در
کتابخانه
بازدید : 671408تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد پنجم
مقدمه
Collapse حرف زحرف ز
زبان- لغتهای فارسی در زبان عربی
زبان عربی و قرآن
زبان و آفات آن
زبان فارسی و لغات عربی
زبان فارسی
زبان عربی
زبان عربی و زبان فارسی
زرارة، حاجب بن زرارة
زرارة بن اعین
زردشت
زمان- انواع زمانها
زمان و مقتضیات آن- ادوار تاریخ از نظر روح عصرو طرز تفكر
مقتضیات زمان
زمان و مقتضیات آن
زمستان
زن
مسائل مربوط به زن
نهضت زن و علل و ماهیت آن
زن در آمریكا
زنان آمریكایی
زن- اخلاق جنسی
زن- اخلاق جنسی در میان راهبان و ارباب دیرها
زن- سقط جنین- تنظیم خانواده
خانواده و لزوم آن از نظر اجتماع- عقیده ی راسل
خانواده
خانواده- نظر ارسطو
خانواده- اخلاق خانوادگی
اهمیت خانواده و اهمیت زن از این نظر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر دختر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی ولایت پدران بر فرزندان
حقوق خانوادگی- زن- ولایت پدر بر دختر باكره
حقوق خانوادگی- حق ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی حضانت
یادداشت خانواده در اسلام
تنظیم خانواده پیشگیری یا سقط جنین
خانواده، تطورات تاریخی زندگی خانوادگی، انواع ازدواجها
آیا اجتماع خانوادگی طبیعی است یا نه؟
خانواده
فلسفه ی زندگی خانوادگی
زن- خانواده
زن- شركت زن در فرزند با مرد
زن- بلوغ دختران- نه سالگی
زن، خانواده، ماركسیسم
خانواده یا اشتراك جنسی
زن در اسلام
زن و حكومت مرد بر او
زن- حكومت و قوامت مرد بر زن
حكومت و قوامت مرد بر زن- زدن زن- خشونت عمردرباره ی زنها
زن- نشوز، شقاق، قسمة
زن- اختلافات خانوادگی (شقاق)
زن، اختلافات خانوادگی
زن- دو زن مساوی یك مرد در عتق
زن
زن- حیض
زن- شركت در مجامع
زن- نظر عمر درباره ی زن
زن- نزول آیه ی حیض
زن- انواع نكاح در جاهلیت- مبادله ی زنان
تاریخ حقوق زن از نظر مالی
تاریخ زن- زن در یونان و ایران قدیم
تاریخ حقوق زن در قدیم
تاریخ حقوق زن- مَثَلها
تاریخچه ی حقوق زن
تاریخ حقوق زن در دنیای قدیم
حقوق زن در اروپای قدیم
تاریخ حقوق زن در اروپا، زن و كار خارج
تاریخ حقوق زن، حقوق زن در اروپا
زن در تورات- تاریخ زن
زن- مظالم مرد بر زن و تفسیر تاریخ
حقوق زن- زن در كتاب السیاسة ارسطو
یادداشت مبانی حقوق زن- مسجد ارك، خرداد 54
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
یادداشت مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
حق مرد بر زن و حق زن بر مرد
یادداشت درباره ی حقوق زن
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
حقوق خانوادگی
مسائل مربوط به زن كه قابل بحث است
زن در اجتماع ما
زن- متعه
زن- نكاح منقطع، بحثهای مربوطه
زن- نكاح منقطع، منابع
زن- مهر
زن- فلسفه ی مهر و انفاق
مهر- صَدُقه- نحله
زن- نفقه
زن- یادداشت نفقه
زن- اجرت بضع
زن- مذمت زن
مدح و ذمّ زن
زن- احترام زن (دختر)
زن- عامة اهل النار النساء
مدح و ذمّ زن در اسلام
مدح و ذمّ زن در روایات
زن
زن و مرد از نظر فروید
زن در تمدن اسلامی
زن
اسلام و زن- حق زن بر مرد
اسلام و زن- جنس لطیف
اسلام و زن
نظر اسلام درباره ی زن
خدمات اسلام به زن
زنان مبرّز مسلمان
زن در میان مسلمین- انحطاط مقام زن در دوره ی تركها
زن- روحیه ی زن از نظر یك شاعر جاهلی، پول و جوانی
زن در نهج البلاغه
مدح و ذمّ زن
زن- دفن دختران از نظر باخرزی
زن- دخترداری
یادداشت زن در قرآن
زن در قرآن
یادداشت قرآن و مسائل مربوط به زن
زن- عشق
زن- رابطه ی جنسی از نظر اسلام پلید نیست (اخلاق جنسی)
زن- مسئله ی غیرت (اخلاق جنسی)
زن- حیا و عفت و رابطه ی آن با تكامل فردی و اجتماعی
زن به حسب غریزه بیش از مرد، اجتماعی یعنی خادم مقاصد اجتماع است
زن- عفاف- كمونیسم جنسی
زن و مرد، عفاف، و لزوم ارضاء تمایل جنسی درمحیط خانوادگی
زن- زنای زن و زنای مرد (عفاف)
شغل و كار زن
اخلاق و تربیت زن
زن- جلوگیری از آبستنی- نظریه ی پزشكی رازی و بوعلی
زن- آثار و فواید ازدواج، خانواده
زن- ماده ی 170 قانون مدنی
زن و مرد- مسئله ی قصاص
زنان در غزوات
زن، ازدواج- رسوم هند و عرب و یهود و مجوس درشركت چند مرد بر یك زن در ازدواج
زن- انواع ازدواجهای جاهلی كه اسلام منسوخ كرد
زن- مسئله ی ولایت پدر بر دختر
زن- اهمیت مقام مادری
زن- برتری مردان بر زنان
زن- خواستگاری
زن مسلمان و مقایسه ی وضع او با زن اروپایی
تاریخ حقوق زن در اروپا و میان اروپاییان قدیم
مبدأ خلقت زن و مرد از نظر داستانهای ایرانی و تلمودی
زن- انواع ازدواجهایی كه در جاهلیت بوده است
تزیّن مرد برای زن
زن و سیاست
زن و سیاست- پناه دادن (جوار) زن
زن- قضا و سیاست
زن و جهاد- سیاست
زن- حاكم عهد- سیاست
زن و كار خارج از خانه
شهادت زن
زن و شهادت
زن و شهادت و قضاء
زن و شهادت و قضاء- مدارك
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدد قبل از اسلام
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- كفائت در دین و در مال
تعدد زوجات- شروط و قیود- شرط جنسی
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود-
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- آیه ی «و ان خفتم »
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدالت
زن- معایب تعدد زوجات
زن- معایب تعدد زوجات- ایراد بر تعدد زوجات
زن- علل تاریخی تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات- زیادی عدد زنان
زن- تعدد زوجات- مسئله ی چندهمسری و یاكمونیسم جنسی
زن- خانواده یا كمونیسم جنسی
زن- حرمسرا در شكل فرنگی- تعدد زوجات
تعدد زوجات و حرمسراداری در شكل فرنگی
زن- تعدد زوجات، علل فزونی مرگ و میر در مردان
زن- علل تعدد زوجات، روحیه ی تنوع طلبی در مرد
زن- علل تعدد زوجات- روحیه ی زن (غیرت یا حسادت)
زن- علل تعدد زوجات-
زن- تعدد زوجات به شكل اروپایی
زن- تعدد زوجات
زن- یادداشت تعدد زوجات
زن- حرمسرا
زن- تاریخ تعدد زوجات و سیر آن در میان مسلمین
زن- تاریخ تعدد زوجات در ایران قدیم
زن- تاریخ تعدد زوجات- فحشا در ایران قدیم
زن- تعدد زوجات- مدارك
زن- فلسفه ی طلاق
زن- طلاق در اروپا و آمریكا
رسول اكرم- هبه ی زنها
تزویج صغیر و صغیرة
زن- تمكین
زن- قتل دختر در میان رومیان
زن، عده ی وفات
زن- طلاق
زن- طلاق- امساك بمعروف او تسریح باحسان
زن- طلاق- یادداشت بحوث فقهیه
زن- طلاق- تمتیع مطلّقه
زن- طلاق- طلاق مفقودالاثر
زن- حق طلاق حاكم
زن- طلاق حاكم به خاطر عدم انفاق
زن- طلاق قضایی
زن- مبغوضیت طلاق- توصیه به عدم مبادرت
زن- طلاق- عامل تربیت
زن- طلاق- شرط وكالت طلاق برای زن
زن- خلاصه ی مقاله ی «زن مسلمان و محدودیتهایش» در مجله ی زن روز شماره ی 42
زنا
زنادقه
زنادقه و دهریین در اسلام
زندان
زندان و حبس
فلسفه ی زهد، عبادت، اخلاص
زهد، ترك دنیازدگی
تعریف زهد: برداشت كم و بازدهی زیاد
یادداشت فلسفه ی زهد
زهد
زهد و معرفت- فلسفه ی زهد
ماهیت و هدف و فلسفه ی زهد
زهد، رهبانیت، ریاضت- تیرماه 51
زهد، رهبانیت، ریاضت
زهد و ریاضت نفس و آمادگی برای معنویت
زهد و ریاضت
زهد و ریاضت- حق بدن، حق چشم، حق همسر
یادداشت زهد و ریاضت نفس
مسائل زهد
زهد
تعریف زهد
زهد، آزادی
زهد و استغنا
زهد- تجمل
فلسفه ی زهد
زهد در اسلام غیر از رهبانیت است
زیارت شهدا و اولیا
زیارت قبور اولیا
Expand حرف سحرف س
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
.

