در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله درسهایی از مکتب اسلام » آبان 1344، سال هفتم - شماره 1، مطهری، مرتضی ؛


 

 

برای ما مسلمانان که علاقهء دو همسر را به یکدیگر یکی از نشانه های بارز وجود خداوند میدانیم، و نکاح را«سنت»و تجرد را یکنوع«شر»حساب میکنیم هنگامی که میخوانیم یا میشنویم بعضی آئین ها علاقهء جنسی را ذاتا پلید،و آمیزش جنسی را( و لو با همسر مشروع و قانونی) موجب تباهی و سقوط میدانند،دچار تعجب میشویم.

عجب تر آنکه میگویند:دنیای قدیم عموما گرفتار این«وهم»بوده است، برتر اندراسل فیلسوف اجتماعی مشهور معاصر میگوید:«عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و بخصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد عقیدهء مزبور نیز تفوق یافت و سر تارک مثالهای زیادی از این فکر عجیب مبنی بر اینکه چیز ناپاک و تباهی در روابط جنسی وجود دارد ذکر مینماید. در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بود او مسیحیت بوده است ادیان و راهبانی بوده اند که طرفدارای از تجرد میکرده اند، مانند«اسنیت ها» در میان یهودیان..و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد در یونان و روم تمدن نیز طریقه کلبیون جای طریقه اپیکور را گرفت...افلاطونیان نو نیز باندازهء کلبیون ریاضت طلب بودند از ایران این عقیده(دکترین)به سمت باختر پخش شد که ماده عین تباهی است و بهمراه آن این اعتقاد بوجود آمد که هرگونه رابطه جنسی ناپاک است و این عقیده با جزئی اصلاح، اعتقاد کلیسای مسیحیت محسوب گردید.»2

این عقیده قرنها وجدان انبوه عظیمی از افراد بشر را تحت نفوذ ترس آور و نفرت انگیز خود قرار داد و بعقیدهء روانکاوان نفوذ این عقیده،اختلالات روانی و بیماریهای روحی فراوانی را موجب شده است که از این جهت مانند ندارد.

 

(صفحه 12)

منشأ پیدایش اینگونه افکار و عقاید چیست؟چه چیز سبب میشود که بشر به علاقه و میل طبیعی خود به چشم بدبینی بنگرد و در حقیقت جزئی از وجود خود را محکوم کند؟ مطلبی است که مورد تفسیر متفکرین قرار گرفته است و ما اکنون در صدد کاوش در آن نیستیم، مسلما علل گوناگونی میتوانند در گرایش بشر به اینگونه افکار و آراء دخیل باشند.

 

ظاهرا علت اینکه فکر پلیدی«علاقه و آمیزش جنسی»در میان مسیحیان تا این حد اوج گرفت،تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا، از طرف کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی مسیح، صورت گرفت. گفته شد علت آنکه مسیح تا آخر مجرد زیست،پلیدی ذاتی این عمل است و بهمین جهت روحانیین و مقدسین مسیحی شرط وصول بمقامات روحانی را آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر دانستند و«پاپ» از میان اینچنین افرادی انتخاب میشود.به عقیده ارباب کلیسا تقوا ایجاب میکند که انسان از ازدواج خودداری کند.

راسل میگوید:«در رسالات قدیسین به دو یا سه توصیف زیبا از ازدواج برمیخوریم، ولی در سایر موارد، پدران کلیسا از ازدواج بزشت ترین صورت یاد کرده اند. هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد بنابراین ازدواج که عمل پستی شمرده میشد بایستی منعدم شود.«با تبر بکارت، درخت زناشوئی را فرو اندازید» این عقیده راسخ سن ژورم درباره هدف تقدس است»3

کلیسا ازدواج را به نیت تولید نسل جایز میشمارد.اما این ضرورت،پلیدی ذاتی این کار را از نظر کلیسا از میان نمی برد، علت دیگر جواز ازدواج، دفع افسد بفاسد است یعنی به این وسیله از آمیزشهای بی قید و بند مردان و زنان جلوگیری میشود.

راسل میگوید:«طبق نظریه سن پول،مسئله تولید نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج همان جلوگیری از فسق بوده است،این نقش اساسی ازدواج است که در حقیقت دفع افسد بفاسد شمرده شده است»4

کلیسا ازدواج را غیر قابل فسخ، و طلاق را ممنوع میشمارد،گفته میشود کلیسا خواسته است به اینوسیله ازدواج را تقدیس و از تحقیر آن بکاهد.ممکن است علت ممنوعیت طلاق و غیر قابل فسخ بودن ازدواج از نظر کلیسا این باشد که خواسته است برای کسانی که از بهشت تجرد رانده شده اند جریمه و مجازاتی قائل شده باشد!.

