در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: تجلی پیام (استاد مطهری)، ؛


تدکر: این مقاله جهت رعایت حال کاربر به دو بخش تقسیم گردیده که بخش دیگر آن تحت عنوان لینک مقالات مرتبط در ذیل هر مقاله درج شده است.

3- 2- رهبری انقلاب اسلامی ایران

تحلیل ماهیت این انقلاب از تحلیل رهبری انقلاب جدا نیست «1». هر نهضتی نیازمند به رهبر و رهبری است. در این جهت جای سخن نیست، یک نهضت که ماهیت اسلامی دارد و اهدافش همه اسلامی است، به وسیله چه کسانی و چه گروهی می تواند رهبری شود؟

بدیهی است که به وسیله افرادی که علاوه بر شرایط عمومی رهبری، واقعاً اسلام شناس باشند و با اهداف و فلسفه اخلاقی و اجتماعی و سیاسی و معنوی اسلام کاملًا آشنا باشند، به جهان بینی اسلام، یعنی بینش و نوع دید اسلام درباره هستی و خلقت و مبدأ و خالق هستی و جهت ضرورت هستی و دید و بینش اسلام درباره انسان و جامعه انسانی کاملًا آگاه باشند، ایدئولوژی اسلام را یعنی طرح اسلام را درباره اینکه انسان چگونه باید باشد و چگونه به حرکت خود ادامه دهد و با چه چیزها باید نبرد کند و بستیزد و خلاصه چه راهی را انتخاب کند و چگونه برود و چگونه بسازد و چگونه زیست نماید و ... درک نمایند.

بدیهی است، افرادی می توانند عهده دار چنین رهبری بشوند که در متن فرهنگ اسلامی پرورش یافته باشند و با قرآن و سنت و فقه و معارف اسلامی آشنایی کامل داشته باشند و از این رو تنها روحانیت است که می تواند نهضت اسلامی را رهبری نماید.

3- 3- رمز موفقیت امام خمینی (ره)

در مورد انقلاب خودمان اگر این نظریه درست باشد که ماهیتی اسلامی دارد یعنی انقلابی است که در همه جهات مادی و معنوی، سیاسی و عقیدتی، روح و هویتی اسلامی دارد، در آن صورت تداوم آن و به ثمر رسیدنش نیز بر همین مبنا و اساس امکانپذیر خواهد بود.

به این ترتیب وظیفه هر یک از ما عبارت خواهد بود از کوشش در جهت حفظ هویت اصیل انقلاب یعنی انقلاب ما از این پس نیز باید اسلامی باشد نه صرفاً طبقاتی. باید اسلامی باشد، نه آزادیخواهانه محض و بالأخره باید اسلامی باشد و نه فقط روحانی و معنوی و یا تنها سیاسی.

اما ببینیم چگونه می توان ثابت کرد که این انقلاب، انقلابی اسلامی بوده و هویت دیگری نداشته است. یکی از راه های شناخت انقلاب بررسی کیفیت رهبری آن انقلاب و نهضت است.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 380

از نظر رهبری این طور نبود که روز اول کسی خود را کاندیدا بکند و بعد مردم به او رأی بدهند و او را به رهبری انتخاب کنند و به دنبال آن، رهبر برای مردم تعیین خط مشی کند. واقعیت این است که گروه های زیادی- از آن ها که احساس مسئولیت می کنند- تلاش کردند که رهبری نهضت را به عهده بگیرند ولی ترجیحاً همه عقب رانده شدند و رهبر خود به خود انتخاب شد، شما در نظر بگیرید که چه تعداد از قشرهای مختلف مثلًا از روحانیون- چه از مراجع و یا غیر مراجع- و یا از غیر روحانیون- چه گروه های اسلامی و چه غیر اسلامی- در این انقلاب شرکت داشتند. در این نهضت افراد تحصیل کرده، افراد عامی، دانشجو، کارگرها، کشاورزان، بازرگانان همه و همه شرکت داشتند ولی از میان همه این افراد مختلف، تنها یک نفر به طور خود به خود، به عنوان رهبر انتخاب شد رهبری که همه گروه ها او را به رهبری پذیرفتند. اما چرا؟ آیا به دلیل صداقت رهبر بود؟ بی شک این رهبر صداقت داشت، ولی آیا صداقت منحصر به شخص امام خمینی بود و کس دیگر صداقت نداشت؟ البته می دانیم که چنین نیست و صداقت منحصر به ایشان نبود. آیا به دلیل شجاعت رهبر بود و اینکه تنها ایشان فرد شجاعی بودند و غیر از ایشان رهبر صدیق و شجاع دیگری وجود نداشت؟ البته کسان شجاع دیگری نیز بودند. آیا به این دلیل بود که ایشان از یک نوع روشن بینی برخوردار بودند و دیگران فاقد این روشن بینی بودند، آیا به دلیل قاطعیت رهبر و دیگران فاقد قاطعیت بودند؟ می دانیم که قاطعیت منحصر به ایشان نبود. درست است که همه این مزایا به اعلی درجه در ایشان جمع بود ولی چنین نیست که این مزایا با شدت و گسترش کم تر در دیگران نبود پس چه شد که جامعه خود به خود ایشان را و فقط ایشان را به رهبری انتخاب کرد و هیچ فرد دیگری را در کنار ایشان به رهبری نپذیرفت؟

پاسخ این سؤال برمی گردد به یک سؤال اساسی که در فلسفه تاریخ مطرح می شود و آن این است که آیا تاریخ شخصیت را می سازد و یا شخصیت تاریخ را؟ آیا نهضت رهبر را می سازد و یا رهبر نهضت را؟

اجمالًا می دانیم که نظریه صحیح در این مورد این است که، یک اثر متقابل میان این دو، یعنی میان نهضت و رهبر است. می باید از یک طرف یک سلسله مزایا و امتیازات در رهبر باشد و از طرف دیگر نیز خصوصیاتی در نهضت وجود داشته باشد. مجموع این شرایط است که فرد را به مقام رهبری می رساند. امام خمینی به این علت رهبر بلامنازع و بلامعارض این نهضت شد که علاوه بر اینکه واقعاً شرایط و مزایای یک رهبر در فرد ایشان جمع بود، ایشان در مسیر فکری و روحی و نیازهای مردم ایران قرار داشت. حال

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 381

آنکه دیگران- آن ها که برای کسب مقام رهبری نهضت تلاش می کردند- به اندازه ایشان در این مسیر قرار نداشتند.

معنی این سخن این است که امام خمینی با همه مزایا و برتری های شخصی، اگر اهرم هایی که روی آن ها دست می گذاشت و فشار می داد و جامعه را به حرکت درمی آورد؛ از نوع اهرم هایی بود که دیگران روی آن فشار می آورند و اگر منطقی که ایشان به کار می برد نظیر منطق دیگران بود، امکان نداشت ایشان در به حرکت درآوردن جامعه موفقیتی کسب کند.

اگر امام عنوان پیشوایی مذهبی و اسلامی را نمی داشت و اگر مردم ایران در عمق روحشان یک نوع آشنایی و انس و الفتی با اسلام نداشتند و اگر عشقی که مردم ما با خاندان پیامبر دارند وجود نمی داشت و اگر نبود که مردم حس کردند این ندای پیامبر و ندای حضرت علی (ع) و یا ندای امام حسین (ع) است که از دهان این مرد بیرون می آید، محال بود نهضت و انقلابی به این وسعت در مملکت ما به وجود آید.

رمز موفقیت رهبر در این بود که مبارزه را در قالب مفاهیم اسلامی به پیش برد. ایشان با ظلم مبارزه کرد ولی مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد، امام از طریق القای این فکر که یک مسلمان نباید زیر بار ظلم برود، یک مسلمان نبایدتن به اختناق بدهد، یک مسلمان نباید به خود اجازه دهد که ذلیل باشد، مؤمن نباید زیر دست و فرمانبر کافر باشد. با ظلم و ستم و استعمار و استثمار مبارزه کرد، مبارزه ای تحت لوای اسلام و با معیارها و موازین اسلامی.

از جمله اقدامات اساسی این رهبر، مخالفت جدّی و دامنه دار با مسئله جدایی دین از سیاست بود، شاید فضل تقدم در این زمینه با سید جمال باشد. سید جمال شاید نخستین کسی بود که احساس کرد اگر بخواهد در مسلمانان جنبشی و حرکتی ایجاد کند باید به آن ها بفهماند که سیاست از دین جدا نیست. این بود که او این مسأله را به شدت در میان مسلمین مطرح کرد، بعدها استعمارگران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطه دین و سیاست را قطع کنند.

