در
کتابخانه
بازدید : 485103تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Collapse <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اساسی ترین شرط سلامت قلب، تسلیم بودن در مقابل حقیقت است. تسلیم سه مرحله دارد: تسلیم تن، تسلیم عقل، تسلیم دل.

زمانی كه دو حریف با یكدیگر نبرد می كنند و یكی از طرفین احساس شكست می كند ممكن است تسلیم گردد. در این گونه تسلیمها، معمولا حریف مغلوب دستهای خود را به عنوان تسلیم بالا می كند و از ستیز و جنگ بازمی ایستد و در اطاعت حریف درمی آید یعنی هر طوری كه حریفش فرمان دهد عمل می كند.

در این نوع از تسلیم، تن و جسم تسلیم می شود اما فكر و اندیشه تسلیم نمی گردد، بلكه مرتبا در فكر تمرّد است، دائما می اندیشد كه چگونه ممكن است فرصتی بدست آورد تا دوباره بر حریف چیره گردد. این وضع عقل و فكر او است و از لحاظ عواطف و احساسات نیز دائما به دشمن نفرین می فرستد. اینگونه از تسلیم كه تسلیم بدن است منتهای قلمروی است كه زور می تواند تسخیر كند.

مرحله ی دیگر تسلیم، تسلیم عقل و فكر است. قدرتی كه می تواند عقل را تحت تسلیم درآورد قدرت منطق و استدلال است. در اینجا از زور و بازو كاری ساخته نیست. هرگز ممكن نیست كه با كتك زدن، به یك دانش آموز فهمانید كه مجموع زوایای مثلث برابر با دو قائمه است. قضایای ریاضی را با استدلال باید ثابت كرد و راهی دیگر ندارد. عقل را فكر و استدلال، تسخیر و وادار به تسلیم می كند. اگر دلیل كافی وجود داشته باشد و بر عقل عرضه شود و آن را فهم كند، تسلیم می گردد و لو آنكه همه ی زورهای جهان بگوید تسلیم نباش.

معروف است وقتی كه گالیله را به خاطر اعتقاد به حركت زمین و مركزیّت خورشید شكنجه می دادند وی از بیم اینكه او را آتش بزنند از عقیده ی علمی خود اظهار توبه كرد، در همان حال روی زمین چیزی می نوشت، دیدند نوشته است:

«با توبه ی گالیله زمین از گردش خود بازنمی ایستد» .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 291
زور می تواند بشر را وادار كند كه به زبان از گفته ی خویش برگردد ولی فكر بشر هرگز تسلیم نمی شود مگر وقتی كه با نیروی منطق و برهان مواجه گردد.

قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ [1].

«دلیل خویشتن را بیاورید اگر راستگو هستید» .
سومین مرحله ی تسلیم، تسلیم قلب است. حقیقت ایمان تسلیم قلب است، تسلیم زبان یا تسلیم فكر و عقل اگر با تسلیم قلب توأم نباشد ایمان نیست. تسلیم قلب مساوی است با تسلیم سراسر وجود انسان و نفی هرگونه جحود و عناد.

ممكن است كسی در مقابل یك فكر، حتی از لحاظ عقلی و منطقی تسلیم گردد ولی روحش تسلیم نگردد. آنجا كه شخص از روی تعصب، عناد و لجاج می ورزد و یا به خاطر منافع شخصی زیر بار حقیقت نمی رود، فكر و عقل و اندیشه اش تسلیم است اما روحش متمرّد و طاغی و فاقد تسلیم است و به همین دلیل فاقد ایمان است، زیرا حقیقت ایمان همان تسلیم دل و جان است.

خدای متعال می فرماید:

یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا اُدْخُلُوا فِی اَلسِّلْمِ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ اَلشَّیْطانِ [2].

«ای كسانی كه ایمان آورده اید، در قلعه ی سلم داخل شوید و گامهای شیطان را پیروی نكنید. »
یعنی روحتان با عقلتان جنگ نكند، احساساتتان با ادراكاتتان ستیز ننماید.

داستان شیطان كه در قرآن كریم آمده است نمونه ای از كفر قلب و تسلیم عقل است. شیطان خدا را می شناخت، به روز رستاخیز نیز اعتقاد داشت، پیامبران و اوصیاء پیامبران را نیز كاملا می شناخت و به مقام آنها اعتراف داشت، در عین حال خدا او را كافر نامیده و درباره اش فرموده است:

وَ كانَ مِنَ اَلْكافِرِینَ [3].

«و از كافران بود» .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 292
دلیل بر اینكه از نظر قرآن، شیطان خدا را می شناخت این است كه قرآن صریحا می گوید: او به خالقیّت خدا اعتراف داشت؛ خطاب به خداوند گفت:

خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ [4].

«مرا از آتش آفریدی و او (آدم) را از گل» .
و دلیل بر اینكه به روز رستاخیز اعتقاد داشت این است كه گفت:

أَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ. [5]
«پروردگار مرا تا روز رستاخیز مهلت بده» .
و دلیل بر شناخت وی انبیاء و معصومین را این است كه گفت:

فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ `إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ اَلْمُخْلَصِینَ [6].

«به عزّت تو قسم كه همه ی فرزندان آدم را گمراه می سازم مگر بندگان خالص شده ات را» .
مراد از بندگان خالص شده كه نه تنها عملشان مخلصانه است بلكه سراسر وجودشان از غیر خدا پاك و آزاد است، اولیاء خدا و معصومین از گناهند؛ شیطان آنان را نیز می شناخته است و به عصمت آنان هم معتقد بوده است.

قرآن در عین اینكه شیطان را شناسای همه ی این مقامات معرفی می كند او را كافر می خواند و كافر می شناسد؛ پس معلوم می شود: تنها شناسایی و معرفت، یعنی تسلیم فكر و ادراك، برای اینكه موجودی مؤمن شناخته شود كافی نیست، چیز دیگر لازم است.

از نظر منطق قرآن چرا شیطان با اینهمه شناساییها، از كافران محسوب گشته است؟ معلوم است، برای اینكه در عین قبول ادراكاتش حقیقت را، احساساتش به ستیزه برخاست، دلش در برابر درك عقلش قیام كرد، از قبول حقیقت اباء و استكبار نمود، تسلیم قلب نداشت.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 293

[1] . نمل/64
[2] . بقره/208
[3] . بقره/34
[4] . اعراف/12
[5] . اعراف/14
[6] . ص/82- 83
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است