در
کتابخانه
بازدید : 485210تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Expand <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Collapse <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نسبت دنیا و آخرت نسبت بدن و روح، یعنی نسبت ظاهر به باطن است؛ دنیا و آخرت دو جهان كاملا مجزّا و منفصل از یكدیگر نیستند؛ عالم دنیا و آخرت و یا به تعبیر دیگر ملك و ملكوت مجموعاً یك واحد است همچون ورق كتاب كه دارای دو صفحه است، و یا همچون سكه ای كه دو طرف دارد. زمینی كه در دنیا هست، همین زمین با چهره ی ملكوتیش در آخرت پیدا می شود. جمادات و نباتات دنیا با وجهه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 304
ملكوتیشان در آخرت ظاهر می شوند. اساساً آخرت وجهه ی ملكوتی دنیاست.

شرط اینكه یك عمل، وجهه ی ملكوتی خوب و «علّیّینی» پیدا كند این است كه با توجه به خدا و برای صعود به ملكوت خدا انجام بگیرد. اگر كسی معتقد به قیامت نباشد و توجه به خدا نداشته باشد، عمل او وجهه ی ملكوتی نخواهد داشت و به تعبیر دیگر صعود به علیین نخواهد كرد. وجهه ی ملكوتی عمل وجهه ی بالاست و وجهه ی ملكی آن وجهه ی پایین است. تا عملی از راه نیّت و از راه عقیده و ایمان، نورانیّت و صفا پیدا نكند، به ملكوت علیا نمی رسد؛ عملی به ملكوت علیا می رسد كه روح داشته باشد.

روح عمل همان بهره ی اخروی و ملكوتی آن است.

قرآن كریم چه زیبا می فرماید:

إِلَیْهِ یَصْعَدُ اَلْكَلِمُ اَلطَّیِّبُ وَ اَلْعَمَلُ اَلصّالِحُ یَرْفَعُهُ [1].

«بسوی او سخن پاك بالا می رود و كردار شایسته بالا می بردش» .
این آیه به دو گونه قابل تفسیر است و هر دو گونه در كتب تفسیر ذكر شده است:

یكی اینكه سخن پاك و اعتقاد پاك را كردار شایسته بالا می برد؛ دیگر اینكه سخن پاك و اعتقاد پاك، كردار شایسته را بالا می برد و ملكوتی می سازد. دو تفسیر- كه هر دو صحیح است و مانعی ندارد كه هر دو مقصود باشد- مجموعا این اصل را بیان می كنند كه ایمان در مقبولیّت عمل و بالا رفتن عمل بسوی بالا تأثیر دارد و عمل، در سیراب شدن ایمان و بالا رفتن درجه ی ایمان. این اصل در معارف اسلامی اصل مسلّمی است.

استشهاد ما به این آیه بنابر تفسیر دوم است گواینكه- همچنانكه اشاره كردیم- از نظر ما مانعی ندارد كه آیه ی كریمه در آن واحد ناظر به هر دو معنی باشد.

به هر حال اشتباه است اگر بپنداریم اعمال كسانی كه ایمان به خدا و قیامت ندارند، به سوی خدا صعود می نماید و وجهه ی «علّیّینی» پیدا می كند.

اگر به ما بگویند كه فلان كس از جاده ی شمال تهران خارج شد و در جهت شمال چند روز به سفر خود ادامه داد هرگز توقع نداریم كه چنین كسی به قم و اصفهان و شیراز برسد؛ اگر كسی چنین احتمالی بدهد به او می خندیم و می گوییم اگر او می خواست به قم و اصفهان و شیراز برود باید از جاده ی جنوب تهران خارج شود و ادامه دهد.

محال است كه كسی به سوی تركستان برود و به كعبه برسد.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 305
بهشت و جهنّم، دو غایت سیر معنوی انسان است. در آن جهان هر كسی خود را در غایت مسیر خود می بیند، یكی بالا است و دیگری پایین، یكی اعلا علّیّین است و دیگری اسفل سافلین.

إِنَّ كِتابَ اَلْأَبْرارِ لَفِی عِلِّیِّینَ [2].

إِنَّ كِتابَ اَلفُجّارِ لَفِی سِجِّینٍ [3].

چگونه ممكن است كسی به سوی مقصدی حركت نكند و یا به سوی مقصدی ضدّ آن مقصد حركت كند و آنگاه به آن مقصد برسد؟ ! حركت به سوی علیین، فرع آهنگ و اراده ی رسیدن به آن است، و آهنگ و اراده، فرع معرفت و اعتقاد از یك طرف، و تمكین و تسلیم از طرف دیگر است. از آنكه به چنین مقصدی اعتقاد ندارد یا تمكین و تسلیم ندارد و بالاخره رغبتی به آن ندارد و به انگیزه ی رسیدن به آنجا كوچك ترین گامی برنمی دارد چگونه می توان توقع داشت كه سر از آنجا در بیاورد؟ بی شك هر راهی به مقصد خودش منتهی می گردد؛ تا مقصد خدا نباشد به خدا منتهی نمی گردد.

