در
کتابخانه
بازدید : 671531تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد پنجم
مقدمه
Collapse حرف زحرف ز
زبان- لغتهای فارسی در زبان عربی
زبان عربی و قرآن
زبان و آفات آن
زبان فارسی و لغات عربی
زبان فارسی
زبان عربی
زبان عربی و زبان فارسی
زرارة، حاجب بن زرارة
زرارة بن اعین
زردشت
زمان- انواع زمانها
زمان و مقتضیات آن- ادوار تاریخ از نظر روح عصرو طرز تفكر
مقتضیات زمان
زمان و مقتضیات آن
زمستان
زن
مسائل مربوط به زن
نهضت زن و علل و ماهیت آن
زن در آمریكا
زنان آمریكایی
زن- اخلاق جنسی
زن- اخلاق جنسی در میان راهبان و ارباب دیرها
زن- سقط جنین- تنظیم خانواده
خانواده و لزوم آن از نظر اجتماع- عقیده ی راسل
خانواده
خانواده- نظر ارسطو
خانواده- اخلاق خانوادگی
اهمیت خانواده و اهمیت زن از این نظر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر دختر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی ولایت پدران بر فرزندان
حقوق خانوادگی- زن- ولایت پدر بر دختر باكره
حقوق خانوادگی- حق ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی حضانت
یادداشت خانواده در اسلام
تنظیم خانواده پیشگیری یا سقط جنین
خانواده، تطورات تاریخی زندگی خانوادگی، انواع ازدواجها
آیا اجتماع خانوادگی طبیعی است یا نه؟
خانواده
فلسفه ی زندگی خانوادگی
زن- خانواده
زن- شركت زن در فرزند با مرد
زن- بلوغ دختران- نه سالگی
زن، خانواده، ماركسیسم
خانواده یا اشتراك جنسی
زن در اسلام
زن و حكومت مرد بر او
زن- حكومت و قوامت مرد بر زن
حكومت و قوامت مرد بر زن- زدن زن- خشونت عمردرباره ی زنها
زن- نشوز، شقاق، قسمة
زن- اختلافات خانوادگی (شقاق)
زن، اختلافات خانوادگی
زن- دو زن مساوی یك مرد در عتق
زن
زن- حیض
زن- شركت در مجامع
زن- نظر عمر درباره ی زن
زن- نزول آیه ی حیض
زن- انواع نكاح در جاهلیت- مبادله ی زنان
تاریخ حقوق زن از نظر مالی
تاریخ زن- زن در یونان و ایران قدیم
تاریخ حقوق زن در قدیم
تاریخ حقوق زن- مَثَلها
تاریخچه ی حقوق زن
تاریخ حقوق زن در دنیای قدیم
حقوق زن در اروپای قدیم
تاریخ حقوق زن در اروپا، زن و كار خارج
تاریخ حقوق زن، حقوق زن در اروپا
زن در تورات- تاریخ زن
زن- مظالم مرد بر زن و تفسیر تاریخ
حقوق زن- زن در كتاب السیاسة ارسطو
یادداشت مبانی حقوق زن- مسجد ارك، خرداد 54
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
یادداشت مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
حق مرد بر زن و حق زن بر مرد
یادداشت درباره ی حقوق زن
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
حقوق خانوادگی
مسائل مربوط به زن كه قابل بحث است
زن در اجتماع ما
زن- متعه
زن- نكاح منقطع، بحثهای مربوطه
زن- نكاح منقطع، منابع
زن- مهر
زن- فلسفه ی مهر و انفاق
مهر- صَدُقه- نحله
زن- نفقه
زن- یادداشت نفقه
زن- اجرت بضع
زن- مذمت زن
مدح و ذمّ زن
زن- احترام زن (دختر)
زن- عامة اهل النار النساء
مدح و ذمّ زن در اسلام
مدح و ذمّ زن در روایات
زن
زن و مرد از نظر فروید
زن در تمدن اسلامی
زن
اسلام و زن- حق زن بر مرد
اسلام و زن- جنس لطیف
اسلام و زن
نظر اسلام درباره ی زن
خدمات اسلام به زن
زنان مبرّز مسلمان
زن در میان مسلمین- انحطاط مقام زن در دوره ی تركها
زن- روحیه ی زن از نظر یك شاعر جاهلی، پول و جوانی
زن در نهج البلاغه
مدح و ذمّ زن
زن- دفن دختران از نظر باخرزی
زن- دخترداری
یادداشت زن در قرآن
زن در قرآن
یادداشت قرآن و مسائل مربوط به زن
زن- عشق
زن- رابطه ی جنسی از نظر اسلام پلید نیست (اخلاق جنسی)
زن- مسئله ی غیرت (اخلاق جنسی)
زن- حیا و عفت و رابطه ی آن با تكامل فردی و اجتماعی
زن به حسب غریزه بیش از مرد، اجتماعی یعنی خادم مقاصد اجتماع است