هریك از سه حكمت عملی، نظام و حساب جداگانه دارد:

1. حكمت عملی از قدیم الایام تقسیم شده به اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن. این تقسیم اجمالاً می رساند كه آنچه انسان باید به كار بندد سه گونه ی مختلف است. امروز تفاوت اخلاق و سیاست خیلی محرز است اما درباره ی تدبیر منزل و اداره ی نظام خانواده آنقدرها اهمیت داده نمی شود، در صورتی كه اهمیتش محفوظ است. علت اینكه تدبیر منزل در تمدن كنونی چندان حساب جداگانه ای ندارد، این است كه چنین فرض شده كه در قدیم به واسطه ی توسعه نداشتن زندگی اجتماعی الزاماً پاره ای كارها و وظایف در خانه صورت می گرفت و این جهت ایجاب می كرد كه حقوق و تكالیف خاصی برای زوجین و پدر و فرزند و مادر و فرزند و ارحام وضع شود، ولی حالا اجتماع بزرگ آن كارها را به عهده گرفته است. بعلاوه، در قدیم از آن جهت حكم اجتماع منزلی از لحاظ حقوق و تكالیف با اجتماع بزرگ متفاوت بود كه مرد برای زن نمی خواست حقوق یك انسان كامل قائل شود اما امروز كه زن حقوق خود را باز یافته، این تفاوتها از میان می رود.

در عصر جدید نظام خانوادگی جزء ساده ای از نظام اجتماع مدنی است و در اثر توسعه ی اجتماع مدنی كارهای اجتماع منزلی به آن تفویض می شود:

[امروزه چنین فرض شده كه ] زندگی خانوادگی جزئی از زندگی اجتماعی و اخلاقی است و مربوط است به اخلاق اجتماعی و حساب جداگانه ای ندارد، پس تكالیف و حقوق جداگانه ای را ایجاب نمی كند؛ همان طوری كه هزاران شركتها و همكاریها در اجتماع است، شركت زن و شوهر هم هست بلكه شركت پدر و فرزند یا مادر و فرزند یا برادر و برادر، برادر و خواهر، خواهر و خواهر هم هست.

اندیویدوالیسم خانوادگی:

در زندگی جدید حساب خانواده و رحم و عواطف و یگانگی های خاص در این مورد تبدیل به بیگانگی و جدایی شده، حتی روابط پدران و مادران و فرزندان به طرف
جلد پنجم . ج5، ص: 43
بیگانگی كشیده شده است [1].

در اجتماع جدید، یگانگی خانوادگی به بیگانگی تبدیل شده:

بشر امروز به جای اینكه اجتماعی تر بشود، از این نظر به سوی انفراد گراییده است و آیا گرایش به انفراد در اجتماع منزلی در اجتماع مدنی تأثیر نخواهد داشت و روح اخوت اجتماعی را از بین نخواهد برد؟ چرا! ! ! نیرومندترین كلمه ای كه در موارد عواطف اجتماعی گفته می شود برادری است(انما المؤمنون اخوة). این كلمه در موردی معنی و مفهوم دارد كه برادری و رحم اثری در روح و عواطف داشته باشد. اما آنجا كه مانند فرنگیها دو برادر پس از سالها دوری یكدیگر را ملاقات می كنند، حداكثر این است كه میزبان مهمان را یك روز در یك مهمانخانه پذیرایی می كند، در یك همچو اجتماعی محال است كه روابط اجتماعی بر اساس وحدت و یگانگی و صفا و گذشت و فداكاری قرار بگیرد [2].

علت اینكه در اروپا علایق و عواطف رحمی حتی پدر و فرزندی نیست، سستی علایق زن و شوهری است:

چرا در اروپا عواطف خانوادگی نیست؟ به عقیده ی ما به علت اینكه در اروپا اساس زندگی خانوادگی یعنی آن چیزی كه پایه ی اصلی زندگی خانوادگی است متزلزل شده است. به عقیده ی ما علاقه ی پدر و فرزند یا برادر و برادر یا برادر و خواهر فرع بر علاقه و صمیمیت زن و شوهر است. علاقه و یگانگی و صمیمیت زن و شوهر فرع بر این است كه آن تدابیری كه اسلام در مورد آن به كار برده است عملی شود، یعنی محیط اجتماع تنها محیط كار و فعالیت و معاشرتهای مقرون به ادب و احترام باشد و اما محیط التذاذ و كامیابی منحصراً خانواده
جلد پنجم . ج5، ص: 44
باشد. لهذا اسلام میان زن و مرد حریم قائل شده است: لایبدین زینتهن الاّ لبعولتهن، و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی. اما زندگی اروپایی به نحوی است كه مرد و زن نمی توانند با سوابقی كه قبل از ازدواج از حال یكدیگر مطلعند و با لغزشهایی كه خواهی نخواهی در خلال ایام همسری از یكدیگر دیده اند صد درصد با یكدیگر صمیمی بوده باشند. مخصوصاً مرد كه طبیعت، او را حافظ و نگهبان پاكی نسل خود قرار داده است نمی تواند نسبت به زنی كه به پاكی او ایمان ندارد صمیمی بوده باشد [3].

كانون خانوادگی از نظر اسلام یك كانون مقدس است، نه یك شركت ساده:

2. زندگی و شركت در حیات خانوادگی از نظر اسلام یك امر مقدس است، زیرا از نظر اسلام آنچه كه از این كانون كوچك ساخته است از هیچ چیز دیگر ساخته نیست و به عبارت دیگر، هركدام از زن گرفتن، شوهر كردن، فرزنددار شدن یك مسئولیت است [4]و لهذا خدمت به این كانون مقدس، چه از نظر مرد و چه از نظر زن، نوعی جهاد مقدس كه سمبل كارهای مقدس است به شمار می رود.

درباره ی مرد فرموده اند: الكادّ لعیاله كالمجاهد فی سبیل اللّه، و در مورد زن فرموده اند: جهاد المرأة حسن التبعّل. زندگی خانوادگی از نظر اسلام و از نظر فطرت و طبیعت، انجام وظیفه است نسبت به نسل آینده و به اصطلاح امروز یك مسئولیت است نه یك امر فردی مثل مسافرت، گردش و بالاخره یك كار تفریحی و التذاذی و شخصی و مربوط به زندگی فردی؛ مربوط است به زندگی اجتماعی، یعنی اجتماع آینده و نسل آینده.

تناسل، خدمت است نه جنایت:

3. برخی مانند ابوالعلاء معرّی توالد و تناسل را جنایت دانسته اند. اما از نظر اسلام توالد و تناسل مسئولیت مقدس و خدمت است نه جنایت:

تناكحوا تناسلوا، رب هب لی من لدنك ذریة طیبة، ربنا هب لنا من
جلد پنجم . ج5، ص: 45
ازواجنا و ذریاتنا قرة اعین. كهیعص. ذكر رحمة ربك عبده زكریا. اذ نادی ربه نداء خفیاً.

قال رب انی وهن العظم منی و اشتعل الرأس شیباً و لم اكن بدعائك رب شقیاً. و انی خفت الموالی من ورائی و كانت امرأتی عاقراً فهب لی من لدنك ولیاً. یرثنی و یرث من ال یعقوب و اجعله رب رضیاً.

قال رب اوزعنی ان اشكر نعمتك التی انعمت علیّ و علی والدی و ان اعمل صالحاً ترضیه و اصلح لی فی ذریتی.

رب لاتذرنی فرداً و انت خیر الوارثین.

توالد و تناسل و علاقه ی آن، مأموریت از جانب خلقت و طبیعت است، چگونه می تواند جنایت باشد؟ ! .

لذت باصفای كانون خانواده:

4. آیا لذات شهوانی می تواند جانشین لذات باصفای خانوادگی از قبیل محبت پدر و فرزند بشود؟ البته نه [5].

علل و مبادی الزامی تشكیل كانون خانواده و آثار و لوازم آن، حتی كمونیستها نتوانستند. . . :

5. در مسئله ی تدبیر منزل و تشكیل عائله، هم باید به علل و مبادی و مقتضیات آن در وجود انسان توجه كرد و هم به آثار آن.

چون بهم خوردن نظام خانوادگی بكلی میسور نبود، كمونیستها با اینكه در ابتدا آن را مانند الغای مالكیت پیشنهاد كردند ولی عملاً نتوانستند آن را اجرا كنند.

6. رجوع به نمره ی 28. نظام خانوادگی در اسلام و اروپا از لحاظ وظیفه ای كه خانواده به عهده دارد متفاوت است، زیرا هدف و منظور در فلسفه های اروپایی محدود و در فلسفه ی اجتماعی اسلام وسیع است. از نظر فلسفه ی اروپایی، زناشویی حق است متعلق به دو نفر و از نظر اسلام تكلیف است و حق اجتماع. از نظر اسلامی نباید تنها با مقیاس منافع مرد و زن تكلیف و قانون وضع كرد، براساس مصلحت
جلد پنجم . ج5، ص: 46
اجتماع كنونی و نسل آینده بیشتر باید قانون وضع كرد و همچنان كه در صفحه ی 44 گفتیم ازدواج مسئولیت است. از نظر فلسفه ی كمونیستی، تشكیل خانواده لزوم و ضرورت ندارد.