از جمله این تلاش ها، طرح مسأله ایست به نام (علمانیت) که به معنی جدایی دین از سیاست است. بعد از سید جمال در کشورهای عربی و بخصوص در مصر افراد زیادی پیدا شدند که با تکیه بر قومیت و در لباس ملی گرایی، پان عربیزم، به فکر جدایی دین از سیاست پرداختند. انور سادات در نطق های خویش

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 382

بخصوص بر این نکته تأکید می کرد که دین مال مسجد است و باید کار خود را در آنجا انجام دهد. مذهب اصولًا نباید کاری به مسائل سیاسی داشته باشد.

در جامعه ما نیز این مسأله زیاد مطرح شده به طوری که مردم تقریباً آن را پذیرفته بودند، اما همه دیدیم که وقتی از زبان یک مرجع تقلید، از زبان کسی که مردم، با وسواس کوشش می کنند تا کوچک ترین آداب مذهبی خود را با دستورهای او منطبق بکنند، در کمال صراحت بیان شد که دین از سیاست جدا نیست و به مردم خطاب شد که اگر از سیاست کشور دوری کرده اید، در واقع از دین دوری کرده اید، مردم چگونه به جنب وجوش افتادند و به نوعی بسیج عمومی اقدام کردند و یا در نظر بگیرید که مسئله آزادی و آزادیخواهی در جامعه با شدت مطرح بود، با این حال چندان تأثیری در حال مردم نداشت. ولی وقتی همین مسئله از زبان رهبر مطرح شد، یعنی کسی که رهبر دینی و مذهبی است، مردم برای اولین بار دریافتند که آزادی یک موضوع صرفاً سیاسی نیست، بلکه بالاتر از آن یک موضوع اسلامی است و این نکته روشن شد که یک نفر مسلمان باید آزاد زیست کند و باید آزادیخواه باشد «1».

در چند سال اخیر مسائلی در ایران به وجود آمد که از جنبه های اقتصادی و سیاسی اهمیت چندانی نداشت، ولی از جنبه مذهبی آن هم از نظر شعائر مذهبی مهم بود و خود این مسائل در اوج دادن به نهضت نقش مؤثری داشتند. مثلًا یکی از اشتباهات بسیار بزرگ عوامل رژیم این بود که به دلیل غرور فوق العاده ای که برایشان حاصل شده بود در اواخر سال 55 تصمیم گرفتند که تاریخ هجری را به تاریخ به اصطلاح شاهنشانی تبدیل کنند. اینکه تاریخ هجری باشد یا شاهنشانی، از نظر اقتصادی و سیاسی تأثیر چندانی در حال مردم نداشت. ولی همین مسئله به شدت عواطف مذهبی مردم را جریحه دار کرد و وسیله خوبی برای کوبیدن رژیم به دست رهبر داد. رهبر بلافاصله با طرح این شعار که چنین عاملی، دشمنی با پیغمبر و دشمنی با اسلام است و معادل است با قتل عام هزاران نفر از عزیزان این مردم، موفق شد در مردم عصیان ایجاد کند و از تحریک وجدان اسلامی آن ها به بهترین نحو در جهت پیشبرد نهضت بهره برداری نماید.

بنابراین با بررسی مسئله رهبری و کیفیت و نحوه آن و با در نظرگرفتن اینکه مردم در میان افراد زیادی که صلاحیت رهبری داشتند کدام رهبر را انتخاب کردند و با بررسی و تحلیل مسیری که این رهبر طی

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 383

کرد و اهرم هایی که وی بر آن ها تکیه نمود و منطقی که به کار برد، به این نتیجه می رسیم که نهضت ما واقعاً یک نهضت اسلامی بوده است. با آنکه نهضت از سویی خواهان عدالت بود از سویی دیگر در جستجوی آزادی و استقلال، ولی عدالت را در سایه اسلام می خواست و استقلال و آزادی را در پرتو اسلام جستجو می کرد. به عبارت بهتر نهضت ما همه چیز را با رنگ و بوی اسلامی طلب می کند این، همان جهت مورد خواست و میل ملت بود.

3- 4- دلایل پذیرش رهبری امام خمینی (ره)

تحلیل ماهیت این انقلاب از تحلیل رهبری انقلاب جدا نیست و در این مسئله خودیابی ملت ما مطرح می شود. باید پرسید که چه شد امام خمینی رهبر مطلق شد، آن چنان که حتی آن هایی که از نظر ایده و هدف در قطب مخالف ایشان جای داشتند، چاره ای جز اذعان به رهبری ایشان نداشتند. چرا سخنان امام این همه موج می آفرید؟ چرا اعلامیه های ایشان با نبودن امکانات و وسائل و با بودن اختناق ها و شکنجه ها و خطر مرگ ها به سرعت در سراسر کشور پخش می شد؟

بی شک از جان گذشتگی و مبارزه خستگی ناپذیر با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم و صداقت وصراحت و شجاعت و سازش ناپذیری این رهبر در انتخاب او به مقام رهبری نقش داشته است، اما مطلب اساسی چیز دیگری است و آن اینکه ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمی خاست، مردمی که در طول چهارده قرن حماسه محمد، علی، زهرا، حسین، زینب، سلمان، ابوذر ... و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسه ها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را و حسین را در چهره او دیدند، او را آینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود، تشخیص دادند.

امام چه کرد؟

او به مردم ما شخصیت داد. خود واقعی و هویت اسلامی آن ها را به آنان بازگرداند. آن ها را از حالت خودباختگی و استسباع «1» خارج کرد. این بزرگترین هدیه ای بود که رهبر به ملت داد، او توانست ایمان از

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 384

دست رفته مردم را به آن ها بازگرداند و آن ها را به خودشان مؤمن کند. او با صراحت اعلام کرد که تنها اسلام، نجات بخش شماست. او جهاد اسلامی را مطرح کرد. امر به معروف و نهی از منکر را مطرح کرد و مردمی که سال ها این آرزو را که در زمره یاران امام حسین (ع) باشند، در سرمی پروراندند و هر صبح وشام تکرار می کردند «یالیتنی کنت معکم فأفوز فوزاً عظیماً» به ناگاه خود را در صحنه ای مشاهده کردند آنچنان که گویی حسین را بعینه می دیدند، مردم ما صحنه های کربلا، حنین، بدر، احد، تبوک، خیبر و ... را درجلوی چشم خویش می دیدند و همین باعث شد که به پاخیزند و از سرچشمه عشق به خدا، وضو بگیرند و یک سره بانگ تکبیر بر هر چه ظلم و ستمگری است بزنند.

3- 5- نقش زنان در انقلاب اسلامی

بانوان با ایمان ما پس از آنکه از فرمان رهبر آگاه شدند، با حفظ اصول و موازین اسلامی از هیچ گونه فداکاری در راه به ثمر رساندن انقلاب خودداری نکردند، پا به پای مردان راهپیمایی کردند، شعار دادند، در تظاهرات شرکت کردند، شهید دادند، زندان رفتند، شکنجه کشیدند، آواره خانه و خانواده شدند، در به دری کشیدند، محرومیت ها متحمل شدند.

به نظر می رسد این چنین نقش تاریخی برای زن در جهان بی سابقه است. در تاریخ اسلام خودمان، تنها در صدر اسلام است که می بینیم بانوان نقش مؤثری از نظر سیاسی یا نظامی یا فرهنگی ایفا کرده اند. در دوره های متأخر تدریجاً این نقش ضعیف شده و احیاناً به صفر رسیده است و همین جهت ایجاب می کند که تحقیق کنیم چه عواملی موجب گشت که زن بار دیگر در صحنه تاریخ ظاهر شود و تاریخ را از «مذکر» بودن محض خارج کند وآن را «مذنّث» (: مذکر- مؤنث) نماید.