زن- عفاف- كمونیسم جنسی
زن و مرد، عفاف، و لزوم ارضاء تمایل جنسی درمحیط خانوادگی
زن- زنای زن و زنای مرد (عفاف)
شغل و كار زن
اخلاق و تربیت زن
زن- جلوگیری از آبستنی- نظریه ی پزشكی رازی و بوعلی
زن- آثار و فواید ازدواج، خانواده
زن- ماده ی 170 قانون مدنی
زن و مرد- مسئله ی قصاص
زنان در غزوات
زن، ازدواج- رسوم هند و عرب و یهود و مجوس درشركت چند مرد بر یك زن در ازدواج
زن- انواع ازدواجهای جاهلی كه اسلام منسوخ كرد
زن- مسئله ی ولایت پدر بر دختر
زن- اهمیت مقام مادری
زن- برتری مردان بر زنان
زن- خواستگاری
زن مسلمان و مقایسه ی وضع او با زن اروپایی
تاریخ حقوق زن در اروپا و میان اروپاییان قدیم
مبدأ خلقت زن و مرد از نظر داستانهای ایرانی و تلمودی
زن- انواع ازدواجهایی كه در جاهلیت بوده است
تزیّن مرد برای زن
زن و سیاست
زن و سیاست- پناه دادن (جوار) زن
زن- قضا و سیاست
زن و جهاد- سیاست
زن- حاكم عهد- سیاست
زن و كار خارج از خانه
شهادت زن
زن و شهادت
زن و شهادت و قضاء
زن و شهادت و قضاء- مدارك
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدد قبل از اسلام
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- كفائت در دین و در مال
تعدد زوجات- شروط و قیود- شرط جنسی
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود-
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- آیه ی «و ان خفتم »
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدالت
زن- معایب تعدد زوجات
زن- معایب تعدد زوجات- ایراد بر تعدد زوجات
زن- علل تاریخی تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات- زیادی عدد زنان
زن- تعدد زوجات- مسئله ی چندهمسری و یاكمونیسم جنسی
زن- خانواده یا كمونیسم جنسی
زن- حرمسرا در شكل فرنگی- تعدد زوجات
تعدد زوجات و حرمسراداری در شكل فرنگی
زن- تعدد زوجات، علل فزونی مرگ و میر در مردان
زن- علل تعدد زوجات، روحیه ی تنوع طلبی در مرد
زن- علل تعدد زوجات- روحیه ی زن (غیرت یا حسادت)
زن- علل تعدد زوجات-
زن- تعدد زوجات به شكل اروپایی
زن- تعدد زوجات
زن- یادداشت تعدد زوجات
زن- حرمسرا
زن- تاریخ تعدد زوجات و سیر آن در میان مسلمین
زن- تاریخ تعدد زوجات در ایران قدیم
زن- تاریخ تعدد زوجات- فحشا در ایران قدیم
زن- تعدد زوجات- مدارك
زن- فلسفه ی طلاق
زن- طلاق در اروپا و آمریكا
رسول اكرم- هبه ی زنها
تزویج صغیر و صغیرة
زن- تمكین
زن- قتل دختر در میان رومیان
زن، عده ی وفات
زن- طلاق
زن- طلاق- امساك بمعروف او تسریح باحسان
زن- طلاق- یادداشت بحوث فقهیه
زن- طلاق- تمتیع مطلّقه
زن- طلاق- طلاق مفقودالاثر
زن- حق طلاق حاكم
زن- طلاق حاكم به خاطر عدم انفاق
زن- طلاق قضایی
زن- مبغوضیت طلاق- توصیه به عدم مبادرت
زن- طلاق- عامل تربیت
زن- طلاق- شرط وكالت طلاق برای زن
زن- خلاصه ی مقاله ی «زن مسلمان و محدودیتهایش» در مجله ی زن روز شماره ی 42
زنا
زنادقه
زنادقه و دهریین در اسلام
زندان
زندان و حبس
فلسفه ی زهد، عبادت، اخلاص
زهد، ترك دنیازدگی
تعریف زهد: برداشت كم و بازدهی زیاد
یادداشت فلسفه ی زهد
زهد
زهد و معرفت- فلسفه ی زهد
ماهیت و هدف و فلسفه ی زهد
زهد، رهبانیت، ریاضت- تیرماه 51
زهد، رهبانیت، ریاضت
زهد و ریاضت نفس و آمادگی برای معنویت
زهد و ریاضت
زهد و ریاضت- حق بدن، حق چشم، حق همسر
یادداشت زهد و ریاضت نفس
مسائل زهد
زهد
تعریف زهد
زهد، آزادی
زهد و استغنا
زهد- تجمل
فلسفه ی زهد
زهد در اسلام غیر از رهبانیت است
زیارت شهدا و اولیا
زیارت قبور اولیا
Expand حرف سحرف س
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
رجوع شود به ورقه های زن در اسلام، نمره ی 34.

