در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله درسهایی از مکتب اسلام » فروردین 1350، سال دوازدهم - شماره 3 ، شهید مرتضی مطهری ؛


در شماره پیش گفتیم که اندیشه ای خطرناک و گمراه کننده در قرون جدید میان بعضی از دانشمندان اروپائی پدید آمد که در گرایش گروهی به ماتریالیسم، سهم به سزائی دارد، آن اینکه نوعی ارتباط تصنعی میان ایمان و اعتقاد به خدا از یک طرف و سلب حق حاکمیت توده مردم از طرف دیگر برقرار شد طبعا حق حاکمیت مساوی شد با بی خدائی.

مسئولیت در برابر خدا مستلزم عدم مسئولیت در برابر خلق خدا فرض شد و حق اللّه جانشین حق الناس گشت. ایمان و اعتقاد به ذات احدیت که جهان را به«حق»و به«عدل»برپا ساخته است به جای اینکه زیربنا و پشتوانه اندیشه حقوق ذاتی و فطری تلقی شود، ضد و مناقض آن شناخته شد.

از نظر اسلام،درست امر برعکس آن اندیشه است،  در نهج البلاغه که اکنون موضوع بحث ما است با آنکه این کتاب مقدس قبل از هر چیزی کتاب توحید و عرفان است و در سراسر آن سخن از خدا است و همه جا نام خدا به چشم می خورد از حقوق واقعی توده مردم و موقع شایسته و ممتاز آنها در برابر حکمران و اینکه مقام واقعی حکمران امانت داری و نگهبانی حقوق مردم است غفلت نشده و سخت بدان توجه شده است.

در منطق این کتاب شریف، امام و حکمران،  امین و پاسبان حقوق مردم و مسئول در برابر آنها است،از این دو -حکمران و مردم- اگر بنا است یکی برای دیگری باشد،این حکمران است که برای توده محکوم است، نه توده محکوم برای حکمران، سعدی همین معنی را بیان کرده آنجا که گفته است:

گوسفند از برای چوپان نیست بلکه چوپان برای خدمت او است .

واژه «رعیت» علی رغم مفهوم منفوری که تدریجا در زبان فارسی به خود گرفته است، مفهومی زیبا و انسانی داشته است. استعمال کلمه «راعی»را در مورد«حکمران و کلمه «رعیت» را در مورد «توده محکوم» اولین مرتبه در کلمات رسول اکرم و سپس به وفور در کلمات علی(ع) می بینیم:

این لغت از ماده«رعی»است که به معنی حفظ و نگهبانی است،به مردم از آن جهت کلمه «رعیت»اطلاق شده است که حکمران عهده دار حفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادیهای آنها است.

(صفحه 18(

حدیث جامعی از نظر مفهوم این کلمه وارد شده است، رسول اکرم(ص)فرمود: کلکم راع و کلکم مسئول؛ فالامام راع و هو مسئول  و المرأة راعیة علی بیت زوجها و هی مسئولة و العبد راع علی مال سیده و هو مسئول، اَلا فکلکم راع و کلکم مسئول 1 همانا هرکدام از شما نگهبان و مسئولید،امام و پیشوا نگهبان و مسئول مردم است، زن نگهبان و مسئول خانه شوهر خویش است؛ غلام نگهبان و مسئول مال آقای خویش است هان پس همه نگهبان و همه مسئولید.

در شماره پیش چند نمونه از نهج البلاغه که نمایشگر دید علی در مورد حقوق مردم بود ذکر کردم،در این شماره نمونه هائی دیگر ذکر میکنم.مقدمتا مطلبی از قرآن یادآوری می کنم:

در سوده مبارکه«النساء»آیه 58 چنین می خوانیم: ان اللّه یامرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل. خدا فرمان می دهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید و در وقتی که میان مردم حکم میکنید،به عدالت حکم کنید.

