در
کتابخانه
بازدید : 671572تاریخ درج : 1391/03/27
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
جلد پنجم
مقدمه
Collapse حرف زحرف ز
زبان- لغتهای فارسی در زبان عربی
زبان عربی و قرآن
زبان و آفات آن
زبان فارسی و لغات عربی
زبان فارسی
زبان عربی
زبان عربی و زبان فارسی
زرارة، حاجب بن زرارة
زرارة بن اعین
زردشت
زمان- انواع زمانها
زمان و مقتضیات آن- ادوار تاریخ از نظر روح عصرو طرز تفكر
مقتضیات زمان
زمان و مقتضیات آن
زمستان
زن
مسائل مربوط به زن
نهضت زن و علل و ماهیت آن
زن در آمریكا
زنان آمریكایی
زن- اخلاق جنسی
زن- اخلاق جنسی در میان راهبان و ارباب دیرها
زن- سقط جنین- تنظیم خانواده
خانواده و لزوم آن از نظر اجتماع- عقیده ی راسل
خانواده
خانواده- نظر ارسطو
خانواده- اخلاق خانوادگی
اهمیت خانواده و اهمیت زن از این نظر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر دختر
حقوق خانوادگی- ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی ولایت پدران بر فرزندان
حقوق خانوادگی- زن- ولایت پدر بر دختر باكره
حقوق خانوادگی- حق ولایت پدر بر فرزند
حقوق خانوادگی- مسئله ی حضانت
یادداشت خانواده در اسلام
تنظیم خانواده پیشگیری یا سقط جنین
خانواده، تطورات تاریخی زندگی خانوادگی، انواع ازدواجها
آیا اجتماع خانوادگی طبیعی است یا نه؟
خانواده
فلسفه ی زندگی خانوادگی
زن- خانواده
زن- شركت زن در فرزند با مرد
زن- بلوغ دختران- نه سالگی
زن، خانواده، ماركسیسم
خانواده یا اشتراك جنسی
زن در اسلام
زن و حكومت مرد بر او
زن- حكومت و قوامت مرد بر زن
حكومت و قوامت مرد بر زن- زدن زن- خشونت عمردرباره ی زنها
زن- نشوز، شقاق، قسمة
زن- اختلافات خانوادگی (شقاق)
زن، اختلافات خانوادگی
زن- دو زن مساوی یك مرد در عتق
زن
زن- حیض
زن- شركت در مجامع
زن- نظر عمر درباره ی زن
زن- نزول آیه ی حیض
زن- انواع نكاح در جاهلیت- مبادله ی زنان
تاریخ حقوق زن از نظر مالی
تاریخ زن- زن در یونان و ایران قدیم
تاریخ حقوق زن در قدیم
تاریخ حقوق زن- مَثَلها
تاریخچه ی حقوق زن
تاریخ حقوق زن در دنیای قدیم
حقوق زن در اروپای قدیم
تاریخ حقوق زن در اروپا، زن و كار خارج
تاریخ حقوق زن، حقوق زن در اروپا
زن در تورات- تاریخ زن
زن- مظالم مرد بر زن و تفسیر تاریخ
حقوق زن- زن در كتاب السیاسة ارسطو
یادداشت مبانی حقوق زن- مسجد ارك، خرداد 54
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
یادداشت مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
حق مرد بر زن و حق زن بر مرد
یادداشت درباره ی حقوق زن
مبانی حقوق زن از نظر اسلام
حقوق خانوادگی
مسائل مربوط به زن كه قابل بحث است
زن در اجتماع ما
زن- متعه
زن- نكاح منقطع، بحثهای مربوطه
زن- نكاح منقطع، منابع
زن- مهر
زن- فلسفه ی مهر و انفاق
مهر- صَدُقه- نحله
زن- نفقه
زن- یادداشت نفقه
زن- اجرت بضع
زن- مذمت زن
مدح و ذمّ زن
زن- احترام زن (دختر)
زن- عامة اهل النار النساء
مدح و ذمّ زن در اسلام
مدح و ذمّ زن در روایات
زن
زن و مرد از نظر فروید
زن در تمدن اسلامی
زن
اسلام و زن- حق زن بر مرد
اسلام و زن- جنس لطیف
اسلام و زن
نظر اسلام درباره ی زن
خدمات اسلام به زن
زنان مبرّز مسلمان
زن در میان مسلمین- انحطاط مقام زن در دوره ی تركها
زن- روحیه ی زن از نظر یك شاعر جاهلی، پول و جوانی
زن در نهج البلاغه
مدح و ذمّ زن
زن- دفن دختران از نظر باخرزی
زن- دخترداری
یادداشت زن در قرآن
زن در قرآن
یادداشت قرآن و مسائل مربوط به زن
زن- عشق
زن- رابطه ی جنسی از نظر اسلام پلید نیست (اخلاق جنسی)
زن- مسئله ی غیرت (اخلاق جنسی)
زن- حیا و عفت و رابطه ی آن با تكامل فردی و اجتماعی
زن به حسب غریزه بیش از مرد، اجتماعی یعنی خادم مقاصد اجتماع است
زن- عفاف- كمونیسم جنسی
زن و مرد، عفاف، و لزوم ارضاء تمایل جنسی درمحیط خانوادگی
زن- زنای زن و زنای مرد (عفاف)
شغل و كار زن
اخلاق و تربیت زن
زن- جلوگیری از آبستنی- نظریه ی پزشكی رازی و بوعلی
زن- آثار و فواید ازدواج، خانواده
زن- ماده ی 170 قانون مدنی
زن و مرد- مسئله ی قصاص