آیا ریشه ی این [حكومت ] نیروی عضلانی مرد بوده است؟ ویل دورانت در لذات فلسفه، صفحه ی 167 می گوید:

اساساً اطاعت زن از مرد روی قدرت عضلانی مرد بوده است
جلد پنجم . ج5، ص: 141
مرد از آن رو. . .

رجوع شود به تمدن اسلام و عرب گوستاو لوبون، صفحه ی 524.

رجوع شود به كتاب حقوق بشر، صفحه ی 117، جمله ی «سن توما» كه حكومت مرد بر زن نتیجه ی گناه اولیه است.

1. صحیح بخاری، جلد 7، صفحه ی 41، عن النبی صلی الله علیه و آله قال:

كلكم راع و كلكم مسئول عن رعیته و الامیر راع و الرجل راع علی اهل بیته و المرأة راعیة علی بیت زوجها و ولده، فكلكم راع و كلكم مسؤول عن رعیته.

2. راجع به ضرب زوج زوجه را، رجوع شود به صحیح بخاری، صفحه ی 42.

رجوع شود به ورقه های تفاوتهای زن و مرد.

در مقاله ی 15 «زن در حقوق اسلامی» ، صفحه ی 7 از خانمی روان شناس به نام كلیو دالسون به نقل مجله ی زن روز، شماره ی 101 نقل كردیم كه گفته بود:

بزرگترین علاقه ام مطالعه روحیه ی مردهاست. چندی پیش به من مأموریت داده شد كه تحقیقاتی درباره ی عوامل روانی زن و مرد به عمل آورم و به این نتیجه رسیدم كه:

1. تمام زنها علاقه مندند كه تحت نظر شخص دیگری كار كنند و به طور خلاصه از مرئوس بودن و تحت نظر رئیس كار كردن بیشتر خوششان می آید
جلد پنجم . ج5، ص: 142
2. تمام زنها می خواهند احساس كنند كه وجودشان مؤثر و مورد نیاز است.

1. آیا آیه ی قوامت دلالت دارد كه مرد، هم در اجتماع مدنی و هم در اجتماع منزلی بر زن قوامت دارد یا اختصاص دارد به اجتماع منزلی؟ این بستگی دارد كه جمله یبما فضل اللّه بعضهم علی بعضرا به معنی «بما فضل اللّه الرجال علی النساء» معنی كنیم یا «بما فضل اللّه الرجال علی النساء فی بعض الامور و فضل اللّه النساء علی الرجال فی البعض الاخر» . اگر دومی را بگیریم، فقط به اجتماع منزلی تطبیق می شود.

2. آیا جمله یبما انفقوا من اموالهمچه می فهماند؟ آیا مدعای مخالفین را می فهماند كه چون مرد مالك زن است، انفاق می كند؟ ! ! البته واضح است كه خلاف آن را می فهماند، بلكه نفقه را به منزله ی علت می شمارد و علت نفقه را چیزهای دیگر می داند. لهذا در روایات علل انفاق، قوامت ذكر نشده و یا لااقل تقسیمی است متناسب، و بابما انفقوا سببیت را نمی فهماند، مقابله است؛ یعنی این تقسیم باید بشود و البته متناسب با این تقسیم كار و وظیفه، و حق همین است.

3. آیا طبیعت زن از اطاعت امر شوهر ابا دارد و خلاف خواسته ی اوست یا نه؟ بدون شك زن خواهان تسلط بر مرد است ولی آن تسلطی كه او خواهان است غیر از این تسلط است، تسلط معنوی و نامرئی و قلبی است. رجوع شود به ورقه های تفاوت زن ومرد.

4. آیا در اجتماع منزلی احتیاج به حكومت و قدرت مركزی دولتی خانوادگی هست یا در اینجا فقط از آزادی افراد باید دم زد؟ چرا فلاسفه ی اروپا در اجتماع مدنی برای آزادی فرد، مرز قائلند اما در اجتماع منزلی سكوت كرده اند؟ 5. اسلام پایه ی اصلی خانواده را بر عواطف و وحدت ریخته است كه عملاً زن و مرد از مرزهای خود به نفع دیگری می گذرند
جلد پنجم . ج5، ص: 143
6. حقوق فرزندان در لزوم حكومت و انضباط، و اصلحیت پدر در مظهریت قدرت، و تأثیر خصومت و جدال آنها در روحیه ی فرزند 7. زندگی خانوادگی از نظر اسلام بیشتر جنبه ی وظیفه ی اجتماعی دارد تا جنبه ی حقوقی، و جهاد است: الكادّ لعیاله كالمجاهد فی سبیل اللّه.

جهاد المرأة حسن التّبعّل.
8. زیاده ی بسطه در جسم، خود یكی از لوازم حكومت است نه تنها برای ایجاد رعب بلكه ایجاد احترام. مردم طبعاً امثال نادر را دوست می دارند و میل دارند احترام و اطاعت كنند، برای مثلِ او لیاقت فرماندهی قائلند.

9. گفتیم حكومت غیر از تحكم است. حتی خدا به پیغمبر حق تحكم نمی دهد.

10. نشوز، تمرد از امر نیست و الاّ در مورد مرد نباید گفته شود، بلكه- همان طور كه مسالك (حاشیه شرایع) گفته است- ارتفاع است [1]. نشوز به اصطلاح عرف كج تابی است.

11. مفاسد رجوع به محكمه در اختلافات جزئی زن و شوهری 12. میان دستور و اجازه ی دین با سایر دستورها تفاوت است.

13. آیه دارد: واللاّتی تخافون نشوزهن. . . ، و ان امرأة خافت من بعلها نشوزاً. . . آیا مقصود این است كه نگرانی كافی است و لزومی ندارد نشوز احراز شود؟ جواب این است كه همه ی مفسرین گفته اند منظور علم است، یعنی «ان اعرفتم» .

راغب می گوید: الخوف توقع مكروه لامارة مظنونة او معلومة.

هم او می گوید: مقصود این است كه ان حصل لكم خوف بما عرفتم منهنّ من النشوز.

