در
مشارکت کنید
برای ارسال مقاله کلیک کنید
نوشته : روحانی، سید سعید
نوشته : علیزاده، بیوك
نوشته : ربانی گلپایگانی، علی
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد
نوشته : حسینی خراسانی، سید احمد

منابع مقاله: پگاه حوزه :: پانزدهم مرداد 1384، شماره 164، مظاهری سیف، حمید رضا ؛


آثار احیاء دینی انسان

حیات معنوی آثاری دارد که به خوبی می توان با دیدن این آثار زندگان و مردگان حقیقی را از هم باز شناخت. استاد تحت عنوان «آثار و فواید ایمان» که ستون خیمه حیات معنوی است نشانه های آن را بر شمرده اند.

«ایمان مذهبی آثار نیک فراوان دارد، چه از نظر تولید بهجت و انبساط چه از نظر نیکو ساخت روابط اجتماعی و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتیهای ضروری که لازمه ساختمان این جهان است.

1 بهجت و انبساط: انسان با ایمان که خود را در پیوند با معدن بی پایان حکمت، عدالت و زیبایی، قدرت و شادمانی می بیند، در حقیقت با عالمانی دیگر انس گرفته و حیاتی برتر از حیات خام مادی دارد. و آثار آن را می بیند.

11 خوش بینی: «حالت فرد با ایمان در کشور هستی مانند حالت فردی است که در کشوری زندگی می کند که قوانین و تشکیلات و نظامات آن کشور را صحیح و عادلانه می داند... ایمان زندگی را در درون جان ما وسعت می بخشد و مانع عوامل فشار روحی می شود.»(35)

12 روشندلی: «همین که انسان به حکم ایمان مذهبی جهان را به نور حق و حقیقت روشن دیده، این روشن بینی، فضای روح او را روشن می کند و در حکم چراغی می گردد که در درونش روشن شده باشد، بر خلاف یک فرد بی ایمان که جهان در نظرش پوچ است، تاریک است، خالی از درک و بینش و روشنایی است. و به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریکخانه که خودش فرض کرده تاریک و مظلم است».(36)

13 امیدواری: «از نظر منطق مادی، جهان نسبت به مردمی که در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالت یا راه ظلم، راه درستی یا راه نادرستی می روند بی طرف و بی تفاوت است؛ نتیجه کارشان بسته است تنها یک چیز «مقدار تلاش» و بس... ولی در منطق فرد با ایمان جهان نسبت به تلاش این دو دسته بی طرف و بی تفاوت نیست؛ عکس العمل جهان در برابر این دو نوع تلاش یکسان نیست، بلکه دستگاه آفرینش حامی مردمی است که در راه حق و حقیقت و درستی و عدالت و خیرخواهی تلاش می کنند: «إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ» اگر خدا را یاری می کنید (در راه حق گام بردارید) خداوند شما را یاری می کند. (محمد / 7)(37)

14 آرامش خاطر: انسان ایمان با روشن بینی و روشن دلی حیات بلند مرتبه ای را برای خود تصور می کند و با امیدواری به رسیدن به این همه سعادت و سرور، غرق آرامش و شادی می شود.(38)

15 لذت معنوی: «انسان دو گونه لذت دارد: یک نوع او لذتهایی است که به یکی از حواس انسان تعلق دارد که در اثر برقراری نوعی ارتباط میان یک عضو از اعضا با یکی از مواد خارجی حاصل می شود. مانند لذتی که چشم از راه دیدن و گوش از راه شنیدن و دهان از راه چشیدن و لامسه از راه تماس می برد؛ نوع دیگر لذتهایی است که با عمق روح و وجدان آدمی مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست... لذات معنوی از لذات مادی هم قوی تر است و هم دیرپاتر. لذت عبادت و پرستش خدا برای مردم عارف حق پرست از این گونه است.»(39)

2 بهبود روابط اجتماعی: «انسان مانند برخی از جانداران دیگر، اجتماعی آفریده شده.... زندگی سالم اجتماعی آن است که افراد... ارزشهای اخلاقی را محترم بشمارند، با یکدیگر مانند اعضای یک پیکر متحد و متفق باشند. آن چیزی که بیش از هر چیز حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار می سازد، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ می دهد، به ارزشهای اخلاقی اعتبار می بخشد، شجاعت مقابله با سیستم ایجاد می کند و همه افراد را مانند اعضای یک پیکر به هم پیوند می دهد و متحد می کند، ایمان مذهبی است.»