زنان در غزوات
زن، ازدواج- رسوم هند و عرب و یهود و مجوس درشركت چند مرد بر یك زن در ازدواج
زن- انواع ازدواجهای جاهلی كه اسلام منسوخ كرد
زن- مسئله ی ولایت پدر بر دختر
زن- اهمیت مقام مادری
زن- برتری مردان بر زنان
زن- خواستگاری
زن مسلمان و مقایسه ی وضع او با زن اروپایی
تاریخ حقوق زن در اروپا و میان اروپاییان قدیم
مبدأ خلقت زن و مرد از نظر داستانهای ایرانی و تلمودی
زن- انواع ازدواجهایی كه در جاهلیت بوده است
تزیّن مرد برای زن
زن و سیاست
زن و سیاست- پناه دادن (جوار) زن
زن- قضا و سیاست
زن و جهاد- سیاست
زن- حاكم عهد- سیاست
زن و كار خارج از خانه
شهادت زن
زن و شهادت
زن و شهادت و قضاء
زن و شهادت و قضاء- مدارك
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدد قبل از اسلام
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- كفائت در دین و در مال
تعدد زوجات- شروط و قیود- شرط جنسی
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود-
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- آیه ی «و ان خفتم »
زن- تعدد زوجات- شروط و قیود- عدالت
زن- معایب تعدد زوجات
زن- معایب تعدد زوجات- ایراد بر تعدد زوجات
زن- علل تاریخی تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات
زن- علل تعدد زوجات- زیادی عدد زنان
زن- تعدد زوجات- مسئله ی چندهمسری و یاكمونیسم جنسی
زن- خانواده یا كمونیسم جنسی
زن- حرمسرا در شكل فرنگی- تعدد زوجات
تعدد زوجات و حرمسراداری در شكل فرنگی
زن- تعدد زوجات، علل فزونی مرگ و میر در مردان
زن- علل تعدد زوجات، روحیه ی تنوع طلبی در مرد
زن- علل تعدد زوجات- روحیه ی زن (غیرت یا حسادت)
زن- علل تعدد زوجات-
زن- تعدد زوجات به شكل اروپایی
زن- تعدد زوجات
زن- یادداشت تعدد زوجات
زن- حرمسرا
زن- تاریخ تعدد زوجات و سیر آن در میان مسلمین
زن- تاریخ تعدد زوجات در ایران قدیم
زن- تاریخ تعدد زوجات- فحشا در ایران قدیم
زن- تعدد زوجات- مدارك
زن- فلسفه ی طلاق
زن- طلاق در اروپا و آمریكا
رسول اكرم- هبه ی زنها
تزویج صغیر و صغیرة
زن- تمكین
زن- قتل دختر در میان رومیان
زن، عده ی وفات
زن- طلاق
زن- طلاق- امساك بمعروف او تسریح باحسان
زن- طلاق- یادداشت بحوث فقهیه
زن- طلاق- تمتیع مطلّقه
زن- طلاق- طلاق مفقودالاثر
زن- حق طلاق حاكم
زن- طلاق حاكم به خاطر عدم انفاق
زن- طلاق قضایی
زن- مبغوضیت طلاق- توصیه به عدم مبادرت
زن- طلاق- عامل تربیت
زن- طلاق- شرط وكالت طلاق برای زن
زن- خلاصه ی مقاله ی «زن مسلمان و محدودیتهایش» در مجله ی زن روز شماره ی 42
زنا
زنادقه
زنادقه و دهریین در اسلام
زندان
زندان و حبس
فلسفه ی زهد، عبادت، اخلاص
زهد، ترك دنیازدگی
تعریف زهد: برداشت كم و بازدهی زیاد
یادداشت فلسفه ی زهد
زهد
زهد و معرفت- فلسفه ی زهد
ماهیت و هدف و فلسفه ی زهد
زهد، رهبانیت، ریاضت- تیرماه 51
زهد، رهبانیت، ریاضت
زهد و ریاضت نفس و آمادگی برای معنویت
زهد و ریاضت
زهد و ریاضت- حق بدن، حق چشم، حق همسر
یادداشت زهد و ریاضت نفس
مسائل زهد
زهد
تعریف زهد
زهد، آزادی
زهد و استغنا
زهد- تجمل
فلسفه ی زهد
زهد در اسلام غیر از رهبانیت است
زیارت شهدا و اولیا
زیارت قبور اولیا
Expand حرف سحرف س
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
تعریف زهد اول باید زهد را تعریف كنیم [1] زهد ظاهراً نقطه ی مقابل رغبت است، اگرچه رغبت معنی واحد ندارد. اگر رغب فیه یا الیه گفته شود معنی میل را می دهد و اگر رغب عنه گفته شود معنی اعراض و دوری و بی میلی را می دهد. ولی چون غالباً رغبت در مورد رغب فیه گفته می شود، باید گفت كه زهد نقطه ی مقابل رغبت است. اما تنها جنبه ی روانی و بدنی ندارد كه مثلاً اگر كسی از یك غذا خوشش نیاید و نسبت به آن بی میل شود گفته شود كه زهد فیه، بلكه در موردی است كه انسان به چیزی طبعاً میل دارد ولی به خاطر یك جهت خاص علی رغم میل خودش آن را رها می كند. در حقیقت علت اینكه این ترك و اعراض را زهد می گویند این است كه جوری عمل می كند كه كأ نّه میل و رغبتی به آن ندارد.

