در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: مجله اندیشه حوزه » مهر و آبان 1385 - شماره 60 ، سلیمی، اسماعیل ؛


تحلیل نظریه ی «جمهوری اسلامی»

بعد از سرنگونی نظام استبدادی و دیکتاتوری، حکومت دینی در قالب «جمهوری اسلامی» با مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی، روی کار آمد. از همان آغاز طرح این شکل حکومت، برخی نتوانستند آن را تحلیل و هضم کنند و

(صفحه 132)

مدعی عدم امکان جمع دو حقوق شدند و لذا بعضی با قید اول و برخی با قید دوم مخالفت کردند و گروه دیگر خواهان اضافه کردن قیدی مثل «دمکراتیک» بر آن شدند. متفکر شهید که از ایدئولوگ ها و تئوریسین های درجه ی اول این انقلاب بودند، از همان آغاز نظریه ی فوق و پیدایش شبهاتی پیرامون آن، به تحلیل تئوری و پاسخ شبهات پرداختند که در ادامه به آن اشاره می شود.

توضیح «جمهوریت»

قید «جمهوری» نقش مردم را معتبر و دخیل می داند و بر این نکته تأکید می کند که شکل حکومت و حاکم آن می باید توسط جمهور و اکثریت مردم به صورت موقت تعیین و انتخاب شود. این دو ویژگی یعنی انتخاب حاکم و موقتی بودن آن، منطبق بر نظام های دموکراسی جهان است. استاد با برشمردن انواع حکومت ها، مانند موروثی و اریستوکراسی، در تبیین «جمهوریت» می گوید:

یکی از این حکومت ها، حکومت عامه ی مردم است؛ یعنی حکومتی که حق انتخاب با همه ی مردم است. قطع نظر از این که مرد یا زن، سفید یا سیاه، دارای این عقیده یا آن عقیده باشند. در اینجا فقط بلوغ سنی و رشد عقلی معتبر است و نه چیز دیگر. به علاوه، این حکومت موقت است؛ یعنی هر چند سال یک بار باید تجدید شود. یعنی اگر مردم بخواهند می توانند حاکم را برای بار دوم یا احیانا بار سوم و چهارم تا آنجا که قانون اساسی اجازه می دهد انتخاب کنند. حکومتی که شکل آن، انتخاب رئیس حکومت از سوی عامه ی مردم است، برای مدت معین. مسأله ی «جمهوری» مربوط است به شکل حکومت که مستلزم نوعی دموکراسی است؛ یعنی این که مردم حق دارند، سرنوشت خود را خودشان در دست بگیرند. (مطهری، 1370 الف، 92-93 نقل از قدردان، 1379 ، 108)

توضیح «اسلامیت»

قید «اسلامی»، قانون اساسی و منشور حکومت را تعیین می کند و بر این نکته

(صفحه 133)

تأکید می کند که حکومت منتخب مردم باید در چارچوب احکام و اصول اسلام حرکت کند و از آن تخلف نکند. به بیان دیگر قید «اسلامیت» نه قید تأکیدی، که قید تقییدی و تخصیصی، است، که مانند فصل در تعریفات، جنس را مقید می کند و در تعریف فوق، جهت حکومت عامه ی مردم را تعیین می کند.

کلمه ی «اسلامی» محتوای این حکومت را بیان می کند. یعنی پیشنهاد می کند که این حکومت با اصول و مقررات اسلامی اداره شود و در مدار اصول اسلامی حرکت کند. چون می دانیم که اسلام، به عنوان یک دین، واجد یک ایدئولوژی است و به مثابه طرحی است برای زندگی بشر در همه ی ابعاد و شؤون آن.

به این ترتیب «جمهوری اسلامی»، یعنی حکومتی که شکل آن، انتخاب رئیس حکومت، از سوی عامه ی مردم است، برای مدت موقت و محتوای آن هم اسلامی است. (همان، 109-110)

پارادوکس جمهوریت و اسلامیت!

