در
کتابخانه
بازدید : 485084تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Collapse <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Expand <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بحث درباره ی شرور، و احیاناً اعتراض به وجود آنها، بخش نسبتا مهمّی از ادبیّات ما را تشكیل می دهد. شاعران به زبان جدّ یا هزل، فراوان در این میدان وارد شده اند. البته آنچه را در این زمینه گفته شده است نمی توان به حساب جدّ یعنی انتقاد و اعتراض به خلقت گذاشت، غالباً جنبه ی هزل دارد و به اصطلاح «سوژه ی» شعر است.

برخی از آنها را می توان از نوع «دلال عارف» بشمار آورد. در رباعیّات منسوب به خیّام، از اینگونه اشعار فراوان است. همچنان كه قبلاً گفتیم این اشعار معلوم نیست كه از خیّام فیلسوف باشد، آنچه به صورت سؤال یا اعتراض در شعر خیّام شاعر عنوان شده است برای خیّام فیلسوف حل شده بوده است. علی هذا این اشعار یا از خیّام فیلسوف نیست، و یا جنبه ی هزلی و سربسر گذاشتن با متشرّعان قشری دارد و یا از نوع «دلال عارف» است. به هر حال خیّام در این رباعیّات منسوب به او می گوید:

اجرام كه ساكنان این ایوان اند
اسباب تردّد خردمندان اند
هان تا سررشته ی خرد گم نكنی
كانان كه مدبّرند سرگردان اند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 105
افلاك كه جز غم نفزایند دگر
ننهند بجا تا نربایند دگر
ناآمدگان اگر بدانند كه ما
از دهر چه می كشیم نایند دگر
*
چون حاصل آدمی در این شورستان
جز خوردن غصه نیست تا كندن جان
خرّم دل آنكه زین جهان زود برفت
و آسوده كسی كه خود نیامد به جهان
*
ای چرخ فلك خرابی از كینه ی توست
بیدادگری شیوه ی دیرینه ی توست
ای خاك اگر سینه ی تو بشكافند
بس گوهر قیمتی كه در سینه ی توست
این اعتراضها و دشنامها كه نثار چرخ و فلك می گردد در حقیقت اعتراض به مقام بالاتر است، زیرا چرخ و فلك، كاره ای نیست، كج روی و كج رفتاری فرضی كه بدان متهم است نه به میل خود اوست. شاید به همین جهت در حدیث آمده است:

لا تسبّوا الدّهر فانّ الدّهر هو اللّه.
«زمانه را دشنام ندهید كه زمانه همان خداست» . [1]
ایضاً می گوید:

دارنده كه تركیب طبایع آراست
از بهر چه افكندش اندر كم وكاست
گر نیك آمد، شكستن از بهر چه بود؟
ور نیك نیامد این صور، عیب كه راست؟
*
تركیب پیاله ای كه در هم پیوست
بشكستن آن روا نمی دارد مست
چندین قد سرو نازنین و سرو دست
از بهر چه ساخت و ز برای چه شكست؟
*
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 106
جامی است كه عقل آفرین می زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش
این كوزه گر دهر چنین جام لطیف
می سازد و باز بر زمین می زندش
ناصر خسرو شاعری است كه بحقیقت می توان او را حكیم خواند. این شاعر از طرفی نكته سنج است و از نظر فكر و فلسفه فوق اینگونه اعتراضات بوده است، و از طرف دیگر عقائد مذهبی نیرومندی دارد و بر طبق معتقدات مذهبی نیز نباید لب به اعتراض گشاید. در عین حال در دیوان او نیز اشعاری در این زمینه وجود دارد كه یا باید آن را نوعی هزل و شوخی دانست و یا «دلال عارف» . از آن جمله می گوید:

بار خدایا اگر ز روی خدایی
طینت انسان همه جمیل سرشتی
چهره ی رومی و صورت حبشی را
مایه ی خوبی چه بود و علت زشتی؟
طلعت هندو و روی ترك چرا شد
همچو دل دوزخی و روی بهشتی؟
از چه سعید اوفتاد و از چه شقی شد
زاهد محرابی و كشیش كنشتی؟
چیست خلاف اندر آفرینش عالم
چون همه را دایه و مشاطه تو گشتی؟
گیرم دنیا، ز بی محلّی دنیا
بر گرهی خربط و خسیس بهشتی
نعمت منعم چراست دریا دریا؟
محنت مفلس چراست كشتی كشتی؟
ناصر خسرو قصیده ی طولانی و معروفی دارد كه با این بیت آغاز می شود:

الهی طول و عرض عالمت را
توانی در دل موری كشیدن
در این قصیده می گوید:

همه جور من از بلغاریان است
كز آن آهم همی باید كشیدن
گنه بلغاریان را نیز هم نیست
بگویم گر تو بتوانی شنیدن
خدایا راست گویم فتنه از توست
ولی از ترس نتوانم چغیدن
لب و دندان تركان ختا را
نبایستی چنین خوب آفریدن
كه از دست لب و دندان ایشان
به دندان دست و لب باید گزیدن
به آهو می كنی غوغا كه بگریز
به تازی می زنی هی بر دویدن
برخی از صاحب نظران، مدعی اند كه این قصیده، منحول است و از ناصر خسرو نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 107
در حدود چهل سال پیش، شاعری از اهل شیراز، چكامه ای در این زمینه سرود و پاسخ آن از طرف مرحوم سرهنگ اخگر در مجله ی «اخگر» به مسابقه گذاشته شد و از اهل ذوق و دانش درخواست شد نظر خویش را ابراز دارند. از اطراف و اكناف كشور، اعمّ از روحانی و غیر روحانی، و اعمّ از زن و مرد، در این مسابقه شركت كردند، برخی به نظم و برخی به نثر پاسخ دادند و برخی احیانا نظر شاعر را تأیید كردند. همه ی آنها در كتابی به نام «اسرار خلقت» از طرف مرحوم اخگر چاپ و منتشر شد.

اینكه ارزش آن پاسخها چیست؟ مطلبی است كه این بنده اكنون نمی خواهم درباره ی آنها اظهار نظر كنم. البته برخی از فضلا نكات جالبی در بیانات خود آورده اند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 109

[1] . توجیه صحیح حدیث این است كه انتقاد از زمانه، انتقاد از مجموعه ی نظام عالم و اعتراض بر خدا است؛ ولی بعضی از دانشمندان، مدّعی هستند كه این حدیث از مجعولات «زروانیّه» است كه واقعا معتقد بوده اند كه روزگار خداست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است