تعهدخانوادگی از نظر اسلام زیاد و از نظر فرنگیها كم است:

از نظر سیستم فرنگیها ضرورت دارد اما مرد و زن تعهد زیادی در برابر هم ندارند، تعهدات و مسئولیتهای مختصری در میان است. زن می تواند هرجا كه می خواهد برود و با هركس كه می خواهد معاشرت كند، زیرا هدف فقط این است كه این دو نفر می خواهند باهم زندگی كنند، خرج و دخلشان باهم باشد، خود را مأمور پرورش جسمی و روحی جامعه و نسل آینده نمی دانند. هدف تشكیل كانون خانوادگی فقط این است كه این دو نفر شركتی با هم در زندگی تشكیل دهند تا سود بیشتری از مواهب حیات و زندگی ببرند، مانند همه ی شركتهای دیگر. ضمناً اگر بخواهند برای استفاده و لذت بیشتر توالد هم بكنند كرده اند و اگر نخواستند نمی كنند.

ازدواج تكلیف است نه حق فرد تشكیل خانواده مثل تأسیس یك كانون بهداشتی یا فرهنگی است:

اما از نظر فلسفه ی اجتماعی اسلام تشكیل خانواده جنبه ی اجتماعی دارد. تشكیل كانون خانواده از قبیل تأسیس یك مؤسسه ی فرهنگی و تربیتی یا صحّی و بهداشتی است كه نمی تواند زیاد جنبه ی انتفاعی داشته باشد [6]؛ كانونی است تربیتی كه چیز دیگر جای او را نمی گیرد، كانونی است كه طبیعت و فطرت برای پرورش تن و روح فرزند آدم آفریده است و هیچ چیز دیگر نمی تواند جای او را بگیرد.

از این نظر جنبه ی تكلیف و جهاد آن بر جنبه ی حقوقی آن می چربد. اینكه در زندگی اروپایی از تعهدات خانوادگی راجع به زن و شوهر یا پدر و مادر و فرزندان كاسته شده است نه این است كه پس از آنكه به فلسفه ای رسیدند از آن كاستند، بلكه در فساد كانون خانوادگی افتادند بعد
جلد پنجم . ج5، ص: 47
برایش فلسفه ای ساختند.

قدرت مرد در خانواده و قدرت دولت:

7. مسئله ی قدرت مرد و اختیارات مرد در اجتماع منزلی براساس همان مبنا و اساسی است كه قدرت دولتها در مقابل آزادیهای فرد توجیه می شود. عجیب است كه فرنگیها در فلسفه های اجتماعی خود هزاران دلیل اقامه می كنند بر مشروعیت قدرت دولتها در مقابل آزادیهای فردی ولی در مسئله ی خانواده و دولت خانواده می خواهند هرج و مرج باشد و هیچ گونه مركز قدرتی وجود نداشته باشد و صرفاً از آزادی فرد دم می زنند و نامی از قدرت دولت خانوادگی نمی برند و حال آنكه امروز برای آنها مسلّم است كه همان طوری كه قدرت مطلقه و استبداد دولتها مردود است، آزادی مطلق افراد هم مردود است و سخن همه در اطراف تعیین مرز است میان آزادی افراد و قدرت دولتها [7]. سرّ مطلب این است كه به فلسفه ی اجتماع منزلی و وظایف سنگین آن توجه ندارند و تمام همّ و كوشش را در راه تأمین آزادی فردی به كار می برند [8] 8. ما در ورقه های زن در اسلام كه راجع به مهر و انفاق صحبت می كردیم مسئله ی لزوم انفاق بر زوجه را تنها از لحاظ حرمت زن و هماهنگی با طبیعت علایق مرد و زن مورد بحث قرار دادیم، ولی باید دانست كه از [نظر] سازمان اجتماع منزلی و وظایف و حقوقی كه در اجتماع منزلی مقرر می شود نیز مسئله ی انفاق زوجه اهمیت بسزایی دارد. قرآن كریم معلل می كند حكومت مرد را در داخل خانواده به دو چیز: یكی صلاحیت مرد و فضیلت متبادل زن و مرد از این جهت، و دیگر به اینكه مرد انفاق می كند: الرجال قوامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا. حالا باید دید آیا منظور قرآن این است كه چون انفاق براساس یك مصلحت دیگر- مثل مصلحتی كه ما ذكر كردیم- بر عهده ی زوج است، پس حكومت با مرد است یا منظور این
جلد پنجم . ج5، ص: 48
است: چون حكومت و ریاست با مرد است نفقه یعنی حقوق زن با مرد است آنچنان كه مخالفین می گویند كه چون مرد مالك زن است خرج مملوك خود را می دهد؛ یا نه، این دو مصلحت مجموعاً به یكدیگر مربوط می باشند، اگر هركدام نبود دیگری هم نبود، هیچ كدام علت دیگری نیست بلكه دوچیز است كه باید تقسیم شود: ریاست و واجب النفقه بودن؛ یا مرد رئیس باشد و زن واجب النفقه و یا برعكس، زن رئیس باشد و مرد واجب النفقه.

ظاهراً آیه ی قرآن این است كه نفقه ملاك مستقلی دارد و ریاست تا اندازه ای تابع اوست، یعنی ریاست به ملاك دو چیز است: یكی لزوم ایجاد قدرت در داخل خانواده و اصلحیت مرد و دیگری وجوب انفاق بر مرد به ملاك اینكه او به زن نیازمند است. بعلاوه، ضمناً تقسیم قدرت هم شده است، زیرا مكرر گفته ایم كه از لحاظ طبیعی قدرت جسمانی و هیمنه ی آمریت با مرد است و قدرت جاذبی و تسخیری با زن. به مرد حق داده شده از حق طبیعی خود استفاده كند و زن طبعاً حق دارد از حق طبیعی خود استفاده كند و می كند. عملاً مردان بیشتر محكوم زنان خود هستند.

طفل و مادر:

9. گفت موسی را به وحی دل خدا
كای گزیده دوست می دارم تو را
گفت چه خصلت بودای ذوالكرم
موجب آن تا من آن افزون كنم
گفت چون طفلی به پیش والده
وقت قهرش دست هم بر وی زده
خود نداند كه جز او دیّار هست
هم از او مخمور و هم از اوست مست
مادرش گر سیلیی بر وی زند
هم به مادر آید و بر وی تند
از كسی یاری نخواهد غیر او
اوست جمله شر او و خیر او
جلد پنجم . ج5، ص: 49
خاطر تو هم ز ما در خیر و شر
التفاتش نیست با جای دگر [9]
در كتاب مادرنامه، این رباعی را به دكتر شهریار نسبت می دهد:

ایضاً طفل و مادر:

طفل از غضب گاه به گاه مادر
باشد چه لطیف عذرخواه مادر
مادر چه به قهر خیزدش بگریزد
دانی به كجا؟ هم به پناه مادر
ایرج میرزا:

رنج مادر:

پسر رو قدر مادر دان كه دایم
كشد رنج پسر بیچاره مادر
برو بیش از پدر خواهش كه خواهد
تو را بیش از پدر بیچاره مادر
ز جان محبوبتر دارش كه داردت
ز جان محبوبتر بیچاره مادر
نگهداری كند نه ماه و نه روز
تو را چون جان به بر بیچاره مادر
از این پهلو به آن پهلو نغلتد
شب از بیم خطر بیچاره مادر
به وقت زادن تو مرگ خود را
بگیرد در نظر بیچاره مادر
تموز و دی تو را ساعت به ساعت
نماید خشك وتر بیچاره مادر
اگر یك عطسه آید از دماغت
برد هوشش ز سر بیچاره مادر
برای اینكه شب راحت بخوابی
نخوابد تا سحر بیچاره مادر
تو تا یك مختصر جانی بگیری
كند جان مختصر بیچاره مادر
جلد پنجم . ج5، ص: 50
روی چون تا دم در، ناشكیبا
شتابد از اثر بیچاره مادر
به مكتب چون روی تا بازگردی
بود چشمش به در بیچاره مادر
اگر یك ربع ساعت دیر آیی
شود از خود بدر بیچاره مادر
نبیند هیچ كس زحمت به دنیا
ز مادر بیشتر بیچاره مادر
تمام حاصلش از عمر این است
كه دارد یك پسر بیچاره مادر
ایضاً:

محبت مادر:

داد معشوقه به عاشق پیغام
كه كند مادر تو با من جنگ
هركجا بیندم از دور كند
چهره پرچین و جبین پرآژنگ
با نگاه غضب آلود زند
بر دل نازك من تیر و خدنگ
از در خانه مرا طرد كند
همچه سنگ از دهن قلماسنگ
مادر سنگدلت تا زنده است
شهد در كام من و توست شرنگ
نشوم یكدل و یكرنگ تو را
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بی خوف و درنگ
روی و سینه ی تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه ی سنگ
جلد پنجم . ج5، ص: 51
گرم و خونین به منش باز آری
تا برد زآینه ی قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ
حرمت مادری از یاد ببرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افكند به خاك
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصد سرمنزل معشوق نمود
دل مادر به كفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمین
و اندكی رنجه شد او را آرنگ
آن دل گرم كه جان داشت هنوز
اوفتاد از كف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید كز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش
وای پای پسرم خورد به سنگ
ایضاً:

مهر مادر:

گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ی من
بیدار نشست و خفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه ی گل شكفتن آموخت
جلد پنجم . ج5، ص: 52
یك حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
پروین اعتصامی (حدیث مهر) :