ولی به حسب اصل لغت، زهد در مورد بی میلی استعمال می شود. زهدِ مصطلح عرف كه زندگی زاهدانه در دنیا داشتن، این است كه با وجود میل اعراض كند. گفتیم به خاطر جهت خاص باید توجه داشت كه حتماً آن جهت خاص نمی تواند چیزی از قبیل مسمومیت شی ء مورد علاقه باشد كه نوعی اجبار به ترك ایجاد می كند، بلكه باید چیزی از نوع انتخاب كمال مطلوب باشد كه وصول به آن با توجه و تمتع از مادیات سازگار نیست. به عبارت دیگر، زهد بی اعتنایی [است ] مانند بی اعتنایی كسی كه به سودهای بزرگ دسترسی دارد و نسبت به سودهای كوچك بی اعتناست.

منجد می گوید: زهد فیه و عنه: تركه، و زهد من الدنیاای تخلّی عنها للعبادة. تعبیر منجد تعبیر خوبی نیست، یك تعبیر مسیحی است
جلد پنجم . ج5، ص: 377
و بوی رهبانیت می دهد. از آنچه در ورقه های زهد گفتیم معلوم شد كه زهد به معنی و مفهومی كه امثال عثمان بن مظعون می خواستند یعنی ترك زندگی به خاطر بهتر عبادت كردن (زیرا تنها عبادت به مفهوم نماز و ذكر را معبر آخرت می دانستند) در اسلام محكوم و مردود است.

اسلام، هم طرفدار ترك دنیاست و هم طرفدار تخلّی برای عبادت.

ولی هم ترك دنیا مفهوم دیگری غیر از دست كشیدن از زندگی دارد و هم تخلّی برای عبادت مفهومی غیر از منحصر كردن كارها به ذكر و نماز دارد. علت امر یك چیز است و آن اینكه آنچه باید از او عبور كرد و او را رها كرد زندگی نیست و آن چیزی هم كه معبر آخرت است منحصراً آن نوع عبادت نیست، زیرا عبادت منحصراً نماز و روزه نیست؛ هر چیزی كه برای خدا و در راه هدفهایی باشد كه اسلام برای فرد و جامعه تعیین كرده است، عبادت و دالان آخرت است.

