در
کتابخانه
بازدید : 671563تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد پنجم
مقدمه
Collapse حرف زحرف ز
زبان- لغتهای فارسی در زبان عربی
زبان عربی و قرآن
زبان و آفات آن
زبان فارسی و لغات عربی
زبان فارسی
زبان عربی
زبان عربی و زبان فارسی
زرارة، حاجب بن زرارة
زرارة بن اعین
زردشت
زمان- انواع زمانها
زمان و مقتضیات آن- ادوار تاریخ از نظر روح عصرو طرز تفكر
مقتضیات زمان
زمان و مقتضیات آن
زمستان
زن
مسائل مربوط به زن
نهضت زن و علل و ماهیت آن
زن در آمریكا
زنان آمریكایی
زن- اخلاق جنسی
زن- اخلاق جنسی در میان راهبان و ارباب دیرها
زن- سقط جنین- تنظیم خانواده
خانواده و لزوم آن از نظر اجتماع- عقیده ی راسل
خانواده
خانواده- نظر ارسطو
خانواده- اخلاق خانوادگی
اهمیت خانواده و اهمیت زن از این نظر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر دختر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی ولایت پدران بر فرزندان
حقوق خانوادگی- زن- ولایت پدر بر دختر باكره
حقوق خانوادگی- حق ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی حضانت
یادداشت خانواده در اسلام
تنظیم خانواده پیشگیری یا سقط جنین
خانواده، تطورات تاریخی زندگی خانوادگی، انواع ازدواجها
آیا اجتماع خانوادگی طبیعی است یا نه؟
خانواده
فلسفه ی زندگی خانوادگی
زن- خانواده
زن- شركت زن در فرزند با مرد
زن- بلوغ دختران- نه سالگی
زن، خانواده، ماركسیسم
خانواده یا اشتراك جنسی
زن در اسلام
زن و حكومت مرد بر او
زن- حكومت و قوامت مرد بر زن
حكومت و قوامت مرد بر زن- زدن زن- خشونت عمردرباره ی زنها
زن- نشوز، شقاق، قسمة
زن- اختلافات خانوادگی (شقاق)
زن، اختلافات خانوادگی
زن- دو زن مساوی یك مرد در عتق
زن
زن- حیض
زن- شركت در مجامع
زن- نظر عمر درباره ی زن
زن- نزول آیه ی حیض
زن- انواع نكاح در جاهلیت- مبادله ی زنان
تاریخ حقوق زن از نظر مالی
تاریخ زن- زن در یونان و ایران قدیم
تاریخ حقوق زن در قدیم
تاریخ حقوق زن- مَثَلها
تاریخچه ی حقوق زن
تاریخ حقوق زن در دنیای قدیم
حقوق زن در اروپای قدیم
تاریخ حقوق زن در اروپا، زن و كار خارج
تاریخ حقوق زن، حقوق زن در اروپا
زن در تورات- تاریخ زن
زن- مظالم مرد بر زن و تفسیر تاریخ
حقوق زن- زن در كتاب السیاسة ارسطو
یادداشت مبانی حقوق زن- مسجد ارك، خرداد 54
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
یادداشت مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
حق مرد بر زن و حق زن بر مرد
یادداشت درباره ی حقوق زن
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
حقوق خانوادگی
مسائل مربوط به زن كه قابل بحث است
زن در اجتماع ما
زن- متعه
زن- نكاح منقطع، بحثهای مربوطه
زن- نكاح منقطع، منابع
زن- مهر
زن- فلسفه ی مهر و انفاق
مهر- صَدُقه- نحله
زن- نفقه
زن- یادداشت نفقه
زن- اجرت بضع
زن- مذمت زن
مدح و ذمّ زن
زن- احترام زن (دختر)
زن- عامة اهل النار النساء
مدح و ذمّ زن در اسلام
مدح و ذمّ زن در روایات
زن
زن و مرد از نظر فروید
زن در تمدن اسلامی
زن
اسلام و زن- حق زن بر مرد
اسلام و زن- جنس لطیف
اسلام و زن
نظر اسلام درباره ی زن
خدمات اسلام به زن
زنان مبرّز مسلمان
زن در میان مسلمین- انحطاط مقام زن در دوره ی تركها
زن- روحیه ی زن از نظر یك شاعر جاهلی، پول و جوانی
زن در نهج البلاغه
مدح و ذمّ زن
زن- دفن دختران از نظر باخرزی
زن- دخترداری
یادداشت زن در قرآن
زن در قرآن
یادداشت قرآن و مسائل مربوط به زن
زن- عشق
زن- رابطه ی جنسی از نظر اسلام پلید نیست (اخلاق جنسی)
زن- مسئله ی غیرت (اخلاق جنسی)
زن- حیا و عفت و رابطه ی آن با تكامل فردی و اجتماعی
زن به حسب غریزه بیش از مرد، اجتماعی یعنی خادم مقاصد اجتماع است
زن- عفاف- كمونیسم جنسی
زن و مرد، عفاف، و لزوم ارضاء تمایل جنسی درمحیط خانوادگی
زن- زنای زن و زنای مرد (عفاف)
شغل و كار زن
اخلاق و تربیت زن
زن- جلوگیری از آبستنی- نظریه ی پزشكی رازی و بوعلی