مادری:

گنجشك خرد گفت سحر با كبوتری
كاخر تو هم برون كن از این آشیان سری
آفاق روشن است چه خسبی به تیرگی
روزی بپر، ببین چمن و جویی و جری
در طرف بوستان دهن خشك تازه كن
گاهی ز آب سرد و گه از میوه ی تری
بنگر من از خوشی چه نكوروی و فربهم
ننگ است چون تو مرغك، مسكین و لاغری
گفتا حدیث مهر بیاموزدت جهان
روزی تو هم شوی چو من ای دوست مادری
گرد تو چونكه پر شود از كودكان خرد
جز كار مادران نكنی كار دیگری
گیرم كه رفته ایم از اینجا به گلشنی
باهم نشسته ایم به شاخ صنوبری
تا لحظه ای است، تا كه دمیده است نوگلی
تا ساعتی است، تا كه شكفته است عبهری
در پرده قصه ای است كه روزی شود شبی
در كار نكته ای است كه شب گردد اختری
خوشبخت طایری كه نگهبان مرغكی است
سرسبز شاخكی كه بچینند از آن بری
فریاد شوق و بازی اطفال دلكش است
وانگه به بام، لانه ی خرد محقری
هرچند آشیانه گلین است و تن ضعیف
باور نمی كنم چوخود اكنون توانگری
جلد پنجم . ج5، ص: 53
ترسم كه گر روم، برد این گنجها كسی
ترسم در آشیانه فتد ناگه آذری
شیرین نشد چو زحمت مادر وظیفه ای
فرخنده تر ندیدم از این، هیچ دفتری
ملك الشعراء بهار: . . .

حبیب اللّهی- نوید، تحت عنوان «مادران خردمند» : . . .

مشیری، فریدون، تحت عنوان «مادر» (لذت مادر داشتن) :
تاج از فرق فلك برداشتن
تا ابد آن تاج بر سر داشتن
در بهشت آرزو ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن
روز در انواع نعمتها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن
جاودان در اوج قدرت زیستن
ملك عالم را مسخّر داشتن
بر تو ارزانی كه ما را خوشتر است
لذت یك لحظه مادر داشتن
نظام وفا، تحت عنوان «مادر» :
كیست مادر، نقشه ی ایجاد ما
كیست مادر، بانی بنیاد ما
قلب او سرچشمه ی امّیدهاست
سینه ی او مشرق خورشیدهاست
رمز عشق جاودانی مادر است
كیمیای زندگانی مادر است
اینكه فرموده است آن مینوسرشت
زیر پای مادران باشد بهشت
یعنی آنجایی كه مادر زد قدم
نیست آنجا از بهشت خلد كم
جلد پنجم . ج5، ص: 54
حبیب یغمایی، تحت عنوان «مادران و دختران» : . . .

10. یكی از دانشمندان اروپایی (. . . ) می گوید:

مقام مادر:

كسانی كه بند گهواره ی كودكان را به دست دارند، از آنها كه زمام حكومتی را در دست گرفته اند مؤثرتر و بانفوذتر می باشند.

11. به حافظ نسبت داده اند این بیت را [10]:
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان بدر شود
اینكه می گویند هرچه با شیر اندرون شد با جان بیرون می رود، حكایت از اثر عظیم تربیت اول است كه در دفتر 89 درباره ی آن بحث كرده ایم.

12. راجع به مادر مباحثی هست:

مقام مادری:

الف. مقام مادر از لحاظ وظیفه ای كه طبیعت و فطرت به عهده ی او گذاشته است غیر از زاییدن، یعنی پرورش روحی كه چیزی جانشین ندارد. بعضی می گویند بچه بزرگ كردن مثل جوجه وا كردن فعلاً ماشینی شده.

وظیفه ای كه طبیعت به عهده ی مادر گذاشته است:

در قدیم الزاماً مرغ باید روی تخم بنشیند، حالا ماشین آن كار را می كند. همچنین در قدیم مادر بچه را بزرگ می كرد، امروز دولت یا مؤسسات ملی. اگر دولت بزرگ كند، حقوق پدری از میان می رود و حقوق دولتی جای آن را می گیرد و دولت صاحب اختیار فرزندان می شود.

چرا حق مادر و سهم مادر در فرزند بیشتر از پدر است؟ :

مقام مادری از مقام پدری بالاتر است، به دلیل اینكه نقش مادر در تكوین نسل بعدی از نقش پدر كاملتر است. در تكوین سلول اول، پدر و مادر علی السویّه شریكند و از آن به بعد تا نه ماه فرزند از خون و هم از روح یعنی فكر و خلق مادر تغذی می كند.

در دوره ی رضاع نیز هم از خون مادر و هم از روح او تغذی می كند، زیرا خلق و روحیه ی شیردهنده در روح شیرخوار مؤثر است. در دوره ی
جلد پنجم . ج5، ص: 55
فطام تا مدرسه نیز باز بچه بیشتر در دامان مادر است و از آن به بعد می توانند مساوی باشند و نقش پدر كاملتر است اما چون مرحله ی اول به دست مادر است، هرگز پدر جای مادر را نمی گیرد، زیرا:
پیشه ی اول كجا از دل رود
مهر اول كی ز دل بیرون رود
در سفرگر روم بینی یا ختن
از دل تو كی رود حب الوطن
خوی كان با شیر رفت اندر وجود
كی توان آن را ز مردم واگشود
هركه در خردی اش ادب نكنند
در بزرگی فلاح از او برخاست
چوب تر را چنانكه خواهی پیچ
نشود خشك جز به آتش راست
لهذا علم اول و مهر اول و خلق اول و تنفر اول و احترام اول و تحقیر اول و حتی لهجه ی اول اساس است. از این رو مادران پیكرسازان اول اجتماعند. العلم فی الصغر كالنقش فی الحجر، ریاضة الجاهل و رد المعتاد عن عادته كالمعجز.

لذت مادری:

ب. اما موضوع لذت مادری. لذت مادری متناسب است با محبت مادری. همان طوری كه محبت مادری بالاترین محبتهاست، قهراً لذت مادری نیز بالاترین لذتهاست [11]. یك لبخند كودك، یك شیرین زبانی، یك التجاء به مادر، یك قد و بالای فرزند دیدن، فوق العاده لذت دارد.

به طور كلی مشاهده كردن اثر خود لذت بخش است. یك صنعتگر و یك خطاط و یك نقاش نمی تواند از اثر خود لذت نبرد.

مشاهده ی اثر خود لذت بخش است:

لذت از اثر و مخلوق و آفرینش فوق همه ی لذتهاست، خصوصاً اگر پدر و مادر در تكوین روحی یعنی در تربیت و تأدیب و آراستگی روح فرزند خود مؤثر باشند
جلد پنجم . ج5، ص: 56
گمراهی فكری زنان معاصر:

این چه بیماری است در میان ما كه «مادری» از لحاظ مقام تحقیر می شود و از لحاظ خوشی و لذت نیز تحقیر می شود و عین بدبختی خوانده می شود؟ امروز زنان ما مرتباً خودشان به خودشان و پاره ای از مردان شكارچی به آنها تلقین می كنند كه خوشی و لذت در زندان خانه از تو گرفته شده، خانه زندان است. هرجا كه از آنجا كمتر بیرون آمدی، در لغت اینها زندان است و لو كتابخانه و كارگاه هنری و نقاشی باشد. لذت در نظر اینها فقط گردش و ولو شدن در حاشیه ی خیابانها و كنار دریا و سینما و میز قمار و بطری شراب و قهقهه ی مستانه زدن است و حتی تفریحات مردانه از قبیل كشتی گرفتن است. حد فهم و فكر پایین آمده است.

محرومیت زنان امروز از لذات پاك مادری:

توجه به شهوات مادی افكار را از لذات خالص و بی شائبه ی معنوی از آن جمله لذت مادری منصرف كرده است. بچه داری در نظر اینها بدبختی است، خوشبختی از صبح تا ظهر پشت میز نشستن و عصر در حاشیه ی خیابان قدم زدن و شب به سینما رفتن و آخر شب پای میز قمار بیدار بودن است. عملاً دیده شده كه این طبقه زودتر هم پیر می شوند.

علت شیوع كورتاژ حس تنفری است كه از فرزندداری و مادر شدن در زنان ما پیدا شده. چقدر خوب گفته پروین از زبان گنجشك كوچك به كبوتر درباره ی لذت مادری كه در صفحه ی 52 گذشت.

13. احادیث رضاع:

عطف به دفتر 89، صفحه ی 262، وسائل، جلد 3، صفحه ی 132:

آثار شیر:

عن الحلبی قال: سألته عن رجل دفع ولده الی ظئر یهودیة او نصرانیة او مجوسیة ترضعه فی بیتها او ترضعه فی بیته؟ قال:

ترضعه لك الیهودیة و النصرانیة فی بیتك و تمنعها من شرب الخمر و ما لایحل مثل لحم الخنزیر و لایذهبن بولدك الی بیوتهن و الزانیة لاترضع ولدك، فانه لایحل لك و المجوسیة لاترضع لك ولدك الاّ ان تضطر الیها
جلد پنجم . ج5، ص: 57
ایضاً:

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: انظروا من یرضع اولادكم، فان الولد یشب علیه.