زنان در طول تاریخ تنها مولّد و زاینده مردان و پرورش دهنده جسم آن ها نبوده اند. بلکه الهام بخش و نیرودهنده و مکمل مردانگی آن ها بوده اند. زنان از پشت صحنه و از پشت جبهه جنگ همواره به مردان مردانگی می بخشیدند.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 385

گویی نوعی تضاد و تعارض میان این دو نقش وجود دارد: یا نقش غیر مستقیم و از صحنه بیرون بودن و یا نقش مستقیم و پشت جبهه را رها کردن و نقش غیر مستقیم نداشتن. اما در حقیقت تضاد و تعارض غیر قابل جمعی در کار نیست. یک راه باریک و ظریف وجود دارد که زن اگر از آن راه برود هر دو نقش را در آن واحد می تواند ایفا کند. آن راه باریک و ظریف همان است که بانوان ما در ده ساله اخیر طی کردند. ویژگی دخالت زن در انقلاب اسلامی ایران در این است که زن مسلمان ایرانی در عین اینکه در صحنه تاریخ ظاهر شد و مستقیماً در کار سازندگی تاریخ با مرد شرکت کرد، پشت جبهه را رها نکرد، حیا و عفاف و پوشش لازم را از کف نداد، کرامت و عزت زنانه خویش را محفوظ داشت و خویشتن را مانند زن غربی و زن مدل پهلوی به ابتذال نکشانید.

3- 6- تفاوت انقلاب اسلامی ایران با جنبش های صدسال اخیر

ما اگر بخواهیم هدف های این نهضت را تشریح بکنیم، بهتر این است که یک مقایسه اجمالی بکنیم میان هدف های این نهضت و هدف هایی که بعضی مصلحان اسلامی مثل سیدجمال الدین اسدآبادی به صورت فردی و در قیام های اصلاحی خودشان داشته اند و نیز هدف های نهضت های صدساله اخیر که یا به رهبری روحانیت و یا با شرکت و تأیید روحانیت صورت گرفته است و هر کدام هدفی داشته است. مثل جنبش تنباکو که یک نهضت ضد استعماری آن هم ضد استعمار اقتصادی بود و یا نهضت استقلال عراق که آن هم مانند نهضت تنباکو به رهبری روحانیت صورت گرفت: بعد از جنگ بین الملل اول و متلاشی شدن حکومت عثمانی، انگلیس ها عراق را اشغال کردند. روحانیت شیعه در آنجا قیام کرد. آیت الله میرزای شیرازی کوچک (جنبش تنباکو را میرزای شیرازی بزرگ و جنبش عراق را میرزای شیرازی کوچک اداره و رهبری کرد) فرمان جهاد داد. مسلمانان کشته های زیادی دادند تا بالاخره استقلال عراق را به دست آورند. آن نهضت هم یک مبارزه ضد استعماری بود ولی ضد استعمار سیاسی و دیگر مبارزه و جنبش مشروطیت که در آن، روحانیت یکی از دو شریک بزرگ بود یعنی روحانی و غیر روحانی هر دو در آن شرکت داشتند. جنبشی بود که ماهیت سیاسی داشت، جنبشی بود ضداستبدادی و دیگری جنبش ملی شدن صنعت نفت در بین سال های 29 تا 32 که آن هم جنبش بزرگی بود در کشور ما، یک جنبش ضداستعمار اقتصادی که باز در این نهضت روحانیت، شریک و مؤید بود ولی منحصر به

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 386

روحانیت نبود. این نهضت هم ماهیت ضد استعماری داشت. بنابراین جنبش تنباکو ماهیت ضد استعمار اقتصادی، جنبش عراق ماهیت ضد استعمار سیاسی، جنبش مشروطیت ماهیت ضد استبداد و جنبش نهضت ملی شدن صنعت نفس ماهیت ضد استعمار اقتصادی داشته است.

ما می توانیم نهضت امروز را با هر یک از این نهضت ها مقایسه کنیم ببنیم آیا شبیه کدام یک از این ها هست؟ و یا شبیه هیچ کدام نیست؟ دومین چیزی که باید مقایسه بکنیم این است که یک سلسله حرکت ها و نهضت های کوچک و بزرگ دیگر هم در کشور ما وجود داشته است و دارد: نهضت هایی برای آزادی، نهضت هایی برای دموکراسی، نهضت هایی به نام حقوق بشر، نهضت هایی برضد استثمار که این نهضت ها را با هر یک از این ها هم می توان مقایسه کرد و یا شبیه یکی از این هاست؟

اگر هست، شبیه کدامیک است و یا شبیه هیچ کدام نیست.

تشریح هدف های یک نهضت از ماهیت آن نهضت جدا نیست همچنان که از رهبری آن نهضت جدا نیست، ما نمی توانیم رهبری یک نهضت را تشریح بکنیم، بدون آن که ماهیت یا هدف های آن نهضت را بشناسیم. یا هدف هایش را تشریح کنیم بدون آن که توجه به ماهیتش داشته باشیم و یا ماهیتش را تعریف بکنیم بدون آن که توجه به هدف ها و رهبری هایش داشته باشیم. و نهضت ها و جنبش ها اولًا خود یک واقعیتی دارند یعنی هر جنبشی خودش یک پدیده عینی اجتماعی است نه مجموع یک سلسله کارهای پراکنده، یک واحد واقعیت دار اجتماعی است. ثانیاً بعضی چنین خیال می کنند که نهضت های اجتماعی دنیا شکل هایشان فرق می کند اما ماهیت و هدف های آن ها همیشه یک چیز بیش تر نیست. شکل نهضت هاست که یک نهضت مثلًا سیاسی است، یک نهضت فرهنگی است: فلسفی، ادبی، یا علمی، یا صنعتی و یک نهضت مذهبی است. خیال می کنند که این ها به شکل نهضت ها مربوط است و به ماهیت و محتوای آن ها مربوط نیست. کما این که در این صورت قهراً هدف های اصیل هم در همه جا یکی است. صورت و ظاهر هدف ها و مقصدها متفاوت است، یکی را آدم خیال می کند سیاسی است، یکی را خیال می کند فرهنگی است، یکی را خیال می کند نظامی است. ماهیت همه یکی است. البته نظریه بسیار نادرستی است و از نشناختن انسان و جامعه ناشی می شود. یکی از تحقیرهای بزرگی که به انسانیت شده است همین است که خواسته اند برای تمام جامعه ها، برای تمام نهضت ها و برای تمام جنبش ها ماهیت مادی قائل بشوند و جنبه های معنوی یعنی جنبه های انسانی و انسانیت را یک امر غیر اصیل و روبنایی و فرعی و طفیلی و یک

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 387

امری که مقوم واقعیت نهضت ها نیست، بدانند. بعضی در هر نهضتی برداشتی اقتصادی از تاریخ بدون برداشتی انسانی از تاریخ و جامعه و اقتصاد و تحقیری از این بالاتر بر انسان وارد نشده است. جنبش ها مسلماً متفاوت است؛ بعضی ماهیت سیاسی دارد بعضی ماهیت فرهنگی دارد، بعضی ماهیت علمی دارد، بعضی ماهیت مذهبی دارد. این ها با یکدیگر مختلف و متفاوت است. سید جمال را به عنوان یک فرد در نظر می گیریم. اهداف او مشخص است و خودش مشخص است. شخصیتی بود ضد استبداد و ضد استعمار و در هر سه شکل استعمار: استعمار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی که همه این ها در کلمات سیدجمال مطرح است. مردی بود طرفدار بازگشت به اسلام نخستین، به قرآن و سنت و سیره سلف صالح به قول خودش و مبارزه با خرافاتی که به اسلام در طول تاریخ بسته شده است. مردی بود طرفدار یک نهضت فرهنگی درجهان اسلام و طرفدار عمل و بالخصوص مردی بود که همبستگی دین و سیاست را تبلیغ کرد و این را در حدودی که برای یک فرد مقدور بود به جامعه اسلامی تفهیم کرد که مسئله جدایی دین از سیاست نیرنگی است که سیاست بازان عالم ساخته اند. در دین بالخصوص دین اسلام، سیاست یکی از عزیزترین اجزاء است و جدا کردن سیاست از اسلام به معنی جدا کردن یکی از عزیزترین اجزاء اسلام از پیکر اسلام است و دیگر مسئله اتحاد اسلام به تعبیر خود او.

یکی از هدف های سید جمال، اتحاد اسلام بود، یعنی می خواست با این تفرقه هایی که استبدادها در طول حدود چهارده قرن و استعمار در طول سه چهار قرن اخیر به وجود آورده است، چه تفرقه های به صورت مذهبی و چه تفرقه هایی به صورت ملی و چه به صورت های دیگر مبارزه کند و معتقد بود که یک روح واحد بر تمام ملل اسلامی حاکم است، نیازمند به بیداری است.