14. یك بحث این است كه آیا كتك زدن مرد به زن برای زن از لحاظ شخصیت قابل تحمل هست یا نه؟ به عقیده ی ما علت اینكه در میان اروپائیان اینقدر این عمل زشت به شمار رفته این است كه در
جلد پنجم . ج5، ص: 144
میانشان محبت و یگانگی نیست، نه چون محبت هست اجازه ی كتك نمی دهند. فرزند كتك پدر را و متربّی كتك مربی را تحمل می كند اگر بداند از روی محبت است نه از روی خودخواهی. فرق است میان كتكی كه شریكی به شریكی به واسطه ی خودخواهی و منافع شخصی می زند، با كتكی كه دوستی به دوستی به خاطر دوستی و تحكیم اساس دوستی می زند.

در عصر امروز كتك زن به مرد قابل تحمل است، چرا؟ زن از آن نظر كه مرد را مظهر شوكت می داند، بهتر از مرد تحمل می كند. مرد در خود احساس حقارت می كند از این نظر، به خلاف زنی كه از شوهر خود در مورد بجایی كتك بخورد.

15. در سخنرانی نهم مسجد دباغخانه گفتیم كه از لحاظ سیر طبیعی، زن در مرحله ی اول شكارچی و جلب كننده ی محبت مرد است، در مرحله ی دوم پس از آنكه مرد او را دوست داشت به محبت مرد پاسخ می دهد، در این وقت است كه اطاعت می كند.

16. اما اگر زن نشوز پیدا كرد، چه باید كرد؟ به محكمه باید رجوع كرد یا طلاق یا همین اقدامات.

17. می گویند چگونه است كه اسلام مرد را كه مدعی است، قاضی و مجری قانون هم شناخته است.

عین اشكال، در تأدیب پدر فرزند را نیز هست. جواب این است كه این تأدیب، تأدیب دو فردی است كه باهم یگانه اند، و فرق است میان دو فردی كه خودیهای مستقل دارند و به واسطه ی منافعی باهم شركت تشكیل می دهند و دو نفری كه وحدت روحی دارند.

و ثانیاً در اینجا ایمان، خود بهترین ضامن است. فرق است میان اجازه ای كه دین می دهد (آنهم با این مراحل كه اول نصح و موعظه است و بعد هجر در مضاجع و بعد كتك) و اجازه ای كه قانون می دهد.

18. در اینجا این مطلب باید گفته شود: فلاسفه ی اروپا- چنانكه در ورقه های تفاوت مرد و زن از كتاب انسان موجود ناشناخته و از كتاب لذات فلسفه نقل كردیم- به تفاوت غریزی جنس مرد و جنس
جلد پنجم . ج5، ص: 145
زن پی برده اند و در این قسمت نكات دقیقی را متعرض شده اند، مخصوصاً در جهاتی كه مربوط به پیوند و اتصال مرد و زن است از قبیل اینكه دل نرم زن مرد دلیر و توانا می خواهد و قلب نیرومند مرد زن لطیف و نرم. اما به نظر ما به یك نكته ی اساسی حقوقی كه از همین گفته ها استنتاج می شود توجه نكرده اند و آن نكته همان است كه در جلسه ی مورخه. . . /45/3 در جلسه ی پزشكان گفتیم كه اجتماع منزلی برخلاف اجتماع مدنی، طبیعی است و اجتماع طبیعی از لحاظ حق حكومت و وظیفه ی اجرایی با اجتماع مدنی متفاوت است و ایندو با یكدیگر از این لحاظ قابل مقایسه نمی باشند.

این دانشمندان این تفاوتهای طبیعی را ذكر كرده اند اما در این باره بحث نكرده اند كه این تفاوتهای طبیعی، اجتماع خانوادگی را دارای حقوقی مغایر با حقوق اجتماع مدنی می كند.

19. عطف به ورقه های تفاوت مرد و زن، تفاوتهای زن و مرد بر دو قسم است: بعضی ها به پیوند و اتصال زن و مرد با یكدیگر مربوط نیست مثل قدرت علمی و صنعتی، مخصوصاً قدرت ابتكار، و بعضی از آنها به این اتصال مربوط است. آنچه مربوط است به این پیوند، طوری است كه پیوند را محكمتر می كند.

20. شاید بشود گفت تمام اختلافات مرد و زن مربوط است به جنبه های خانوادگی و اتصال و وحدت مرد و زن؛ یعنی تمام اختلافات، عامل وحدت و یگانگی است. حتی عدم قدرت ابتكار شاید از همین راهها توجیه شود. تأمل شود.

21. خلاصه ی بحث. . . /45/3 در جلسه ی پزشكان:

اسلام در اجتماع خانوادگی حق حكومت را به مرد داده است.