ایضاً:

عن ابی جعفر علیه السلام قال: لاتسترضعوا الحمقاء، فان اللبن یعدی و ان الغلام ینزع الی اللبن.

ایضاً:

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: لاتسترضعوا الحمقاء، فان اللبن یغلب الطباع.

ایضاً:

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لاتسترضعوا الحمقاء، فان اللبن یشب علیه.

ایضاً:

عن الرضا علیه السلام عن آبائه، قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: لاتسترضعوا الحمقاء ولا العمشاء، فان اللبن یعدی.

ایضاً:
جلد پنجم . ج5، ص: 58
ان علیاً علیه السلام كان یقول: تخیروا للرضاع كما تخیرون للنكاح، فان الرضاع یغیر الطباع.

ایضاً:

قال ابوجعفر علیه السلام: استرضع لولدك بلبن الحسان و ایاك و القباح، فان اللبن قد یعدی.

در روایت آخر كلمه ی «قد» به كار برده شده كه ظاهراً برای تقلیل است و مقصود این است كه گاهی سبب می شود نه همیشه. محتمل هم هست كه برای تحقیق بوده باشد.

داستان پدر امام الحرمین در شیرخوارگی فرزند كه در جلد 2 وفیات الاعیان، صفحه ی 342 آمده [12] ایضاً داستان شیرخوارگی مرحوم آقای بروجردی.

مقام مادری از لحاظ تربیت و آدم سازی:

14. مقام مادری: برای اینكه وظیفه ی مادری صرفاً تكلیف و امر شاق و تحمیلی جلوه نكند و مقام مادری نظیر «افتخار بازنشستگی» یك جمله ی تشریفاتی توخالی تلقی نشود، باید اول مقام مادری را از لحاظ ارزش معرفی كرد و سپس لذت مادری را بیان كرد. در بیان مقام مادری از اینجا باید شروع كرد كه شریف ترین كارها آدم سازی است، زیرا كارها یا از نوع فن است مثل نجاری و نقاشی و اتومبیل سازی و یا صرفاً حرفه است مثل عطاری و بقالی و دفترداری و پشت میزنشینی. در میان امور فنی و صنعتی یا سروكار با جمادات است یا نباتات یا حیوانات یا انسان. در انسان هم یا سروكار با جسم است یا روح. مسلماً اهمیت و شرافت كار با موضوع كار و اثر كار ارتباط زیادی دارد. تكمیل ابزار زندگی هرگز به پایه ی حقیقت زندگی یعنی روحیه ی مردم نمی رسد. یكی تیغ می سازد یكی آدم، یكی كفش و
جلد پنجم . ج5، ص: 59
كلاه و خانه و اتاق و اتومبیل و تلفن می سازد و دیگری انسان.

چیزی كه هست اثر تربیت محسوس نیست كه به چشم بیاید.

رسول اكرم فرمود: بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق. هربرت اسپنسر انگلیسی می گوید:

هیچ كار به پایه ی شركت در آدم سازی نمی رسد. علیهذا مادر كه در دوران بارداری و دوران شیردادن و دوران كودكی طفل جسم و جان كودك را غذا می دهد، شخصیت اول را در آدم سازی دارد و كار انبیا را صورت می دهد.

15. در تربیت كودك چند مسئله است كه باید مورد توجه قرار گیرد [13]:

محیط خانواده در تربیت كودك:

الف. محیط خانوادگی باید صاف و مساعد باشد. كودك «انظر الی من قال» است نه «الی ما قال» ؛ یعنی قدرت تفكیك در او نیست، از طرفی در گفته های تلقینی نمی تواند احتمال خلاف بدهد و اگر عمل خلاف دید نمی تواند علت آن را بفهمد و توجیه كند. از این رو گرفتار سرگیجه و تناقض روحی می گردد و نیمی از روحش به طرفی، نیم دیگر به طرف دیگر می رود.

مسئولیتهای پدر و مادر در تربیت فرزند:

آن تضاد روحی كه راسل در كتاب امیدهای نو از آن بحث می كند در روح طفل پیدا می شود [14]، یك كشمكش دردناك در روح او پیدا می شود.

ب. محبت هرچه زیادتر بهتر، اما ابراز محبت و به عبارت دیگر اِعمال محبت باید عاقلانه باشد.

اعتدال در اظهار محبت:

از این رو نه باید با ابراز محبت زیاد بچه را لوس و ننر بار آورد و نه باید از وارد كردن فرزند در گود زندگی هراسید.

جلد پنجم . ج5، ص: 60
حفظ پدر احترام مادر را در حضور فرزندان:

ج. نباید هیچ كدام از پدر و مادر، دیگری را در حضور فرزند تحقیر كند. در حدیث است [15]:

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم: حق الولد علی والده اذا كان ذكراً ان یستفره امه و یستحسن اسمه و یعلمه كتاب اللّه و یطهره و یعلمه السباحة و اذا كانت انثی ان یستفره امها و یستحسن اسمها و یعلمها سورة النور و لایعلمها سورة یوسف و لاینزلها الغرف و یعجل سراحها الی بیت زوجها.

مراقبت مسموعات و مبصرات كودك:

د. مسموعات و مبصرات كودك كه از راه چشم و گوش وارد مغز او می شود باید شدیداً تحت مراقبت قرار گیرد.

دروغ نگفتن به كودك و نترساندن او:

هـ. به بچه نباید وعده ی دروغ داد. بچه را نباید فریب داد و با گفتن دروغ، خود را از شر او خلاص كرد. بچه را نباید از موهومات ترساند، از قبیل لولو و صدای سگ و گربه و امثال اینها. افسانه های رعب آور و وحشت آور از قبیل حركت كردن مرده و غیره نباید به بچه گفت.

باشخصیت و دارای اعتماد به نفس و قهرمان پرست باید بار آید:

بچه را باید باشخصیت و دارای اعتماد به نفس و اینكه هركاری شدنی است و قهرمان پرست نه مظلوم پرست، بار آورد.

و. بچه ای كه در كودكی به اصطلاح شوخ است نباید او را پیش خودش به بدذاتی متهم كرد. سفینة البحار، ماده ی «غلم» می گوید:

شوخی بچه در كودكی:

عن العبد الصالح علیه السلام قال: تستحب عرامة [16]الغلام فی صغره لیكون حلیماً فی كبره. . . و روی: ان اكیس الصبیان اشدهم بغضاً للكتّاب.

جلد پنجم . ج5، ص: 61
جوابگویی به سؤالات:

ز. یكی از مسائل مهم جوابگویی به سؤالات بچه است. نه باید غریزه ی سؤال بچه را سركوب كرد و نه باید او را گمراه كرد و جواب دروغ به او داد و از این رو نباید برای بچه سؤالات بیجا به وجود آورد، مثل اینكه در كتاب سوم دخترانه داستانی از فرشته و دیو نوشته و فرشته را به صورت یك اسب بالدار و دیو را به صورت یك انسان شاخدار و دُمدار كشیده است و قهراً این سؤال برای بچه پیش می آید كه آیا فرشته و دیو به این شكل است؟ اگر به این شكل نیست، پس به چه شكل است؟ باید غریزه سؤال بچه را در جهت مفید و نافعی هدایت كرد.

احترام كودك:

ح. [مسئله ی دیگر] احترام و اكرام و تحقیر نكردن خود كودك است كه پیغمبر فرمود: اكرموا اولادكم و احسنوا ادابهم یغفر لكم. ط. یكی دیگر رعایت مساوات و عدالت است. سفینة البحار، ماده ی «ولد» :

عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال: اعدلوا بین اولادكم كما تحبون ان یعدلوا بینكم فی البر و اللطف.

ی. [یكی دیگر] نام نیك گذاشتن است، زیرا نام خوب دو اثر دارد: یكی تعظیم شعایر است، دیگر اینكه حالت مساعد با شخصیت مسمّی باسمه در روحیه ی طفل به وجود می آورد. سفینة:

عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم: سمّوا اودلاكم اسماء الانبیاء و احسن الاسماء عبداللّه و عبدالرحمن.

سه دوره ی هفت ساله: كتابت و قرآن، شنا و تیراندازی، . . . :

16. وسائل، جلد 3، ابواب احكام الاولاد، باب 83، صفحه ی 133، استحباب تعلیم الصبی الكتابة و القرآن سبع سنین و الحلال و الحرام سبع سنین و تعلیمه السباحة و الرمایة:
جلد پنجم . ج5، ص: 62
عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: الغلام یلعب سبع سنین و یتعلم الكتاب سبع سنین و یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین [17].

تعلیم شناوری و تیراندازی:

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: علّموا اولادكم السباحة و الرمایة.

ایضاً:

قال الصادق علیه السلام: دع ابنك یلعب سبع سنین و یؤدّب سبع سنین و الزمه نفسك سبع سنین، فان افلح و الاّ فلا خیر فیه.

ایضاً:

عنه علیه السلام: احمل صبیك حتی یأتی علیه ست سنین ثم ادّبه فی الكتاب ست سنین ثم ضمه الیك سبع [18]سنین فأدّبه بادبك، فان قبل و صلح و الاّ فخلّ عنه.

ایضاً:

و قال النبی صلی الله علیه و آله: الولد سید سبع السنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین، فان رضیت خلایقه لاحدی و عشرین سنة و الاّ ضرب علی جنبیه فقد اعذرت الی اللّه.

احترام اطفال:

و عنه صلی الله علیه و آله قال: اكرموا اولادكم و احسنوا ادابهم یغفرلكم.