ممکن است بپرسند آیا در نهضت فعلی هدف های روحانیت همان هدف های سید جمال است؟ جواب این است: آری و نه. آری یعنی تمام هدف های سید جمال در هدف های این نهضت مندرج است. می بینیم رهبری نهضت همه این ها در هدف های این نهضت مندرج است. می بینیم رهبران نهضت همه این ها را طرح کرده اند و در مردم ما هم آگاهی نسبت به همه این ها پیدا شده است. امروز در مردم ما آگاهی ضد استبداد، ضد استعمار، ضد خرافه، طرفداری از اتحاد و وحدت اسلام، طرفداری از همبستگی دین و سیاست، طرفداری از علم و مدرسه و فرهنگ، همه این هاست. اما نه، یعنی هدف های این نهضت

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 388

محدود به فرهنگ سید جمال نیست. هدف های سید جمال به عنوان یک مصلح بزرگ اسلامی یک جزء و یک قسمت از هدف های نهضت اسلامی بزرگ ماست.

آیا هدف این نهضت هدف جنبش تنباکو است یعنی ضدیت با استعمار اقتصادی؟ آری و نه. آری یعنی آن هم جزء هدف های این نهضت است و نه، اما منحصر به آن نیست. آیا ضد استعمار سیاسی است نظیر انقلاب عراق؟ باز آری و نه، آن هم جز هدف هایی است ولی محدود به آن نیست. آیا ضد استبداد است؟ آری و نه. آیا ضد استعمار اقتصادی است مثل نهضت ملی شدن صنعت نفت؟ باز آری و نه. آیا این نهضت ضد استثمار است؟ آری و نه، ضد استثمار هست اما محدود به آن نیست. آیا برای آن چیزی که امروز آن را حقوق بشر می نامند؟ باز آری و نه. ما به آنچه که طرفداران حقوق بشر می گویند احترام می گذاریم ولی به عنوان جزئی از هدف های نهضت اسلامی خودمان نه به عنوان تمام هدف های این نهضت. دموکراسی چطور؟ باز آری و نه.

علتش این است که این نهضت ماهیت صد در صد اسلامی پیدا کرده و در تمام اقشار جامعه ما نفوذ کرده است. آن هم چه نفوذی! وقتی که مثلًا یک دعوت به تعطیلی، دعوت به اعتصابی از ناحیه رهبری و بالخصوص رهبر بزرگ صادر می شود، در تمام اقشار این مملکت طنین می افکند، در شهر همان مقدار طنین دارد که در روستا، در میان باسواد همان مقدار طنین دارد که در میان بی سواد، در میان کارگر همان مقدار طنین دارد که در میان کارمند و در میان کشاورز و در میان معلم و در میان طلبه و دانشجو، چون سر و کارش با یک نوع آگاهی دیگری است؛ همه هدف ها را با نورافکن خودآگاهی خدایی می بیند. ما هیچ نهضتی از نهضت های صدساله اخیر و نیز قبلش را و هدف های هیچ مصلحی و هیچ قیامی چه اسلامی و چه غیر اسلامی را نمی شناسیم که بتوانیم نهضت موجود و هدف هایش را با آن مقایسه بکنیم.

تنها نهضتی که شاید بشود این نهضت را با آن مقایسه کرد و در واقع نهضت ما بچه و خلف صالح آن نهضت است، نهضت صدر اسلام است مادامی که در تحت رهبری رسول اکرم (ص) یا امیرالمؤمنین (ع) بود و یا در یک دوره ای که همان رهبری تا حد زیاد حکومت می کرد. نهضت در ابتدای کار دست انداخته است روی حساسترین و اساسی ترین نقطه ها یعنی همان کاری که در صدر اسلام شد. در دوره های بعد روحانیت فکر می کرد نوعی تقسیم کار میان خودش و مؤمنین برقرار کرده و آن این است که وظیفه خودش را گذشته از وظایف خاص روحانی: تعلیم وآموزش اسلام و تربیت اسلامی، نظارت

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 389

وکنترل جامعه در حد امر به معروف و نهی از منکر می دانست و می خواست مسلمانان دیگر، طبقات و قشرهای دیگر، این وظیفه را به درستی انجام دهند. این بود که با انحرافات مبارزه می کرد ولی بیش از این دیگر جلو نمی آمد. ولی امروز نهضت ما دارد از نهضت صدر اسلام پیروی می کند. یعنی قبل از هر چیزی به سراغ نظام حاکم فاسد می رود و به اینجا رسیده است که تا نظام حاکم فاسد وجود دارد هر اقدام دیگری یا بی فایده است یا کم فایده. این است که شما می بینید در صدر برنامه نهضت روحانیت ما مسئله حکومت اسلامی مطرح نبوده است و یا اگر بوده است به این صراحت مطرح نبوده است. این هدف [امروزه ] در صدر همه هدف های نهضت روحانیت ما قرار گرفته است و امروز رهبری روحانیت در اثر تجربه های زیاد و طولانی به همین نتیجه که گفتیم رسیده است و معتقد است که تا آن اساس درست و اصلاح نشود و در حقیقت تغییری بنیادین در تشکیلات اجتماعی به وجود نیاید، کوشش برای تأمین سایر هدف ها به نتیجه نمی رسد و در حقیقت باید گفت بی مورد است «1».

3- 7- آینده انقلاب اسلامی

3- 7- 1- تداوم انقلاب اسلامی

انقلاب در هر مرحله ای نیازمند به یک شعار جدید متناسب با آن مرحله است و اگر رهبر یا رهبران اشتباه کنند و شعاری که متناسب با یک مرحله بوده؛ وزمانش گذشته است بعد از انقضای زمانش باز بخواهند همان شعار را تکرار کنند مسلم انقلاب مواجه با شکست می شود، بلکه باید نیازهای جدید را کشف کنند و بعد شعارهای جدید را متناسب با نیازهای جدید طرح کنند. علت این نهضت ملی شدن صنعت نفت شکست خورد این بود که این نهضت یک شعار بیشتر نداشت و آن این که صنعت نفت باید ملی شود. صنعت نفت که ملی شد قهراً دیگر این شعار از جاذبه می افتد، وقتی شعار از جاذبه افتاد مردم از شور و حرکت می افتند. بعد از آن مردم شعار جدیدی لازم داشتند که بتوانند این نهضت را ادامه بدهند و اگر بعد از ملی شدن صنعت نفت شعارهای جدیدی که همان شور ملی شدن صنعت نفت را داشت مطرح می شد و ملت با همان شور حرکت می کرد شاید دشمن موفق نمی شد که کودتای 28 مرداد را انجام دهد. در این نهضت هم همین طور است. مثلًا قبل از رفتن شاه قوی ترین شعار مسئله رفتن شاه بود و دیدیم که

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 390

این شعار چقدر قوی بود. با رفتن شاه دیگر این شعار ارزش خودش را از دست داده، دیگر حالا «مرگ بر شاه» هیچ تحریکی ندارد هیچ شوری برنمی انگیزد. ما الآن در مرحله بعد از مرحله «مرگ بر شاه» هستیم، در این مرحله باید شعارهای جدیدی مطرح شود و این شعارها هم باید مناسب نیازهای جدید باشد. مثلًا این شعاری که اخیراً مطرح شد که تمام مردم محروم و مستضعف باید دارای مسکن شوند یک مسئله جدید است و از این گونه مسائل زیاد است. نیازها باید تشخیص داده شود و بر اساس آن نیازها شعارهای جدید مطرح گردد و مردم را باید به حرکت درآورد تا این که به مرحله نهایی ان شاءالله برسیم.

3- 7- 2 عوامل تداوم انقلاب اسلامی:

1- ادامه دادن مسیر عدالت خواهی

اگر ما واقعاً اذعان کردیم به این که انقلاب ما یک انقلاب ماهیتاً اسلامی بوده یعنی عدالت خواهانه بوده ولی عدالت اسلامی، آزادی خواهانه بوده آزادی اسلامی، استقلال خواهانه بوده استقلال اسلامی، یعنی همه این ها را جامعه ما در ضمن اسلم می خواست، تمام ارزش های عالی را در جامعه ما در سایه و ظلّ اسلام و توأم با معنویت اسلامی خواسته، آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که اولًا مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد یعنی دولت های آینده واقعاً و عملًا در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف های طبقاتی اقدام کنند، تبعیض ها را واقعاً از میان ببرند؛ جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی، جامعه بی طبقه به مفهوم اسلامی نه جامعه بی طبقه به مفهومی که دیگران می گویند- که میان این ها از زمین تا آسمان تفاوت است- ایجاد کنند، دولت حال و آینده برای برقراری جامعه اسلامی کوشش کنند و الّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می خورد، چون اصلًا ماهیت این انقلاب ماهیت عدالتخواهانه بوده است.