پیش تر اشاره شد که از بدو ارائه ی نظریه ی فوق، برخی از روشنفکران، دو قید «جمهوریت» و «اسلامیت» را با یکدیگر ناسازگار اعلام و استدلال می کنند که «جمهوری» حکومت منتخب مردم است که قوانین و جهت حرکت و مدار آن نباید توسط قید دیگر در چارچوب مشخص، تقیید و تعیین گردد، و آن به اصل و محتوای «جمهوریت» آسیب می رساند. در حالی که قید «اسلامیت» مرز و جهت حکومت منتخب مردم را تعیین می کند. و این با مقتضای جمهوریت که عدم تقیید است نمی سازد. به دیگر سخن، حکومت «جمهوری» حکومتی است که در آن نه تنها شکل حکومت، بلکه محتوای آن نیز توسط خود جمهوری تعیین می گردد. شبهه ی فوق بعد از دودهه دوباره توسط بعضی مطرح شده است و چون نتوانستند آن را برای خود هضم کنند از آن به «معمای لاینحل و نامعقول» تعبیر می کنند (قدردان، 1379 ، 110) و اظهار می دارند که جمهوری اسلامی یک معمای لاینحل و نامعقولی بیش نیست و معمایی است که عقل بشریت هرگز از عهده حل آن برنخواهد آمد. (حائری یزدی، 212)

(صفحه 134)

علامه ی شهید در پاسخ این شبهه، ضمن پذیرش تخصیص «جمهوریت» توسط قید «اسلامیت» بر نکته ی ظریفی انگشت می گذارد که غفلت از آن سبب طرح شبهه شده است. نکته ی مزبور این است که باید توجه داشت که قید مخصص و عامل محدود کننده ی نوع جمهوریت، عامل بیرون از حاکمیت ملی و مردمی نیست، بلکه این خود مردم هستند که از همان ابتدا، خودشان به صورت آزاد، خواهان نوع و شکل خاص حکومت یعنی «اسلامی» شدند. و مطابق مبانی دموکراسی اگر به آن ملتزم شویم نمی توان خواست و اراده ی عمومی جامعه را نادیده گرفت و یک شکل حکومت دیگر بر آن ها تحمیل کرد، مگر این که حرمت دموکراسی را تا آن وقت پاس داریم که آن حرمت ما را پاس دارد.

به راین اساس اشکال تقیید یا سلب دموکراسی در نظریه ی «جمهوری اسلامی» در صورتی لازم می آید که قید «اسلامیت» توسط غیر «جمهور» مطرح و بر جمهور تحمیل شود. مثلاً اگر در کشور چین مردم خواستار «جمهوری کمونیستی» باشند، به هیچ وجه شبهه نمی شود که قید «کمونیستی» ناسازگار با دموکراسی است. همین طور اگر مردم یک کشور اسلامی به اتفاق آراء خواستار نوع خاصی از جمهوری (جمهوری اسلامی) باشند، که قید «اسلامیت» از سرشت و بطن مردم و «جمهوریت» سبز شود، نمی توان رابطه ی این دو را ناسازگار و معمایی توصیف کرد. استاد در پاسخ خبرنگاری که شبهه ی فوق را طرح کرده بود، می گوید:

اشتباه آن ها که این مفهوم را مبهم دانسته اند ناشی از این است که حق حاکمیت ملی را مساوی با نداشتن مسلک و ایدئولوژی و عدم التزام به یک سلسله اصول فکری درباره ی جهان و اصول عملی درباره ی زندگی دانسته اند. اینان می پندارند که اگر کسی به حزبی، مسلکی، مرامی و دینی ملتزم و متعهد شد و خواهان اجرای اصول و ضوابط آن گردید، آزاد و دموکرات نیست، پس اگر کشور اسلامی باشد؛ یعنی مؤمن و معتقد به اصول اسلامی باشند و این اصول را بی چون و چرا بدانند، دموکراسی به خطر می افتد. (مطهری، 1370 الف، 63)

(صفحه 135)

استاد تأکید می کند که شبهه ی فوق منشأ نظری و فلسفی دارد و طراحان آن، حقوق انسان را در مسائل مادی منحصر می کنند و از حقوق فرا مادی انسان مانند حق داشتن مکتب و عقیده و وابستگی به ایمان، غافل مانده اند. (ر. ک، همان، 65)