سفینة البحار، ماده ی «ولد» :

جلد پنجم . ج5، ص: 63
عن النبی صلی الله علیه و آله قال: اولادنا اكبادنا صغراؤهم امراؤنا كبراؤهم اعداؤنا فان عاشوا فتنونا و ان ماتوا حزنونا.

ایضاً سفینة:

استحباب هدیه به اطفال و تقدیم دختران:

قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله: من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله كان كحامل صدقة الی قوم محاویج و لیبدأ بالاناث قبل الذكور، فانه من فرّح انثی فكأنما اعتق رقبة من ولد اسمعیل.

از اینجا معلوم می شود كه جنس اناث بیش از جنس ذكور احتیاج دارد به محبت و نوازش.

هفت حق والدین:

17. سفینة از قواعد هفت حق از والدین نسبت به اولاد نقل می كند، مراجعه شود. همچنین حقوق والدین در آنجا ذكر شده.

تربیت دو شرط لازم دارد: علم، علاقه:

18. در تربیت دو ركن اساسی شرط است: یكی علم و اطلاع به رموز تربیت و دیگر علاقه به سرنوشت. پدران و مادران از نظر علاقه به قدر كافی سرمایه دارند ولی از لحاظ علم واطلاع باید مجهز شوند كه ضرر دوست جاهل همیشه از سودش بیشتر است. صدی نود و نه سوء تربیت فرزندان ناشی از جهالت پدران و مادران است.

آثار سوء تربیت جاهلانه:

پدر و مادر جاهل است كه فرزند را لوس یا ضعیف و ترسو یا در اثر بی عدالتی میان اولاد، حقود و كینه توز یا در اثر افسانه های دروغ، وهم پرست یا در اثر تناقض قول و عمل، او را دوشخصیتی و دارای روح متناقض یا در اثر بی احترامی پدر و مادر به یكدیگر و گفتن مادرسگ به وسیله ی پدر و یا پدرسگ به وسیله ی مادر، او را بی احترام وبی تربیت نسبت به والدین بار می آورند یا او را مظلوم پرست و مظلومیت خواه یا در اثر جواب ندادن به سؤالات، او را خمود و جامدالفكر بار می آورند یا در اثر احترام نگذاشتن به شخصیت او، او را بی شخصیت و بی عقیده به خود بار می آورند.

جلد پنجم . ج5، ص: 64
تربیت و زمان:

19. از جمله مسائل مربوط به تربیت اولاد، مسئله ی رعایت زمان است كه در ورقه های زمان و مقتضیات آن درباره ی آن بحث كرده ایم.

افلاطون گفته است: لاتؤدّبوا اولادكم باخلاقكم لانهم خلقوا لزمان غیر زمانكم. اخیراً در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید دیده شد كه این جمله را به مولی نسبت داده است.

در اینجا این جهت را باید مورد بحث قرار دهیم: یكی اینكه آیا هدفهای اصلی بشر در زمانهای مختلف متفاوت است و بشر در هر زمانی دنبال یك مطلوب می رود و كودك را باید برای مطلوب زمان آینده تربیت كرد [19]؟ یا اینكه هدفها در زمانهای متفاوت یكی است بدون تفاوت؟ و یا اینكه هدفها، هم یكی است و هم یكی نیست، یعنی هدفهای بشر متكامل است؟ دیگر بحث در اطراف وسایل بشری است به سوی هدفها كه آیا متغیرند یا ثابت؟ و یا بعضی وسایل متغیرند مثل اسباب و آلات مادی زندگی و بعضی دیگر ثابت مثل اخلاق، یعنی كیفیت تنظیم غرایز و میلها. صفات اكتسابی بشر نیز منقسم می شود به صفات ثابت مثل اخلاق مصطلح از قبیل استقامت و توكل و عفت و شجاعت و زهد و بلندنظری، و صفات متغیر مثل استعدادهای فنی و هنری. و همچنین علوم بشر نیز بعضی همیشه لازم و مفید است مثل معارف نفسی و اخلاقی و الهی و بعضی در بعضی زمانها مفید است و در بعضی زمانهای دیگر هیچ مفید نیست یا آنقدر مفید نیست.

تربیت فرزندان و اعطای آزادی به آنها:

20. از جمله مسائل مربوط به تربیت اولاد، رعایت آزادی و عدم رعایت آزادی آنهاست، به عبارت دیگر موضوع دموكراسی در محیط خانواده است كه آیا پدر خانواده چقدر باید دموكرات باشد و از تحمیل نظر خود و از استبداد بپرهیزد. شك نیست كه استبداد همان طوری كه در محیط اجتماع از طرف حكومت مطرود است- و
جلد پنجم . ج5، ص: 65
همان طوری كه در نمره ی 8 گفتیم قدرت مطلقه محكوم و مردود است- در محیط خانواده نسبت به فرزندان نیز مطرود و مردود است.

اما نباید خیال كرد كه لازمه ی دموكراسی و احترام به آزادی اطفال این است كه از ارشاد و هدایت و احیاناً از تشویق و اظهار دلتنگی از آنها نیز در موارد مربوط به تربیت خودداری شود، چنانكه یكی از مدعیان دموكرات منشی گفته بود: من دو دختر دارم كه یكی از آنها نماز می خواند و روزه می گیرد و دیگری نه نماز می خواند و نه روزه می گیرد. من نه به نمازخوان گفته ام چرا نماز می خوانی و نه به نمازنخوان گفته ام چرا نماز نمی خوانی؟ .

در چه چیزها باید آزادی داد و در چه چیزها نداد:

علت این طرز فكر این است كه نماز خواندن و نخواندن را امری مربوط به سلیقه ی شخصی و ذوق شخصی از قبیل انتخاب غذا و لباس و رفیق می دانند كه برای هركسی در این امور آن چیزی خوب است كه مطابق ذوق و سلیقه ی شخصی خودش باشد، یعنی یك امر مشترك خوب وجود ندارد كه همه باید خود را با آن تطبیق دهند بلكه هركسی باید آنچه را خود شخصاً می پسندد انتخاب كند. مردم در عین اشتراك، اختلاف دارند. در اصول و كلیات باید مشترك باشند ولی در جزئیات اختلاف دارند و نمی توان اختلاف آنها را از میان برد.

مردم از لحاظ انتخاب رنگها برای لباس یا اتاق یا درهای عمارات یا اتومبیلها متفاوتند؛ از لحاظ انتخاب فرم اتومبیل، استیل ساختمان و رشته های كار و كسب، رشته های علمی و تخصصی، انواع غذاها، انواع عطرها، انواع موسیقی ها متفاوتند؛ از لحاظ انتخاب افراد برای دوستی یا ارادت، انتخاب استاد یا خطیب و غیره متفاوتند [20].

امور غیر الزامی:

همه ی اینها اموری هستند كه خوب آن است كه ذوق خود شخص آن را بپسندد، همان طوری كه برای حیوان علفخوار مثل اسب علف خوب است و برای گوشتخوار مثل سباع و بعضی طیور (جوارح) گوشت خوب است. برای هر فردی آن رنگ و آن شكل و آن آواز و
جلد پنجم . ج5، ص: 66
آن عطر و آن غذا و آن لباس خوب است كه خودش بپسندد و مناسب با ذائقه ی خودش باشد. در این امور هرگز نباید مداخله كرد و هرگز نباید ذوق و سلیقه ی خاصی را به فرزند تحمیل كرد.

رعایت استعداد و ذوق اطفال امور الزامی:

چه بسیار فرزندانی كه پدران جبراً خواسته اند آنها را در رشته ای وارد كنند (مثل داروین و لینه ی گیاه شناس) و آنها استعداد رشته ی دیگر را داشته اند و به آن رشته ها علاقه مند نبوده اند. در این گونه امور اعمال نظر و اعمال قدرت غلط است و ارشاد و هدایت معنی ندارد. ولی در اصول و كلیات مانند اینكه اجمالاً سواد و نوشتن بیاموزد، هنر و صنعت یاد بگیرد، خداشناس بشود، غرایز خود را به طرز صحیحی نظام بدهد، یك اراده ی اخلاقی بر غرایز او حكومت كند، تن به كار و فعالیت بدهد، استقامت داشته باشد، عادل باشد، مهربان و عطوف باشد، وفا و صفا داشته باشد و امثال اینها، در این امور حتماً باید كودك تحت مراقبت قرار بگیرد، حتماً باید ارشاد و هدایت بشود بلكه باید پدر از قدرت قانونی خود در این زمینه ها استفاده كند، همان طوری كه دولت نیز باید مردم را در امور شخصی آزاد بگذارد اما در امور مربوط به سعادت آنها كه راه معینی را باید انتخاب كنند و در امور اجتماعی كه آزاد گذاشتن آنها به زیان دیگران است باید مردم را تحت مراقبت قرار دهد، آنها را ارشاد و هدایت كند، باید در مواقعی از قدرت قانونی خود استفاده كند و مانع شود از اینكه مردم از آزادی خود به زیان خود استفاده كنند.

