در
کتابخانه
بازدید : 485112تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Collapse <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Expand <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ممكن است تصور شود كه اگر در آئین زردشتی، فكر ثنوی «یزدان و اهریمن» وجود دارد، در دین اسلام هم عقیده ی «خدا و شیطان» به صورت دو قطب مخالف یكدیگر مطرح است. چه فرق است میان اهریمن كیش زردشتی و شیطان دین اسلام؟ میان اندیشه ی اهریمن در كیش زردشتی و آیین مزدایی، و اندیشه ی شیطان در آیین اسلام، تفاوت از زمین تا آسمان است. این مطلب نیازمند به توضیح مختصری است.

در تعلیمات اوستایی، از موجودی به نام «انگره مئنیو» یا اهریمن نام برده شده است و خلقت همه ی بدیها و شرور و آفات و موجودات زیان آور از قبیل بیماریها، درنده ها، گزنده ها، مارها و عقربها و همچنین زمینهای بی حاصل، خشكسالی و امثال آنها به او نسبت داده شده است نه به «آهورامزدا» كه خدای بزرگ است و نه به «سپنت مئنیو» كه رقیب «انگره مئنیو» است.

از بعضی تعلیمات اوستایی ظاهر می شود كه اهریمن، خود یك جوهر قدیم ازلی است مانند آهورامزدا، و به هیچ وجه آفریده ی آهورامزدا نیست، آهورامزدا او را كشف كرده است ولی او را نیافریده است. اما از بعضی تعلیمات دیگر «اوستا» مخصوصاً قسمتی از «گاتاها» كه معتبرترین اجزای اوستا است روشن می گردد كه آهورامزدا دو موجود آفرید: یكی «سپنت مئنیو» یا خرد مقدّس، و دیگری «انگره مئنیو» یا خرد خبیث (اهریمن) .

و به هر حال آنچه از اوستا ظاهر می شود و مورد اعتقاد زردشتیان بوده و هست این است كه موجودات و مخلوقات جهان به دو دسته ی خیر و شر تقسیم می شوند.

«خیرات» آنها هستند كه هستند و بایست باشند و خوب است كه باشند و وجودشان برای نظام عالم لازم است، اما «شرور» آنها هستند كه هستند اما نبایست باشند، وجود آنها سبب نقص عالم شده است و این شرور به هیچ وجه مخلوق آهورامزدا نیستند بلكه مخلوق اهریمن اند، خواه خود اهریمن مخلوق آهورامزدا باشد و خواه نباشد.

پس به هر حال اهریمن، خالق و آفریننده ی بسیاری از مخلوقات جهان است؛ قسمتی از جهان آفرینش، جزء قلمروی او است و او خود یا یك اصل قدیمی ازلی است و شریك و مماثل آهورامزدا است در ذات، و یا مخلوق او است ولی شریك او است در خالقیّت.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 95
ولی در جهان بینی اسلامی اساساً جهان و موجودات جهان به دو دسته ی خیر و شر منقسم نمی گردد؛ در جهان، آفریده ای كه نبایست آفریده شده باشد و یا بد آفریده شده باشد وجود ندارد، همه چیز زیبا آفریده شده و همه چیز بجا آفریده شده و همه چیز مخلوق ذات احدیّت است.

قلمروی شیطان «تشریع» است نه «تكوین» ، یعنی قلمروی شیطان فعالیتهای تشریعی و تكلیفی بشر است. شیطان فقط در وجود بشر می تواند نفوذ كند نه در غیر بشر. قلمروی شیطان در وجود بشر نیز محدود است به نفوذ در اندیشه ی او نه تن و بدن او. نفوذ شیطان در اندیشه ی بشر نیز منحصر است به حدّ وسوسه كردن و خیال یك امر باطلی را در نظر او جلوه دادن. قرآن این معانی را با تعبیرهای «تزیین» ، «تسویل» ، «وسوسه» و امثال اینها بیان می كند؛ و اما اینكه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینكه تسلّط تكوینی بر بشر داشته باشد، یعنی به شكل یك قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلّط شود و بتواند او را بر كار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه ی قدرت شیطان خارج است. تسلّط شیطان بر بشر محدود است به اینكه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد:

إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ `إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی اَلَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ [1].

«همانا شیطان بر مردمی كه ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتّكا می كنند تسلّطی ندارد، تسلّط او منحصر است به اشخاصی كه خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و می پذیرند. »
قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل می كند كه در جواب كسانی كه به او اعتراض می كنند و او را مسئول گمراهی خویش می شمارند می گوید:

وَ ما كانَ لِی عَلَیْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ [2].

«من در دنیا قوّه ی اجبار و الزامی نداشتم. حدود قدرت من فقط «دعوت» بود. من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت كردید، پس مرا ملامت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 96
نكنید، خویشتن را ملامت كنید كه به دعوت من پاسخ مثبت دادید. ارتباط من با شما صرفاً در حدود «دعوت» و «اجابت» بوده و بس. »
فلسفه و حكمت این اندازه تسلّط شیطان بر بشر، «اختیار» انسان است. مرتبه ی وجودی انسان ایجاب می كند كه حرّ و آزاد و مختار باشد. موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا كمال و فعلیّت خویش را كه منحصراً از راه «اختیار» و «انتخاب» بدست می آید تحصیل كند.

