1. در میان طبقات مختلف اجتماعی از عالم، فیلسوف، مخترع،
مكتشف. . . مصلح مقام و موقع خاص دارد.
2. آیات قرآن در مورد اصلاح و مصلح كلی (اصلاح ذات البین یا
اصلاح بین الزوجین از بحث خارج است) :
الف. اعراف، 55 و 56:
ادعوا ربكم تضرعاً و خفیة انه لایحب المعتدین. و لاتفسدوا فی
الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمة اللّه قریب
من المحسنین.
جلد هفتم . ج7، ص: 92
ب. اعراف، 85 و 86:
و الی مدین اخاهم شعیباً قال یا قوم اعبدوا اللّه ما لكم من اله
غیره قد جائتكم بینة من ربكم فاوفوا الكیل و المیزان و
لاتبخسوا الناس اشیائهم و لاتفسدوا فی الارض بعد اصلاحها
ذلكم خیر لكم ان كنتم مؤمنین. و لاتقعدوا بكل صراط
توعدون و تصدون عن سبیل اللّه من امن به و تبغونها عوجاً و
اذكروا اذ كنتم قلیلاً فكثركم و انظروا كیف كان عاقبة المفسدین.
ج. بقره، 220:
. . . و یسئلونك عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر و ان تخالطوهم
فاخوانكم و اللّه یعلم المفسد من المصلح و لو شاء اللّه لاعنتكم ان
اللّه عزیز حكیم.
د. بقره، 11:
و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون. . .
هـ. سوره ی هود، 88، از زبان شعیب:
قال یا قوم أ رأیتم ان كنت علی بینة من ربی و رزقنی منه رزقاً
حسناً و ما ارید ان اخالفكم الی ما انهیكم عنه ان ارید الاّ
الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الاّ باللّه علیه توكلت و الیه
انیب.
و. هود، 117:
جلد هفتم . ج7، ص: 93
و ما كان ربك لیهلك القری بظلم و اهلها مصلحون.
ز. اعراف، 170:
و الذین یمسكون بالكتاب و اقاموا الصلوة انا لانضیع اجر
المصلحین.
ح. قصص، 19، داستان موسی و قبطی:
. . . ان ترید الاّ ان تكون جباراً فی الارض و ما ترید ان تكون من
المصلحین.
3. نهج البلاغه، خطبه ی 129:
. . . اللّهم انك تعلم انه لم یكن الذی كان منا منافسة فی سلطان و
لا التماس شی ء من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دینك و
نظهر الاصلاح فی بلادك فیأمن المظلومون من عبادك و تقام
المعطلة من حدودك.
به نهج البلاغه برای عبارات دیگر مراجعه شود.
4. وصیت امام حسین به محمد بن حنفیه:
. . . انی ما خرجت اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما
خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی. . .
5. در ورقه های موعود اسلام و در كتاب قیام و انقلاب
مهدی علیه السلام راجع به ماهیت مهدویت [گفته ایم ] كه جز اصلاح نیست
(جنبه ی انتقامی یا ارتجاعی یا نژادی و غیره ندارد) و ثابت كرده ایم كه
جلد هفتم . ج7، ص: 94
از نظر عملی و فلسفی ماهیت انفجاری ندارد، بلكه آخرین حلقه و
كلی ترین و نهایی ترین حلقه های اصلاحات است و بالاخره از قانون
«ان اللّه لایغیر ما بقوم. . . » و از اصل
«ان تنصروا اللّه ینصركم» و مصداق
جمله ی مولی:
«. . . فلما رأی اللّه منا الصبر انزل علینا النصر» خارج نیست.
پس حركات اصلاحی ضمناً خدمت به تسریع آن پدیده ی كلی
اجتماعی جهانی است.