در
کتابخانه
بازدید : 485180تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Collapse <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Expand <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
علاوه بر نظام طولی كه ترتیب موجودات را از لحاظ فاعلیّت و خالقیّت و ایجاد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 132
معیّن می كند، نظام دیگری بر خصوص جهان طبیعت حاكم است كه شرایط مادی و اعدادی بوجود آمدن یك پدیده را تعیین می نماید. [1]این نظام، نظام عرضی نامیده می شود و به موجب این نظام است كه تاریخ جهان وضع قطعی و مشخّصی پیدا می كند. هر حادثه در مكان و زمان خاصی پدید می آید؛ و هر زمان خاص و مكان خاص، ظرف حوادث معیّنی می گردد.

ما معمولاً وقتی یكی از پدیده ها را مورد سؤال و تردید قرار می دهیم فقط به خود آن پدیده توجه می كنیم، حساب نمی كنیم كه آن پدیده در نظام هستی چه جایی و چه وضعی دارد؟ در حالی كه هر پدیده ای خواه نیك باشد یا بد، معلول یك سلسله علل مخصوص و وابسته به شرایط معیّنی است؛ هیچ وقت یك حریق بدون ارتباط به عوامل و حوادث دیگر رخ نمی دهد و جلوگیری از وقوع آن نیز جدا از یك سلسله علل و عوامل، خواه مادّی و خواه معنوی، امكان پذیر نیست. هیچ حادثه ای در جهان، «منفرد» و «مستقل» از سایر حوادث نیست، همه ی قسمتهای جهان با یكدیگر متصل و مرتبط است. این اتصال و ارتباط، همه ی اجزاء جهان را شامل می گردد و یك پیوستگی عمومی و همه جانبه را بوجود می آورد. اصل وابستگی اشیاء به یكدیگر، و به عبارت دیگر اصل وحدت واقعی جهان- وحدت اندام واری- اصلی است كه حكمت الهی تكیه ی فراوان بر آن دارد. اصل وابستگی اشیاء، در حكمت الهی مفهوم جدّی تری پیدا می كند و آن مفهوم «تجربه ناپذیری» جهان است. بعداً درباره ی این اصل توضیح بیشتری خواهیم داد.

در فلسفه گفته می شود: «كلّ حادث مسبوق بمادّة و مدّة» یعنی هر پدیده ای در چهارچوب زمان خاص و مكان خاص واقع می شود. هر پدیده، زمان خاصی و مكان خاصی دارد. ممكن نیست كه همه ی زمانها یا همه ی مكانها برای یك حادثه، بی تفاوت باشد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 133
مشاهدات عینی ما نیز این مطلب را تأیید می كند. وقتی حریقی در یك نقطه ی جهان واقع شود، در زمان معیّن و مكان معیّن و در ماده ی خاصّی واقع می شود. وجود حریق به شرایطی بستگی دارد كه زمان و مكان آن را تعیین می كنند. خود آن شرایط نیز به نوبه ی خود زمان و مكان مشخّصی دارند و به علل و عوامل خاصی وابسته هستند.

اگر سیر خودمان را دنبال كنیم به این نتیجه می رسیم كه سلسله ی حوادث، مانند حلقه های زنجیر به یكدیگر متصلند؛ هر حادثه ای با حادثه ی قبل از خود و با حادثه ی بعد از خود، و به عبارت دیگر هر شیئی با گذشته و آینده ی خود، بستگی دارد، و این بستگی یك رشته ی ازلی- ابدی را بوجود می آورد.

جالب تر این است كه در كاوش عمیق تر، بین پدیده هایی كه در عرض یكدیگر قرار دارند و همزمان انجام می شوند ارتباط و پیوستگی كشف می كنیم.

یك كارگر رفوگر، فرشی را رفو می كند و یك طبیب جرّاح، مریضی را تحت عمل جرّاحی قرار می دهد. در نظر سطحی بین این دو كار، هیچ گونه ارتباطی دیده نمی شود، ولی اگر متوجه شویم كه یك آتش سوزی موجب سوختن مریض و فرش هر دو تا بوده است، تصدیق می كنیم كه كار جرّاح و رفوگر از یك اصل سرچشمه گرفته است، یك حادثه است كه اگر نمی بود هیچ كدام از این دو به فعالیت نمی افتادند.

كار همه ی انسانهایی كه از یك پدر بزرگ به وجود آمده اند، به وجود آن پدر بزرگ در زمان و مكان خاص خودش مربوط می گردد و بالنتیجه كار همه ی این انسانها نیز وابسته بهم خواهد بود.