سخن آخر این که از اصرار بر تنافی و تعارض «جمهوریت» و «اسلامیت» و دلالت دموکراسی بر نفی قید اسلامیت، نفی و استحاله ی خود دموکراسی لازم می آید؛ چرا که لازمه ی عمل به دموکراسی توجه به رأی مردم است و رأی مردم مسلمان بر اسلامیت تعلق گرفته است. حال اگر قید «اسلامیت» را نپذیریم باید روی از دموکراسی برتابیم، ولو در یک مورد خاص یعنی «جمهوری اسلامی». استاد به این نکته چنین اشاره می کند:

حال اگر خواسته ی خود مردم، یعنی جمهوری اسلامی، حاکمیت مردم را نقض کند، باید بگوییم که دموکراسی امری محال است، زیرا همیشه وجودش مستلزم عدمش است. (همان، 100)

دین و آزادی

مقوله ی «نسبت دین و دنیا» و اساسا هرگونه «مطالعات همبسته» یا ربطی و همپیوند (Studies Correbtional)؛ یعنی بررسی و تعیین رابطه یا عدم رابطه، و نوع رابطه ی میان دین با مقولات و نهادهایی همچون فرهنگ، سیاست، هنر، علم، توسعه، فلسفه، اقتصاد، دموکراسی و ده ها موضوع فکری و فرهنگی دیگر از مباحث جدیدی است که پس از پیدایش دانش ادیان (The science of religion) و شکوفایی و ظهور رشته هایی مثل «فلسفه ی دین» و «کلام جدید» در عرصه ی «دین پژوهی مدرن» پدید آمده و بالیده است.

دانش ادیان، به عنوان یک رشته ی مستقل و متمایز علمی که توسط «ماکس مولر» بنیان نهاده شد، بعدها شاخه ها و شعب فراوانی یافت و به عرصه های مختلف علوم انسانی و علوم اجتماعی و دانش های جدید همچون روان شناسی دین، جامعه شناسی دین، مردم شناسی دین، باستان شناسی دین، قوم شناسی دین، هرمنوتیک دینی و فلسفه ی دین منقسم گشت و گسترش چشم گیری یافت.

(صفحه 136)

متکلمان ادیان نیز پس از مواجهه با پرسش های علم جدید و چالش با فلسفه های جدید و متنوع، به بسط و تعمیق و تأسیس کاوش های الهیات و «الهیات نوین، (Modern Theology) پرداختند و عرصه های جدیدی را در تحقیقات دینی گشودند.

بحث از دین و آزادی، یکی از دستاوردهای مهم این چالش و تلاش های فرهنگی و دینی است که از یک سو، مثال های بزرگ و مدافعان ادیان و از دیگر سو، توجه فیلسوفان و جامعه شناسان و روان شناسان و اندیشمندان و تحلیل گران اجتماعی را به خود معطوف ساخته است. (همتی، 1380 ب، 6 ؛ ر. ک: همتی 1380 الف، 4-5)

شهید مطهری از جمله اندیشمندانی است که بحث دین و آزادی را در برخی از آثار و نوشته هایش مورد بحث و بررسی قرار داده است. (ذاکری، 1379 ، 114-116) پیوند دین و آزادی، از بحث هایی است که در غرب و بین مسیحیان پیشینه دارد. به جهت چیرگی کلیسا در قرون وسطی و تفتیش عقاید، نوعی ناسازگاری و بیگانگی بین مذهب و آزادی پدید آمد و دین در برابر آزادی قرار گرفت. اما برخلاف مسیحیت تحریف شده، یکی از هدف های پیامبر اسلام در قرآن رهایی و آزادی مردم، یاد شده است؛ رهایی از سلطه ی استبداد و تعهدهای تحمیلی و رسیدن به آزادی و شکوفایی.

وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ (اعراف، 157) و بارگران [و تعهدهای تحمیلی [را از آنان برمی دارد و زنجیرهایی که بر آنان است.

«اصر» را در کتاب های لغت، به معنای ثقل و سنگینی، عقد و بستن معنی کرده اند. به هر کار سنگینی که انسان را از تلاش باز دارد، «اصر» گویند، چه چیرگی ستمگران باشد و چه دیدگاه های خرافی و چه پیمان های استعماری و تحمیلی که انسان ها را از تلاش و آزادی باز می دارد. از این روی، از هدف های پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله رهایی از این قید و بندها و رسیدن به آزادی برای رشد و تعالی انسان ذکر گردیده است.