زن- آثار و فواید ازدواج، خانواده
زن- ماده ی 170 قانون مدنی
زن و مرد- مسئله ی قصاص
زنان در غزوات
زن، ازدواج- رسوم هند و عرب و یهود و مجوس درشركت چند مرد بر یك زن در ازدواج
زن- انواع ازدواجهای جاهلی كه اسلام منسوخ كرد
زن- مسئله ی ولایت پدر بر دختر
زن- اهمیت مقام مادری
زن- برتری مردان بر زنان
زن- خواستگاری
زن مسلمان و مقایسه ی وضع او با زن اروپایی
تاریخ حقوق زن در اروپا و میان اروپاییان قدیم
مبدأ خلقت زن و مرد از نظر داستانهای ایرانی و تلمودی
زن- انواع ازدواجهایی كه در جاهلیت بوده است
تزیّن مرد برای زن
زن و سیاست
زن و سیاست- پناه دادن (جوار) زن
زن- قضا و سیاست
زن و جهاد- سیاست
زن- حاكم عهد- سیاست
زن و كار خارج از خانه
شهادت زن
زن و شهادت
زن و شهادت و قضاء
زن و شهادت و قضاء- مدارك
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدد قبل از اسلام
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- كفائت در دین و در مال
تعدد زوجات- شروط و قیود- شرط جنسی
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود-
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- آیه ی «و ان خفتم »
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدالت
زن- معایب تعدد زوجات
زن- معایب تعدد زوجات- ایراد بر تعدد زوجات
زن- علل تاریخی تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات- زیادی عدد زنان
زن- تعدد زوجات- مسئله ی چندهمسری و یاكمونیسم جنسی
زن- خانواده یا كمونیسم جنسی
زن- حرمسرا در شكل فرنگی- تعدد زوجات
تعدد زوجات و حرمسراداری در شكل فرنگی
زن- تعدد زوجات، علل فزونی مرگ و میر در مردان
زن- علل تعدد زوجات، روحیه ی تنوع طلبی در مرد
زن- علل تعدد زوجات- روحیه ی زن (غیرت یا حسادت)
زن- علل تعدد زوجات-
زن- تعدد زوجات به شكل اروپایی
زن- تعدد زوجات
زن- یادداشت تعدد زوجات
زن- حرمسرا
زن- تاریخ تعدد زوجات و سیر آن در میان مسلمین
زن- تاریخ تعدد زوجات در ایران قدیم
زن- تاریخ تعدد زوجات- فحشا در ایران قدیم
زن- تعدد زوجات- مدارك
زن- فلسفه ی طلاق
زن- طلاق در اروپا و آمریكا
رسول اكرم- هبه ی زنها
تزویج صغیر و صغیرة
زن- تمكین
زن- قتل دختر در میان رومیان
زن، عده ی وفات
زن- طلاق
زن- طلاق- امساك بمعروف او تسریح باحسان
زن- طلاق- یادداشت بحوث فقهیه
زن- طلاق- تمتیع مطلّقه
زن- طلاق- طلاق مفقودالاثر
زن- حق طلاق حاكم
زن- طلاق حاكم به خاطر عدم انفاق
زن- طلاق قضایی
زن- مبغوضیت طلاق- توصیه به عدم مبادرت
زن- طلاق- عامل تربیت
زن- طلاق- شرط وكالت طلاق برای زن
زن- خلاصه ی مقاله ی «زن مسلمان و محدودیتهایش» در مجله ی زن روز شماره ی 42
زنا
زنادقه
زنادقه و دهریین در اسلام
زندان
زندان و حبس
فلسفه ی زهد، عبادت، اخلاص
زهد، ترك دنیازدگی
تعریف زهد: برداشت كم و بازدهی زیاد
یادداشت فلسفه ی زهد
زهد
زهد و معرفت- فلسفه ی زهد
ماهیت و هدف و فلسفه ی زهد
زهد، رهبانیت، ریاضت- تیرماه 51
زهد، رهبانیت، ریاضت
زهد و ریاضت نفس و آمادگی برای معنویت
زهد و ریاضت
زهد و ریاضت- حق بدن، حق چشم، حق همسر
یادداشت زهد و ریاضت نفس
مسائل زهد
زهد
تعریف زهد
زهد، آزادی
زهد و استغنا
زهد- تجمل
فلسفه ی زهد
زهد در اسلام غیر از رهبانیت است
زیارت شهدا و اولیا
زیارت قبور اولیا
Expand حرف سحرف س
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. در ورقه های زن در اسلام صفحه ی 30 و در ورقه های تفاوتهای زن و مرد آنجا كه تفاوتهای احساسات آنها را نسبت به یكدیگر ذكر كردیم و همچنین در مقاله ی 14 «زن روز» گفتیم كه خلقت و آفرینش، زن را مظهر جمال و زینت و زیبایی و مرد را مظهر طلب و خواستگاری قرار داده است. طبیعت مرد را به دنبال زن فرستاده است. مرد مظهر طلب و نیاز و احتیاج است، زن باید پاسخگو باشد، و برای اینكه این پاسخگویی احترام داشته باشد مرد چیزی به عنوان
جلد پنجم . ج5، ص: 223
هدیه تقدیم می كند تا بله بگیرد. مهر ارزشی است كه مرد برای «بله» زن قائل می شود.

