ای صبا امشبم مدد فرمای
كه سحرگه شكفتنم هوس است
10. نه من از پرده ی تقوا بدر افتادم وبس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
11. ساقی بیار باده كه ماه صیام رفت
در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
وقت عزیز رفت بیا تا قضا كنیم
عمری كه بی حضور صراحی و جام رفت
مستم كن آنچنان كه ندانم ز بیخودی
در عرصه ی خیال كه آمد كدام رفت
12. ما و می و زاهدان و تقوا
تا یار سر كدام دارد
13. من از رنگ صلاح آن دم به خون دل بشستم دست
كه چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
14. گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فكنی
مایه ی نقد بقا را كه ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح كاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
15. بیا به میكده و چهره ارغوانی كن
مرو به صومعه كانجا سیاهكارانند
16. گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مكن
شیخ ما گفت كه در صومعه همت نبود