در اجتماع مدنی حكومت فردی مردود است. در اجتماع مدنی حكومت عادلانه آن است كه حكومت مردم بر مردم باشد، اما اینكه افرادی بدون انتخاب افراد دیگر بر آنها حكومت كنند ظلم است و عقلاً جایز نیست و قابل استثنا نیز نمی باشد. قرآن نیز این اصل را تأیید كرده است: ان اللّه یأمر بالعدل و الاحسان. . . متكلمین و فقها این
جلد پنجم . ج5، ص: 146
مطلب را مسلّم می دارند كه اگر چیزی واقعاً ظلم باشد، ممكن نیست اسلام آن را تصویب كند. در اجتماع قطعاً مطلب همین است كه صحیح ترین انواع حكومتها آن است كه با انتخاب خود محكومین باشد و ناشی از رأی و عقیده ی خود محكومین باشد و غیر این ظلم است. تمام رژیمها حتی رژیمهای سلطنتی صحت خود را به واسطه ی خواسته ی مردم می دانند و می گویند مردم این را خواسته اند. اكنون ما می خواهیم همین را بشكافیم و ببینیم آیا مطلقاً حكومت فردی بر فرد دیگر قطع نظر از هر چیز دیگر، یعنی قطع نظر از طرز عمل آن فرد، نفس حكومت غیر انتخابی ظلم است به هر نحو رفتار كند ولو در منتهای عدالت رفتار كند؟ یا اینكه نه، علت ظلم بودن این است كه اگر غیر انتخابی باشد عملاً منتهی به ظلم می شود، زیرا مسلّم و قطعی است كه زندگی اجتماعی انسان آنقدر هم طبیعی نیست بلكه انتخابی است و این احتیاجات است كه انسان را مجبور می كند كه تن به اجتماع بدهد و اگرنه غریزه حكم می كند كه انسان انفرادی كار كند.

اجباراً از قسمتی از حقوق و خواسته های خود علی رغم غریزه و طبیعت خود صرف نظر می كند. برخلاف زنبور عسل و موریانه و غیره كه خواسته ی طبیعی آنها خواسته ی اجتماع است، انسان این طور نیست كه خواسته ی طبیعی او همان خواسته ی اجتماع باشد، خواسته ی اجتماع برخلاف خواسته ی فرد است. اینجاست كه اخلاق به وجود می آید.

اخلاق یعنی تعلیمات و تربیتی كه خواسته ی فرد را با خواسته ی اجتماع هماهنگ كند. اخلاق و تربیت، فنّ تشكیل عادت است برای تطبیق فرد به اجتماع. راستی و درستی و امانت و غیره، همه ی اینها از لحاظ غریزه ی فردی با دروغ و خیانت و نادرستی مساوی هستند ولی تربیت و اخلاق به خاطر مصالح اجتماعی این عادات را به وجود می آورد، و اگرچه اینها نیز غرایز هستند اما انسان طبعاً منفعت پرست هم هست.

علیهذا هر طبقه ای كه حكومت بكند، طبعاً دنبال منافع خود می رود. از این جهت در زندگی اجتماعی اگر بنا شود طبقه ای حكومت كند بر طبقه ی دیگر عملاً مستلزم ظلم خواهد بود، زیرا اخلاق
جلد پنجم . ج5، ص: 147
قادر نیست صد درصد با طبیعت مقاومت كند. پیغمبر اكرم فرمود: من ملك استأثر، یعنی هركس كه قدرت را به دست گرفت عملاً خود را بر دیگران مقدم می دارد؛ یعنی اگر می خواهید كسی خود را بر دیگران مقدم ندارد، قدرت را به او ندهید. قدرت را در اختیار دیگری قرار دادن ملازم است با ظلم و استیثار.

پس در اینجا دو فرضیه وجود دارد: یكی اینكه صرف حكومت فردی بر فرد دیگر ظلم است. دیگر اینكه خود این كار ظلم نیست، بلكه از این جهت ظلم است كه عملاً مستلزم ظلم است و یگانه راه جلوگیری از ظلم عملی این است كه حكومت حاكم ناشی از اراده ی مردم باشد. این سؤال در حكومت معصوم هم پیش می آید. طبق فرضیه ی اول حتی حكومت عادلانه ی معصوم اگر ناشی از خواسته ی مردم نباشد، ظلم است. ولی طبق فرضیه ی دوم چون عملاً معصوم ظلم نمی كند، مانعی ندارد.

عین سؤال در حكومت پدر بر فرزند نیز مطرح است: آیا پدر حق حكومت دارد كه موعظه كند، راهنمایی كند، احیاناً قهر كند و رو ترش كند و احیاناً در موقع لازم او را بزند؟ به عقیده ی ما فرضیه ی دوم صحیح است. صرف حكومت فرد بر فرد دیگر ظلم نیست. البته در اجتماعی كه همه ی افراد مساوی هستند، ترجیح بعضی افراد بر فرد دیگر ترجیح بلامرجّح است. ولی اگر یك اجتماعی طبیعی شد یعنی افرادی طبیعتاً مختلف آفریده شده باشند، بعضی در شرایط حاكمیت با تضمین [2]مفاسد ظلم عملی و بعضی در شرایط محكومیت با تضمین [3]از مظلومیت، در همچو وضعی حكومت فردی بر فرد دیگر فی حد ذاته مانعی ندارد و بلكه خلاف آن مانع دارد.

به عقیده ی ما در هر اجتماع طبیعی كه پیوندی طبیعی افراد را به یكدیگر متصل كند، حكومت فرد بر فرد دیگر مانعی ندارد. فرق است
جلد پنجم . ج5، ص: 148
بین افرادی كه به حكم اجبار همزیستی را انتخاب می كنند ومیان افرادی كه طبیعت، همزیستی را جزء سرشت آنها قرار داده است. در اجتماع طبیعی [طبیعت ] همزیستی را آفریده است، خود افراد عین احتیاج و مورد احتیاج یكدیگرند نه همكاری آنها با هم مورد احتیاج است.