قرآن كریم می فرماید:

مَنْ كانَ یُرِیدُ اَلْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً. `وَ مَنْ أَرادَ اَلْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْیُهُمْ مَشْكُوراً [4].

«هر كس (فقط) طالب دنیای نقد باشد، آن مقدار كه بخواهیم به آنان كه بخواهیم می دهیم، سپس برای وی جهنم را قرار داده ایم كه نكوهیده و رانده شده وارد آن می گردد. و هر كس خواهان آخرت باشد و كوشش شایسته ی آن را انجام دهد، پس كوشش آنان مورد قدردانی قرار خواهد گرفت. »
یعنی اگر كسی سطح فكرش از دنیا بالاتر نباشد و هدفی عالی تر از دنیا نداشته باشد، محال است كه به هدف عالی اخروی نائل گردد؛ ولی لطف و كرم ما و خدایی ما ایجاب می كند كه از همان هدف دنیایی كه خواهان آن است به او بهره ای بدهیم.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 306
در اینجا نكته ای هست: جهان دنیا، جهان طبیعت و ماده است، جهان علل و اسباب است، علل و اسباب دنیوی با هم در تزاحم و جنگند؛ در این دنیا «قسر» هم وجود دارد؛ لهذا كسی كه هدفش دنیا باشد، تضمینی ندارد كه صددرصد به مقصود برسد. تعبیری كه قرآن كریم برای تفهیم این نكته انتخاب فرموده این است:

«هر قدر بخواهیم، به هر كس بخواهیم می دهیم» .

ولی آن كس كه در نظام روحی خودش هدف عالی تری دارد و دل به هدفهای كوچك نقد نداده است و به سوی هدف الهی گام برمی دارد و با ایمان جلو می رود، البته وی به هدف خواهد رسید زیرا خداوند ارجگذار است، كار نیكی را كه تقدیم او گردد می پذیرد و مزد می دهد.

در اینجا سعی و كوشش هم شرط شده است زیرا محال است كه كسی بی گام برداشتن، راه پیمایی كند و به هدف برسد.

سپس در آیه ی بعد می فرماید:

كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ، وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً [5].

«ما همه را، هم این گروه را و هم آن گروه را، از فیض پروردگارت مدد می كنیم؛ فیض پروردگار تو از كسی دریغ نشده است» .
یعنی ما فیّاض علی الاطلاقیم و جهان را مستعدّ فعالیّت ساخته ایم؛ هر كسی هر تخمی كه بپاشد آن را به ثمر می رسانیم؛ هر كس كه به سوی هدفی رهسپار است او را به هدفش می رسانیم.

حكمای الهی می گویند: واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات و الحیثیّات است؛ لهذا واجب الفیّاضیّه است؛ از این رو هر كس طالب هر چه باشد، خدا او را مدد می كند. چنین نیست كه اگر كسی طالب دنیا باشد خدا بفرماید تو گمراه هستی و بر خلاف ارشاد و هدایت ما عمل كرده ای پس ما تو را تأیید نمی كنیم. نه، چنین نیست؛ دنیا طلب هم در دنیاطلبی خویش در حدودی كه این سرای اسباب و علل و تمانع و تزاحم امكان می دهد مورد تأیید و حمایت الهی است و از بذل و بخشش بیدریغ او بهره مند می گردد.

به عبارت دیگر: جهان، سرزمین مستعدّ و مناسبی است برای كاشتن و روییدن و رشد كردن و درو كردن، بستگی دارد به اینكه انسان چه بذری برای رشد و پرورش
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 307
انتخاب كند و چه محصولی بخواهد بدست آورد؛ هر بذری انتخاب كند همان بذر عینا در مزرعه ی مستعدّ و مناسب این جهان رشد داده می شود.

بلی، یك حمایت مخصوص از برای اهل حقیقت هست كه رحمت رحیمیّه نامیده می شود؛ دنیا طلبان از این رحمت محرومند، زیرا خواهان آن نیستند. ولی رحمت رحمانیّه ی خدا در تمام مردم و در تمام مسیرها علی السّویّه جریان دارد. به قول سعدی:

ادیم زمین سفره ی عام اوست
بر این خوان یغما چه دشمن چه دوست
از آنچه در این بحث گفته شد، قسمتی از مسائل مورد بحث حل می گردد.

روشن ساختیم كه حسن فعلی برای پاداش اخروی عمل كافی نیست، حسن فاعلی هم لازم است؛ حسن فعلی به منزله ی تن و حسن فاعلی به منزله ی روح و حیات است؛ و بیان كردیم كه ایمان به خدا و روز رستاخیز، شرط اساسی و لازم حسن فاعلی است، و این شرطیّت یك شرطیّت قراردادی نیست، یك شرطیّت ذاتی و تكوینی است مانند شرطیّت هر راه معیّن برای مقصد معیّن.