طبرسی در مجمع البیان ذیل این آیه میگوید: «در معنی این آیه چند قول است یکی اینکه مقصود مطلق امانتها است. اعم از الهی و غیر الهی، و اعم از مالی و غیر مالی؛ دوم اینکه مخاطب حکمرانانند، خداوند با تعبیر لزوم اداء امانت حکمرانان را فرمان میدهد که به رعایت مردم قیام کنند» سپس میگوید:«مؤید این معنی اینست که بعد از این آیه بلا فاصله می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اطیعو اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم .

در این آیه مردم موظف شده اند که امر خدا و رسول و ولاة امر را اطاعت کنند،در آیه پیش حقوق مردم و در این آیه متقابلا حقوق ولاة امر یادآوری شده است،از ائمه علیهم السلام روایت رسیده است که از این دو آیه یکی مال ما است(مبین حقوق ما بر شما است) و دیگری مال شما است (مبین حقوق شما بر ما است)...امام باقر فرمود: اداء نماز و زکوة و روزه و حج از جمله امانات است، از جمله امانت ها این است که به ولاة امر دستور داده شده است که صدقات و غنائم و غیر آنها را از آنچه بستگی دارد به حقوق رعیت تقسیم نمایند...

در تفسیر المیزان نیز در بحث روائی که در ذیل این آیه منعقد کرده است از در المنثور از علی(ع)چنین روایت میکند:

حق علی الامام ان یحکم بما انزل الله و ان یؤدی الامانة؛ فاذا فعل ذلک فحق علی الناس ان یسمعوا الله و ان یطیعوا و ان یجیبوا اذا دعوا، بر امام لازم است که آنچنان حکومت کند در میان مردم که خداوند دستور آنرا فرود آورده است و امانتی که خداوند به او سپرده است ادا کند،هرگاه چنین کند بر مردم است که فرمان او را بشنوند و اطاعتش را بپذیرند و دعوتش را اجابت کنند.

 (صفحه 19(

اکنون به ذکر نمونه های دیگری از نهج البلاغه بپردازیم،بیشتر باید به سراغ نامه های علی(ع)به فرماندارانش برویم،مخصوصا آنها که جنبه بخشنامه دارد،در این نامه ها است که شان حکمران و وظائف او در برابر مردم و حقوق واقعی آنها منعکس شده است.

در نامه ای که به عامل آذربایجان می نویسد می فرماید:و ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فی عنقک امانة و انت مسترعی لمن فوقک لیس لک ان تفتات فی رعیته... 2مبادا بپنداری که حکومتی که به تو داده شده است یک شکار است که به چنگت افتاده است،خیر،امانتی بر گردنت گذاشته شده است و ما فوق تو از تو رعایت و نگهبانی و حفظ حقوق آنها را می خواهد،تو را نرسد که به استبداد و دلخواه در میان مردم رفتار کنی.

در بخشنامه ای که برای مامورین جمع آوری مالیات نوشته است پس از چند جمله موعظه و تذکر می فرماید: «فانصفوا الناس من انفسکم و اصبرو الحوائجهم فانکم خزان الرعیة و وکلاء الامة و سفراء الائمة»3

به عدل و انصاف رفتار کنید؛به مردم درباره خودتان حق بدهید،پرحوصله باشید و در برآوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نکنید که شما گنجوران و خزانه داران ملت،و نمایندگان رعیت و سفیران حکومتید.

در فرمان معروف خطاب به مالک اشتر می نویسد:«و اشعر قلبک الرحمه للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم؛ فانهم صنفان،اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق»در قلب خود استشعار مهربانی؛محبت و لطف به مردم را بیدار کن، مبادا مانند یک درنده که دریدن و خوردن را فرصت می شمارد رفتار کنی که مردم تو یا مسلمانند و برادر دینی تو و یا غیر مسلمانند و انسانی مانند تو...«و لا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع فان ذلک ادغال فی القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر.م گو من اکنون بر آنها مسلطم از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت کردن،که این عین راه یافتن فساد در دل و ضعف در دین، و نزدیک شدن به سلب نعمت است.