3 کاهش ناراحتی ها: «ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند و تلخیها را شیرین می گرداند... از نظر روانشناسان، مسلم و قطعی است که اکثر بیماری های روانی که ناشی از ناراحتی های روحی و تلخیهای زندگی است، در میان افراد غیرمذهبی دیده می شود. افراد مذهبی به هر نسبتی که ایمان قوی و محکم داشته باشند از این بیماری ها مصون ترند.»(40)

آثار ایمان و حیات معنوی در پرتو آن زمانی به شایستگی تحقق می یابد که به ایمان مذهبی با تفکر دینی درست و برهان قاطع و روشن احیاء دینی را رقم بزند. اما اگر تفکر دینی با سطحی نگری و سست اندیشی ها و توهمات و جهل ها و خرافات و تعصبات آلوده شود، بدون شک، احیاء دینی به شایستگی ایجاد نمی گردد. حیرت ها و تردیدها به درستی برطرف نمی شود.

بنیان گذار نیروی سوم روشنفکری

روشنفکری در جامعه ما سه جهت گیری متفاوت داشت که با نگاهی جامعه شناختی سه نیروی اجتماعی متفاوت و بلکه متضاد را پدید آورده است:

نیروی اول کسانی هستند که نظرشان پژواک طنین شیطان است و در نکرا فرو رفته اند. کسانی که غرق حجابهای نفسانی نبوده و اوهام و هوسهای خود را در تفکر خود منعکس می بینند. این نیروی اول روشنفکری است که سراسر مسحور و مفتون ظواهر و زخارف دنیایی و تمدن و تفکر غربی است. و معتقد است باید از نوک پا تا فرق سر غربی شد. آنها با تکیه بر فرآورده های دانش و اندیشه بشری به جنگ دین و تفکر دینی و حیات معنوی می روند نیروی اول روشنفکری را با عنوان غربزده می توان معرفی کرد.

نیروی دوم روشنفکری ندای حق را از پس حجاب های جهل و اوهام خود می شنود و تفکر دینی را به نحوی ناتمام و نادرست عرضه می کند. اینها کسانی اند که می کوشند با تیغ اندیشه و دانش نوین بشر نه به کشتار تفکر دینی بلکه به مسلح کردن و تجهیز و تزیین تفکر دینی بپردازند. آنها اندیشه دینی را رو به احتضار دیده و خود را فرشته ای می دانند که با دانش های جدید و اندیشه های بشر روح تازه ای بر این فوتوت رو به مرگ می دمد هم از این رو این گروه را که روشنفکران دینی می نامیم از احیاء تفکر دینی دم می زنند. و این دفاع غلط از دین شاید چند صباحی رونق کاذبی برای دین باشد اما در آینده به حجاب انسان در برابر تعلیم و تفکر دینی تبدیل شده و حیات معنوی را به مخاطره می اندازد.

اما نیروی سوم روشنفکری که استاد مطهری و مکتب بحثی او پیش قراول و پرچمدار آن است جریان «روشنفکری متدین است» که تفکر دینی را توانا بر نقد و اصلاح دانش ها و اندیشه های بشری می بیند و می کوشد انسان مرده و محصور در حیات مادی را با تفکر دینی احیاء کند و حیات معنوی را با احیاء دینی به جامعه ارمغان کند. استاد در تمام آثارشان بویژه در فلسفه تاریخ، مسأله شناخت و پاورقی های اصول فلسفه و روش رئالیسم و حتی در درسهای شرح منظومه و غیره به نقد اندیشه های فلسفی، معرفتی و اجتماعی غرب پرداختند. و کسانی چون هگل، مارکس، دکارت، کانت و بزرگان اندیشه غرب را در برابر تفکر دینی به چالش کشیدند.