در تفسیر كلمه ی زهد اسلامی باید ببینیم كه آنچه باید آن را رها كرد و دنیاست، چیست؟ گفتیم خود زندگی نیست. بعضی گفته اند علاقه به زندگی است. قطعاً این هم نیست زیرا علاقه به زندگی، هم فطری است و هم غیر قابل تفكیك از زندگی است. زندگی با بی علاقگی، زندگی نیست. ممكن است گفته شود آن چیزی كه باید آن را به نام دنیا رها كرد این است كه زندگی در دنیا را آخرین مرحله و حد زندگی بدانیم. این نیز صحیح نیست؛ بسیارند افرادی كه واقعاً جز به زندگی دنیا ایمان ندارند اما زاهد و شریف و شجاع و باگذشت از دنیا زندگی می كنند. بلكه حقیقت این است كه زهد عبارت است از ترك و بی اعتنایی به امور مادی دنیا در مقابل یك حقیقت دیگر كه آن خدا یا آخرت یا شرافت و یا آزادی و یا مساوات و یا چیز دیگر است. و این ترك زندگی نیست، بلكه ترك یك نوع از زندگی یعنی لذت گرایی و انتخاب نوعی دیگر از زندگی است و این نوع نه تنها
جلد پنجم . ج5، ص: 378
زندگی را خراب و منهدم نمی كند و سبب بدبختی اجتماع نمی گردد، بلكه بهتر و آماده تر می كند؛ برعكسِ زندگی غیر زاهدانه است كه سبب فنا و سقوط ملتهاست، همان طور كه منتسكیو در صفحات 214- 223 روح القوانین بحث كرده است. ما همین الان وقتی كه می شنویم یك رهبر سیاسی و اجتماعی به حقوق كم و زندگی بسیار ساده قناعت می كند و احیاناً محرومیتهایی متحمل می شود و در عین حال از وظایف اجتماعی اش غافل نمی ماند، سخت او را تقدیس می كنیم و او را انسانی شریف می دانیم و می خوانیم و شایسته تجلیل می شماریم.

زهد و آزادی:

پس زهدِ محكوم و مردود عبارت است از تحریم نعمتهای دنیا بر خود به خاطر اینكه خود آن نعمتها اساساً بد است و یا به خاطر اینكه تنها راه قرب حق، عبادات ظاهری است. همان طوری كه در ورقه های زهد و رهبانیت گفته ایم، زهد ترك لذت گرایی هست اما ترك زندگی و اجتماع نیست. زهد برداشت كم است اما نه به خاطر اینكه صرفاً این برداشت كم در دنیا سبب برداشت بیشتر در آخرت باشد، بلكه برای بازدهی زیادتر در همین دنیا، بازدهیهای شرافتمندانه كه عیناً كار اخروی هم هست.

این حقیقت زهد است. اكنون آن چیزهای دیگر چیست كه به دست آوردن آنها جز با بی اعتنایی و رهایی مادیات میسر نیست؟ یكی از آنها آزادی است ولی این حقیقت یعنی زهد به خاطر آزادی آنگاه عملی است كه انسان خفیف المؤنة زندگی كند؛ یعنی بر شرایط طبیعی یك سلسله قیود و شرایط عادی نیفزاید، خود را طوری تربیت كند كه بتواند با كم بسازد و با كم زندگی كند، خود را از اسارت طبیعت به صورت یك سلسله عادیات آزاد كند. اسارت دنیا تنها اسارت فكری و عقلی نیست كه مورد توجه عرفاست، اسارت جسمی و جانی از آن كمتر نیست. شرایط حیات هر اندازه مضاعف
جلد پنجم . ج5، ص: 379
شود، بر عجز و ضعف و ناتوانی و بردگی و اسارت انسان می افزاید.

پس یك فلسفه ی زهد، آزادی است [2]و سبكباری و سبكبالی است و نجات از عجز و ضعف است. پس انسان خود را از تقید حیاتی به مادیات آزاد می كند تا بتواند آنها را رها كند تا بتواند آزادی طبیعی و روحی خود را به دست آورد. انسان تا زاهد نباشد نمی تواند آزاد باشد. به قول سلمان: نجی المخفّون.