پدران و فرزندان این طورند، یعنی علاقه ی آنها به یكدیگر طبیعی است، خودشان مورد احتیاج یكدیگرند نه كار و همكاری آنها، خصوصاً از ناحیه ی پدر نسبت به فرزند. همزیستی آنها روی حساب و فكر و تحزب و همكاری نیست. لهذا پدر از آسایش خود صرف نظر می كند كه خود فرزند را داشته باشد، آنهم نه مثل داشتن یك شی ء از قبیل فرش و خانه و غیره كه آن شی ء را برای خود می خواهد بلكه خود فرزند را می خواهد به علاوه ی سعادت و خوشی و نیكبختی فرزند.

سعادت پدر به خود فرزند و به سعادت فرزند بستگی دارد. روی این حساب جلو ظلم پدر بر فرزند همیشه گرفته شده است، یعنی این پیوند طبیعی مانع ظلم است، البته ظلم از روی عمد. اما ظلم از روی جهل علت دیگر دارد كه انسان به نفس خود نیز از روی جهل ظلم می كند.

طبیعت عملاً جلو ظلم پدر بر فرزند را از روی عمد، گرفته است.

ظلم پدر بر فرزند از نوع ظلم به نفس است كه به واسطه ی خرافات و جهالات، انسان به تن و روان خود ظلم می كند.

به عقیده ی ما زوجیت، عائله، زندگی خانوادگی، یك احتیاج طبیعی است و با اجتماع مدنی متفاوت است، از لحاظ حقوق و احكام هم قهراً متفاوت است.

زن و مرد خودشان مورد احتیاج یكدیگرند. احتیاج به خانواده غیر از احتیاج جنسی است. علما امروز اقرار و اعتراف دارند كه علاقه ی زوجیت مافوق علاقه ی جنسی است. به عقیده ی این علما در متن خلقت طرح یگانگی دو روح ریخته شده است. اگر فردی در همه ی عمر مجرد زیست كند ولی غرق در تمتعات جنسی باشد این فرد
جلد پنجم . ج5، ص: 149
ناقص است، جای خالی در روح او نسبت به همسر قانونی و فرزندان و بالاخره تشكیل عائله وجود دارد. علاقه ی زوجیت اگر فرضاً به حد علاقه به فرزند نیست، چیزی هم كمتر نیست. حقیقت ازدواج پیمان دو روح است، نه شركت و همكاری برای تمتعات جنسی. سرمایه ی ازدواج میل به وحدت است كه برای همیشه باقی است، نه ذخیره ای كه در بیضه و تخمدان جمع می شود، نه شور جنسی. دروغ است كه ازدواج شركت است. این دروغ منشأ اشتباهات زیادی شده است.

هدف ازدواج:

به عقیده ی ما در ازدواج، مافوق سود در كار است و آن یگانگی است.

لذت روحانی:

چقدر اشتباه است كه ما جوانان، پسران و دختران را از لحاظ تمتع و لذت فقط متوجه لذت جنسی بكنیم و لذت روحانی خانوادگی را نادیده بگیریم.

چرا ازدواج پیمان مقدس است؟ از سه راه كه در ورقه های خانواده گفته ایم.

در كتاب انسان موجود ناشناخته می گوید:

فایده ی ازدواج:

انسان مادامی كه ازدواج نكرده، هم جسماً و هم روحاً ناقص است. البته مقصود این نیست كه تا عمل جنسی انجام نداده است، بلكه مقصود این است تا وقتی كه اتحاد و یگانگی با همسر و فرزند پیدا نكرده است ناقص است [4] حریمهایی كه اسلام قرار می دهد برای این است كه این اجتماع طبیعی محفوظ بماند و از مسیر طبیعی منحرف نشود.

مرد و زن طبیعتاً سعادتشان در وجود یكدیگر است همچنان كه در وجود فرزندانشان هست، نه اینكه اجتماع زوجین یك همكاری قراردادی برای سود بیشتر از همكاری با یكدیگر است.

سعادت مرد در این نیست كه زن در اختیارش باشد به هر شكل
جلد پنجم . ج5، ص: 150
باشد، بلكه در این است كه زنی كه در اختیار او هست سعادتمند و سالم و خرم و بانشاط باشد؛ از نوع حكومت یك فرد بر افراد دیگر در اجتماع مدنی نیست كه خوشی او با بدبختی محكومین هم میسر است.

اجتماع زن و مرد یك اجتماع طبیعی است نه قراردادی. قیاس دو اجتماع مدنی و خانوادگی باهم غلط است.

اگر اجتماعی قراردادی باشد، حساب تساوی و ترجیح بلامرجّح و انتخاب و غیره در كار می آید. در اجتماع طبیعی حقوق افراد و وظایف خاص آنها را خود طبیعت معین كرده است.

همان طوری كه غلط است بگوییم به چه میزانی ملكه ی زنبور عسل حكومت می كند و دیگران محكومند (یكی سرباز باشد و یكی مهندس، یكی كارگر. . . ) ، خواسته ی آنها غیر از این هست، این ظلم است؛ در اجتماع خانوادگی نیز ما ثابت می كنیم كه حكومت مرد بر زن طبیعی است و سؤالِ «چرا» غلط است. آیه یالرجال قوامون علی النساء بما فضل اللّه بعضهم علی بعضبیان حقیقت اجتماع طبیعی خانوادگی است و به همین دلیل ربطی به حكومت مردان بر زنان در اجتماع مدنی ندارد.