2. به طور كلی تبذل زن از ارزش زن می كاهد.

3. حیا و امتناع ظریفانه ارزش زن را بالا می برد.

4. مهر نشانه ای از محبت صادقانه ی مرد است كه زن را صرفاً وسیله ی ارضای شهوت نمی خواهد قرار دهد، و نشانه ای از استغنای زن است.

نفقه:

5. زن هر اندازه كه مكفی المؤنه و فارغ البال و تأمین شده باشد شاداب تر و با طراوت تر باقی می ماند و این در نتیجه به نفع مرد هم هست، زیرا كانون خانوادگی برای مرد مایه ی آسایش است [1] 6. محیط اجتماع محیط مبارزه و نبرد و كارهای جدی و خشونت آمیز و اینكه حساب حساب است و كاكا برادر، می باشد.

اولاً طبیعت زن با اینها سازگار نیست، ثانیاً زود زن پیر و شكسته می شود، ثالثاً محیط خانه را خستگی آور می كند.

7. از نظر محیط خانواده خوب است یكی از زوجین آماده ی نبرد با مشكلات خارج شود و دیگری با روح شاداب خود او را شارژ كند، و اولی این است كه مرد عهده دار نبرد و مبارزه و زن عهده دار شارژ كردن باشد.

8. در سایر حیوانات كم و بیش جنس نر عهده دار قسمتی از مخارج جنس ماده است، لااقل در ایام بارداری. خروس همیشه این طور است.

در معاشرتهای نامشروع زن و مرد و مترس بازی نیز پسرها برای دخترها خرج می كنند. یك پسر عیاش باید پول داشته باشد تا عیاشی كند، و یك دختر عیاش و بی بندوبار عیاشی را وسیله ی تهیه ی پول و لباس و دریافت كادوها و هدیه ها قرار می دهد. برای چنان
جلد پنجم . ج5، ص: 224
پسری كافی است كه پولدار باشد و برای چنین دختری كافی است كه جالب و تودل برو باشد.

9. مهر ثمن بضع نیست و لهذا عقد دائم بدون مهر باطل نیست.

مرد بنده ی شهوت و زن اسیر محبت:

10. فلسفه ی مهر حفظ كرامت زن است؛ برای این است كه زن و مرد از لحاظ احتیاج مساوی شناخته نشوند، همان طوری كه از لحاظ طبیعت نیز مساوی شناخته نمی شوند زیرا مرد شهوی تر از زن است و زن به محبت مرد نیازمند است نه تنها به وجود او، برخلاف مرد كه به وجود زن نیازمند است نه به محبت او.

حس حمایت در اقتصاد:

حس حمایت نر از ماده محدود به خطرات جانی نیست، حمایت اقتصادی را نیز در بر می گیرد.

مهر به زن شخصیت می دهد:

11. در غرب، زن فوق العاده مبتذل است. علتش این است كه زن را به دنبال مرد فرستاده اند. یك زن شرقی هرچند به خانه مانده باشد و هرچند فوق العاده مایل به ازدواج باشد و هرچند مرد مورد نظرش شخصیت فوق العاده ای داشته باشد به طوری كه مثلاً فامیل زن در ردیف رعیتها و نوكرها و مواجب بگیرهای فامیل مرد باشد، هرگز حاضر نیست دنبال مردی را بگیرد و به دامن او بچسبد كه بیا مرا بگیر، بیا با من ازدواج كن. حتماً باز هم باید چنان مردی برای چنین زنی مهر قرار دهد و زن در مظهر استغنا و مرد در مظهر احتیاج و در لباس احتیاج ظاهر شود. اینهاست كه به زن شرقی شخصیت می دهد، همان طوری كه حیا و امتناع ظریفانه به او شخصیت می دهد و این جهت مورد قبول علمای غرب است. مهر چیزی جز نشانه ای از امتناع زن از یك طرف و صداقت و صدق اخلاص مرد از طرف دیگر نیست.

12. اسلام مهر را از صورت شِغار و استبضاع و از صورت اینكه پدران یا شوهران آن را بخورند، درآورد و به حالت اصلی و فلسفه ی اصلی اش درآورد.

13. مجموع آیات قرآن درباره ی مهر 14. اسلام به زن استقلال اقتصادی داد و بنابراین نمی توان اسلام
جلد پنجم . ج5، ص: 225
را متهم كرد كه مهر و نفقه، ثمن و خرج مملوك است.

15. اشعار عراقی ورقه های زن در اسلام 16. مهر و انفاق هماهنگی با طبیعت است كه یكی را به منزله ی گل و شمع و شكر قرار داده و دیگری را به منزله ی بلبل و پروانه و طوطی.

17. مهر در درجه ی اول نشانه ی امتناع زن و صداقت مرد است و در درجه ی دوم تضمینی است به نفع زن، و به همین دلیل باوری نیست كه زنان ایران تحت تأثیر تبلیغات سوء علیه مرد قرار بگیرند.

مهر ارزش معنوی اش از ارزش اقتصادی اش بیشتر اهمیت دارد:

بسیاری از مردان ایرانی پس از ازدواج و رضایت كامل مرد از زن، رسماً مهر زن را بالا می برند و یا خانه و ملكی را به نام او می كنند.

هر نوع بخششی از طرف مرد كه نشانه ی محبت مرد باشد و به عبارت بهتر نشانه ی این باشد كه زن وظیفه ی طبیعی خود را در تسخیر دل مرد انجام داده است، برای زن ارزش فراوانی از جنبه ی معنوی بیش از جنبه ی اقتصادی دارد.

18. قرآن مثل این است كه با كلمه ی «نحله» جنبه ی بخشش و با كلمه ی «صدقاتهن» جنبه ی اینكه مهر نشانه ی صداقت مرد است نه فریب، بیان كرده است.

19. دستمالی نشدن زن و فرصت كافی داشتن برای اینكه به خود برسد و وظیفه ی طبیعی خود را در پرداختن به خود انجام دهد و دیگر اینكه جمال و غرور زن به این است كه بیچاره ی پول و معاش نباشد و لطف او به این است كه حریص و پول پرست نباشد، موجب این است كه زن از جنبه ی نفقه مكفی باشد. زن خوب است با نیروی جمال از مال عاشق دلخسته ی خود بهره مند شود.