اثیرالدین اخسیكتی می گوید:
در شطّ حادثات برون آی از لباس
كاوّل برهنگی است كه شرط شناور است
بابا طاهر می گوید:
دلا راه تو پرخار و خسك بی
گذرگاه تو بر اوج فلك بی
گر از دستت برآید پوست از تن
برآور تا كه بارت كمترك بی
فرخی یزدی می گوید:
ز عریانی ننالد مرد باتقوا كه عریانی
بود بهتر به شمشیری كه از خود جوهری دارد
درباره ی رسول اكرم گفته اند: كان خفیف المؤنة، كریم الطبیعة. . . [3] امام صادق علیه السلام فرمود:

من رضی بالقلیل من الرزق قبل اللّه منه الیسیر من العمل و من رضی بالیسیر من الحلال خفت مؤنته و زكت مكتسبه و خرج من حد العجز.

سعدی در گلستان، باب هفتم، حكایت 17 می گوید:

جلد پنجم . ج5، ص: 380
توانگرزاده ای دیدم بر سر گور پدر نشسته و با درویش بچه ای مناظره. . .

به طور كلی قیود، خواه قیود و عادیات فردی و خواه قیود و عرفیات اجتماعی، دست و پاگیر است و موجب ركود و تكلّف است و آزادی و سروری و عزت را از انسان می گیرد.

از اینجا مفهوم كلماتی از قبیل: «كفی بالقناعة ملكاً» [4]فهمیده می شود. سعدی می گوید:
گنج آزادگی و كُنج قناعت ملكی است
كه به شمشیر میسر نشود سلطان را
ایضاً سعدی در بوستان:
قناعت كن ای نفس بر اندكی
كه سلطان و درویش بینی یكی
الكنی و الالقاب از شهید اول نقل می كند:
غنینا بنا عن كل من لایریدنا
و ان كثرت اوصافه و نعوته
و من صدّ عنا حسبه الصدّ و القلا
و من فاتنا یكفیه انا نفوته
ابن خلّكان، جلد دوم، نمره ی 542 از ابن جریر طبری نقل می كند:
اذا اعسرت لم یعلم شقیقی
و استغنی فیستغنی صدیقی
حیائی حافظ لی ماء وجهی
و رفقی فی مطالبتی رفیقی
و لو انی سمحت ببذل وجهی
لكنت الی الغنی سهل الطریق
ابن خلّكان در جلد اول، نمره. . . حكایت لطیفی از داود بن علی ظاهری نقل می كند.

به هرحال پس معلوم می شود تا انسان زهد و قناعت نداشته باشد نمی تواند شخصیت و آزادگی خود را در مقابل منت افراد و بردگی آنها حفظ كند و هم نمی تواند از نظر اجتماعی سبكبار و سبكبال باشد و آماده باشد برای اینكه اگر آنها [یعنی مال و مقام و غیره ] از دستش رفت خودش در مبارزه تسلیم نشود.

جلد پنجم . ج5، ص: 381
پس در اینجا به دو فلسفه ی زهد اشاره كردیم: یكی زهد به خاطر حفظ عزت و كرامت و آزادی در مقابل افراد دیگر است، به خاطر حفظ آبرو و حیثیت است؛ دیگر زهد به خاطر آزادی و آمادگی در حركتهای اجتماعی است.

زهد و ایثار:

فلسفه ی دیگر زهد ایثار است [5]. ایثار- یعنی غیر را بر خود مقدم داشتن- یكی از عالیترین شئون انسانی است. این فلسفه در جاهایی است كه یك سلسله انسانهای نیازمند وجود داشته باشند و خدمت به بشریت ایجاب كند كه انسان از مادیات صرف نظر كند و به دیگران ببخشد (و یؤثرون علی انفسهم و لوكان بهم خصاصة) . ما وقتی كه افرادی را می بینیم كه دیگران را سیر و پوشیده و صاحب خانه و زندگی و مسكن می كنند و خود به ته نانی قناعت می كنند، آنها را انسانهایی بزرگ و پرشكوه می بینیم [6]. بدیهی است كه این فلسفه در همه ی زمانها یكسان نیست، به خلاف فلسفه ی آزادی از منت و یا آزادگی و سبكبالی كه در همه ی زمانها به كار می خورد.

