علل رواج تعدد زوجات برخلاف تعدد ازواج (چند شوهری)
ممكن است چند چیز فرض شود:
الف. پدرشاهی و تحكم مرد؛ یعنی با اینكه شرایط طبیعی و
اجتماعی چند همسری از دو طرف مساوی بود، اگر متناسب بود با هر
دو طرف متناسب بود ولی پدرشاهی و تحكم مرد سبب شد كه
چندزنی رواج گیرد و چند شوهری منسوخ گردد. اما این نظریه
درست نیست، زیرا گذشته از سایر عللی كه بعداً توضیح خواهیم داد
چندشوهری نه با طبیعت انحصارطلب مرد متناسب است و نه با
طبیعت حمایت طلب زن كه می خواهد قلب یك مرد را در اختیار
داشته باشد. زن طبیعتاً قلب مرد را می خواهد نه شخص او را،
برخلاف مرد. زن می داند كه می تواند پاسخگوی احتیاجات جنسی
چند مرد واقع شود ولی نمی تواند بر عواطف انسانی و حمایت مآبانه و
رقت و مودت چند مرد مسلط شود. بعلاوه، زن به نفقه و پول مرد در
طول تاریخ احتیاج داشته است و هرگز پولی كه مرد به عنوان فحشا به
زن می داده وافی به احتیاجات زن نبوده است. زن خود را محتاج به
مردی می دیده كه حامی و فداكار و مدافع و پول درآور باشد، و این
جز با تك شوهری میسر نبوده است. اما مرد چون شخص زن را
می خواسته است و حالت طبیعی ازدواج تصاحب و اداره و نوعی
مالكیت مرد نسبت به شخص زن است، برای مرد اشكالی نداشته كه
چند زن را در «اختیار» خود داشته باشد. پس مسئله جنبه ی روانی
دارد. گذشته از این، مسئله ی اشتباه انساب هم در كار بوده كه در مقاله ی
جلد پنجم . ج5، ص: 318
27 اشاره كردیم
[1]. پس این طور نیست كه چندزنی و
چندشوهری به یك نحو بوده و زور مرد سبب شده كه چندزنی رواج
پیدا كند و چندشوهری منسوخ گردد.
ب. علل اقتصادی. در زمانی كه مردان از نیروی زن و فرزند
برای اقتصاد استفاده می كردند، مردان به سوی چند زن رو می آوردند
تا از نیروی آنها برای زراعت و غیره استفاده كنند و حتی در میان
بعض قبایل معمول بوده كه فرزندان را می فروخته اند، پس
می خواسته اند از این راه عایدی به دست آورند.
ج. علل اجتماعی
[2]. به واسطه ی زندگی جنگی و شكاری از
عدد مردان كاسته می شد و عده ای از زنان مجرد می ماندند و از طرفی
قبیله احتیاج به عدد داشت. زمانی بود كه نفرات ارزش داشت
(انا اكثر
منك مالاً و اعز نفراً. ذرنی و من خلقت وحیداً. و جعلت له مالاً ممدوداً. و
بنین شهوداً. الهیكم التكاثر. حتی زرتم المقابر)و با تعدد زوجات (برخلاف
تعدد شوهران) این كسری تأمین می شد و بعلاوه احتیاج زنان مجرد
به تأهل، خود نیز مؤید این مطلب بود.
د. خسته شدن زنان از فرزند زاییدن و میل آنها به كناره گیری از
عمل زناشویی و رسیدگی به فرزندان خود سبب می شده كه احیاناً
خود آنها راضی می شدند كه شوهران آنها به زنان دیگری سرگرم
شوند، چنانكه گوستاو لوبون در صفحه ی 510 و ویل دورانت در جلد
1، صفحه ی 62 می گویند.
هـ. عدم آمادگی زن در ایام بیماری ماهانه برای تمتع و همچنین
عدم آمادگی او برای تولید فرزند پس از سن یأس، عامل دیگری
برای توجه مردان به تعدد زوجات بوده است.
و. به عقیده ی گوستاو لوبون (ص 509) و منتسكیو (ص 431) آب
و هوای مخصوص مشرق مخصوصاً منطقه های گرم مزاج، مرد شرقی
جلد پنجم . ج5، ص: 319
را طوری ساخته كه به یك زن قانع نمی شود.
علل تعدد زوجات:
1. زور و تحكم مرد و میل او به تنوع: ویل دورانت، جلد 1،
صفحه ی 62 و لذات فلسفه صفحه ی 91 و 94 و مجله ی زن روز، شماره ی
112، مقاله ی «آیا مرد فطرتاً خیانتكار است؟ »
2. میل به كثرت اولاد از جنبه ی اقتصادی و از جنبه ی اجتماعی: ویل
دورانت، جلد 1، صفحه ی 62. ایضاً زناشویی و اخلاق، صفحه ی 67
3. خسته شدن زن از زیادی فرزند و میل به كناره گیری از عمل
زناشویی: ویل دورانت، جلد 1 و تاریخ تمدن گوستاو لوبون،
صفحه ی 20
4. عدم آمادگی زن در ایام بیماری ماهانه برای تمتع مرد
5. عدم آمادگی زن در سن یأس و همچنین عقیم بودن بعضی
زنان و عدم میل مرد به طلاق زن اول و میل او به [همسر دیگر] برای
تولید فرزند، بعلاوه ی عدم میل دو طرف به طلاق
6. آب و هوای مشرق زمین: روح القوانین صفحه ی 430 و گوستاو
لوبون، صفحه ی 509 و 510
7. فزونی عده ی زنان بر عده ی مردان: ویل دورانت، جلد 1، صفحه ی
61 و 62- راسل، زناشویی و اخلاق، صفحه ی 67
8. میل به كثرت عدد افراد قبیله
راجع به علل تاریخی تعدد زوجات، رجوع شود به مقاله ی 29
«زن در حقوق اسلامی» در مجله ی زن روز
[3]
[1] [رجوع شود به كتاب
نظام حقوق زن در اسلام. ]
[2] رجوع شود به
تمدن اسلام و عربگوستاو لوبون، ص 512.