20. وسائل، جلد 3، صفحه ی 106:

فلسفه ی مهر از لحاظ روایات:

فی العلل و العیون عن الرضا علیه السلام فی حدیث العلل فی جواب محمد بن سنان: علة المهر و وجوبه علی الرجل و لایجب علی النساء ان یعطین ازواجهن لان علی الرجل مؤنة المرأة لان المرأة بایعة نفسها و الرجل مشتری ولایكون البیع الاّ بثمن ولا
جلد پنجم . ج5، ص: 226
الشراء بغیر اعطاء الثمن مع ان النساء محظورات عن التعامل و المتجر. . .

ایضاً وسائل، جلد 3، صفحه ی 106:

و روی فی حدیث عن الصادق علیه السلام قال: انما صار الصداق علی الرجل دون المرأة و ان كان فعلهما واحداً لان الرجل اذا قضی حاجته منها قام عنها و لم ینتظر فراغها فصار الصداق علیه دونها لذلك.

21. سنن ابوداود، جلد 1، صفحه ی 482 22. رابطه ی مسئله ی ارث با مسئله ی نفقه و مهر 23. می گویند عهده داری شوهر و تكفل او مخارج زن را، سبب می شود كه زن از لحاظ اجتماعی و اقتصادی موجودی اتّكالی بار آید و چنین زنانی با مردن شوهر یا پیش آمدن قحطی به بدترین وضعی گرفتار می شوند، یا از گرسنگی می میرند و یا تن به فحشا می دهند.

خلاصه اینكه تكفل مخارج زن، او را «ضعیفه» بار می آورد، همچنان كه به خانه ماندن آنها سبب شده كه از اتوبوس سواری و رفتن از محله ای به محله دیگر ناتوان باشند.

برای اینكه زن تربیت اجتماعی شود باید به او آزادی رفت وآمد داد، و برای اینكه تربیت اقتصادی شود باید نفقه ی او را از عهده ی شوهر برداشت.

قرآن حكومت را معلول نفقه معرفی می كند نه علت آن:

24. قرآن، برخلاف آنچه می گویند چون مرد مالك زن است مخارج او را می پردازد، می گوید چون مرد صلاحیتش برای حكومت بیشتر است و دیگر اینكه نفقه ی زن را می پردازد حق حكومت در داخل خانواده دارد.

25. اعلامیه ی حقوق بشر، ماده ی 23، بند 3 می گوید:
جلد پنجم . ج5، ص: 227
هركس كه كار می كند، به مزد منصفانه ی رضایت بخشی ذی حق می شود كه زندگی او و خانواده اش را موافق شئون انسانی تأمین كند. . .

در ماده ی 25، بند 1 می گوید:

هركس حق دارد كه سطح زندگانی او، سلامتی و رفاه خود و خانواده اش را از حیث خوراك و مسكن و مراقبتهای طبی و خدمات لازم اجتماعی تأمین كند.

در این دو ماده ضمناً اعتراف شده كه مرد نفقه دهنده ی زن و فرزند است.

26. در اعلامیه ی حقوق بشر، ماده ی 25، بند 1 می گوید:

. . . و همچنین حق دارد كه در مواقع بیكاری، بیماری، نقص اعضا، بیوگی، پیری یا در تمام موارد دیگری كه به علل خارج از اراده ی انسان وسایل امرار معاش از دست رفته باشد، از شرایط آبرومندانه ی زندگی برخوردار شود.

در اینجا صریحاً از دست دادن شوهر را یكی از وسایل امرار معاش معرفی كرده است. اولاً باید گفت این با اصل تساوی حقوق زن و مرد به مفهومی كه این اعلامیه دارد، یعنی تشابه، منافی است. پس این ماده ناقض خود است. ثانیاً آیا جای این نیست كه زنان همان اعتراضی كه به قانون انتخابات ایران و به قانون اساسی ایران داشتند و محرومیت خود را از شركت در انتخابات در ردیف دیوانگان و محجورین نوعی اهانت به خود تلقی می كردند، به اعلامیه ی حقوق بشر نیز بنمایند كه آنها را در ردیف بیكاران و بیماران و ناقص الاعضاءها و پیران قرار داده است! !
جلد پنجم . ج5، ص: 228
27. كافی، جلد 7، صفحه ی 357:

عن ابی عبداللّه علیه السلام: اذا تزوج الرجل المرأة فلایحل له فرجها حتی یسوق الیها شیئاً درهماً فمافوقه اوهدیة من سویق او غیره.

28. تهذیب، جلد 7، صفحه ی 361:

عن الوشا عن الرضا علیه السلام قال: سمعته یقول: لو ان رجلاً تزوج امرأة و جعل مهرها عشرین الفاً و جعل لأبیها عشرة الاف، كان المهر جایزاً و الذی جعله لأبیها فاسداً [2] 29. تهذیب، جلد 7، صفحه ی 364:

سئل ابوالحسن الاول علیه السلام عن الرجل یزوج ابنته، أ له ان یأكل صداقها؟ قال: لا، لیس ذلك له [3] 30. عن السكونی عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: لایحل النكاح الیوم فی الاسلام باجارة ان یقول اعمل عندك كذا و كذا سنة علی ان تزوجنی اختك او ابنتك؟ قال: حرام، لانه ثمن رقبتها و هی احق بمهرها.