او در زمانی قیام علمی و اجتماعی خود را آغاز کرد که هر دو نیروی روشنفکری در جامعه فعال بودند. خود او می گوید: «هجوم استعمار غربی با عوامل مرئی و نامرئیش از یک طرف و قصور یا تقصیر بسیاری از مدعیان حمایت از اسلام در این عصر از طرف دیگر، سبب شده که اندیشه های اسلامی در زمینه های مختلف از اصول گرفته تا فروع، مورد هجوم و حمله قرار گیرد.»(41)

ایشان تصریح می کنند: «این دین مقدس در حال حاضر بیش از هر چیز دیگر از ناحیه برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه می بیند.»(42)

در ادامه دیدگاه استاد نسبت به هر دو گروه روشنفکران غربزده و روشنفکران دینی را بررسی می کنیم.

مکتب استاد در برابر نیروی اول روشنفکری

نیروی اول روشنفکری که غربزده است هیچ حرفی از خود برای گفتن ندارد هم از این رو برای رد اندیشه های تقلیدی آنان که از تفکر و منطق کافی تهی است، می توان به منابع شان رجوع کرد با نقادی آنها ریشه اینها را نیز خشکاند. نیروی اول روشنفکری خود دو دسته اند که استاد درباره آنها می گویند:

«در مملکت ما گروه به اصطلاح روشنفکران خودباخته که تعدادشان هم کم نیست دو دسته اند یک دسته می گویند ما باید مکتب غربی ها را از کشورهای آزاد بگیریم لیبرالیسم و عده ای دیگر می گویند ما باید مکتب را از بلوکهای دیگر غربی بگیریم کمونیسم.»(43)

هم از این رو با این که استاد هدف خود را از نوشتن کتاب ها و مقالات حل مسائل اسلامی می دانند، در بسیاری از آثار خود به اندیشه متفکرانی می پردازند که شرق و غرب برای اساس آنها زندگی می کرد مثلاً عمده مسائل کتاب فلسفه تاریخ نقد تاریخ گرایی مارکس است. زیرا گروه گسترده ای از روشنفکران غربزده در آن زمان بر اساس آموزه های حزب توده به مارکسیسم و کمونیسم روی آورده بودند. و استاد با نقد بزرگان اندیشه مادی در حقیقت به مبارزه با نیروی اول روشنفکری در جامعه همت گمارند.

مکتب استاد در برابر نیروی دوم روشنفکری

این نیرو با آمیختگی و التقاط میان تفکر دینی و فراورده های دانش و اندیشه نوین گویی حرفی تازه برای گفتن داشت. دست کم در صورت بیان مباحث شیوه نوینی را پیش گرفته بودند. هم از این رو استاد مستقیم با این گروه مواجه شده و در نقد آراء و آثارشان می کوشید.

استاد پس از اشاره به دو گروه روشنفکری غربزده از نیروی اول به نیروی دوم روشنفکری توجه کرده و می نویسد:

«بدبختانه گروه سومی هم پیدا شده اند که به یک مکتب التقاطی معتقد شده اند. اینها قسمتی از ریش کمونیسم را گرفته با چند تا مویی از سبیل اگریستانسیالیسم ترکیب کرده اند و بعد هم به ریش اسلام چسبانده اند. آن وقت می گویند مکتب اصیل و ناب اسلام این است و جز این نیست.»(44)

برای نمونه استاد در کتاب وحی و نبوت به نقد نظریه دکتر شریعتی درباره معجزه(45) و در کتاب اصول فلسفه به رد نظریه دیالکتیکی وی در باب تاریخ ادیان پرداخته اند.(46) همچنین در کتاب تجربه گرایی و سیانتیسم مهندس بازرگان براهین توحید را نقد کرده(47) و در کتاب توحید(48) و کتاب نبوت(49) و کتاب معاد(50) کتاب راه طی شده ایشان را مورد بررسی و انتقاد قرار داده اند.