فلسفه ی دیگر صِرف همدردی است [7]؛ یعنی كاری ممكن است از انسان ساخته نباشد ولی حداقل این است كه می تواند با تمكّن از تجمل و وسعت زندگی، خود را همرنگ دیگران بكند. فلسفه ی فقیرانه زندگی كردن امیر علیه السلام خصوصاً در ایام خلافت همین است، چنانكه خود آن حضرت نیز اشاره كرد و فرمود:

ان اللّه تعالی فرض علی ائمة العدل ان یقدروا انفسهم بضعفة
جلد پنجم . ج5، ص: 382
الناس كیلا یتبیّغ بالفقیر فقره [8] داستان آقای وحید بهبهانی و پسرش آقا محمد اسماعیل كه برای زن خود لباس فاخر تهیه كرده بود و مورد اعتراض مرحوم وحید قرار گرفت و ایشان جواب داد: قل من حرّم زینة اللّه التی. . . وحید فرمود:

صحیح است ولی یگانه مایه ی تسلّی خاطر فقرا در این شهر، ما هستیم كه با دیدن ما در زیّ و لباس و خوراك خود احساس حقارت نمی كنند و تسلّی خاطری پیدا می كنند. با خارج شدن ما از طبقه ی آنها و رفتن ما به طبقه ی اشراف، این نقطه ی اتكاء روحی بكلی ویران و موجب تزلزل و اضطراب و ناراحتی آنها می گردد. این است یگانه خدمتی كه ما می توانیم بكنیم.

كلام مولی كه: ولو شئت لاهتدیت الطریق الی مصفّی هذا العسل. . .

ولكن هیهات ان یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الاطعمه و لعل بالحجاز او الیمامة من لا طمع له. . .
ناظر به این نوع همدردی است.

رابطه ی زهد و معنویت روحی:

فلسفه ی دیگر زهد مربوط به معنویت روحی است [9]. زندگی پر نعمت و تجمل خواه ناخواه روح انسان را به سوی خود جذب می كند و از امور معنوی منصرف می نماید و به عبارت دیگر در خود غرق می نماید. برعكس، دور نگه داشتن خود از مادیات، روح را برای انجذاب به معنویت آماده می كند. خلاصه، فلسفه ی زهد این است كه روح و ضمیر از اموری كه شاغل دل است از خدا، خالی گردد. این است معنی جمله ی معروف ابن سینا كه می گوید:

جلد پنجم . ج5، ص: 383
زهد عارف از نظر ابن سینا:

الزهد عند غیرالعارف كأنه معاملة ما كأنه یشتری بمتاع الدنیا متاع الآخرة و الزهد عند العارف تنزه ما عما یشغل سرّه عن الحق و تكبّر علی كل شئ غیر الحق.

افرادی دیده شده و می شوند كه واقعاً به زرق و برق دنیا بی اعتنا هستند و راز مطلب این است كه توجه و سرگرمی به اینها را با حالت معنوی لذیذ خود منافی می بینند.

در بحار جلد 16، جزء 2، صفحه ی 84 از امام صادق نقل می كند:

. . . و كل قلب فیه شك او شرك فهو ساقط. و انما ارادوا الزهد فی الدنیا لتفرغ قلوبهم للاخرة.

در اصول علم اقتصاد نوشین، فصل «شكل ارزش- پول» می گوید:

تسلط فوق العاده ی طلا در اجتماع معاصر غالباً باعث تأثر و انزجار قلبهای حساس است. مردان طالب حقیقت همیشه تنفر خود را نسبت به این «فلز پلید» ابراز می دارند و فساد اصلی اجتماع معاصر را به واسطه ی وجود طلا می دانند. ولی در حقیقت تكه های دایره مانند یك فلز زرد و درخشنده كه طلایش می نامند، تقصیر و گناهی ندارند. . . قدرت و تسلط پول نماینده و مظهر عمومی قدرت و تسلط اشیاء بر بشر است. این قدرت و تسلط اشیاء بر بشر از خصایص عمده ی اقتصاد بدون نظم و مبتنی بر مبادله می باشد.

همان طور كه بشر بی تمدن زمان قدیم بتی را كه به دست خود می ساخت معبود و مسجود خود قرار می داد و آن را می پرستید، بشر دوران معاصر نیز مصنوع خود را می پرستد و زندگیش در تحت تسلط و اقتدار اشیائی است كه به دست خود ساخته و پرداخته است.
جلد پنجم . ج5، ص: 384
برای آنكه كالاپرستی و پول پرستی كه ناپاكترین شكل تكامل یافته ی كالاپرستی است، بكلی ریشه كن شود باید علل اجتماعی كه آنها را به وجود آورده است از بین برد و سازمان اجتماع را طوری تنظیم كرد كه سلطه و اقتدار سكه های كوچك، این فلز زرد و درخشان، بر بشر محو و نابود گردد. در چنین سازمانی دیگر حكومت اشیاء بر بشر وجود نخواهد داشت، بلكه برعكس بشر منطقاً و بر طبق نقشه ی معین بر اشیاء حكومت خواهد كرد و احترام و گرامی داشتن شخصیت بشر جایگزین پرستش پول خواهد بود.

