از جلد سوم ضحی الاسلام، صفحه 80 و غیره برمی آید كه یكی
از مشخصات عقیده خوارج این بود كه احتمال اثر را در امر به معروف
و نهی از منكر شرط نمی دانستند و انقلاب را به هر حال واجب
می دانستند، نتیجه هرچه باشد باشد واین یكی از مظاهر جمود فكر
خوارج بود. رجوع شود به یادداشتهای «امر به معروف و نهی از
منكر» . ایضاً رجوع شود به فجرالاسلام، صفحه 257، خطبه ای كه در
ابتدا برای خروج خود خواندند. ایضاً رجوع شود به یادداشتهای «امر
به معروف» شماره 129.
گاهی عقیده خشونت آمیز خوارج كه شعارشان «لاحكم الاّ للّه»
بود موضوع شعر شعرا قرار گرفته. ابن خلّكان، جلد سوم، صفحه 5
(شماره 416) این رباعی را به سید مرتضی علم الهدی (رحمه اللّه)
نسبت می دهد:
بینی و بین عواذلی
فی الحب اطراف الرماح
انا خارجی فی الهوی
لاحكم الاّ للملاح
رجوع شود به فجرالاسلام، از صفحه 256 تا 265، تاریخچه ای
درباره خوارج.
خوارج معتقد بودند كه عمل جزء ایمان است و مرتكبین كبائر
كافرند و به همین دلیل خلفای اموی را كافر و واجب المحاربة
می دانستند. نقطه مقابل آنها مرجئه بودند كه برعكس خوارج كه همه ی
جلد سوم . ج3، ص: 388
فرق را غیر از خودشان كافر و ازدواج با آنها را منع و حتی ذبایح
آنها را غیر جایز می دانستند، آنها همه را مؤمن می دانستند و حتی
بعضی می گفتند: «لایضر مع الایمان معصیة كما لاینفع مع الكفر طاعة»
و از این جهت شبیه بعضی از شیعه بودند. مرجئه عملاً خلافت امویها
را تصدیق می كردند و به امویها خدمت كردند و به همین دلیل مورد
بی مهری عباسیها واقع شدند و بعد از امویها منقرض گشتند.
(فجرالاسلام، صفحه 292) زیدبن علی درباره مرجئه گفته است: و
هذا النظر اطمع الفساق فی عفواللّه.
رجوع شود به ورقه «عمل در اسلام، عقیده مرجئه و خوارج و
شیعه» و رجوع شود به ضحی الاسلام، عقیده مرجئه و شیعه و خوارج.