اسلام در قوانین خود مقررات خاصی درباره ی زنان وضع كرده
است كه با مقررات دیگری كه در میان اقوام و ملل چهارده قرن پیش
وجود داشته است مغایرت دارد و با آنچه كه امروز نیز به عناوین
مختلف مخصوصاً تحت عنوان تساوی حقوق گفته می شود مطابقت
ندارد.
نقل اقوال:
محققین اروپا اعتراف دارند كه اسلام به زن خدمت كرده است،
اسلام را یكی از مراحل پیشروی و احیای حقوق زن دانسته اند.
آیا آنچه اسلام
آورده مرحله ای
از مراحل
حقوق زن است
یا تمام آن
است؟ :
ولی
سخن در این است كه آیا اسلام مانند هر حلقه ی دیگر از حلقه های
تمدن فقط توانسته است در مرحله ی تاریخی خود وظیفه ی تاریخی كه به
عهده دارد ایفا كند و به قول حضرات امكان تعدی و تجاوز از آن
محال بوده است و مراحل دیگر تاریخ باید وظایف خود را در جای
خود ایفا نمایند و آنچه اسلام آورد كه روزی نو بود امروز دیگر كهنه
است و تز جدیدی باید جای آن را بگیرد، یا چنین نیست؟ اگر چنین
نیست، پس چگونه است؟
جلد پنجم . ج5، ص: 256
اسلام و
مقتضیات
زمان:
مقدمتاً باید بگوییم كه مسئله ی اسلام و مقتضیات زمان یا به
عبارت دیگر اصل تطور و تكامل قوانین كه به شكلهای مختلف از
طرف دسته های مختلف عنوان می شود، این سؤال را به دنبال خود
می آورد كه آیا این تحول در قوانین تا بی نهایت باید پیش برود یا
مرحله ی توقف و استقرار هم دارد؟ سوسیالیستها و طرفداران فلسفه ی
مادیت تاریخی اقتصادی كه این مطلب را عنوان می كنند- همچنان كه
در ورقه های اسلام و سوسیالیسم گفته ایم- بالاخره به نقطه ای
می رسند كه ناچار می گویند حركت تاریخ متوقف می شود و آن
مرحله ی سوسیالیسم و محو طبقات است.
طرفداران حركت زمان و تمدن نیز درباره ی حقوق زن بالاخره
خواهند رسید به این مقام كه: تساوی مطلق زن و مرد. این پرسش
پیش می آید: بعد از این مرحله دیگر چه؟ آیا مرحله ی توقف است یا
مرحله ی دیگر پشت سر دارد؟ آیا بعد از مساوات، مرحله ی دیگر كه
خروج از مساوات به نفع زن و حكومت مادرشاهی و پدر رعیتی
[است ] خواهد آمد یا نه؟
بالاخره یك مرحله را باید مرحله ی توقف و ایده آل فرض كرد.
نمی توان ایده آل را فقط حركت و تغییر دانست. اگر مرحله ای مرحله ی
توقف هست همان است كه باید نام آن را مرحله ی عدالت و فطرت
دانست. ما اثبات می كنیم آن مرحله همان است كه اسلام بیان كرده
است.
پس سخن در این است كه آیا اسلام فقط یك حلقه از حلقات
تاریخ را به عهده گرفته است یا آخرین مرحله را بیان كرده و توضیح
داده است؟ خاتمیت، بیان آخرین مرحله ی تطور است.
بدون شك اسلام اصل تساوی حقوق زن و مرد را به مفهومی كه
امروز عنوان می كنند هرگز نمی پذیرد
[1]، تفاوتهایی در حقوق و در
جلد پنجم . ج5، ص: 257
تكالیف و در مجازاتها میان زن و مرد قائل شده است ولو آنكه آن
تفاوتها كیفی باشد نه كمّی. اكنون باید ببینیم مبنای قوانین و مقررات
اسلام چیست. آیا مبنای این مقررات و قوانین در حدودی كه تفاوت
قائل شده است اوضاع خاص و شرایط خاص محیط آن روز بوده
است، همچنان كه مبنای جلو آوردن زن سازمان صحیح اسلام و نبوغِ
آورنده ی آن بوده است، یا اینكه این تفاوتها از عدالت و فطرت
سرچشمه می گیرد؟ به عبارت دیگر، آیا علت این تفاوتها نظرات
تحقیرآمیزی است كه اسلام مانند بسیاری از آیینها یا سیستمهای
فلسفی و حقوقی قدیم درباره ی زن داشته است یا علتهای دیگری در
كار است كه با طبیعت و خلقت زن و مرد و هدف طبیعت از اختلاف
دو جنس بستگی دارد و با عقاید و نظرات تحقیرآمیزی كه احیاناً در
قدیم وجود داشته است مربوط نیست؟
قرآن تنها یك مجموعه قوانین نیست. در قرآن همان طور كه
قانون و موعظه هست، تفسیر خلقت و توجیه عقلانی و فلسفی
مخلوقات نیز هست. قرآن همان طور كه دستور و فرمان می دهد،
جهان بینی خاص نیز می دهد، وجود و هستی را تفسیر می كند؛ زمین
و آسمان و جماد و نبات و حیوان، خورشید و ماه و ستاره، موت و
حیات و ذلت و عزت، ترقیها و انحطاطها، ثروتها و فقرها، اختلاف
جنسیت و ذكوریت و انوثیت، مبدأ پیدایش و تكوّن را نیز تفسیر
می كند و به كسی كه با او سرو كار دارد طرز تفكر مخصوص می دهد.
