نقش خودش را ایفا کند باید با خرافات و حرکت های به ظاهر دینی مانند عزاداری های غلط و سنت های خارج از دین مبارزه کند و این ممکن نیست مگر اینکه مشکلاتش را برطرف کند. بنابراین مرحوم مطهری در مورد اصلاح سازمان روحانیت دو ایده اساسی داشت؛ یکی اینکه روحانیت چگونه سازماندهی و بازسازی بشود که بتواند نقش لازم خود را ایفا کند و دیگر اینکه در ساختار تشکیلاتی اش چگونه عمل کند که بتواند از استقلال لازم برخوردار باشد.

 

- انتقادات ایشان به روحانیت و حوزه چه ثمرات و نتایجی به همراه داشت و آیا بعد از ایشان آن ایرادات برطرف شد؟

 

در حوزه نسبت به گذشته اصلاحات نسبتاً جدی انجام شده است. نظام مدیریتی و آموزشی و تحقیقاتی در آن به وجود آمده که با قبل از انقلاب اصلاً قابل قیاس نیست. مواد درسی متنوع و به روزی مثل آموزش زبان های مختلف، آموزش تفسیر، تحول در کتاب های درسی و ارائه معرفت های جدید به دروس قدیمی اضافه شده است. همچنین به تخصص گرایی نیز توجه شده که از جمله مباحثی بود که مرحوم مطهری روی آن تاکید بسیاری داشت. با وجود تمام تلاش ها و اصلاحات صورت گرفته، همچنان سازمان روحانیت دارای یکسری مشکلات است. در حال حاضر بحث استقلال از قدرت، از بحث های جدی مصلحان و از نگرانی های جدی امروز حوزه های علمیه است که حتی در وصیت برخی از مراجع هم آمده است و تا این مشکل حل نشود خطرات جدی حوزه ها را تهدید می کند و از جمله آسیب های جدی روحانیت و نظام حوزه است.

 

- به رغم انتقاداتی که استاد مطهری به روحانیت و نظام حوزه داشته، چرا زمانی که غیرروحانیون نسبت به روحانیت و حوزه انتقاد می کردند، ایشان از موضع دفاع برمی آمد؟

 

انتقادات به روحانیت دو دسته هستند؛ برخی اصل روحانیت را قبول دارند، اما به برخی از کارکردها و جهت گیری هایش انتقاد دارند. اما برخی اصولاً ضرورتی برای نهاد روحانیت و نظام علمی دینی قائل نیستند. آنچه که ایشان نگرانش بود این بود که مبادا این انتقادها به اصالت و ضرورت وجود روحانیت در جهان اسلام خدشه یی وارد کند. یک بحث این است که اساساً ضرورتی به وجود روحانیت هست یا نه و بحث دیگر این است که اگر وجودش ضرورت دارد، باید چگونه عمل کند.

 

- انتقادات افرادی مثل مرحوم شریعتی بیشتر ناظر به چگونه بودن روحانیت بود نه اصل بودن یا نبودن آن.

 

دکتر شریعتی صرف نظر از اینکه خود یکی از این احیاگران اندیشه دینی و روشنفکرانی بود که خدمات بسیار کرد و در آرمانخواهی و صداقت ایشان تردیدی نیست، اما سخنان چند وجهی هم داشت و از آن جمله در باره روحانیت. در یک نامه یی می گوید؛ «ما همان گونه که اقتصاد بدون نفت را می خواهیم، اسلام بدون روحانیت را می خواهیم.» صرف نظر از اینکه چه تفسیرهای می توان از حرف دکتر شریعتی داشت، اما بالاخره در آن زمان چنین حرف هایی مطرح می شد. مرحوم مطهری نسبت به این دسته از سخنان بسیار حساس بود و چیزی که اصالت و زحمات انبوه عالمان را زیر سوال ببرد برخورد می کرد. او اگرچه نسبت به روحانیت انتقاداتی داشت، اما منتقد به اصل جایگاه و حضور روحانیت نبود. ایشان معتقد بود به رغم تمام انتقاداتی که به روحانیت وارد است اما نباید به کلیت این نهاد آسیب رساند و در وضعیت موجود کارکردهای بسیار مفیدی نیز دارد. روحانیت به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی ممکن است کارکردهای غلط یا نا درستی داشته باشد اما کارکردهای غلط آن را باید اصلاح کرد نه اینکه اصلش را از بین برد.

 

- بعد از شهادت مطهری میراث ایشان چگونه ادامه پیدا کرد و آیا کسانی توانستند به همان میزانی که ایشان در بین حوزویان و غیرحوزوی ها مرجعیت داشت، راه ایشان را ادامه بدهند؟

 

ما باید موقعیت کنونی آقای مطهری را در نظر نگیریم که به عنوان یک شخصیت علمی و مرجع علمی و دینی شناخته شده است. اگر بخواهید ایشان را به درستی بشناسید باید سال های دهه 50 را در نظر داشته باشید و موقعیت ایشان را در آن زمان ارزیابی کنید و ببینید در آن سال ها شاگردان ایشان چه تعداد بودند یا چند نفر کتاب های ایشان را می خواندند.

 

به اعتقاد من اکنون هم در میان روحانیت متفکران و احیاگرانی وجود دارند که به نوعی وامدار حرکت ایشان هستند. احیاگران معاصر نیز نقش خوبی ایفا می کنند و آثار درخور توجهی را متناسب با زمان کنونی پدید می آورند و نمی توان کتمان کرد حرکت احیاگری به برکت انقلاب تداوم پیدا کرده و روحانیت بعد از انقلاب موقعیت های جدید بسیاری را درنوردیده و بحث های جدیدی را مطرح کرده است. زمانی که می خواستیم مجله حوزه را منتشر کنیم برای نویسندگی آن دچار مشکل بودیم و تعداد افرادی که هم می توانستند درست بیندیشند و هم توانایی نویسندگی داشته باشند، بسیار محدود بود اما اکنون نویسندگان توانای بسیاری در حوزه داریم و مجلات تخصصی زیادی نیز در حوزه منتشر می شوند در حالی که قبل از انقلاب تنها دو مجله «مکتب اسلام» و «مکتب تشیع» وجود داشت و کتاب ها و آثار دینی بسیار محدود بود. تنوع موضوعی، زبانی و نگرشی یکی از شواهد بسیار خوب برای نشان دادن این تحول است.

 

- به نظرتان اگر شهید مطهری الان زنده بود، بیشتر درمورد چه مسائلی حساسیت داشت؟

 

به اعتقاد من اگر آقای مطهری امروز زنده بود، نسبت به استفاده های ابزاری که از دین می شود، یا رواج خرافات در جامعه و نوع ترویج فوق العاده شعارگرای خالی از حقیقت دین انتقاد می کرد.

 

 


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است