در بخشنامه دیگری که به سران سپاه نوشته است چنین می فرماید:«فان حقا علی الوالی ان لا یغیره علی رعیة فضل ناله و لا طول خص به و ان یزیده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده

 (صفحه 20(

و عطفا علی اخوانه 4 لازم است والی را که هرگاه امتیازی کسب میکند و به افتخاری نائل میشود آن فضیلتها و موهبتها او را عوض نکند،رفتار او را با رعیت تغییر ندهد بلکه باید نعمتها و موهبتهای خدا بر او، او را بیشتر به بندگان خدا نزدیک کند و مهربانتر گرداند.

در بخشنامه های علی(ع)حساسیت عجیبی نسبت به عدالت و مهربانی به مردم و محترم شمردن شخصیت مردم و حقوق مردم مشاهده میشود که راستی عجیب و نمونه است.

در نهج البلاغه سفارشنامه ای(وصیتی)نقل شده که عنوان«لمن یستعمله علی الصدقات» است یعنی برای کسانی است که ماموریت جمع آوری زکات را داشته اند،عنوان حکایت میکند که اختصاصی نیست،صورت عمومی داشته است،خواه به صورت نوشته ای بوده است که در اختیار آنها گذاشته میشده است و خواه سفارش لفظی بوده که همواره تکرار میشده است.

سید رضی آنرا در ردیف نامه ها آورده است،و می گوید ما این قسمت را در اینجا می آوریم تا دانسته شود علی(ع)حق و عدالت را چگونه به پا می داشت.و چگونه در بزرگ و کوچگ کارها آنها را منظور میداشت،دستورها اینست:

برو همراه تقوای خدای یگانه؛ مسلمانی را ارعاب نکنی 5 طوری رفتار نکن که از تو کراهت داشته باشد،بیشتر از حقی که به مال او تعلق گرفته است از او مگیر،وقتی که بر قبیله ای که بر آبی فرود آمده اند وارد شدی تو هم در کنار آن آب فرود آی بدون آنکه به خانه های مردم داخل شوی، باتمام آرامش و وقار نه به صورت یک مهاجم،بر آنها وارد شو و سلام کن، درود بفرست بر آنها؛ سپس بگو: بندگان خدا! مرا ولی خدا و خلیفه او فرستاده است که حق خدا را از اموال شما بگیرم، آیا حق الهی در اموال شما هست یا نه؟ اگر گفتند نه بار دیگر مراجعه نکن سخنشان را بپذیر و قول آنها را محترم بشمار، اگر فردی جواب مثبت داد او را همراهی کن بدون آنکه او را بترسانی و یا تهدید کنی هرچه زر و سیم داد بگیر.اگر گوسفند یا شتر دارد که باید زکوة آنها را بدهد بدون اجازه صاحبش داخل شتران یا گوسفندان مشو که بیشتر آنها از او است،وقتی که داخل گله شتر یا رمه گوسفند شدی به عنف و شدت و متجبرانه داخل مشو»6 تا آخر این وصیتنامه که مفصل است.به نظر میرسد همین اندازه کافی است که دید علی را به عنوان یک حکمران درباره مردم به عنوان توده محکوم روشن سازد.

 1)صحیح بخاری،جلد 7،کتاب النکاح.

2)نهج البلاغه بخش نامه ها،نامه 5

3)نهج البلاغه بخش نامه ها،نامه 51

4)نهج البلاغه بخش نامه ها.نامه 50

5)اینکه تنها نام مسلمان آمده است از آن جهت است که صدقات تنها از مسلمین گرفته میشود.

6)نهج البلاغه نامه 25-ایضا رجوع شود به نامه 26 و 27 و 46

 

 پایان مقاله


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است