زیربنای احكام قرآن درباره ی مالكیت، حكومت، جهاد، امر به
معروف، حدود و قصاصها، مقررات زن و مرد و سایر موضوعات
همانا تفسیری است كه از جهان و اشیاء می كند. اگر فرضاً می گوید
افراد بشر در این دنیا ذی حق و مالك می شوند، از آن جهت است كه
به اصلی به نام غایت بودن انسان و اصلی به نام اصالت عمل قائل
است.
اكنون باید ببینیم مقام تكوینی زن از نظر اسلام چیست. آنگاه
ببینیم مقام تشریعی زن چیست. فهم مقام تشریعی زن بدون درك
جلد پنجم . ج5، ص: 258
مقام تكوینی وی امكان پذیر نیست.
خلاصه ی مطلب تا اینجا اینكه اولاً اسلام تنها مجموعه ای قوانین
نیست، نظرات كلی و فلسفی نیز درباره ی جهان دارد، هرچند فلسفه ی
مصطلح نیست. ثانیاً نظرات تشریعی هر قانونگذار وابستگی دارد به
نظرات تكوینی وی و طرز تفكر او درباره ی جهان و انسان و اجتماع، و
قهراً نظرات تشریعی اسلام وابسته است به نظرات تكوینی او در هر
زمینه و از آن جمله درباره ی زن. ثالثاً بدون شك اسلام میان مرد و زن
تفاوتهایی در حقوق و تكالیف و مجازاتها قائل شده است. آیا این
تفاوتها از نظر تكوینی مبتنی است بر نظر تحقیرآمیز اسلام راجع به
زن و تحت تأثیر عقاید سخیف تحقیرآمیز جهان در آن زمان بوده
است یا ریشه ی دیگری دارد كه با طبیعت واقعی وفق می دهد؟
مقام تكوینی زن از نظر قرآن
قسمتهایی كه این جهت را روشن می كند با توجه به آنچه در
دنیای قدیم و جدید در این زمینه گفته شده و می شود، در قسمتهای
ذیل خلاصه می شود:
1. سرشت و طینت زن. آیا سرشت اصلی زن با مرد متفاوت
است و زن از اصلی پست تر از مرد آفریده شده است و یا لااقل زن در
آغاز خلقت فرع بر مرد بوده و از عضوی از اعضای مرد آفریده شده
است و آیا این فكر كه زن جنبه ی چپی دارد و از ضلع چپ مرد آفریده
شده است اصل دارد یا نه؟ نظر اسلام در این باره چیست؟
2. آیا زن طبیعتاً منشأ ضلالت و گمراهی و وسوسه و گناه است؟
مرد از اینكه مستقیماً تحت تأثیر وسوسه قرار بگیرد مبرّا و منزه است
و این زن است كه مرد را به گناه می كشاند؟ زن شیطان كوچك و مظهر
گناه و سقوط و دوری از حق است؟ داستان آدم و حوا كه داستانی
اسرارآمیز و بیش از آنكه به جنبه ی تاریخی آن توجه باشد به رمزها و
درسهایش توجه است، از نظر قرآن چگونه تعبیر شده و مقایسه ی آن با
تورات (المیزان، جلد 4، صفحه ی 94)
جلد پنجم . ج5، ص: 259
3. آیا رابطه ی جنسی ذاتاً پلید است؟ (مقاله های «مكتب اسلام» و
ورقه های اخلاق جنسی)
4. استعداد زن از نظر سیر در مقامات معنوی، زن و ورود در
بهشت، قدّیسه هایی كه اسلام یاد می كند، زن و وحی، زن و مكالمه با
فرشتگان، زن و سیر الی الحق، چرا زن سیر الی الخلق ندارد؟
5. آیا زن از نظر علیت غائیه مقدمه ی وجود مرد است؟ آیاتی كه
در این زمینه هست، خصوصاً آنجا كه زن مایه ی سكونت قلب مرد قرار
گرفته است.
6. آیا قرآن زن را فقط ظرف و حرث می داند و مبدأ توالد را فقط
مرد می داند، سهم زن را در تكوین وتولید ناچیز می شمارد و اساس را
بذر مرد می داند یا علاوه بر اینكه زن را حرث و زمین كشت می داند و
این سهم را قائل است، در بذر و تخم نیز او را شریك می داند، پس
سهم زن را بیشتر می داند؟ و بالاخره آیا اسلام اصل «و انما امهات
الناس اوعیة» و اصل «بنونا بنو ابنائنا» را درست می داند یا باطل؟
[مقابله ی] ائمه ی شیعه با این فكر عربی جاهلی.
7. مطلب هفتمی كه هست این است كه آیا زن از نظر زندگی مرد،
مایه ی خیر و سعادت مرد است یا شر است، و زن بلاست و هیچ خانه ای
هم بی بلا نمی شود! ! قرآن در این باب می فرماید:
لتسكنوا الیها. . . هن
لباس لكم و انتم لباس لهن.
8. مطلب هشتم راجع به تفسیر عادت ماهانه است كه آن را مایه ی
پلیدی زن می دانستند و قرآن فرمود:
یسئلونك عن المحیض قل هو
اذی. . .
[1] یعنی اولاً امروز تساوی را با تشابه یكی فرض می كنند و اسلام حقوق متشابه
قائل نیست، و ثانیاً اسلام اجمالاً به امتیاز مرد در قوّت و حتی در استعدادهای
دماغی و ابتكار كه طبیعت به مرد داده اعتراف دارد:
و للرجال علیهن درجة.