مرز میان آزادی فرد و قدرت دولت در اجتماع منزلی و اجتماع مدنی:

21. به طور كلی مقیاس گذشته را (مبنی بر اینكه بعضی خوبها آن است كه خود فرد آن را خوب بداند یعنی خود فرد میزان و مقیاس آن خوب است و نظر سوفسطائیان درباره ی آن صادق و مقیاس همه چیز، انسان است؛ و بعضی خوبها برعكس می باشند، ذوق فرد مقیاس آن خوبی نیست بلكه فرد را باید با آن تطبیق داد، او خود یك مدل ثابتی است و باید افراد خود را با آن تطبیق كنند) می توان در مسئله ی معروف «مرز میان آزادی فرد و قدرت دولت كجاست و چیست؟ » به كار برد
جلد پنجم . ج5، ص: 67
دموكراسی در خانواده:

22. به هر حال در مسئله ی استبداد و دموكراسی و اینكه استبداد و ایجاد خفقان و سلب هرگونه آزادی و حریت رأی و عقیده و سلیقه و عمل از بچه بد است و عكس العمل طغیان یا خاموشی و حجب و انزواطلبی یا ركود قوای دماغی و روحی و كور شدن ذوقیات دارد، بحثی نیست. قطعاً پدر باید ریاست و حكومت كند و مدیر خانواده باشد و این حكومت براساس دموكراسی و حریت و احترام به شخصیت فرزندان باشد، رأی و ذوق و سلیقه ی آنها محترم شمرده شود.

البته معنی احترام به رأی و عقیده ی آنها این نیست كه هرچه می خواهند اجرا شود، بلكه این است كه بی اعتنایی به ذوق و میل آنها نشود و پدر حتی الامكان آنها را به راه و روش خود قانع و معتقد كند. لازمه ی دموكراسی این نیست كه در امور اصولی نیز آنها را آزاد بگذارد كه هركاری كه می خواهند بكنند و پدر احترام و شخصیت در مقابل فرزندان نداشته باشد [21] پس لازمه ی دموكراسی یكی احترام به رأی و عقیده ی آنها در امور كلی است به آن معنی كه گفته شد، و دیگر اینكه در امور جزئی و سلیقه ای صد درصد آنها را آزاد بگذارد.

حكومت دموكراسی اجتماع، انتخابی است و حكومت دموكراسی خانواده، طبیعی:

23. فرقی كه میان حكومت خانواده و حكومت اجتماع است این است كه حكومت اجتماع انتخابی است و حكومت خانواده انتصابی بلكه طبیعی و غریزی. ولی نباید میان حكومت طبیعی و انتصابی و غیر انتخابی و حكومت استبدادی اشتباه كرد و خیال كرد كه چون حكومت خانواده انتخابی نیست، پس رئیس خانواده حق هرگونه تحكّم و زورگویی و سلب آزادی از زن و فرزندان خود دارد.

آیا دموكراسی:

جلد پنجم . ج5، ص: 68
منحصر است به حكومت مردم بر مردم یا این جهت اختصاص دارد به اجتماع مدنی؟ :

24. علت اینكه نقطه ی مقابل حكومت استبدادی و ظالمانه حكومت مردم بر مردم قرار داده می شود، این است كه در اجتماع مدنی افراد همه در فكر منافع شخص خود می باشند و اگر فردی حكومت و قدرت را در دست بگیرد به حكم غریزه ی استخدام عالماً عامداً به حقوق دیگران تجاوز می كند مگر آنكه آن فرد معصوم یا حداقل ایمان و تقوای دینی كاملی داشته باشد. اما در اجتماع منزلی علاقه ی زن و شوهر و پدر و مادر و فرزندان مانع ظلم و تجاوز عمدی است، ظلم و تجاوزها از روی جهالت می شود. والاّ اگر فرد حاكم - ولو حكومتش مطلقه باشد- از لحاظ وجدان اخلاقی یا عاطفه مقید باشد، هر چند از لحاظ قانون مقید نباشد، حكومت كند ولی عادلانه، حكومتش مشروطه و از نوع حكومت مردم بر مردم نیست اما از نوع حكومت عدالت بر مردم هست، حكومتش فردی است اما مستبدانه و ظالمانه نیست. حكومت پدر بر خانواده طبعاً این طور است كه فردی است ولی عاطفه او را مقید می كند. اما چنانكه گفتیم عاطفه به تنهایی كافی نیست، علم و عقل و اطلاع هم لازم است كه به قصد خوبی بدی نكند و به نیت خیر و تربیت و اصلاح تعدی و تجاوز نكند و استبداد به خرج ندهد و سلب آزادی نكند. ایمان كه باشد، محیط خانواده گلستان است.

25. مقیاسی كه برای حدود آزادی فرد و قدرت دولت در داخل خانواده ذكر كردیم، برای مسئله ی رعایت مقتضیات زمان نیز به كار می آید، زیرا مشتركات همان طور كه مشتركات افراد است مشتركات زمانها نیز هست.

26. در اینجا چند مسئله است:

الف. آیا حكومت خانوادگی باید چه نوع حكومتی باشد؟ ب. حدود آزادی افراد اجتماع منزلی و حدود قدرت دولت چیست؟ ج. چرا حكومت خانواده با آنكه فردی است می تواند عادلانه باشد، برخلاف حكومت مدنی؟
جلد پنجم . ج5، ص: 69
د. آثار اِعمال استبداد و سلب آزادی و آثار آزادی مفرط دادن به فرزندان 27. خلاصه ی مطالب تا اینجا (عطف به یادداشتهای زن در اسلام) :

الف. چرا اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن در قدیم سه فن جداگانه شمرده شده است؟ برای اینكه مبانی طبیعی و غریزی آنها مختلف است. (صفحه ی 42) ب. در اجتماع جدید- برخلاف اسلام- اجتماع خانوادگی یك شركت ساده است مثل سایر شركتها بر محور منافع دو شریك، اما در اسلام پیمان مقدسی است بر اساس مصالح اجتماع و نسل آینده.

(صفحه ی 42) ج. در اجتماع جدید اساس یگانگیها یعنی یگانگی زوجین كه در یگانگیهای والدین و اولاد و یگانگیهای اجتماع بزرگ مؤثر است، متزلزل و تبدیل به بیگانگی شده است. (صفحه ی 43) د. مقدس بودن كانون خانواده از نظر اسلام (صفحه ی 44) هـ. آیا تناسل خدمت است یا جنایت؟ ! (صفحه ی 44) و. لذت باصفای كانون خانواده (صفحه ی 45) ز. اجتماع خانوادگی آنقدر از لحاظ علل و آثار، طبیعی است كه كمونیستها هم نتوانستند با آن مبارزه كنند. (صفحه ی 45) ح. در اسلام تعهد زن و شوهر در مقابل هم زیاد است و در زندگی جدید كم. (صفحه ی 46) ط. ازدواج حق اجتماع و تكلیف فرد است نه حق فرد. (صفحه ی 46) ی. لزوم مركزیت قدرت در اجتماع خانوادگی و حدود قدرت دولت خانواده و آزادی افراد (صفحه ی 47) یا. طفل و پناه به مادر، شعر مولوی (صفحه ی 48) یب. طفل و پناه به مادر، شعر شهریار (صفحه ی 49) یج. رنج مادر، شعر ایرج میرزا (صفحه ی 49)
جلد پنجم . ج5، ص: 70
ید. محبت مادر، شعر ایرج میرزا (صفحه ی 50) یه. مهر مادر، شعر ایرج میرزا (صفحه ی 51) یو. مادری، شعر پروین اعتصامی (صفحه ی 52) یز. مادری، شعر ملك الشعرای بهار (صفحه ی 53) یح. مادری، شعر نوید (صفحه ی 53) یط. مادری، شعر فریدون مشیری (صفحه ی 53) ك. مادری، شعر نظام وفا (صفحه ی 53) كا. مادری، شعر حبیب یغمایی (صفحه ی 54) كب. بند گهواره ی كودكان و مقایسه با زمام امور كشور، سخن یكی از دانشمندان (صفحه ی 54) كج. شعر منسوب به حافظ (صفحه ی 54) كد. وظیفه ای كه طبیعت به عهده ی مادر گذاشته است (صفحه ی 54) كه. حق و سهم مادر از حق و سهم پدر، هم در خون و هم در روح فرزند بیشتر است. (صفحه ی 54) كو. لذت مادری (صفحه ی 55) كز. مشاهده ی اثر خود لذت بخش است. (صفحه ی 56) كح. گمراهی فكری زنان معاصر از لحاظ لذت (صفحه ی 56) كط. روایات در باب آثار رضاع (صفحه ی 56- 58) ل. مادری آدم سازی است و در ردیف شریف ترین كارهاست.

(صفحه ی 58) لا. اثر محیط خانواده در تربیت كودك (صفحه ی 59) لب. اعتدال در محبت (صفحه ی 60) لج. حدیث لزوم حفظ احترام مادر از طرف پدر (صفحه ی 60) لد. مراقبت مبصرات و مسموعات فرزند (صفحه ی 60) له. دروغ نگفتن و نترساندن فرزند (صفحه ی 60) لو. باشخصیت بارآوردن و دارای اعتماد به نفس كردن و قهرمان پرست كردن كودك (صفحه ی 60)
جلد پنجم . ج5، ص: 71
لز. حدیث درباره ی اینكه شرارت بچه در كودكی عیب نیست (صفحه ی 60) لح. جوابگویی به سؤالات كودك (صفحه ی 61) لط. سه دوره ی هفت ساله (صفحه ی 61) م. حدیث در تعلیم شناوری و تیراندازی (صفحه ی 62) ما. احترام كودك (صفحه ی 62) مب. حدیث در استحباب هدیه برای اهل خانه و تقدیم دختر بر پسر (صفحه ی 63) مج. هفت حق والدین (صفحه ی 63) مد. تربیت دو ركن دارد: علم و علاقه (صفحه ی 63) مه. تربیت اولاد و رعایت زمان (صفحه ی 64) مو. تربیت و حدود اعطای آزادی به فرزندان (صفحه ی 64) مز. حدود و مرز آزادی افراد و قدرت دولت در اجتماع مدنی و اجتماع منزلی (صفحه ی 65، ایضاً صفحه ی 66) مح. رعایت استعداد و ذوق اطفال (صفحه ی 66) مط. دموكراسی در خانواده (صفحه ی 67) ن. آیا دموكراسی متوقف به حكومت مردم بر مردم، اختصاص دارد به اجتماع مدنی و در اجتماع منزلی كه طبیعی است به نحو دیگر تأمین می شود؟ نا. حكومت دموكراسی اجتماع مدنی انتخابی است و در اجتماع منزلی طبیعی و شبه غریزی است (صفحه ی 67) .