2 احترام به آزادی ها

ثانیاً ما به آزادی ها به معنی واقعی در آینده احترام بگذاریم یعنی اگر دولت اسلامی، جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی بخواهد زمینه اختناق را به وجود بیاورد قطعاً شکست خواهد خورد. البته آزادی غیر ازهرج و مرج است. آزادی به معنی معقول. هر کسی در درجه اول فکرش باید آزاد باشد، بیان و قلمش باید آزاد باشد. اما فکر آزاد باشد اگر کسی واقعاً منطقی و فکری دارد فکر خودش را بگوید. اتفاقاً

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 391

تجربه های گذشته نشان داده است که هر وقت در جامعه ما نوعی آزادی فکری بوده- ولو از روی سوء نیت هم بوده است- این امر به ضرر اسلام تمام نشده بلکه به سود اسلام تمام شده است [مشروط به این که ما هم حرف خودمان را بزنیم نه این که آن ها] حرفشان را بزنند ما سکوت کنیم و حرف خودمان را بزنیم.

پس آینده ما آن وقت محفوظ خواهد ماند که عدالت را حفظ کنیم، آزادی را حفظ کنیم، استقلال را حفظ کنیم، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی یا استقلال فکری، استقلال مکتبی. من روی مسئله استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی بحثی نمی کنم ولی روی مسئله استقلال فکری و استقلال فرهنگی و به تعبیر خودم استقلال مکتبی مایلم زیاد تکیه کنم.

3- حفظ استقلال مکتبی

انقلاب ما وقتی پیروز خواهد شد که ما مکتب و ایدئولوژی خودمان را به دنیا معرفی کنیم. یعنی جمهوری اسلامی ایران آن وقت موفق خواهد شد که بر اساس یک تز، یک ایدئولوژی که همان ایدئولوژی اسلامی است ادامه پیدا کند. اگر این مکتب و ایدئولوژی، اسلامی خودمان است همان را بیان کنیم، خجلت و شرمندگی در مقابل دیگران نداشته باشیم- ما در آینده موفق خواهیم بود. اما اگر بنا بشود که یک مکتب التقاطی به نام اسلام درست کنیم، برویم ببینیم که فلان فرد، فلان گروه، فلان مکتب چه می گوید، یک چیزی از مارکسیسم بگیریم یک چیزی از اگزیستانسیالیسم بگیریم یک چیزی از سوسیالیسم بگیریم یک چیزی از اسلام بگیریم بعد یک آش شله قلمکاری درست کنیم و بگوییم این است مکتب اسلام، این برای مدت موقت ممکن است مفید واقع شود [ولی برای همیشه نه ].

- استاد! در حال حاضر به نظر می رسد که نسل جوان نیاز مبرمی به دانستن و فراگرفتن اسلام دارد و استقبال بی نظیری هم می کند. آیا به نظر شما برای اقناع این نسل از نظر فلسفه احکام و دستورات اسلامی صرفاً مجالس سخنرانی در محال و مساجد کافی است و یا بایستی برای این کار مرکزی به همین منظور تأسیس شود؟

استاد: ابداً سخنرانی و مقاله و امثال این ها کافی نیست، بلکه همین طور که توجه دارید مراکزی برای این منظور لازم است. دانشکده ها و احیاناً وجود یک دانشگاه که در آن به سبک کلاسیک تدریس شود لازم است؛ دانشگاهی که در آن علوم و معارف اسلامی تدریس شود و علوم دیگر هم تا آنجا که مربوط

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 392

به علوم و معارف اسلامی می شود مثل مسائل روان شناسی، جامعه شناسی، مکاتب فلسفی و بالخصوص فلسفه مادی در آن آخرین حد و آخرین نظریه اش تدریس شود و اسلام باید به صورت فنی و علمی و کلاسیک رسماً تدریس شود و الا سخنرانی که یک کار آزاد و متفرقه است هرگز کافی نخواهد بود.

البته عدالت و آزادی، معنویت و استقلال کافی به نظر نمی رسد، زیرا این موارد، شرایط هستند.

شرایط یعنی چیزهایی که بدون آن ها مشروط امکان پذیر نیست، اما معنی اش این نیست که حتماً وجود آن ها کافی است و هیچ شرط دیگری در کار نیست. معمولًا وقتی که می گویند شرایط، به اصطلاح شرط لازم را بیان می کنند نه شرط کافی. آنچه که من گفتم یک سلسله از شرایط لازم بود. مقصود من این بود که این انقلاب اسلامی اگر بخواهد سلب کننده آزادی ها باشد، این یک آفتی است در آن؛ اگر بخواهد نسبت به عدالت اجتماعی به معنی دقیق کلمه حساسیت کافی نداشته باشد به خطر خواهد افتاد. اگر تحت تأثیر مکتب های ماتریالیستی معنویت را کوچک و ضعیف بشمارد و گرایش مادی زیاد پیدا کند، باز به خطر خواهد افتاد.

3- 7- 3- جایگاه و نقش روحانیت در حفظ و تداوم انقلاب اسلامی

حوزه های علمیه و محیطهای روحانی ما مسئول پاسداری ایمان جامعه اسلامی و دفاع از اصول و فروع دین مقدس اسلام از دیدگاه مذهب شیعه و تعلیم و تبلیغ آن ها و عهده دار پاسخگویی به نیازهای مذهبی مردم مسلمان اند.

دشواری و سنگینی این مسئولیت ها در همه زمان ها یکسان نیست؛ بستگی دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و میزان آگاهی مردم به مسائل مختلف از یک طرف، و در درجه فعالیت نیروهای مخالف از طرف دیگر.

برای ما کافی نیست که پیوسته بیاییم درباره روحانیت وگذشته انقلاب بحث کنیم و خودمان را سرگرم کنیم که روحانیت چنین نقشی در گذشته داشته است. گذشته گذشت. فکر برای آینده باید کرد. در آینده، این انقلاب نیاز زیادی به روحانیت دارد به شرط آن که روحانیت وظایف خودش را در آینده انقلاب خود درک کند. کارش را باید ده برابر کند، تحقیق علمی اش را باید ده برابر کند، تبلیغش را باید

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 393

ده برابر کند. رابطه اش را با مردم، درجمع مردم آمدن، به میان مردم رفتن، درد مردم را از نزدیک لمس کردن و احساس کردن، این ها را باید چندین برابر کند.

اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پیش (پیش از مشروطیت ایران) مقایسه کنیم می بینیم روحانیت آن روز مواجه بوده با جامعه ای بسته و راکد، با جامعه ای که هیچ گونه واردات فکری نداشته جز آنچه از حوزه علمی دینی صادر می شده است. فرضاً از آن حوزه ها جز رساله ای عملی یا کتاب هایی در حدود جلاء العیون و حلیه المتقین و معراج السعاده صادر نمی شده است آن جامعه نیز مصرف فکری جز این ها نداشته است.

ولی امروز این توازن به شدت به هم خورده است. امروز به طور مستمر از طریق دبستان ها، دبیرستان ها، دانشگاه ها، مؤسسات آشکار و پنهان نشر کتاب، وسایل ارتباط جمعی از قبیل رادیو، تلویزیون، سینماها، روزنامه ها، مجلات هفتگی و ماهنامه و سالانه، کنفرانس ها، سخنرانی ها و از طریق برخورد با مردمی که از سرزمین های دیگر به کشور ما آمده اند و از طریق مسافرت ها به کشورهای خارج هزاران نوع اندیشه به این جامعه صادر می شود که اگر اندیشه هایی که از حوزه های علمی دینی و یا به وسیله شخصیت های مبرز مذهبی در خارج این حوزه ها صادر می شود- با این که نسبت به گذشته در سطح بالاتری قرارگرفته است- با آنچه از جاهای دیگر صادر می شود مقایسه شود، رقم ناچیزی را تشکیل می دهد و می توان گفت نزدیک به صفر است. حتی خود حوزه های علمیه ما هم اکنون یکی از بازارهای پر رونق اندیشه هایی است که از کانون های غیر مذهبی و یا ضد مذهب صادر می شود. اینجاست که هر فرد متدین آگاه ضرورت تجدید نظر در برنامه های حوزه های علمیه را شدیداً احساس می کند.