اینجاست كه موضوع نكاح موسی دختر شعیب را پیش می آید كه گفت: انی ارید ان انكحك احدی ابنتی هاتین علی ان تأجرنی ثمانی حجج فان اتممت عشراً فمن عندك (كافی، جلد 5، صفحه ی 414) . آیا جریان موسی و شعیب از بقایای عادات ادوار اولیه بوده كه اسلام آنها را نسخ
جلد پنجم . ج5، ص: 229
كرده است؟ 31. كافی، جلد 5، صفحه ی 377 روایات مهر حضرت زهرا را نقل كرده است.

32. داستان زنی كه پیغمبر اكرم مهر او را تعلیم یك سوره از سوره های قرآن قرار داد. كافی، جلد 5، صفحه ی 380 (در صحیح بخاری، جلد 7، صفحه ی 8 و صفحه ی 19 این داستان را با تفصیل بیشتری نقل كرده است) ، ایضاً صحیح مسلم، جلد. . . صفحه. . .

33. كافی، جلد 5، صفحه ی 382:

قال النبی صلی الله علیه و آله: ایما امرأة تصدقت علی زوجها بمهرها قبل ان یدخل بها الاّ كتب اللّه لها بكل دینار عتق رقبة. قیل: یا رسول اللّه، فكیف بالهبة بعد الدخول؟ قال: انما ذلك من المودة و الالفة.

34. كافی، جلد5، صفحه ی 382:

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: ان الامام یقضی عن المؤمنین الدیون ماخلا مهور النساء.

35. كافی، جلد 5، صفحه ی 383:

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: من امهر مهراً ثم لاینوی قضائه كان بمنزلة السارق.

كافی، جلد 5، صفحه ی 383:

عن ابی عبداللّه علیه السلام قال: من تزوج المرأة و لایجعل فی نفسه ان یعطیها مهرها فهو زنا
جلد پنجم . ج5، ص: 230
36. كافی، جلد 5، صفحه ی 384 روایاتی نقل كرده به این مضمون:

لاتحل الهبة الاّ لرسول اللّه و اما غیره فلایصلح نكاح الاّ بمهر.

37. رجوع شود به تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد اول، صفحه ی 64- 66 و 68 و به لذات فلسفه، صفحه ی 175 راجع به مهر.

ایضاً لذات فلسفه، صفحه ی 183 راجع به نفقه (رجوع به نمره ی 45) .

ایضاً زناشویی و اخلاق، صفحه ی 36 و 39 راجع به مهر، و صفحات 101 و 113 و 136 راجع به نفقه.

38. در تفسیر امام فخر در ذیل آیه ی كریمه یو اتوا النساء صدقاتهن نحلةمی نویسد:

العرب كانت فی الجاهلیة لاتعطی النساء من مهورهن شیئاً [4] و لذلك كانوا یقولون لمن ولدت له بنت: هنیئاً لك النافجة، و معناه انك تأخذ مهرها ابلاً فتضمها الی ابلك فتنفج مالك ای تعظمه [5] 39. در تفسیر كشاف و تفسیر فخر كلمه ی «نحلة» را در آیه ی كریمه به معنی فریضه و به معنی عطیه تفسیر كرده اند، و در عطیه نیز ترجیح داده اند كه مقصود عطیه ای است كه شوهر به زن می دهد. احتمال هم داده اند كه به معنی عطیه ی الهی باشد.

40. راجع به كلمه ی صداق و صَدُقه درباره ی مهر، مطلب درستی پیدا نكردیم. فخر رازی می گوید:

قال الواحدی موضوع ص دق (علی هذا الترتیب) للكمال
جلد پنجم . ج5، ص: 231
و الصحة، فسمی المهر صداقاً و صدقة لان عقد النكاح به یتم و یكمل.

معلوم می شود درباره ی مهر صَدَقه و صَدُقه هر دو صحیح است.

راغب در باب صَدَقه می گوید:

و قد یسمی الواجب صدقة اذا تحری صاحبها الصدق فی فعله. . .

41. صاحب كشاف در ذیل آیه ی 20 و 21 سورة النساء(و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج و اتیتم احدیهن قنطاراً فلاتأخذوا منه شیئاً أتأخذونه بهتاناً و اثماً مبیناً. و كیف تأخذونه و قد افضی بعضكم الی بعض و اخذن منكم میثاقاً غلیظاً)می نویسد:

و عن عمر رضی اللّه عنه انه قام خطیباً فقال: ایهاالناس، لاتغالوا بصُدُق [6]النساء فلوكانت مكرمة فی الدنیا اوتقوی عنداللّه لكان اولاكم بها رسول اللّه صلی الله علیه و آله ما اصدق امرأة من نسائه اكثر من اثنی عشر اوقیة [7]فقامت الیه امرأة فقالت له: یا امیرالمؤمنین، لم تمنعنا حقاً جعله اللّه لنا و اللّه یقول: و اتیتم احدیهن قنطاراً. فقال: كل احد اعلم من عمر. ثم قال لاصحابه:

تسمعوننی اقول مثل هذا القول فلاتنكرونه علیّ حتی ترد علیّ امرأة لیست من اعلم النساء.