(صفحه 137)

مسلمانان در صدر اسلام، در جنگ هایی که داشتند، بر این هدف مقدس، که رهایی و آزادی است، تکیه می کردند و می گفتند: «خدا ما را فرستاده است. خدا ما را مأمور کرده بندگان او را از سختی ها و بدبختی ها رهایی بخشیم و مردمی را که دچار فشار و استبداد و ظلم سایر کیش ها هستند نجات دهیم و آن ها را در ظل عدل اسلامی در آوریم. (مطهری، 1362 ، 319)

شهید مطهری در افتادن دانشمندان غرب را با دین، با این انگاره که دین مخالف آزادی است، ناشی از ناآشنایی و ناآگاهی آنان از اسلام و آموزه های حیات بخش آن می داند و یکی از علل گرایش به مادی گری در غرب را نارسایی مفاهیم اجتماعی، سیاسی و دنیای مسیحیت و غرب یاد می کند:

در اروپا مسأله ی استبداد سیاسی و این که اساسا آزادی از آن دولت است، نه مال افراد، با مسأله ی خدا توأم بوده است. افراد فکر می کردند که اگر خدا را قبول کنند، استبداد قدرت های مطلقه را نیز باید بپذیرند؛ بپذیرند که فرد در مقابل حکمران هیچ گونه حقی ندارد و حکمران نیز در مقابل فرد، هیچ گونه مسؤولیتی نخواهد داشت. حکمران در پیشگاه خدا مسؤول است؛ لذا افراد فکر می کردند که اگر خدا را بپذیرند، باید اختناق اجتماعی را نیز بپذیرند و اگر بخواهند آزادی اجتماعی داشته باشند، باید خدا را انکار کنند، پس آزادی اجتماعی را ترجیح دادند. (مطهری، 1374 ج، 554)

به گفته ی استاد شهید، آنان میان حق حاکمیت ملی از یک سو و بی خدایی از سوی دیگر، ملازمه به وجود آوردند. متأسفانه امروزه نیز، شماری از مدعیان آزادی چنین انگاره ای می پراکنند و به دیگران القا می کنند. استاد شهید در پاسخ به این گونه پندارها می نویسد:

[از نظر فلسفه ی اجتماعی اسلامی] نه تنها نتیجه ی اعتقاد به خدا پذیرش حکومت مطلقه ی افراد نیست و حاکم در مقابل مردم مسؤولیت دارد، بلکه از نظر این فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسؤول می سازد و افرادی را ذی حق می کند.

استاد آنگاه سخن امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه را گواه سخن خود

(صفحه 138)

می آورد که می فرماید: حق همیشه دو طرفی و داد و ستدی است؛ یعنی هر کسی از حق بهره امند شود، مسؤولیتی در مقابل آن خواهد داشت. (نهج البلاغه، خطبه 207)

از نظر اسلام، مفاهیم دینی همیشه مساوی آزادی بوده است. درست برعکس آنچه ... در غرب جریان داشته؛ یعنی این که مفاهیم دینی مساوی با اختناق اجتماعی بوده است. (مطهری، 1374 ج، 555)

در اسلام، حاکم، هم در برابر خداوند مسؤول است و هم در برابر مردم باید پاسخگو باشد، یعنی برای مردم و والی حقوق متقابل فرض شده است. شهید مطهری، یکی از انگیزه های در افتادن مردم با دین و مذهب را در غرب، در افتادن کلیسا با نیازهای طبیعی مردم می داند، به ویژه که این نیاز در سطح عمومی باشد. آزادی از این نوع نیازهاست و ناسازگاری با آزادی در مسیحیت به چشم می خورد:

از نظر روان شناسی مذهبی یکی از موجبات عقب گرد مذهبی این است که اولیای مذهب، میان مذهب و یک نیاز طبیعی تضاد برقرار کنند؛ مخصوصا هنگامی که آن نیاز در سطح افکار عمومی ظاهر شود. (مطهری، 1378 الف، 134)

اما اسلام، دینی فطری است که به تمام نیازهای انسان، از جمله آزادی، توجه دارد. به گفته ی استاد: «اسلام دین آزادی است»؛ دینی است که آزادی را برای جامعه می خواهد. (مطهری، 1370 الف، 52) و به گفته ی امام خمینی قدس سره : «آزادی یک هدیه ی الهی است» (امام خمینی، 92)؛ بلکه از بالاترین نعمت هایی است که خداوند به بشر داده است.