نکته ای که ضرورت دارد از آغاز مورد توجه قرار گیرد این است که هر گونه تجدید نظر و تحول در برنامه های حوزه های علمیه باید بر اساس همان فرهنگ غنی و قدیم اسلامی و ادامه همان راه و تسریع در حرکت آن و آفت زدایی از آن بوده باشد. همین فرهنگ که از جوهر حیاتی نیرومندی برخوردار است و متأسفانه در اثر غفلت پاسداران آن، قسمت های مهمی از آن به فراموشی سپرده شده و دچار زنگ زدگی شده و قسمت هایی از آن به نوعی آفت ها دچار شده، باید از نو ا حیاء شود و از عناصری که فرهنگ های جدید به وجود آورده اند تغذیه کند و مسیر رشد و توسعه وتکامل خود را طی نماید.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 394

لازم به تأکید است که هر گونه تجدید نظر مبنی بر جایگزین ساختن یک فرهنگ دیگر به جای فرهنگ اصیل هزار و سیصد ساله اسلامی، خیانت به اسلام و مسلمین است و نتیجه ای جز کشاندن امت اسلامی به دامن فرهنگ و تفکر بیگانه شرقی یا غربی، چپ یا راست ندارد.

خوشبختانه تحولات جدید و پیشرفت های علوم جدید ضمن این که مسئولیت ها را دشوارتر و سنگین تر کرده، فرصت های بسیار مناسبی نیز به وجود آمده و اصالت فرهنگ اسلامی را روشن تر و زمینه شکوفایی آن را فراهم تر کرده است.

حوزه های علمیه ما اگر از محدودیت های مصنوعی که خود به وجود آورده اند خارج گردند و با استفاده از پیشرفت علوم انسانی جدید به احیای فرهنگ کهن خود و آراستن و پیراستن آن بپردازند و آن را تکمیل نمایند و به پیش سوق دهند (که آمادگی تکامل و پیشروی دارد) می توانند از این انزوای حقارت آمیز علمی خارج شوند و کالاهای فرهنگی خود را در زمینه های مختلف معنوی، فلسفی، اخلاقی، حقوقی، روانی، اجتماعی، تاریخی با کمال افتخار و سربلندی به جهان دانش عرضه نمایند.

بدیهی است که انجام چنین رسالت مقدسی نیازمند به شوراها و طرح های متعدد، هر کدام برای مدت معین است. آنچه در این اوراق ذکر می شود ارزش این که نام طرح به آن داده شود ندارد، یک سلسله تذکرات است که به نظر نویسنده از نظر وظایف و مسئولیت ها رسیده است و در این اوراق یادداشت می شود.

این وظایف را در دو بخش ذکر می کنیم: بخش اول تحت عنوان وظایف اصلی و بخش دوم تحت عنوان وظایف فعلی.

منظور از وظایف اصلی مجموع اموری است که ایده آل و کمال مطلوب در حوزه های علمیه محسوب می شود، که اگر این حوزه ها در صدد برآمدند و امکانش را تحصیل کردند همه آن ها را باید انجام دهند، و منظور از وظایف فعلی مجموع کارهایی است که در حال حاضر شروع به آن ها در امکان مدرسین عالی قدر قعلی حوزه علمیه قم است. بدیهی است که هر اندازه به حول و قوه الهی بر امکانات تدریجاً افزوده شود، قسمت هایی از وظایف اصلی جزء وظایف فعلی قرار می گیرد.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 395

وظایف اصلی

1- احیای همه علومی که هم اکنون جزء علوم اسلامی محسوب می شود از تفسیر، حدیث، درایه، رجال، فقه، اصول، ادبیات، تاریخ اسلام، تاریخ ملت های مسلمان، کلام اسلامی، فلسفه اسلامی، عرفان اسلامی، اخلاق اسلامی، منطق اسلامی، با توجه به سیر تحول و تاریخی آن ها و مشخص ساختن نقش شخصیت هایی که در پیشبرد این علوم مؤثر بوده اند؛ یعنی علاوه بر این که خود این علوم مشمول احیاء و اصلاح و آرایش و پیرایش قرار می گیرند، تاریخ تحول این علوم نیز دقیقاً مشخص می شود.

2- حفظ و نگهداری و نگهبانی مواریث فرهنگی اسلامی، اعم از علمی و فنی، از طریق فهرست کردن و گردآوردن در حد امکان.

3- برقراری رابطه علمی با همه مراکز علمی اسلامی در کشورهای عربی، آفریقایی، آسیایی، اروپایی و اطلاع از فعالیت های اسلامی در آن مراکز.

4- تقویت وترویج زبان عربی در حد مکالمه کامل و استفاده وافی از هر نوع کتب عربی به زبان معاصر.

5- آشنایی هر فرد لااقل با یک زبان خارجی در حد استفاده از کتاب ها و سخنرانی ها.

6- ادبیات فارسی در جنبه های ارتباط با فرهنگ اسلامی و شناختن زبان فارسی به عنوان زبان دوم اسلامی.

7- آشنایی با علوم انسانی جدید از قبیل روان شناسی، جامعه شناسی، جغرافی جهانی، تاریخ جهانی، در حد بیگانه نبودن.

8- اطلاع بر فلسفه اخلاق، تعلیم و تعلّم مکاتب اخلاق گوناگون قدیم و جدید و مقایسه با اخلاق اسلامی، در حد اجتهاد و تخصص.

9- اطلاع بر فلسفه تاریخ و تعلیم مکاتب مختلف این فلسفه و روشن ساختن فلسفه تاریخ از نظر قرآن در حد اجتهاد و تخصص.

10- اطلاع بر مکاتب و سیاست های اقتصادی جهان و تعلیم و تعلم آن مکاتب و روشن ساختن اصول اقتصاد اسلامی، در حد تخصص و اجتهاد.

11- شناخت ماهیت تمدن و فرهنگ اسلامی توأم با مقایسه با همه تمدن ها و فرهنگ های دیگر و روشن ساختن اصالت آن و ممیزات آن و معرفی روح این فرهنگ.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 396

12- تاریخ ادیان در حد آشنایی و بیگانه نبودن و احیاناً در حد تخصص و اجتهاد.

13- تعلیم مکتب های رایج الحادی معاصر به صورت بسیار دقیق از قبیل مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم، نهیلیسم و غیره و نقد آن ها با موازین اسلامی.

14- تعلیم مکاتب حقوقی قدیم و معاصر و مقایسه با حقوق اسلامی به عنوان حقوق تطبیقی.

15- فلسفه تطبیقی بر اساس تعلیم زنده ترین مکاتب فلسفی معاصر و مقایسه با فلسفه اسلامی.

16- منطق تطبیقی بر اساس تعلیم روش های منطقی جدید، بالخصوص منطق سمبولیک و مقایسه با منطق اسلامی.

17- سیره نبوی و سیره ائمه اطهار (ع) به صورت تحلیلی و تفسیری.

18- مسائل قرآنی شامل تاریخ نزول آیات و سوره، اعجاز قرآن، محکم و متشابه قرآن، ناسخ و منسوخ قرآن، معارف قرآن و غیره.

19- نقش اساسی شیعه در علوم و فرهنگ اسلامی.

20- تاریخ جهادهای علمی و اخلاقی و اجتماعی شیعه.

21- بحث های مربوط به امامت، خصوصاً با توجه به انحرافات جدید.

22- اثبات امامت به طور عام و امامت هر یک از ائمه به نحو خاص (جزء کلام است).

23- مسائل مربوط به وحی و نبوت و اثبات علمی بودن وحی (جزء کلام است).

24- مسائل مربوط به معاد (مندرج در کلام است).

25- مسائل مربوط به توحید (مندرج در کلام است).

26- رشته ای شدن و تخصصی شدن به علوم ادبی، تاریخی، اصول دینی، فروع دینی و غیره ...