42. در كتاب انتقاد قوانین اساسی و مدنی و كیفری ایران، صفحه ی 35، تحت عنوان «مهر» می نویسد:

جلد پنجم . ج5، ص: 232
فلسفه ی مهر از نظر یك مخالف:

همچنان كه برای داشتن باغ یا خانه یا اسب یا استر مرد باید مبلغی بپردازد، برای خریدن زن هم باید پولی از كیسه خرج كند و همچنان كه بهای خانه و باغ و استر برحسب بزرگی و كوچكی و زشتی و زیبایی و بهره و فایده متفاوت است، بهای زن هم برحسب زشتی و زیبایی و پولداری و بی پولی او تفاوت می كند. قانونگذاران مهربان و جوانمرد ما قریب 12 ماده درباره ی قیمت زن نوشته اند و فلسفه ی آنان آن است كه اگر پول در میان نباشد رشته ی استوار زناشویی سخت سست و زودگسل می شود.

در صفحه ی 37 می گوید:

قانون مدنی ما از یك سو مرد را وا می دارد كه به زن خود نفقه بدهد، یعنی جامه و خوراك و مسكن وی را آماده كند.

همچنان كه مالك اسب و استر باید برای آنان خوراك و مسكن فراهم آورد، مالك زن نیز باید این حداقل زندگی را در دسترس او بگذارد. ولی از سوی دیگر معلوم نیست چرا ماده ی 1110 قانون مدنی مقرر می دارد كه در عده ی وفات، زن نفقه ندارد. . .

صفحه ی 38:

اگر زن، خود از نظر اقتصادی مانند مرد باشد دیگر چه حاجت است كه ما برای او نفقه و كسوه و مهر قائل شویم؟ همچنان كه هیچیك از این پیش بینی ها و محكم كاری ها در مورد مرد به میان نمی آید، در مورد زن هم آنوقت نباید وجود داشته باشد [8]
جلد پنجم . ج5، ص: 233
43. نویسنده ی «چهل پیشنهاد» در شماره ی 89 مجله ی زن روز، صفحه ی 71 پس از ذكر مقدماتی راجع به وضع ناهنجار زن در جاهلیت و اینكه مهر را مردها به بهانه های مختلف می خوردند، می گوید:

چون زن و مرد مساوی آفریده شده اند پرداخت بها یا اجرت از طرف یكی به دیگری منطق و دلیل عقلانی ندارد، زیرا همان گونه كه مرد احتیاج به زن دارد زن هم به وجود مرد نیازمند است و آفرینش آنها را به یكدیگر محتاج خلق كرده و در این احتیاج هردوی آنها وضع مساوی دارند و لذا الزام یكی به دادن وجه و یا مالی به دیگری بلادلیل خواهد بود ولكن از نظر اینكه طلاق در اختیار مرد بوده و زن برای زندگی مشترك با مرد تأمین نداشته، لذا به زن حق داده شده علاوه بر اعتماد به شخصیت زوج نوعی وثیقه و اعتبار مالی نیز از مرد مطالبه نماید [9]. . .

در صفحه ی 72 می گوید:

اگر ماده ی 1133 قانون مدنی كه مقرر می دارد: «مرد می تواند هر وقت بخواهد زن خود را طلاق دهد» اصلاح گردد و طلاق بسته
جلد پنجم . ج5، ص: 234
به میل و هوس مرد نباشد، اساساً صداق و مهر فلسفه ی وجودی خود را از دست می دهد و دیگر لازم نخواهد بود.

علیهذا فرق نظر این نویسنده با نویسنده ی كتاب انتقاد قوانین اساسی و مدنی و كیفری ایران این است كه این نویسنده فلسفه ی مهر را تضمین در مقابل حق طلاق می داند ولی آن نویسنده مهر را ناشی از حس مالكیت مرد می داند، هرچند او نیز احیاناً تصریح می كند كه مهر به هرحال در وضعی كه زن استقلال اقتصادی ندارد تضمین و تأمینی است برای زن.

44. درباره ی چند مطلب باید بحث شود:

الف. فلسفه ی پیدایش مهر از ابتدا و اینكه در چه زمانی پیدا شده و برای چه پیدا شده.

ب. قوانین امروز دنیا درباره ی مهرچه كرده اند؟ ج. از مجموع قوانین اسلام و از تعلیلات آیات و روایات درباره ی فلسفه ی مهرچه استنباط می شود؟ د. وضعی كه مردم جاهلیت داشتند از این لحاظ و قدمهایی كه اسلام برای بهبود و اصلاح حال زن از این نظر برداشت.

45. باید بدانیم این چیزهایی كه درباره ی فلسفه ی مهر از ابتدا گفته شده فرضیه هایی بیش نیست. ما اجبار نداریم حدسیات و فرضیه های آنها را از روی تقلید و تعبد بپذیریم.

به عقیده ی ما پیدایش مهر و صداق نتیجه ی تدبیری است كه طبیعت درباره ی تعدیل روابط زن ومرد به كار برده است. چنانكه در ورقه های تفاوت زن و مرد گفتیم، در طبیعتْ مرد شهوانی تر از زن آفریده شده است. در روایات كافی و فقیه آمده است كه مرد از زن شهوانی تر نیست بلكه زن شهوانی تر است، لكن مرد اسیرتر و بی طاقت تر است در مقابل این احتیاج و زن صبورتر و متحمل تر. این جهت به علاوه ی احساس حیا و آزرم و خودداری ظریفانه ی زن و به علاوه ی اینكه زن مظهر جمال و زیبایی و غرور و مناعت، و مرد مظهر عشق ورزی و
جلد پنجم . ج5، ص: 235
پروانه صفتی و نیازمندی است [10]سبب شده كه همواره زن مرد را به آستان خود كشانیده است و او را به صورت خواستگار و طالب درآورده است. همین جهت سبب شده كه مرد همواره به صورت ستایشگر زن و كوشای در جلب نظر او درآید. همیشه جنس نر با یكدیگر برای تصاحب جنس ماده رقابت می كرده است. همیشه جنس نر حالت متقاضی و جنس ماده حالت عرضه كننده را داشته است اما عرضه كننده ی «شیرین فروش» كه حاضر نبوده كالای خود را مفت و مجانی عرضه بدارد یا خود را نیازمند به فروش معرفی كند.