قلمرو آزادی

بحث از قلمرو آزادی یکی از مهم ترین مباحثی است که درباره ی آزادی مطرح می شود. اگر بپذیریم که آزادی یک فضیلت یا ضرورت بوده و به عنوان یک کمال، زمینه ساز دست یابی به دیگر کمال هاست، و افزون بر آن، ارزشی برجسته

(صفحه 139)

و مهم در حیات اجتماعی به شمار می رود که لازمه ی تحقق رفاه، عدالت، استقلال، سعادت و رشد و بالندگی شخصیت آدمی است؛ با این اوصاف، پدیده ای نامتناهی است یا در جایی محدود و مقید می شود و عواملی آن را محدود می سازد؟

در یک نگاه، اصولاً آزادی حقیقی و کمال آزادی در همین مقید بودن و حد و مرز داشتن است، وگرنه به بی بند و باری و هرج و مرج تبدیل خواهد شد و زیان های فراوان ویران گر در پی خواهد داشت. آزادی، فضیلت و ارزش است، ولی در ذات خود، مقید و محدود و دارای مرز و قلمرو معین است.

برخی تصور کرده اند که لازمه ی آزادی، رها بودن از هر قید و شرطی است؛ زیرا آزادی، رفع موانع است و هرگونه قید و شرطی مانع تلقی می شود. در حالی که چنین چیزی ممکن نیست، چرا که برخی محدودیت ها بر سر راه آزادی و انتخاب قرار دارد که ناشی از اختیار خود فرد نیست. به اصطلاح یاسپرس، در برابر ما دیوارهایی قرار دارد که انتخاب ها را محدود می سازند؛ وی این موانع را وضعیت های مرزی می نامد. (نصری، 1382 ، 47 و 274-275)

از نظر استاد مطهری، بشر به حکم این که در سرشت خود دو قطبی آفریده شده است، یعنی موجودی متضاد است و به تعبیر قرآن کریم، مرکب از عقل و نفس است، محال است بتواند در هر دو قسمت وجودی خود از بی نهایت درجه ی آزادی برخوردار باشد. رهایی هر یک از قسمت عالی و سافل وجود انسان، مساوی با محدود شدن قسمت دیگر است. (مطهری، 1370 الف، 101) بر این اساس امکان ندارد که در جامعه، آزادی مطلق باشد. لازمه ی طبیعت جامعه این است که آزادی ها محدود باشد، یعنی آزادی هر فرد به آزادی فرد دیگر محدود گردد. مواهب اجتماعی به طور عادلانه در میان افراد تقسیم شود. نظامات اجتماعی، دست و پا گیر نباشند و افراد به حداکثر آنچه در آن جامعه ممکن است، بتوانند به کمال خودشان برسند. (مطهری، 1373 د، 259)

به اعتقاد شهید مطهری، انسان در عین آزادی برای ساختن اندام های روانی خویش و تبدیل محیط طبیعی به صورت مطلوب خود و ساختن آینده ی خویش،

(صفحه 140)

آن چنان که می خواهد، محدودیت های فراوانی دارد. آزادی اش طبیعی است، یعنی آزادی در داخل یک دایره محدود است، در داخل همین دایره محدود است که هم می تواند آینده ی سعادت بخش برای خود انتخاب کند و هم آینده ی شقاوت آلود. به اعتقاد ایشان، محدودیت های انسان از چهار ناحیه است:

1 ) وراثت

انسان با طبیعت انسانی به دنیا می آید. از آن جهت که پدر و مادرش انسان بوده اند، او هم قهرا و جبرا مانند یک فرد انسان به دنیا می آید. از طرف دیگر، پدر و مادرش یک سلسله صفات موروثی خود را در فرزندشان به یادگار می گذارند که این ها نیز قهرا و جبرا همراه این افراد هست، مانند رنگ پوست، رنگ چشم، خصوصیت های جسمی که احیانا از چند پشت به ارث می رسد. انسان هیچ یک از این ها را برای خود انتخاب نکرده است، بلکه جبر وراثت این ها را به او داده است.

