1. در اینجا چند مطلب است:
یكی اینكه واقعاً در گذشته مرد بر زن ظلمهایی كرده است و در
عصر حاضر تقریباً بعكس شده است. ویل دورانت در لذات فلسفه،
صفحه ی. . . می گوید. . .
مطلب دیگر اینكه اول ما باید ببینیم هر وقت كه بخواهیم تاریخ
را تفسیر كنیم، باید قانون اصلی حیات را جنگ بدانیم. به قول مولوی:
این جهان جنگ است چون كل بنگری
ذره ذره همچو دین با كافری
جلد پنجم . ج5، ص: 174
جنگ طبع و جنگ فعل و جنگ قول
در میان جزوها حربی است هول
ولی مولوی در عین حال یگانه قانون را جنگ نمی داند، قائل به
قانون جذب و صلح هم هست. می گوید:
ذره ذره كاندرین ارض و سماست
جنس خود را همچو كاه و كهرباست
مطلب دیگر اینكه انواع ظلمهایی كه مرد بر زن روا داشته است
چیست؟
مطلب دیگر اینكه عقیده ی ما درباره منشأ این مظالم چیست؟
2. اما مطلب اول: بدون شك در گذشته بر زن ظلم می شده است،
زن در حكم برده خرید و فروش می شده است، ممنوع الارث بوده،
گاهی با شوهر دفن می شده. طبق بیان آقای طباطبایی- كه در
صفحات 2 و 3 زن در اسلام نقل كرده ایم- قبل از دوره ی اسلام زن
چهار مرحله طی كرده است: مرحله ی مملوكیت، مرحله ی قیمومت،
مرحله ی قانون ظالمانه و یكطرفه، چهارم میان اعراب جاهلیت.
زن در بعضی قبایل حق نداشته بعد از مردن شوهر شوهر كند، از
شركت در تغذی با مردان ممنوع بود، بعد از شوهر متوفی در هند
سوخته می شد، در ایام عادت نجس و خبیث به شمار می رفته است.
اما مطلب دوم: این مطلب درست نیست كه تنها قانون زندگی
جنگ است (تنازع بقا) و همه ی صلحها صلح مسلّح است و ناشی از
حالت جنگی میان افراد است. بشر به حكم جهالت و به حكم عادت،
به خود و فرزند خود نیز ظلمها كرده است. و اما بشر با خودش هم در
حال جنگ بوده است؟ !
اما مطلب سوم یعنی انواع ظلمها:
الف. ممنوع بودن زن از مالكیت
ب. مملوك واقع شدن خودش
ج. ممنوع الارث بودن زن
د. مهر زن را پدر می برده است
جلد پنجم . ج5، ص: 175
هـ. ولایت مطلقه ی پدر بر فرزند
و. استثمار زن به شكل عزب خانه درست كردن كه:
و لاتكرهوا
فتیاتكم علی البغاء ان اردن تحصناً.
اما مطلب چهارم، یعنی اینكه از نظر ما علل مظالم چه بوده است:
الف. هنگامی كه توحش و قسوت بر روح مرد حكومت كند و
مرد شهوت داشته باشد ولی عاطفه و رقت نداشته باشد.
انهن یغلبن
العاقل و یغلبهن الجاهل.
ب. عادات جاهلانه از قبیل زنده بودن مرده در زیر خاك، غیرت
و ممانعت از اینكه اسیر بشود و به دست دشمن بیفتد، انتظار حیا به
حد افراط به طوری كه اظهار عقیده در انتخاب شوهر بی حیایی تلقی
شود.
ج. اصول قهرمانی و ارزش سربازی در دنیای قدیم
د. ارزانی زن و رایگانی او و از بین رفتن عفت و تقوا و شیوع
فحشا كه منجر به خرابی منظومه ی خانوادگی می شود و مرد از عاطفه
نسبت به زن آزاد می شود و تنها او می ماند و شهوت خود. در این
صورت از زور خود علیه زن استفاده می كند و این همان حالی است
كه امروز هم در دنیا وجود پیدا كرده و در توسعه است و بزرگترین
بدبختی زن امروز است.
به عقیده ی ما غیرت افراطی مرد كه در نمره ی «ب» گذشت،
عكس العمل تجاوزات و فحشاهای زورمندان بوده كه سبب شده بر
زن ظلم شود و یكی از مظاهر آن ظلم، مخفی كردن زن در كنج خانه
بوده است.
3. اسلام به نفع زن وارد مبارزه شد، ولی مبارزه ی اسلام بیشتر
شكل مبارزه با جهل داشت:
و اذا الموؤدة سئلت. . .
4. محال است كه زن و مرد دو طبقه ی مرفه و غیر مرفه را تشكیل
دهند.
5. دو چیز عامل خوشبختی زن در تاریخ بوده است: یكی
قوانینی كه وضع زن را در خانواده تحكیم كرده به اینكه زن را در پناه
جلد پنجم . ج5، ص: 176
عاطفه ی مرد قرار داده و منظومه ی خانوادگی درست كرده و پا را از
حقوق و عدالت فراتر گذاشته، وحدت را به وجود آورده است.
دیگر رشد عواطف لطیف انسانی در اثر پیشرفت تمدن و هنر و
غریزه ی عشق.
6. ادوار چهارگانه ای كه در كتاب انتقاد قوانین اساسی و مدنی و
كیفری ایران ذكر شده كه چهار دوره گذشته: اول طبیعی و اشتراكی،
دوم دوره ی مالكیت مرد، سوم دوره ی قیام زن، چهارم دوره ی تساوی، همه
غلط است. دوره ی طبیعی اشتراكی هرگز وجود نداشته است. دوره ی
مالكیت از همه غلطتر است؛ اولاً منطقه ها متفاوت بوده است. به
عقیده ی خود نویسنده، در ایران زن پادشاه بوده است. در ادوار گذشته
قدمهایی برای تحكیم موقعیت زن برداشته شده است. در یونان و در
رم و در اسلام حداكثر این كار شده است.
7. از نظر ما تحكیم موقعیت زن به این چیزی كه به نام تساوی
حقوق مدنی نامیده می شود، نیست
[1]؛ به این است كه رعایت
قوانین فطرت بشود؛ یعنی در خود خلقت و فطرت، موقعیت زن
تحكیم شده است و از همان راه باید رفت و بس، نه از راه تشابه و
یكجوری و یكنواختی.
[1] رجوع شود به ورقه ی زن، تحكیم موقعیت زن.