چنانکه میدانیم عقاید تحقیرآمیز راجع به خود زن در میان ملل و اقوان قدیمه مبنی بر این که زن انسان کامل نیست،برزخی است میان انسان و حیوان، زن دارای نفس ناطقه نیست،زن

 

(صفحه 13)

به بهشت هرگز راه نخواهدیافت!و امثال اینها زیاد وجود داشته است،این عقاید و آرا تا آنجا که از حدود ارزیابی زن تجاوز نمیکند اثر روانی،غیر از احساس غرور در مرد و احساس حقارت در زن ندارد.

اما عقیدهء پلیدتر علاقه و آمیزش جنسی مطلقا روح زن و مرد را متساویا آشفته میسازد و کشمکش جانکاهی میان غریزه طبیعی از یک طرف و عقیده مذهبی از طرف دیگر وجود می آورد. ناراحتی های روحی که عواقب وخیمی به بار می آورد همواره از کشمکش میان تمایلات طبیعی و تلقینات مخالف اجتماعی پیدا میشود،از این جهت است که این مسئله فوق العاده مورد توجه محافل روانشناسی و روانکاوی قرار گرفته است.

با توجه به نکات فوق، منطق عالی اسلام فوق العاده جلب توجه میکند، در اسلام کوچک-ترین اشاره ای به پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن نشده است، اسلام مساعی خود را برای تنظیم این علاقه به کار برده است.

از نظر اسلام روابط جنسی را فقط مصالح اجتماعی حاضر یا نسل آینده محدود میکند و در این زمینه تدابیری اتخاذ کرده است که منجر باحساس محرومیت و ناکامی و سرکوب شدن این غریزه نگردد.

متأسفانه دانشمندانی امثال برتراند راسل که از عقاید مسیحیت و بودائی و غیره در این زمینه-ها انتقاد میکنند،درباره اسلام سکوت مینمایند.راسل در کتاب زناشوئی و اخلاق همینقدر میگوید: «کلیه بانیان مذاهب باستثناء محمد و کنفوسیوس،اگر بتوان مسلک او(کنفوسیوس)را مذهب نامید،توجهی باصول سیاسی و اجتماعی نداشته و کوشیده اند تکامل روح را از راه اشراق،تفکر و فنا فراهم کنند»5.

به هرحال از نظر اسلام،علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد،بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است.

در حدیثی میخوانیم:من اخلاق الانبیاء حب النساء6 رسول اکرم(ص)و ائمه اطهار(ع)طبق آثار و روایات فراوانی که رسیده است،محبت و علاقه خود را بزن در کمال صراحت اظهار میکرده اند و برعکس روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا میکردند سخت تقبیح مینمودند.

 (صفحه 14)

 

یکی از اصحاب رسول اکرم بنام عثمان بن مظعون کار عبادت را بجائی رسانید که همه روزها را روزه میگرفت،و همه شب تا صبح به نماز میپرداخت؛ همسر وی جریان را باطلاع رسول اکرم رسانید، رسول اکرم درحالی که آثار خشم از چهره اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش عثمان بن مظعون رفت،و به او فرموده: ای«عثمان»بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است، شریعت من شریعت فطری آسانی است؛ من شخصا نماز میخوانم و روزه میگیرم و با همسر خودم نیز آمیزش میکنم، هرکس میخواهد از دین من پیروی کند باید سنت مرا بپذیرد، ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنت های من است.

مطالبی که درباره پلیدی علاقه جنسی و آثار ناشی از آن گفتیم مربوط به گذشته دنیای غرب بود،دنیای غرب در زمان حاضر در زمینه اخلاق جنسی نسبت بگذشته،باصطلاح یک دور 180 درجه ای زده است! امروز همه سخن از تقدیس و احترام علائق و روابط جنسی و لزوم آزادی و برداشتن هر قید و بندی در این زمینه است، در گذشته آنچه گفته شده است بنام دین بوده و امروز نقطه مقابل آنها بنام علم و فلسفه پیشنهاد میشود.

بدبختانه ما از ضرر افکار قدیم غربیها با همه ضعیف بودن وسایل ارتباطی میان اقوام و ملل مصون نماندیم و کم وبیش در میان ما رخنه کرد،اما افکار جدیدشان در اوضاع و احوال حاضر سیل آسا بسوی ما روان است.(در شماره آینده درباره افکار جدیدی که در زمینه اخلاق جنسی در جهان پیدا شده بحث خواهیم کرد)

علی(ع)میفرماید: ورع المؤمن یظهر فی علمه و ورع المنافق لا یظهر الاّ فی لسانه.

پارسائی شخص با ایمان در علم و دانش او آشکار می شود در حالی که پرهیزکاری شخص منافق جز در زبانش ظاهر نمیشود!  غرر الحکم

 

(1)و من آیانه ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة-سوره روم آیه 21-یعنی:یکی از نشانه های او اینست که از خود شما برای شما همسر آفرید،تا با او آرام گیرید و میان شما مهر و محبت قرار داد.

(2) کتاب زناشوئی و اخلاق صفحه 25 و 26.

(3)زناشوئی و اخلاق صفحه 30

(4) صفحهء 31

(5) زناشوئی و اخلاق صفحه 86

(6) وسائل ج 3 صفحه 3

پایان مقاله


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است