احترام و گرامی داشتن شخصیت بشر نه پرستش پول:

این خود نوعی زهد است كه حتی كمونیستها و ماتریالیستها- كه طبق اصول مادی خود جز ماده معبودی ندارند- پیشنهاد می كنند پس از آنكه سالها زهد مذهبی را محكوم می كردند. اینها با بیان بالا اصل زهد را كه احترام و گرامی داشتن شخصیت یا مثلاً آزادی، مساوات، همدردی و غیره جایگزین پرستش پول بشود تقدیس می كنند.

چیزی كه هست، مدعی هستند تا روابط اجتماعی و رژیم زندگی تغییر نكند چنین چیزی میسر نخواهد بود. ولی حقیقت این است كه در آن هنگام میسر نخواهد بود، زیرا در آن وقت پول نیست كه پرستش شود اما شخصیت بشر بالا نرفته است.

خلاصه:

معلوم شد كه در باب زهد و فلسفه ی زهد چند مطلب محرز است:

الف. اگرچه ماهیت زهد ماهیت اخلاقی است ولی بدون شك نوعی تنزه و اعراض عملی از مادیات را دربر دارد.

ب. زهد، خواه به مفهوم اخلاقی اش و خواه به جنبه ی عملی اش، امری مربوط به خدا بدون ارتباط با تضاد میان برخورداری و فرو رفتن انسان در تنعم و سعادت او نیست؛ یعنی چنین نیست كه صرفاً اراده ی خدا خواسته كه انسان از یكی از دو سعادت دنیا و آخرت
جلد پنجم . ج5، ص: 385
محروم باشد و یكی از دو شقاوت دنیا و آخرت را متحمل شود بلكه نوعی تحمل محرومیت و ضرر است برای سعادت، و همچنین به معنی شر ذاتی هم نیست بلكه شر نسبی است یعنی عایق و مانع است در بعضی مراحل.

ج. آن رابطه ی قهری كه میان تحمل محرومیت و وصول به سعادت است چند چیز است كه البته بعضی از آنها وابسته به زمان خاص است و بعضی وابسته به شخصیت اجتماعی افراد است و بعضی جنبه ی عمومی و كلی و دائمی دارد. در بعضی، سعادت و مصلحت فرد در نظر گرفته شده و در بعضی مصلحت و سعادت نوع.

د. آن تنزه در حد رهبانیت نیست، آنجا كه پای رهبانیت می رسد قدغن است.

اكنون انواع زهد:

1. زهدی كه به خاطر فقر عمومی و لزوم فداكاری و ایثار است [10]، كه در داستان حضرت رسول و حضرت زهرا كه پرده ای آویخته بود و دستبند نقره ای در دست داشت و رسول اكرم را ناخوش آمد از آن جهت كه در اینجا تنعم بر ایثار تقدم یافته است [دیده می شود] و لهذا ائمه از این نظر سیره های مختلفی دارند. در روایتی كه در ورقه های ماهیت و فلسفه ی زهد شماره ی 5 نقل كردیم به این مضمون:

ان علی بن ابی طالب كان یلبس ذلك فی زمان لاینكر و لو لبس مثل ذلك الیوم لشهر به فخیر لباس كل زمان لباس اهله غیر ان قائمنا اهل البیت اذا قام لبس ثیاب علیّ و سار بسیرة علیّ.

[به این نوع زهد اشاره شده است. ] 2. زهد حاكم [11]به مفهوم لزوم همدردی و همسطحی طبقه ی حاكم
جلد پنجم . ج5، ص: 386
و پیشوایان اعم از سیاسی و مذهبی كه فلسفه اش تسكین خاطره ها و جلوگیری از عقده هاست. داستان علی علیه السلام و علاء بن زیاد حارثی و برادرش عاصم مربوط به این جهت است. حدیث بحار، جلد 9، صفحه ی 578 كه در ورقه های ماهیت و فلسفه ی زهد نقل كردیم نیز مبیّن این معنی است [12] 3. تسلط بر نفس و رهایی از اسارت طبیعت و از اعتیادها، و به همین جهت پیشوایان خفیف المؤنه بودند.