حادثه ی جدا شدن زمین از خورشید، نقطه ی مشترك همه ی كارها و حركاتی است كه در روی زمین انجام می گیرد. اگر آن حادثه نمی بود هیچ یك از حوادث دیگر زمین نمی بود. وجود آن حادثه سبب شده است كه حوادث دیگر هم به دنبال آن بوجود آید.

در فلسفه، اصطلاحی هست تحت عنوان «وجوب بالقیاس» و «امكان بالقیاس» .

مورد این اصطلاح این است كه وقتی یك حادثه را با یك حادثه ی دیگر مقایسه می كنیم، اگر با فرض وجود حادثه ی اول، وجود دیگری ضروری باشد می گوییم حادثه ی دوم نسبت به حادثه ی اول «وجوب بالقیاس» دارد، ولی اگر با فرض حادثه ی اول، وجود و عدم حادثه ی دوم هر دو تا ممكن باشد می گوییم حادثه ی دوم نسبت به حادثه ی اول «امكان بالقیاس» دارد.

در نظر سطحی، چنین پنداشته می شود كه بین برخی از حوادث و حوادث دیگر «وجوب بالقیاس» است و مواردی هم هست كه بین دو حادثه هیچ گونه رابطه ی ضروری نیست و بین آنها «امكان بالقیاس» حكمفرما است؛ ولی در نظر دقیق تر می یابیم كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 134
بین هر دو حادثه «وجوب بالقیاس» حكومت می كند و «امكان بالقیاس» تحقق خارجی ندارد، زیرا همه ی حوادث بالاخره در یك «علّت رأس» اشتراك دارند و چون بین هر علت و معلولی رابطه ی ضرورت وجود دارد، بین همه ی حوادث، ضرورت حكمفرماست.

اصولی كه اثبات این پیوستگی ضروری و عمومی بر آن متّكی است از این قرار است:

1. قانون علّت و معلول عمومی.

2. ضرورت علّت و معلول.

3. سنخیّت علّت و معلول.

4. جهان هستی، همه به یك علّت العلل منتهی می شود.

اصل اول، همان قانون پایه و بدیهی ای است كه همه ی علوم به آن اتكاء دارند و انكار آن، مستلزم انكار همه چیز و غرق شدن در غرقاب سوفسطائی گری است.

اصل دوم، مبیّن این حقیقت است كه هر معلول، وقتی بوجود می آید كه نه تنها علت او موجود باشد بلكه از ناحیه ی وجود علت، ضرورت پیدا كرده باشد. مادامی كه وجود یك معلول از ناحیه ی علت خود ضروری نگردد محال است كه آن معلول بوجود آید، و بالعكس، وقتی كه علّت تامّه ی یك شی ء، محقّق شد، وجود معلول را ایجاب می كند، و در این صورت موجود نشدن معلول محال است. از این اصل نتیجه می شود كه هر چیزی كه موجود شده، وجودش ضرورت داشته است و هر چیزی كه موجود نشده، عدمش ضرورت داشته است.

اصل سوم، ارتباط مشخّص علّت و معلول را تضمین می كند و نتیجه می دهد كه هیچ علتی نمی تواند بجای معلول خودش، معلول دیگری را بوجود آورد، و هیچ معلولی نیز ممكن نیست از غیر علّت خودش بوجود آید.

از این سه اصل، نتیجه می شود كه جهان یك نظام قاطع و غیر قابل تبدیلی دارد؛ و با ضمیمه شدن اصل چهارم كه همان اصل «توحید مبدأ» است، ارتباط و پیوستگی قاطع و عمومی بین همه ی حوادث جهان استنباط می گردد.

در بخش سوم تحت عنوان «تفاوت ظرفیّتها» توضیحات دیگری در اطراف این مطلب داده خواهد شد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 135

[1] . علل مادی و زمانی، مثل علّیّت پدر و مادر برای فرزند، و علیت آب و هوا و حرارت برای گیاه. از نظر فلاسفه، این گونه علیتها، علیت اعدادی است نه ایجادی. این علتها بوجودآورنده ی آن معلولات نیستند، بلكه حكم مجرای عبور دارند و تنها زمینه ی بوجود آمدن و شرایط امكان وجود را از ناحیه ی خالق و فاعل ایجادی فراهم می كنند.

فلاسفه، این علل را كه از لحاظ مرتبه ی وجود در عرض معلولات خود می باشند و احیانا معلولات در درجه ای عالی تر و كامل تر از علل خود قرار می گیرند هر چند از نظر زمان متأخر از علل خود می باشند «علل عرضی» و اما علل موجده را كه از نظر مرتبه ی وجود در درجه ای عالی تر قرار دارند و محیط و مسلّط بر این عالمند «علل طولی» می نامند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است