حاصل پژوهش

استاد با محور قرار دادن تفکر دینی و سنجش اندیشه ها و علوم گوناگون با آن معیار متین جریان تازه ای را در میان روشنفکران پدید آوردند که به مطالعه و پژوهش های علمی بر اساس تفکر دینی می پردازد. نه این که با دانش و اندیشه بشر به نقد و ارزیابی و به تبیین دین می پردازد و نه این که تفکر دینی را یکسره با تکیه بر دانش و اندیشه بشری مخدوش و مردود به شمار آورد. او معتقد است که تفکر دینی باید ایمان و اندیشه توحیدی را با علم جمع کرد اما مبنا و محور توحید و تفکر دینی است. «اسلام دینی است آیا با توحید آغاز می گردد... و مدخل این منطقه هم از نظر قرآن تمام صفحه کائنات است، کارت ورودیش علم و تحصیل است، ابزار و وسیله گردش در این منطقه قوه تفکر و استدلال منطقی است.(51)

او از برخی کارهای روشنفکران دینی تقدیر می کرد مثلاً تحقیق علمی مهندس بازرگان با عنوان «باد و باران در قرآن» را تقدیر می نمود، هر چند که جای نقد را برای آن باز می گذاشت. اما به هر حال آنچه را که می کوشید به نسل جوان و تحصیل کرده و روشنفکران اهل قلم آموزش دهد این بود که در کوشش های علمی و استفاده از علوم و اندیشه های گوناگون تفکر دینی را ملاک قرار دهید تا از آن ایمان برآید و اندیشه شما و جامعه تان احیاء شود. استاد معتقد بود ما باید نشان بدهیم جهان بینی اسلامی، نه با جهان بینی غرب منطق است و نه با جهان بینی شرق و به هیچ کدامشان وابسته و محتاج نیست... من به عنوان نصیحت می گویم، کسانی که این چنین فکر می کنند یعنی می خواهند مکتب اسلامی را با مکاتب دیگر تطبیق دهند و یا عناصری از آن مکتب را در اسلام وارد کنند، چه بدانند چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت اینها به استعمار از خدمت آنها که عامل استعمار سیاسی یا استعمار اقتصادی هستند، به مراتب بیشتر هست و به همین نسبت خیانت آنها به ملت بیشتر و عظیم تر. از این رو با توجه به این خطرات برای حفظ انقلاب اسلامی در آینده از حمله اساسی ترین مسائلی که باید مد نظر داشته باشیم حفظ و اشاعه استقلال مکتبی و ایدئولوژیک خودمان است.(52)

علت این که استاد وابستگی فکری را خطرناک تر می داند این است که وابستگی سیاسی و اقتصادی معلول نمود محدودیت انسان در حیات مادی و محرومیت از حیات معنوی و احیاء دینی است. اما وابستگی فکر و علمی علت از دست دادن حیات معنوی است.

تأکید استاد بر حفظ اشاعه استقلال مکتبی در واقع بنیانگذاری و اعلام اساسی ترین اصل مانیفست نیروی سوم روشنفکری یعنی روشنفکری متدین است که با هدف دست یابی به تفکر دینی و احیاء دینی جامعه کوشش علمی و اجتماعی می کند.

مقالات مرتبط:

شکل گیری نیروی سوم روشنفکری در مکتب استاد مطهری بخش اول

پی نوشت:

35 مجموعه آثار، ج 2، ص 43 و 44.

36 همان، ص 24.

37 همان، ص 44.

38 ر.ک.: همان، ص 45.

39 همان، ص 46.

40 همان، ص 48 و 49.

41 مجموعه آثار، ج 1، ص 38.

42 همان، ص 380.

43 استاد مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا، س 129.

44 همان، ص 129.

45 مجموعه آثار، ج 2، ص 197 تا 208.

46 مجموعه آثار، ج 6، ص 790.

47 همان، ص 893.

48 استاد مطهری، مجموعه آثار، مجلد چهارم، چاپ دوم، انتشارات صدرا، 1374، ص 179.

49 همان، ص 371 تا 384.

50 همان، ص 681 تا 687.

51 بیست گفتار، ص 221.

52 پیرامون انقلاب اسلامی، ص 131.


کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است