این جهت سبب شده كه جنس نر كه حالت مثبت و تهاجم دارد، مخصوصاً كه دچار رقابت هم بوده است، همواره برای جلب موافقت زن گامهایی بردارد. گاهی تا سرحد كشتن و كشته شدن گام برمی داشته است [11]. ویل دورانت در لذات فلسفه، صفحه. . .

می نویسد كه در میان بعضی قبایل وحشی، دختر با دوئل عاشق خویش را انتخاب می كرده است [12]. چندی پیش در اخبار روزانه ی تهران خواندیم كه چگونه دختری كه دو نفر جوان عاشق و خواستگار داشته است، آنها را به صحرا می برد و می گوید با یكدیگر دوئل كنید، هركدام پیروز شدید من زن او خواهم شد. آیا تعجب می كنید كه چگونه یك دختر كه به هر حال از هر دوی آنها ناتوان تر است می تواند دو جوان قوی هیكل را به جان یكدیگر بیندازد؟ خیر، تعجب نكنید. این قانون
جلد پنجم . ج5، ص: 236
طبیعت است. همین طبیعت كه امروزِ متمدن و دیروزِ وحشی با دست یك دختر دو جوان را به جان یكدیگر می اندازد، قادر بوده كه جنس نر را به آستان جنس ماده بكشد و برای جلب نظر و موافقت او و اختیار و انتخاب این عاشق از میان عشاق خود، آنها را به پرداخت هدیه و عطیه كه نشانه ی صدق عشق آنهاست [وادار] كرده باشد.

چرا در دنیای امروز نیز آنجا كه یك پسر و دختر آزادانه و بدون ازدواج می خواهند ساعتی از معاشرت یكدیگر لذت ببرند و به كافه و رستورانی می روند، این پسر است كه باید پول چای و قهوه و خوراك دختر را بپردازد؟ این چه قانونی است؟ این قانون را كی وضع كرده است؟ این قانون عشق است. در قانون عشق، هریك از جنس نر و جنس ماده نقش جداگانه ای دارند و طبیعت در اینكه به عهده ی هریك از جنس نر و جنس ماده رل جداگانه ای گذاشته است هدف دارد؛ هدف تحكیم روابط آنهاست، هدف نوعی یگانگی است بالاتر از رفاقت، هدف نوعی تعدیل قوّت و ضعف است، هدف این است كه وجود زن و شخصیت زن از طرف مرد از هر جهت حمایت شود و این به مصلحت مرد هم هست.

در روایت كافی- كه قسمتی از وصیت حضرت امیر را به امام حسن نقل می كند- پس از آنكه می گوید: زن را از كارهای سخت بازدار، می فرماید: وذلك انعم لحالها و ادوم لجمالها(رجوع شود) . به عقیده ی ما اشتباه این آقایان در این است كه می خواهند همه ی حوادث را با علل تصادفی تاریخی توجیه كنند و از اصل علیت غایی گریزانند.

46. در حقوق مدنی ایران، تألیف دكتر شایگان، صفحه ی 363 (بند 878) می گوید:

قانونگذار با توجه به كمی سهم الارث زن. . . و اختیار مطلق شوهر در طلاق، شوهر را به پرداخت مالی در موقع نكاح ملزم نموده است.
جلد پنجم . ج5، ص: 237
حقیقت این است كه كمی سهم الارث زن معلول مهر و نفقه است نه علت آن، و اختیار طلاق نه علت مهر است و نه معلول آن. لزوم مهر و نفقه یك علت فطری دارد و به نوبه ی خود معلولات و آثاری دارد و از آن جمله است كمی سهم الارث [13] 47. درباره ی آیه یلا جناح علیكم ان طلقتم النساء ما لم تمسوهن او تفرضوا لهن فریضة و متعوهن علی الموسع قدره و علی المقتر قدره متاعاً بالمعروف حقاً علی المحسنین(بقره، 236) باید به تفاسیر مراجعه شود.

48. دكتر شایگان در صفحه ی 369 كتاب خود می گوید:

مهر مختص مذهب اسلام و حقوق مدنی ایران است و در حقوق كشورهای امروز اروپا در روابط مالی زن و شوهر چیزی كه بتوان آن را مهر نامید وجود ندارد. در بعضی كشورها مرد در حین عقد نكاح اموالی را به زن خود هبه می كند ولی شرایط و احكام این هبه با مهر یكسان نیست. نبودن مهر در حقوق فرنگی نقص حقوق آنها نیست، چنانكه وجود آن را هم در حقوق ما نباید عیب پنداشت. در حقوق فرنگی چون از طرفی روابط مالی زن و شوهر بر اصول دیگری استوار شده و از طرفی هم مرد به دلخواه خود نمی تواند زن را طلاق دهد، نكاح محتاج به مهر نیست.

ولی طبق بیانی كه ما در فلسفه ی مهر داریم، نبودن مهر نقص حقوق فرنگی است. این اشتباه از شایگان ناشی از آن است كه مهر را معلول كمی سهم الارث زن و اختیار طلاق با مرد می داند.