2 ) محیط طبیعی و جغرافیایی

محیط طبیعی و جغرافیایی انسان و منطقه ای که در آن منطقه رشد می کند، خواه ناخواه یک سلسله آثار قهری بر روی اندام و روحیه ی انسان می گذارد. منطقه های سردسیر و منطقه های گرمسیر و منطقه های معتدل هر کدام نوعی روحیه و اخلاق را ایجاب می کند؛ همچنین منطقه ی کوهستانی یا منطقه ی صحرایی و غیره.

3 ) محیط اجتماعی

محیط اجتماعی انسان عامل مهمی در تکوین خصوصیات روحی و اخلاقی انسان است. زبان انسان، آداب عرفی و اجتماعی، دین و مذهب، غالبا همان چیزی است که محیط اجتماعی بر انسان تحمیل می کند.

(صفحه 141)

4 ) تاریخ و عوامل زمانی

انسان از نظر اجتماعی تنها تحت تأثیر زمان حال نیست، زمان گذشته و وقایع و حوادثی که در گذشته رخ داده است نیز در ساختن او تأثیر به سزایی دارد. به طور کلی میان گذشته و آینده ی هر موجودی رابطه ی قطعی و مسلم برقرار است. گذشته و آینده مانند دو نقطه ی جدا از یکدیگر نیستند، بلکه مانند دو قطعه از یک جریان مدام اند. گذشته نطفه و هسته ی آینده است. (مطهری، 1372 ج ، 290-291)

از نظر استاد مطهری، انسان در عین این که نمی تواند رابطه اش را با محدودیت های فوق (وراثت، محیط طبیعی، محیط اجتماعی و تاریخ و زمان) به کلی قطع کند، تا حدود زیادی می تواند علیه این محدودیت ها طغیان نموده، خود را از تقید حکومت این عوامل آزاد سازد. انسان به حکم نیروی عقل و علم از یک طرف و نیروی اراده و ایمان از طرف دیگر تغییراتی در این عوامل ایجاد می کند و آن ها را با خواست های خویش منطبق می سازد و خود مالک سرنوشت خویش می گردد. (همان، 291)

نتیجه گیری

مقاله حاضر با این هدف نگارش یافت که اندیشه های شهید مطهری درباره آزادی را مورد بازخوانی و تحلیل قرار دهد. با توجه به این که فهم آزادی از منظر وی، بدون مراجعه به معانی نظری ممکن نبود، تلاش کردیم تا با مراجعه به آثار شهید مطهری، (پس از بیان معنا و مفهوم آزادی) مبانی آزادی را از منظر ایشان بیان نموده، سپس اقسام آزادی را ذکر کردیم.

به اعتقاد شهید مطهری آزادی یعنی این که مانعی در راه رشد و تکامل انسان نباشد، و یکی از اهداف انبیا هم «آزادی» بوده است. اختیار، فطرت، عقل و اراده و تکامل انسان از مهم ترین مبانی و اصولی هستند که ایشان بر طبق آن ها، اصل آزادی را تبیین می کند.

در آثار و نوشته های شهید مطهری، انواع و اقسام مختلف آزادی مورد بحث

(صفحه 142)

قرار گرفته است. وی گاهی آزادی را به آزادی معنوی و اجتماعی، زمانی به آزادی فکری و عقیدتی، و گاه به آزادی انسانی و حیوانی تقسیم می کند و آن ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و در بعضی موارد نیز از آزادی فلسفی سخن گفته است. بدین ترتیب می توان از انواع مختلف آزادی، فلسفی، فکری، بیان، اجتماعی و معنوی سخن گفت.

مقالات مرتبط:

آزادی از دیدگاه استاد مطهری بخش اول

آزادی از دیدگاه استاد مطهری بخش دوم

منابع و مآخذ

1 ) قرآن کریم.

2 ) نهج البلاغه.

3 ) آیزا برلین (1368)، چهارمقاله درباره آزادی، ترجمه ی جلال الدین اعلم، انتشارات سپهر.

4 ) امام خمینی قدس سره (بی تا)، صحیفه نور، سازمان مدارک و اسناد انقلاب اسلامی، ج 7 .