4- 7- 4- پیوند آینده انقلاب اسلامی با آینده روحانیت

این که عرض می کنم وظیفه روحانیت در آینده خیلی دشوار است به این دلیل است. حالا صد برابر دوره مأمون افکار متضاد و متناقض وجود دارد. الآن روحانیت صد برابر سال گذشته و ده سال گذشته احتیاج به تقویت و برنامه و کار دارد. مردم صد برابر گذشته احتیاج به ارشاد و هدایت و راهنمایی دارند، احتیاج به تعلیم اخلاقی و معنوی دارند. روحانیت باید بجنبد ... وحدت و تشکیلات خوشبختانه در تهران به

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 397

وجود آمده است. جامعه روحانیت و شورای روحانیت و طبقه بندی وشکل بندی منطقه های مختلف و نماینده فرستادن در آن جامعه مقداری [سازمان یافته، اما] هنوز به جایی نرسیده، امیدواریم پیشرفت کند، به همه ایران سرایت کند، همه روحانیت به یکدیگر مرتبط و متصل شوند، تشکیلات پیدا کنند و بعد خودشان را تقویت کنند، نشریات زیاد داشته باشند.

تا آنجا که اطلاع داریم بعد از این انقلاب اغلب مساجد خلوت شده، چرا خلوت شده؟ با این که آدم فکر می کرد بعد از انقلاب باید مردم بیشتر به مساجد هجوم بیاورند. علتش این است: قبل از پیروزی انقلاب یک سلسله مسائل برای مردم مطرح بود و آن مسائل در مساجد مطرح بود، مردم هم جمع می شدند، بعد از پیروزی انقلاب یک سلسله مسائل دیگر باید مطرح شود. مساجد خودشان را برای آن مسائل آماده نکرده اند و باید آماده کنند و مساجد باید احیاء شود. رادیو و تلویزیون ضرورت دارد برنامه های مذهبی داشته باشد، حزب اسلامی باید وجود داشته باشد، باید مردم تمرین سیاسی در احزاب ببینند، باید حزب رشد سیاسی مردم را زیاد کند و باید در حزب های اسلامی و کانون های حزبی تعلیمات اسلامی هم داده شود، همه این ها لازم و ضروری است اما یک وقت رادیو، تلویزیون و کانون های حزبی جای مساجد را نگیرد، اگر جای مساجد را بگیرد فاجعه به وجود آمده است.

راهش این نیست که بگوییم رادیو یا تلویزیون حق ندارد برنامه های مذهبی داشته باشد، احزاب حق ندارند در کانون های سیاسی خودشان بحث های مذهبی کنند. این، مبارزه منفی و اشتباه است. مساجد باید در وضع خودشان تجدید نظر کنند. روحانیون باید در وضع خودشان تجدید نظر کنند چون آینده انقلاب هم- اگر بخواهد ان شاءالله پیروزتر بماند و به نتایج نهایی برسد- باز باید روی دوش روحانیت و روحانیین باشد. اگر این پرچمداری از روحانیت گرفته شود و به دست به اصطلاح طبقه روشنفکر بیفتد، به عقیده من یک نسل بگذرد اسلام به کلی مسخ می شود، چرا؟ برای این که حامل فرهنگ اسلامی باز هم همین طبقه هستند. همین روحانیت را باید اصلاح کرد نه این که این را محو کنیم یک چیز دیگر به جایش بنشانیم و نه این که این را به همین وضعی که هست ثابت نگه داریم. اگر به این وضع ثابت بماند منقرض شده است.

من این مطلب را از ده دوازده سال پیش مکرر گفته ام؛ روحانیت ما مثل یک درخت زنده آفت زده است، با آفت هایش باید مبارزه کرد. آن کسی که می گوید دست به ترکیبش نزنید معنایش این است که با آفت هایش هم مبارزه نکنید. مثل درختی است که شته زده باشد یا لااقل فی الجمله عیب هایی داشته باشد.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 398

این اشتباه است. کسانی هم که می گویند به دلیل فلان عیب و فلان ضعف و این که فلان کس ها هم خودشان را وابسته به روحانیت کرده اند این درخت را باید از ریشه کند، آن ها هم اشتباه می کنند. این درختی است که اگر کنده شود دیگر ما و شما قادرنیستیم به جای آن نهال جدیدی بنشانیم. با آفت ها و عیب هایش باید مبارزه کرد و آن معایب را اصلاح کرد، ولی اصلش را باید حفظ کرد.

بنابراین آینده انقلاب اسلامی ایران پیوند زیادی دارد با آینده روحانیت.

روحانیت شیعه از اول بر اساس بی نیازی از قدرت های حاکمه بوده است، همیشه سلاطین مجبور بودند آستان آن ها را ببوسند و بر آن پیشانی بسایند و آن ها بی اعتنایی کنند. فتحعلی شاه مجبور بود از میرزای قمی کسب حیثیت کند، میرزا احتیاج به او نداشت. می رفت قم، در رکاب میرزا حرکت می کرد. میرزا که از درس مثلًا می خواست به منزل برود می رفت رکاب الاغ میرزا را می گرفت. یک دفعه هم در حالی که میرزا سوار الاغ می شد پای میرزا روی ریشش قرار گرفت، ریش فتحعلی شاه رفت زیر ران میرزا، میرزا هم فهمید قضیه چیست، چند قدم همین جور رفت در حالی که ریش فتحعلی شاه در زیر ران میرزا بود و دنبال الاغ میرزا می رفت. میرزا می خواست بی اعتنایی کند که این ها کسی نیستند؛ در صورتی که اگر برای یک آدم کشاورز دهاتی چنین وضعی پیش می آمد هرگز میرزا این کار را نمی کرد!

روحانیت شیعه از اساس یک روحانیت مستقل بود، مستقل از قدرتهای حاکمه؛ هم مستقل از زورداران بوده، هم مستقل از پولداران، هر دو.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 399

گزین گویه ها

1- معنای لغوی «انقلاب»، پشت و رو شدن و یا دگرگون شدن است. این مفهوم اصطلاحاً در جامعه شناسی و فلسفه تاریخ مطرح و عبارت از نوعی عصیان و طغیان علیه نظم موجود و وضع حاکم به منظور برقراری نظم و وضع دیگر و آرزو و طلب وضعی دیگر می باشد. بنابراین «انقلاب»، متفاوت از «کودتا» و «اصلاح» است. زیرا در اولی، اقلیتی مسلح و مجهز برای بر هم ریختن نظام حاکم به منظور جایگزین شدن آن، قیام می کند و در حرکت و قیام آن ها، از اکثریت مردم خبری نیست و این اکثریت هیچ نقشی در قیامشان ندارد. در دومی نیز تغییر و تحول انجام گرفته و در راستای بهبود وضعیت و نظم موجود و حاکم است.

2- «انقلاب اسلامی» تحولی است مبتنی بر اسلام و برای اسلام، محور و هدف آن، خداوند است و لازمه آن، نفی هر چه غیر خدا و دگرگون کننده درون و بیرون انسان. در انقلاب اسلامی، مبارزه، وسیله و ابزار است و «اسلام»، هدف. لذا به کلی متفاوت از دیدگاه و عملکرد کسانی است که اسلام را ابزار و مبارزه را هدف تلقی می کنند؛ یعنی قائل به «اسلام انقلابی» اند. اسلامی که مورد توجه و مبنای عمل گروه هایی؛ چون، فرقان و منافقین بود.

3- با وجود این که غالباً و رایجاً آنچه که از «انقلاب» فهمیده و برداشت می شود، نوع و بعد اجتماعی آن است، ولی حقیقت و واقعیت انقلاب، دارای انواع و اقسام مختلفی چون، فردی یا اجتماعی بودن، ادبی، مذهبی، سیاسی و ... بودن می باشد.

4- پیرامون منشأ ایجاد و پیدایش انقلاب ها دو نظریه کلی وجود دارد، برخی تنوع انقلاب ها را ظاهری می دانند به طوری که در حقیقت و باطن تنها دارای یک ماهیت می باشد. آن هم ماهیت اقتصادی و مادی. بنابراین همه انقلاب ها عبارت از قیام محرومین علیه طبقات مرفه است. نظریه دیگر بر این اعتقاد است که منشأ انقلاب ها، همیشه اقتصادی و مادی نیست، بلکه گاهی سیاسی، گاهی آزادیخواهانه و گاهی اعتقادی و ایدئولوژیکی می باشد. نظریه اولی را نظریه ابزاری و نظریه اخیر ار نظریه فطری می گویند.

5- نظریه ابزاری، عامل حرکت را مستضعفین، غایت را رفاه و تأمین منافع، ریشه را تکمیل ابزار تولید، اساس تئوری را بی اصالتی وجدان انسانی و روش را بر هم زدن نظم قانون حاکم می داند، اما نظریه فطری،

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 400

عامل را منحصر به مستضعفین، غایت را صرفاً مادی، ریشه را تکامل ابزار تولید و شیوه را منحصراً بر هم زدن روابط حقوقی و اساس تئوری را بی اصالتی وجدان نمی داند بلکه عامل را اعم از مستضعفین، غایت را ارزش های انسانی و میل بالذات به ارزش خواهی و شیوه را احیاناً جلوگیری از سرپیچی از عمل به قانون می داند.