از جهان دو بانگ می آید به ضد
تا كدامین را تو باشی مستعد
آن یكی بانگش نشور اتقیا
و آن دگر بانگش نفور اشقیا
در جهان بینی اسلامی، هیچ موجودی نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن برای هیچ موجودی استقلال قائل نیست. هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیّت و اراده ی بالغه ی الهیّه است. قرآن برای فرشتگان، نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیّت الهی در خلقت قائل است؛ ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست، تا چه رسد به آنكه او را در خالقیّت مستقل بداند آنچنان كه در اوستا اهریمن خالق مستقلّی است در برابر آهورامزدا.

از اینرو اینكه معمولا كلمه ی شیطان را در ترجمه ی متون اسلامی به «اهریمن» یا «دیو» ترجمه می كنند، غلط فاحش است. كلمه ی شیطان مرادفی در فارسی ندارد و باید عین لفظ در ترجمه بیاید.

شیطان از نظر قرآن به هیچ وجه قطبی در مقابل خداوند نیست، حتی قطبی در برابر فرشتگان كه به اذن پروردگار دست اندركار خلقت اند و مجری مشیّت الهی در آفرینش اشیاء می باشند نیز نیست.

به طور كلّی تصوّر مردم ما از «جن» با تصویری كه قرآن از جن می دهد متفاوت است. جن در قرآن موجودی است مانند انسان و مكلّف به تكالیفی مانند تكالیف انسان، ولی موجودی نامرئی؛ اما جن در تصوّر عامّه ی مردم موجودی است در ردیف فرشته. قرآن، جن را با انس (انسان) ردیف می كند و عامّه ی مردم با فرشته. شیطان به نصّ قرآن از نوع جنّ است. در جهان بینی اسلامی، فرشتگان نقشی اجرائی در نظام تكوین دارند، بر خلاف جن كه از این نظر هیچ نقشی ندارد. ردیف قرار دادن «جنّ و ملك» در ادبیّات اسلامی، به اعتبار اشتباهی است كه مسلمین از سابقه ی ذهنی با مفاهیم زردشتی دامن گیرشان شده است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 97
به اصل مطلب برگردیم: جهان بینی اسلامی بر خلاف جهان بینی زردشتی و مانوی و مزدكی یك قطبی است. شیطان از نظر قرآن مصداق: اَلَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ [3]و همچنین مصداق: رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطی كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی [4]است.

وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حكمت و مصلحتی است، و به موجب همان حكمت و مصلحت، شیطان شرّ نسبی است نه شرّ حقیقی و واقعی و مطلق.

از همه شگفت تر این است كه بر حسب منطق قرآن، خدا خودش به شیطان، پست «اضلال» و «گمراه سازی» را اعطاء فرموده است. در این باره قرآن كریم می فرماید:

وَ اِسْتَفْزِزْ مَنِ اِسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِی اَلْأَمْوالِ وَ اَلْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ اَلشَّیْطانُ إِلاّ غُرُوراً [5].

در اینجا، خدا شیطان را مخاطب ساخته به وی فرمان می دهد كه:

«هر كه را از فرزندان آدم می توانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریكشان شو و نویدشان ده؛ شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمی دهد. »
گوئی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال، اعلام می دارد آنجا كه می گوید:

فَبِما أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ اَلْمُسْتَقِیمَ `ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِینَ [6].

«به این سبب كه مرا گمراه ساختی، بر سر راه ایشان خواهم نشست، آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان، و از راست و از چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 98
البته معنی و مفهوم اضلال و قلمروی شیطان در این پست همان است كه قبلاً اشاره شد و نه بیشتر؛ یعنی هیچ گونه اجبار و الزامی نسبت به بشر در كار نیست، هر چه هست «وسوسه» است و «دعوت» است و «تزیین» است و «تسویل» .

تذكر این نكته لازم است كه مقصود ما از اینكه تكوین از قلمروی شیطان خارج است این نیست كه شیطان هیچ نقشی در تكوین ندارد. مگر ممكن است موجودی در عالم تكوین وجود داشته باشد و هیچ نقش و اثری نداشته باشد؟ ! مقصود این است كه شیطان نه خالق مستقلّ بخشی از موجودات و قطبی در برابر خداوند است، و نه در نظام طولی جهان مانند فرشتگان نقشی از تدبیر و اداره ی كائنات به او سپرده شده است، و نه تسلّطش بر بشر در حدّی است كه بتواند او را به آنچه می خواهد مجبور نماید.

قرآن برای شیطان و جن، نقشی در تكوین قائل است اما مجموعاً از نقش انسان برتر و بالاتر نیست.

مقصود اصلی ما از این بحث این است كه قرآن مسأله ی شیطان را به شكلی طرح كرده است كه كوچك ترین خدشه ای بر توحید ذاتی و اصللَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ [7]و همچنین بر توحید در خالقیّت و اصلأَلا لَهُ اَلْخَلْقُ وَ اَلْأَمْرُ [8]، قُلِ اَللّهُ خالِقُ كُلِّ شَیْ ءٍ [9]، وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ شَرِیكٌ فِی اَلْمُلْكِ [10]وارد نمی سازد [11].


[1] . نحل/99 و 100
[2] . ابراهیم/22
[3] . سجده/7
[4] . طه/50
[5] . اسراء/64
[6] . اعراف/16 و 17
[7] . شوری/11.
[8] . اعراف/54.
[9] . رعد/16.
[10] . اسراء/111.
[11] . برای بحث شیطان رجوع شود به تفسیر «المیزان» جلد 8 صفحات 34- 58 ذیل آیات اول سوره ی اعراف؛ و به كتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» تألیف نگارنده ی این كتاب.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است