49. در مورد نفقه اولاً باید دانست كه نفقه ی زن بر نفقه ی اقارب مقدم است. ثانیاً مگر هركس كه واجب النفقه ی دیگری است، مملوك و برده و جیره خوار است؟ فرزندان و پدران و مادران نیز واجب النفقه اند و
جلد پنجم . ج5، ص: 238
هرگز مملوك و جیره خوار و پست هم محسوب نمی شوند.

50. در باب نفقه، رجوع شود به آیه ی 6 و 7 سوره ی طلاق و آیه ی 223 سوره ی بقره.

51. رجوع شود به ورقه ی تاریخ حقوق زن از نظر مالی، قسمتهای منقول از صفحه ی 362 كتاب دكتر شایگان. این قسمت باید در دنباله ی مبحث مهر و نفقه ذكر شود.

52. در لذات فلسفه، صفحه ی 133 از زبان ویلیام جیمز می گوید:

زنان بی شرم جز در موارد زودگذر برای مردان جذاب نیستند.

خودداری از انبساط و امساك در بذل و بخشش بهترین سلاح زنان برای شكار مردان است. . . جوان به دنبال چشمان پر از حیاست. بدون آنكه بداند، حس می كند كه این خودداری ظریفانه از یك لطف و رقت عالی خبر می دهد. حیا (و عزیز بودن زن) پاداشهای خود را پس انداز می كند و در نتیجه نیرو و شجاعت مرد را بالا می برد و او را به اقدامات مهم وا می دارد.

رجوع شود برای تتمه ی این بیان به ورقه های عشق و زندگی.

53. در دنیای امروز اروپایی در ازدواجها مهر نیست ولی در معاشقه های آزاد، مرد برای زن خرج می كند. به عقیده ی ما آنچه در این مراسم نامشروع عمل می شود بیشتر با هدف و قانون طبیعت هماهنگی می كند، یعنی معاشقه ی فرنگی بیش از ازدواج فرنگی با قانون خلقت منطبق است.

54. اگر مهر تابع قانون فروش می بود باید واقعاً تابع قانون عرضه و تقاضا باشد، و حال آنكه به عقیده ی ما تابع بالارفتن سطح احساسات رقیق مرد و دلبریهای قابل اعتماد زن است.

55. آیه ی كریمه یو لاتعضلوهن لتذهبوا ببعض ما اتیتموهن. . . 56. مهر در قرآن، هم صدقه نامیده شده و هم نحله(و اتوا النساء صدقاتهن نحلة)و هم فریضه(و قد فرضتم لهن فریضة)و هم اجر
جلد پنجم . ج5، ص: 239
(فانكحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهنو همچنین: فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن) . 57. راجع به نفقه ی زن رجوع شود به حقوق مدنی ایران دكتر شایگان، شماره ی 794، و راجع به نفقه ی اقارب رجوع شود به آن كتاب، شماره ی 817.
[1] رجوع به نمره ی 6، 7، 8، آخر 10، 19، 23، 24، 25، 26، 49، 50، 51 و آخر نمره ی 45.
[2] ایضاًكافی، جلد 5، صفحه ی 384
[3] ایضاًتهذیب، شماره ی 1516
[4] یعنی اولیائهن
[5] مثل این است كهتفسیر امام فخراین مطلب را ازكشّافاقتباس كرده است.
[6] جمع صداق كسحب جمع سحاب
[7] ظاهراً در حدود پانصد درهم
[8] این ایراد اگر درست باشد از همه بیشتر به اسلام وارد است، زیرا اگر مثلاً عرب جاهلیت مهر و نفقه معین می كرد استقلال اقتصادی نمی داد، اسلام كه استقلال اقتصادی داده چرا مهر و نفقه معین كرده است؟ اشتباه آنها همین است كه خیال كرده اند فلسفه ی مهر و نفقه صرفاً احتیاج مادی زن است.
[9] قطعاً فلسفه ی مهر وثیقه ی مالی نیست، والاّ توصیه نمی شد كه هرچه كمتر بهتر.

بعلاوه، مهر نقد این اثر را ندارد. مهرهای صدر اسلام نقد بوده نه بر ذمّه. آیا می شود گفت كه پیغمبر اكرم برای دخترش از علی وثیقه ی مالی گرفت و پیغمبر خودش به زنانش تضمین مالی می داد؟ بعلاوه تعلیم قرآن چه تضمینی در برابر طلاق شمرده می شود؟ به علاوه ی اینكه پس چرا زیادی مهر مكروه شمرده شده و چرا بخشش مهر از طرف زن توصیه شده است (چنانكه در شماره ی 33 گذشت) ؟
[10] رجوع شود بهزناشویی و اخلاق، صفحه ی 36 و 39.
[11] جنس نر گاهی برای اینكه شایستگی خود را برای همسری با ماده نشان بدهد، علاوه بر رقابت و علاوه بر هدیه و عطیه، خودنمایی ها و هنرنمایی ها می كرده است.

ما در ورقه های عشق و زندگی این مطلب را كاملاً توضیح داده ایم. به عقیده ی [ما] مهر جزء این برنامه است. به عقیده ی ما این گونه تفسیر قساوت مآبانه كه فرنگیها از روابط جنس مرد و زن می كنند، انعكاس روحیه ی خود آنهاست و آنها این روحیه را از مظالم قرون وسطی به ارث برده اند. مردم مشرق زمین كه واجد عواطف انسانی هستند هرگز نمی توانند تاریخ گذشته را با این قساوت تفسیر كنند.
[12] ایضاًلذات فلسفه، صفحه ی 131: در بعضی از پسران حس خودنمایی قوی است و اگر دختر دلخواهشان در مسابقات حاضر باشد. . .
[13] رجوع شود به نمره ی 48.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است