خواسته ی طبیعی مرد حكومت معنوی زن، و خواسته ی طبیعی زن حكومت ظاهری عادلانه ی مرد است. مرد آن حكومت و زن این حكومت را طبیعتاً و فطرتاً تحمل می كند. حق موعظه و هجرت و زدن را طبیعت به مرد داده است.

زدن مرد را چون ناشی از علاقه به سرنوشت است نه خودخواهی فردی، طبیعت برای زن قابل تحمل كرده است. زن آمریت مرد را طبیعتاً می پذیرد.

ظلم مرد بر زن نظیر ظلم به فرزند، خروج از غریزه است.

اكنون پس از توجه به این اصل كه اجتماع زوجیت یك اجتماع طبیعی است نه قراردادی با همه ی لوازمش، و دیگر توجه به این جهت كه در این اجتماع خانوادگی خواه ناخواه اختلافات رخ می دهد،
جلد پنجم . ج5، ص: 151
دیگر اینكه طلاق راه حل نیست، [روشن می شود كه ] طلاق حتی الامكان نباید واقع شود. طلاق بهم خوردن یك پیمان مقدس است. علت اینكه طلاق رواست، این است كه ازدواج اجباربردار نیست.

ما می گوییم علت اینكه حق حكومت و حق تأدیب در صورت نشوز، به مرد داده شده است، طبیعی بودن این اجتماع است.

البته تأدیب اسلامی در مورد زدن، زدن دردآور و زدنی كه اثر بگذارد و دیه وارد كند نیست، باید غیر مُبرِّح و غیر مُدْمی باشد والاّ از طرف حكومت مأخوذ است. این زدن حداكثر اظهار تنفر است.

طبیعت زن، باز طبیعتی است كه هیچ چیزی مانند استرسال مرد، او را مغرور نمی كند و هیچ چیزی مانند اظهار شخصیت مرد و اظهار آزادی او از زن، زن را رام و مطیع نمی كند و در عین حال زن به حسب طبیعت خود چنین مردی را كه دارای صفت مردانه و آمریت است دوست می دارد.

چرا اعمال خشونت مرد، در زن ایجاد عقده نمی كند؟ :

یعنی زن طبیعتاً از استرسال مرد مغرور می شود، طبیعتاً به واسطه ی اظهار تنفر مرد و خشونت و استقلال و آزادی مرد رام می شود، و طبیعتاً از مردانگی همسر خود لذت می برد ولو آنكه آن مردانگی علیه او اعمال شود. مردانگی مرد در حدود مصالح خانوادگی در زن ایجاد عقده ی روحی نمی كند، همان طوری كه جفای پدران و مادران و فرزندان نیز تولید عقده ی روحی نمی كند. عقده های روحی آنجاست كه به شخصیت لطمه وارد شود و مورد تحقیر واقع شود، و اینها در محیطهای بیگانگی اجتماع مدنی صادق است نه در اجتماع طبیعی خانوادگی.

داستان زنان پیغمبر و پیغمبر كه منتهی به كناره گیری پیغمبر و نزول آیات «تعالین امتعكن. . . » شد، همین بود.

پیغمبر به اصطلاح به زنها رو می داد. حتی مورد اعتراض امثال عمر واقع شد. كار به جایی كشید كه می آمدند با پیغمبر بگومگو
جلد پنجم . ج5، ص: 152
می كردند، تا در یك جلسه حفصه سخنی گفت و پیغمبر چهل روز از آنها كناره گیری كرد و همین كناره گیری، آنها را تأدیب كرد.

اختلاف فرزندان و پدران و مقایسه ی غلط با اختلاف سفید و سیاه:

وای بر تلقینهای سوء امروزی! اینقدر زن را صف جدایی در مقابل مرد جلوه دادند، مثل سیاه و سفید در مقابل یكدیگر كه سبب انحراف از جاده ی طبیعی شده است. می ترسم تدریجاً فرزندان را هم این تلقینات علیه پدران بشوراند و فرزندان مدعی شوند كه حكومت پدران بر ما موجب تحقیر شخصیت ماست، همان طوری كه سفید حق حكومت بر سیاه ندارد پدران هم حق حكومت بر فرزندان ندارند! ! ! ما مكرر گفته ایم كه هرگز نهضتی به نام نهضت زن وجود نداشته و ندارد، همچنان كه هرگز نهضتی به نام نهضت فرزندان علیه پدران یا پدران علیه فرزندان وجود نداشته و نخواهد داشت. آنچه هست نهضت مشتركی است از گروهی مردان و زنان با اكثریت مردان علیه گروهی دیگر از مردان و زنان. در واقع نهضتی است از گروهی مردان با شركت عده ی كمی از زنان علیه یك سلسله سنن كه در واقع مردان را محدود می كند.

شقاق شكاف. این تعبیر مفهوم وحدت را در ازدواج می رساند:

در آیه ی كریمه یو ان خفتم شقاق بینهما. . . تعبیر به شقاق شده است كه به معنی شكاف واقع شدن است. در این تعبیر زوجین یك واحد در نظر گرفته شده است كه شكافی در آن واقع شده است. خود این تعبیر مؤید مطلبی است كه ما گفتیم كه اجتماع خانوادگی یك اجتماع طبیعی یعنی یك واحد طبیعی است و ازدواج پیمان مقدس است، زیرا حقیقت ازدواج همكاری و شركت نیست، وحدت و یگانگی دو روح است.