ارث و خانواده:

26. از جمله مسائل مربوط به تحكیم روابط خانوادگی مسئله ی ارث است. ارث تنها به منظور اینكه احترام كار تولیدكننده محفوظ بماند و محرك و مشوق شخص در حال حیات باشد و ورّاث امتداد وجود او هستند وضع نشده، یك جهتش این است كه وسیله ی استحكام روابط خانوادگی است. در میان فرنگیهای طرفدار سرمایه داری، ارث هست اما به معنی اختیار مطلق مورّث كه هركاری دلش می خواهد بكند، ولی در اسلام مورّث آنقدر اختیار ندارد و افراد
جلد پنجم . ج5، ص: 72
خانواده ذی حق اند نه تنها متصرف.

27. عطف به نمره ی 6، كانون خانواده از سه جهت مقدس است:

یكی اینكه اولین گام خروج از خودپرستی است، آدمی غیر از خود دیگری را نیز دوست می دارد، هرچه برای خود می خواهد برای او نیز می خواهد، به سرنوشت او مانند سرنوشت خود علاقه مند می گردد [22]. البته در ورقه های زن در اسلام گفته ایم كه علاقه به زن از نوع علاقه به اشیاء نیست. گذشته از زن، بعد علاقه به فرزند پیدا می شود. اساس اخلاق خروج از خودپرستی است. در خانواده لااقل خود انسان توسعه پیدا می كند. علیهذا تشكیل خانواده، خود یك مكتب و مدرسه ای است كه انسان بدون آن تكمیل نمی شود. افراد عالم و ریاضت كشیده و پیرمرد دیده شده كه در سنین هشتاد سالگی خالی از یك نوع خامی و نپختگی نبوده اند، مثل مرحوم آخوند كاشی اصفهانی و مرحوم آقا شیخ مرتضی طالقانی. فحاشیهای آخوند كاشی و حاج آقا علی محمد نجف آبادی كه عشق به گربه پیدا كرده بود و همچنین بعضی اخلاق بچگانه ی مرحوم طالقانی كه نقل می شود، معلول این است كه این مكتب اخلاقی را از لحاظ ملكات اخلاقی طی نكرده اند. خود اشباع شدن و نشدن غریزه ی جنسی از یك طرف، و طرف علاقه ی صمیمی و وحدت پیدا كردن از طرف دیگر، در تعدیل ملكات روحی فوق العاده مؤثر است. به همین دلیل به عقیده ی ما بسیار بعید است كه یك نفر كشیش غیر مزوّج و یك نفر پاپ بتواند از لحاظ اخلاقی انسان كاملی باشد [23] جهت دوم این است كه قطع نظر از ملكات اخلاقی، از لحاظ
جلد پنجم . ج5، ص: 73
عملی مانع وقوع در معصیت است. هر چیزی كه مانع معصیت بشود مقدس است. گفته نشود پس خوردن هم از این قبیل است، زیرا هر لذتی نوعی كدورت و كسالت ایجاد می كند جز این لذت كه حالت معنویت به انسان می دهد. در باب مذمت عزوبت و اینكه ازدواج حصار است، روایاتی زیاد وارد شده (مراجعه شود) . مسلماً هر چیزی كه ولو به شكل حصاری برای معصیت باشد، خوب و مقدس است. البته آن چیزی كه روح را لطیف و عالی می كند خیلی بالاتر است از آن چیزی كه فقط عنوان حصار دارد. پس ازدواج از آن جهت كه یك مكتب اخلاقی است خیلی بالاتر است از خودش از آن جهت كه حصار و مانع است.

جهت سوم اینكه مكتبی است برای نسل آینده، یگانه كانون صلاحیتدار نسل آینده است، آری یگانه كانون صلاحیتدار تربیت نسل آینده است. در گذشته راجع به این جهت كه چیزی جای كانون خانوادگی را از لحاظ تربیت نمی تواند بگیرد، بحث مفصلی به عمل آمد.
[1] رجوع به ورقه های زمان و مقتضیات آن، نمره ی 40، درباره ی اینكه پیشرفت زمان سبب شده كه حقوق و تكالیف خانوادگی تغییر كند.
[2] از آقای محققی نقل شده كه پروفسوری آلمانی مسلمان شده بود و با ایشان رابطه داشت و مریض شد. ایشان از او عیادت كرده بود. بار دوم كه از او عیادت كرده بود او را پریشان دیده بود، معلوم شد كه پزشكان سرطان تشخیص داده اند.

ولی پروفسور گفته بود ناراحتی بیشتر من از این است كه در اثر اعلام پزشكان، امروز صبح همسر و فرزندم آمدند و برای همیشه با من خداحافظی كردند و رفتند.

پروفسور كه البته مسلمان هم شده بود می میرد. آقای محققی درصدد تجهیز او برمی آید. در آن وقت سروكله ی جوانی پیدا می شود. ولی آیا جوان برای تشییع یا تجهیز پدر آمده بود؟ نه! جوان قبلاً جنازه را برای تشریح فروخته بود، آمده بود جنازه را تحویل سالن تشریح بدهد.
[3] اینجا یك فرضیه ی اتوپی و افلاطونی (ورقه ی اتوپی) هست كه زن، هم با همه باشد و هم در خانواده ی خود صمیمی باشد. اما این فرضیه با منطق عمل وفق نمی دهد.
[4] رجوع شود به ورقه های مسئولیت.
[5] رجوع شود به نمره ی 10، اشعار پروین و نمره ی 13.
[6] و لهذا زوجین حكم مدیران آن مؤسسه را دارند و آنچه بیشتر باید مورد نظر قرار بگیرد، مصلحت افرادی است كه در آن مؤسسه تربیت می شوند و لااقل مصلحت آن افراد هم باید در نظر گرفته شود و تنها منافع و لذایذ زوجین نباید ملحوظ باشد. در كتب فرنگیها و فرنگی مآبها انسان فقط یك چیز می بیند و آن منافع زوجین است و خیال می كنند دولت می تواند مصالح فرزندان را تأمین كند.
[7] رجوع شود به نمره ی 21.
[8] رجوع شود به كتابآزادی فرد و قدرت دولتاز نظر آراء و عقاید در اجتماع مدنی.
[9] این خصوصیت در طفل انعكاس مهر صافی و خالص و بی شائبه ی دیگر است.

دامان مادر برای كودك آن مقام را دارد كه درگاه پروردگار برای بنده. در دعای ابوحمزه است: فوعزتك یا سیّدی لو نهرتنی ما برحت من بابك و لاكففت عن تملقك.
[10] ولی درحافظچاپ قزوینی نیست.
[11] رجوع شود به ورقه های مادر و مادری، نمره ی 13.
[12] رجوع شود به دفتر 89.
[13] رجوع شود به كتابدر تربیتبرتراند راسل.
[14] رجوع شود به اوایل كتابامیدهای نو.
[15] وسائل، جلد سوم، صفحه ی 134
[16] العرامة سوء الخلق و المراد میله الی اللعب.
[17] رجوع شود به كلیات قانون، صفحه ی 317.
[18] ست(خ)
[19] این مطلب به بیانی بهتر و عالیتر در ورقه های آیا اخلاق و تربیت زن دوجنسی است یا یك جنسی؟ بحث شده است، رجوع شود.
[20] كل حزب بما لدیهم فرحون، و لذلك خلقهم. رجوع شود به دفتر 89.
[21] داستان كَلَّ لسانی و قَلَّ بیانی. . . پدر نباید خود را سبك كند در مقابل فرزندان به اینكه خودش احترام خود را حفظ كند، فرزندان در مقابل پدر كه هستند احساس كنند در مقابل شخص بزرگی (نه ابوالهولی) هستند. مادر باید احترام پدر را حفظ كند و پدر احترام مادر را، تا فرزندان احترام هر دو را حفظ كنند.
[22] می گویند مفاد این جمله: فأحبب لغیرك ما تحب لنفسك و اكره له ما تكره لهادر همه ی ادیان بزرگ آمده است.
[23] عدم اشباع این غریزه و این عاطفه و سركوب شدن آن ممكن است در بعضی نفوس به صورت علاقه به شیئی دیگر مثل سگ و گربه و كَل ظاهر شود و ممكن است به صورت جنایت و كینه بر بشریت ظاهر شود و به عقیده ی ما علت آنكه روحانیون مسیحی در قرون وسطی با اینكه روحانی و معلم اخلاق بودند این همه آدم كشی و آدم سوزی كردند، این بود كه مجرد زیسته بودند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است