6- پیرامون ماهیت انقلاب اسلامی ایران دو نظریه کلی وجود دارد، یکی نظریه تک عاملی است این که تنها یک عامل اقتصادی یا آزادیخواهانه و یا اعتقادی و معنوی صرف سبب تحقق انقلاب اسلامی شد. نظریه دیگر، نظریه چند عاملی است، یعنی تمام عوامل اقتصادی، آزادیخواهانه و اقتصادی و معنوی همراه با هم در تحقق انقلاب اسلامی ایران نقش داشتند و همین جامعیت و همراهی عوامل نامبرده، انقلاب مذکور را منحصر به فرد در تاریخ نمود.

7- تحلیل ماهیت انقلاب اسلامی ایران ازتحلیل رهبری آن جدا نیست. بدیهی است که افرادی می توانند عهده دار رهبری انقلاب اسلامی شوند که در متن فرهنگ اسلامی پرورش یافته باشند و با قرآن و سنت و فقه و معارف اسلامی آشنایی کامل داشته باشند. بر این اساس، تنها روحانیت است که می تواند نهضت اسلامی را رهبری کند.

8- معنویت که در انقلاب اسلامی ایران مطرح و رکنی از ارکان آن است، معنویتی واقعی می باشد. زیرا متکی به ایدئولوژی اسلامی است. برخلاف معنویتی که در اندیشه مارکسیستی مطرح است. معنویت آن ها، معنویت منفی مبتنی بر رد مالکیت شخصی است. معنویت منفی در طول تاریخ، عدم صلاحیت خویش را بروز نمود و پرورش دهنده افرادی بی اخلاق و ضداخلاق چون «استالین» است.

9- رمز موفقیت امام خمینی در این بود که مبارزه را در قالب مفاهیم اسلامی پیش برد. ایشان اگر چه با ظلم مبارزه کرد، ولی مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد. به بیان دیگر در نهضت انقلاب اسلامی ایران، همه مطلوبات؛ نظیر، عدالت، آزادی، استقلال و ... با جهت و رنگ اسلامی مطرح شد. جهتی که مورد خواست و میل ملت است.

10- بانوان با ایمان ایرانی، پس از آنکه از فرمان رهبر آگاه شدند، با حفظ اصول و موازین اسلامی از هیچ گونه فداکاری در راه به ثمر رساندن انقلاب خودداری نکردند، پا به پای مردان، راهپیمایی کردند؛ شعار دادند؛ شهید دادند؛ زندان رفتند؛ شکنجه کشیدند و در به دری و محرومیت ها کشیدند.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 401

11- تفاوتی که نهضت انقلاب اسلامی ایران با سایر نهضت ها و جنبش های رخ داده در صد ساله اخیر (که مبتنی بر اهداف ضد استبدادی و ضد استعماری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بودند) داشت این بود که این نهضت علاوه بر سازگاری با نهضت های مذکور از جهت اهداف، اهداف بیش تر و جامع تر از آن داشت؛ یعنی، اهداف آن جنبش ها تنها جزئی از اهداف این نهضت بود. از طرف دیگر با وجود این که جنبش های صد ساله اخیر با رهبری و روحانیت پیش رفتند، ولی شاخصه اصلی این نهضت در این بود که این نهضت تحقق اهدافش را به طور بنیادی و اساسی دنبال کرد. یعنی به وسیله براندازی حکومت نامطلوب و جایگزینی حکومت اسلامی.

12- برای تداوم انقلاب اسلامی، نیاز به تحقق عوامل و شرایطی چون، ادامه مسیر عدالت خواهی، احترام به آزادی های به نحو معقول، حفظ استقلال مکتبی و ... می باشد. البته این عوامل و شرایط در عین ضرورتشان، عوامل ناکافی می باشند و به عوامل دیگری نیز نیاز است.

13- حوزه های علمیه و محیطهای روحانی مسئول پاسداری جامعه اسلامی و دفاع از اصول و فروع دین مقدس اسلام از دیدگاه مذهب شیعه و تعلیم و تبلیغ آن ها و عهده دار پاسخگویی به نیازهای مذهبی مردم مسلمان اند. دشواری و سنگینی این مسئولیت ها در همه زمان ها یکسان نیست؛ بستگی دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و میزان آگاهی مردم به مسائل مختلف از یک طرف و درجه فعالیت های نیروهای مخالف از طرف دیگر. برای ما کافی نیست که پیوسته بیاییم درباره روحانیت و گذشته انقلاب بحث کنیم و خودمان را سرگرم کنیم که روحانیت چنین نقشی در گذشته داشته است. گذشته گذشت. فکری برای آینده باید کرد. در آینده این انقلاب، نیاز زیادی به روحانیت دارد به شرط آن که روحانیت وظایف خودش را در آینده انقلاب خوب درک کند.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 402

منابع اصلی

1- مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، تهران، 1376.

2- مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، انتشارات صدرا، تهران، 1384.

3- مطهری، مرتضی، حرکت و زمان، ج 2، انتشارات حکمت، تهران، 1379.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 403

منابع تکمیلی

الف- کتاب ها

1- انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید مطهری، به کوشش علی تاجدینی، نشر هماهنگ «شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی» تهران، 1374.

2- پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، 1376.

3- اندیشه سیاسی آیت الله مطهری، به کوشش نجف لک زایی، انتشارات بوستان کتاب قم، 1383.

4- بازفهمی اندیشه های استاد مطهری، مجموعه مقالات (فصل 2)، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، پژوهشکده فرهنگ و معارف- اداره تدوین آثار علمی، دفتر نشر معارف، قم، 1381.

5- پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری، صدرا، آبان 1384.

ب- مقالات

1- انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید مطهری، روزنامه ابرار، شماره 143، (14 اردیبهشت 1368)، صفحه 8.

2- انقلاب اسلامی ایران از دیدگاه شهید مطهری و نقش وی در رشد بینش اسلامی جوانان کشور، سعید غفاری، روزنامه سلام، (12 اردیبهشت 1371)، صفحه 8.

3- انقلاب، کودتا و اصطلاحات از دیدگاه معلم شهید مرتضی مطهری، فریبرز درجزی، ویژه نامه روزنامه مردم سالاری، (17 اردیبهشت 1381)، صفحه 1.

4- انقلاب و اصلاح از نگاه مطهری، حکومت و حاکمیت در اندیشه های مطهری، روزنامه سیاست روز، (11 و 12 اردیبهشت 1380)، صفحه 9.

5- انقلاب و تحولات اجتماعی از دیدگاه استاد مطهری، نجف لک زایی، راهبرد، شماره 19 (بهار 1380)، صفحه 69- 82.

6- جایگاه آثار فکری استاد مطهری در انقلاب اسلامی، روزنامه اطلاعات، (12 اردیبهشت 1362)، صفحه 2 و 3.

7- دیدگاه شهید مطهری درباره انقلاب اسلامی، ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 4552 (2 بهمن 1373)، صفحه 10.

                        تجلی پیام (استاد مطهری)، ص: 404

8- دیدگاه شهید مطهری درباره راه های حفظ انقلاب اسلامی ایران، هدایت الله جلیلی، روزنامه اطلاعات، شماره 19036 (17 اردیبهشت 1369)، صفحه 6.

9- نگاهی به آسیب های انقلاب اسلامی، گفت وگو با دکتر سید محمدحسینی، پگاه اندیشه «ویژه نامه سالروز شهادت استاد مطهری»، ضمیمه ماهنامه بصائر (اردیبهشت 1381)، صفحه 62- 63.

10- نگاه استاد [مطهری ] به آفات انقلاب اسلامی، گفت وگو با دکتر حسینی هور هدایت، ویژه نامه روزنامه رسالت، (11 اردیبهشت 1380)، صفحه 24.

11- ویژگی های انقلاب اسلامی از دیدگاه شهید مطهری، روزنامه کیهان (12 اردیبهشت 1361) صفحه 11، ویژه نامه سالگرد شهادت استاد مطهری.

 

لینک مقالات مرتبط:

مفهوم انقلاب اسلامی بخش اول

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است