22. مجموعاً تا اینجا معلوم شد كه:

الف. زناشویی یك پیوند طبیعی و غریزی است نظیر اجتماع و پیوند زنبور عسل و نظیر پیوند والدین و فرزندان.

ب. بالضروره اختلافات زیادی، جسمی و روحی، در میان مردان و زنان هست و محسوس است. علمای فن، علت اصلی بروز این اختلافات را ترشحات مختلف بیضه ها در مرد و تخمدانها در زن
جلد پنجم . ج5، ص: 153
می دانند. علیهذا اختلاف مرد و زن تنها در شكل اندامهای تناسلی و در شكل عمل تناسلی نیست.

ج. تقریباً همه ی این اختلافات از لحاظ غایی برای این است كه زوجین را بیشتر به یكدیگر بپیوندد و برای این است كه زمینه ی ادامه ی نسل بهتر فراهم شود. اختلافی كه به چنین ریشه ای وابسته نباشد حتی چیزهایی از قبیل عدم ابتكار در زن، حوصله ی زن در امور جزئی، علاقه ی زن به تشریفات و سنن گذشته و امثال اینها، علی الظاهر مربوط است به علاقه ی زوجیت و علاقه ی نسلی.

د. فلاسفه ی غرب با اینكه این اختلافات را ذكر كرده اند و شكل آنها را بیان كرده اند، از جنبه ی حقوقی و اجتماعی به این نكته توجه نكرده اند كه این اختلافات می رساند كه اجتماع خانوادگی یك اجتماع طبیعی و غریزی است، و اجتماع غریزی از لحاظ حقوق و شكل و وظایف و مقررات طبعاً با اجتماع مدنی متفاوت است و ایندو را نباید باهم مقایسه كرد و یكی را مقیاس كلی برای دیگری قرار داد.

حكومت انتصابی در خانواده:

علیهذا سرّ حكومت انتصابی مرد در خانواده و لزوم اطاعت زن از او و حق تأدیب مرد زن را، در این نیست كه قانون قراردادی به مرد امتیاز داده است.

طبیعت ضامن حسن اجراست:

در این است كه همه ی اینها جنبه ی غریزی دارد و خود طبیعت اگر درست رهبری و هدایت شود حافظ و ضامن حسن اجرای اینهاست. آیه یالرجال قوامون علی النساء و و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن. . . بیان حدود و حقوق یك اجتماع طبیعی و غریزی است. علیهذا اینكه یك نفر، هم مدعی باشد و هم قاضی و هم مجری حكم، در اجتماع مدنی غلط است اما در اجتماع طبیعی نظیر اجتماع زنبور عسل، اجتماع پدری و فرزندی درست است. خود عواطف طبیعی ضامن حسن اجراست.

عواطف زن نماینده ی احتیاج نوع است (خانوادگی است):

هـ. اما شكلهای اختلافات: از مجموع آنچه در ورقه های تفاوت مرد و زن (1) گفتیم معلوم شد كه (1) از لحاظ ادب جفت جویی، مرد 1 رجوع شود ایضاً به ورقه های زن در اسلام و ورقه های خانواده و ورقه های حقوق خانوادگی، تفاوتهای زن و مرد.
جلد پنجم . ج5، ص: 154
حمله آور و مهاجم و زن دلبر و عقب نشین ظریفانه و آتش تیزكن آفریده شده است. (2) جفت جویی جنگ و پیكار است و ازدواج تصاحب و اقتدار. (3) عواطف زن بیشتر نماینده ی احتیاجات نوع و متوجه به اجتماع خانوادگی است و عواطف مرد بیشتر جنبه ی فردی دارد. مرد خادم زن و فرزند، و زن خادم نوع آفریده شده است.

میل زن به تسخیر قلب مرد بیش از تمایل جنسی است:

(4) میل زن به ستایش مرد و تسخیر قلب او بیش از تمایل جنسی است و مرد فعالیتش در زمینه ی بهره برداری جنسی است و فعالیت ظریفانه و زیركانه ی زن متوجه تسخیر قلب مرد و از همین راه موفقیت اوست.

زن طبعاً پناه جوست نه جنجگو:

(5) زن طبعاً پناه جوست نه جنگجو. در زن غریزه ی تحت حمایت واقع شدن وجود دارد. (6) زن از مرد توانا و دلیر آنقدر خوشش می آید كه گفته می شود نوعی مازوشیسم در زن وجود دارد.

دل نرم طالب دلیری و توانایی و دل نیرومند طالب نرمی و لطافت است:

به طور كلی دلهای نرم طالب دلیری و توانایی و دلهای نیرومند طالب نرمی و لطافتند. یكی از لذات زن مشاهده قدرت و توانایی مرد است.

روح انقیاد و تسلیم در زن نسبت به مرد:

(7) در زن روح انقیاد و تسلیم و اطاعت نسبت به مردی كه او را دوست بدارد وجود دارد. زن طالب تسلط ظاهری بر مرد نیست، طالب تسلط قلبی اوست. علت عدم اطاعت زنان امروز، سقوط مردان از مردانگی است. (8) مرد بنده ی شهوت است و زن اسیر محبت.
[1] و اگر هم مقصود سرپیچی است، سرپیچی از امر خداست نه امر مرد.
[2] . [این طور خوانده شد. ]
[3] . [این طور خوانده شد. ]
[4] داستان حاج آقا علی محمد نجف آبادی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است