5 ) بیات، عبدالرسول (1380)، فرهنگ واژه ها، مؤسسه ی اندیشه و فرهنگ دینی.

6 ) حائری یزدی، مهدی (بی تا)، حکمت و حکومت، چاپ لندن.

7 ) خسرو پناه عبدالحسین (1380)، جامعه مدنی و حاکمیت دینی، انتشارات وثوق.

8 ) دژاکام، علی (1377)، معرفت دینی (تحلیلی از نظرگاه های استاد مطهری)، مرکز پژوهش های اسلامی.

9 ) ذاکری، علی اکبر (1379)، دین و آزادی از دیدگاه شهید مطهری، مجله حوزه، س 17 ، ش 97.

10 ) رشاد، علی اکبر (1379)، دموکراسی قدسی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

11 ) قدردان قراملکی، محمد حسن (1379)، حکومت دینی از منظر استاد مطهری، مؤسسه ی فرهنگی دانش و اندیشه معاصر.

12 ) لک زایی، شریف (1381)، آیت اللّه  مطهری و آزادی های سیاسی، مجله علوم سیاسی، س 5 ، ش 17 .

13 ) لک زایی، نجف (1381)، اندیشه سیاسی آیت اللّه  مطهری، بوستان کتاب قم.

14 ) مطهری، مرتضی (1376)، آشنایی با قرآن، انتشارات صدرا، ج 3 .

15 ) مطهری، مرتضی (1374 الف)، اصول فلسفه و روش رئالیسم، انتشارات صدرا، ج 3 .

16 ) مطهری، مرتضی (1373 الف)، انسان کامل، انتشارات صدرا.

17 ) مطهری، مرتضی (1370 الف)، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا.

18 ) مطهری، مرتضی (1378 الف)، سیری در نهج البلاغه، انتشارات صدرا.

19 ) مطهری، مرتضی (1372 الف)، گفتارهای معنوی، انتشارات صدرا.

20 ) مطهری، مرتضی (1379 الف)، نظام حقوق زن در اسلام، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 19.

21 ) مطهری، مرتضی (1379 ب)، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 19 .

22 ) مطهری، مرتضی (1374 ب)، انسان و سرنوشت، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 1 .

23 ) مطهری، مرتضی (1372 ب)، جامعه و تاریخ، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 2 .

24 ) مطهری، مرتضی (1373 ب)، ده گفتار، انتشارات صدرا.

25 ) مطهری، مرتضی (1370 ب)، سیری در سیره ی نبوی، انتشارات صدرا.

26 ) مطهری، مرتضی (1380)، پانزده گفتار، انتشارات صدرا.

27 ) مطهری، مرتضی (1364)، پیرامون جمهوری اسلامی، انتشارات صدرا.

28 ) مطهری، مرتضی (1377)، تکامل اجتماعی انسان، انتشارات صدرا.

29 ) مطهری، مرتضی (1374 ج)، علل گرایش به مادیگران، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 1 .

30 ) مطهری، مرتضی (1370 ج)، فطرت، انتشارات صدرا.

31 ) مطهری، مرتضی (1373 ج)، فلسفه اخلاق، انتشارات صدرا.

32 ) مطهری، مرتضی (1379 ج)، مسأله حجاب، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 19 .

33 ) مطهری، مرتضی (1372 ج)، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 2 .

34 ) مطهری، مرتضی (1375)، ختم نبوت، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 3 .

35 ) مطهری، مرتضی (1363)، داستان و راستان، انتشارات صدرا.

36 ) مطهری، مرتضی (1372 د)، انسان در قرآن، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 2 .

37 ) مطهری، مرتضی (1373 د)، فلسفه تاریخ، انتشارات صدرا.

38 ) مطهری، مرتضی (1372 ه)، وحی و نبوت، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج 2 .

39 ) هاشمی، سید حسین (1378)، مطهری و فطرت در قرآن، مجله پژوهش های قرآنی، س 5 ، ش 17 و 18.

40 ) همتی، همایون (1380 الف)، دین و آزادی، مجله کیهان فرهنگی، س 18 ، ش 179.

41 ) همتی، همایون (1380 ب)، دین و آزادی، مجله پگاه حوزه، ش 21 .

پایان مقاله


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است