زهد و آزادمنشی:

در واقع یك فلسفه ی اساسی زهد، آزادی و آزادمنشی است، البته آزادی از طبیعت نفسانی خود. ما این جهت را در ورقه های یادداشت فلسفه ی زهد (صفحه ی 379) بسیار عالی بیان كرده ایم. این جهت و این فلسفه برای هر انسانی اعم از دینی و غیر دینی و خصوصاً برای پیشوایان لازم است. این نوع زهد است كه از یعقوب لیث صفاری هم نقل می شود و پسندیده است. این نوع است كه در گاندی هم هست.

این آزادگی، هم از نظر كیفیت زندگی فردی كه باید مقرون به عزت باشد لازم است، هم از نظر اجتماعی كه تحرك را آسان می كند [13] 4. ریاضت و انجذاب به حق و مبارزه با جاذبه های مادی و اینكه دو جاذبه ی مختلف در انسان است: یكی مادی و سفلی و یكی علوی.

جمله ی امام صادق كه در ورقه های ماهیت و فلسفه ی زهد نقل كردیم و همچنین جمله ی بوعلی در اشارات كه «الزهد عند العارف تنزه ما عما یشغل سره غیرالحق و تكبر علی كل شی ء غیرالحق» و همچنین آنچه در نهج البلاغه در نامه به عثمان بن حنیف آمده كه در ورقه های زهد و ریاضت نفس و آمادگی برای معنویت نقل كردیم و یا در خطبه ی 107 [14]
جلد پنجم . ج5، ص: 387
آمده كه در ورقه های یادداشت زهد نقل كردیم، برای این مطلب است.

و همچنین حدیث امام صادق كه در صفحه ی 383 نقل كردیم(و انما ارادوا الزهد فی الدنیا لتفرغ قلوبهم للاخرة)ناظر به همین معنی است.
[1] رجوع شود به ورقه های زهد و رهبانیت و به مقالات «سیری در نهج البلاغه» شماره ی 23 و 24.
[2] ر. ك: صفحه ی 386 همین ورقه ها و ورقه های زهد، رهبانیت، ریاضت.
[3] ابن ابی الحدید، جلد 3، صفحه ی 96، چاپ بیروت از ابوسعید خدری روایت می كند، ایضاًارشاددیلمی.
[4] نهج البلاغه، حكمت 229
[5] رجوع شود به صفحه ی 385 و ورقه های ماهیت و هدف و فلسفه ی زهد.
[6] همیشه افرادی بوده اند كه خواب شب را بر خود حرام كرده اند تا دیگران توانسته اند راحت بخوابند، رختخواب گرم و نرم را رها كرده اند تا دیگران در بستر نرم آرمیده اند، شكم خود را گرسنه و تن های خود را برهنه داشته اند تا شكم دیگران سیر و تن آنها پوشیده شده است.
[7] رجوع شود به صفحه ی 386 و به ورقه های ماهیت و فلسفه ی زهد.
[8] بحارجلد 9، ص 578، نقل ازكافی:

قال امیرالمؤمنین علیه السلام: ان اللّه جعلنی اماماً لخلقه ففرض علی التقدیر فی نفسی و مطعمی و مشربی و ملبسی كضعفاء الناس كی یقتدی الفقیر بفقری و لایطغی الغنی غناً.
[9] ر. ك: صفحه ی 386 و ورقه های ماهیت و هدف و فلسفه ی زهد و ورقه های زهد، رهبانیت، ریاضت.
[10] رجوع شود به صفحه ی 381.
[11] رجوع شود به ورقه های ماهیت و فلسفه ی زهد.
[12] همچنین جمله ی مولی: و لو شئت لاهتدیت الطریق. . . أأقنع من نفسی. . .
[13] و به طور كلی شخصیت انسانی پیدا كردن. لهذا حتی كمونیستها آن را تقدیس می كنند كه در صفحه ی 383 از نوشین نقل كردیم.
[14] سبحانك خالقاً و معبوداً. . . فلا الداعی اجابوا و لا فیما رغبت الیه رغبوا و لا الی ما شوقت الیه اشتاقوا، اقبلوا علی جیفة قد افتضحوا بأكلها. . . و من عشق شیئاً اعشی بصره. . .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است