در اینجا فقط اشاره به یك نكته لازم است و آن اینكه ممكن است كسی بگوید برای حسن فاعلی ضرورت ندارد كه حتماً قصد تقرّب به خداوند در كار باشد؛ اگر كسی عمل خیری را به انگیزه ی وجدان و به خاطر عطوفت و رحمتی كه بر قلبش مستولی است انجام دهد، كافی است كه عمل او حسن فاعلی پیدا كند. به عبارت دیگر انگیزه ی انساندوستی برای حسن فاعلی كافی است؛ همین كه انگیزه انسان «خود» نباشد حسن فاعلی پیدا می كند اعمّ از اینكه انگیزه «خدا» باشد یا «انسانیّت» .

این نكته قابل تأمل است. در عین اینكه ما مطلب بالا را تأیید نمی كنیم كه فرقی نیست میان اینكه انگیزه خدا باشد یا انسانیت، و اكنون نمی توانیم وارد این بحث عمیق بشویم، در عین حال جدّاً معتقدیم هرگاه عملی به منظور احسان و خدمت به خلق و به خاطر انسانیّت انجام گیرد در ردیف عملی كه انگیزه اش فقط «برای خود» است نیست. البته خداوند چنین كسانی را بی اجر نمی گذارد. در برخی احادیث وارد شده است كه مشركانی نظیر «حاتم» با اینكه مشركند، به خاطر كارهای خیری كه در دنیا كرده اند معذّب نخواهند بود و یا تخفیفی در عذاب آنها داده می شود.

از روایات زیادی كه در دست داریم كاملاً می توان این مطلب را استفاده كرد:

1. مجلسی علیه الرحمه از «ثواب الاعمال» شیخ صدوق از علیّ بن یقطین از حضرت امام موسی كاظم (علیه السّلام) نقل می كند كه آن حضرت فرمود:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 308
در بنی اسرائیل مردی مؤمن همسایه ای كافر داشت. آن مرد كافر نسبت به همسایه ی مؤمن خود همواره نیكی و نیكرفتاری می كرد؛ وقتی كه مرد، خداوند برای او خانه ای از نوعی گل بنا كرد كه مانع او از گرمای آتش بود و روزی او از خارج محیط او كه محیط آتش بود به او می رسید. به او گفته شد: این به سبب نیكی و نیكرفتاری تو نسبت به همسایه ی مؤمنت می باشد [6].
مرحوم مجلسی پس از نقل این روایت می گوید: این روایت و امثال آن دلیل است كه عذاب برخی از جهنّمیان از كفار به خاطر اعمال نیكشان برداشته می شود و آیاتی كه درباره ی كفّار وارد شده كه تخفیفی در عذابشان داده نمی شود در موردی است كه چنین اعمال خیری از آنها صادر نشده باشد.

2. ایضا از حضرت امام محمّد باقر (علیه السّلام) روایت می كند كه فرمود:

مرد مؤمنی در كشور پادشاه ستمگری می زیست. آن ستمگر آهنگ آن مؤمن كرد و او فرار كرد و به برخی از بلاد غیر اسلامی رفت و بر مردی مشرك فرود آمد. آن مرد مشرك او را در پهلوی خود جای داد و پذیرایی نمود. همین كه آن مشرك مرد به او خطاب رسید سوگند به عزّت و جلال خودم كه اگر در بهشت جایی برای مشرك بود تو را در آن آنجا می دادم، اما ای آتش او را بترسان ولی آسیب نرسان.
امام آنگاه فرمود: و هر صبح و شام برای او از خارج آن محیط روزی آورده می شود. از امام سؤال شد: از بهشت؟ فرمود: از جایی كه خدا خودش می خواهد [7].

3. رسول اكرم درباره ی عبد اللّه بن جدعان كه یكی از كفّار معروف جاهلیّت و از سران قریش است، فرمود:

سبك عذاب ترین اهل دوزخ ابن جدعان است. عرض شد: یا رسول اللّه چرا؟ فرمود: انّه كان یطعم الطّعام: او مردم را سیر می كرد [8].

4. و هم آن حضرت درباره ی چند تن از اهل جاهلیّت فرمود:

صاحب قبا را، و صاحب عصا را كه حاجیان را می راند، و هم آن زن كه گربه ای داشت كه پنجه می زد و او آن گربه را بسته بود نه خوراك می داد و نه رها می ساخت تا چیزی خود به چنگ آورد، در آتش دیدم؛ و داخل بهشت شدم و در آنجا آن مرد كه سگی را از تشنگی نجات داده و سیراب كرده بود مشاهده كردم (4) .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 309
افرادی اینچنین كه البته در همه ی زمانها كم یا بیش پیدا می شوند، حد اقل این است كه در عذاب آنها تخفیف داده می شود و یا عذاب از آنها بكلی برداشته می شود.

به نظر من اگر افرادی یافت شوند كه نیكی به انسانهای دیگر و حتی نیكی به یك جاندار اعمّ از انسان یا حیوان را- زیرا لكلّ كبد حرّاء اجر- بدون هیچ چشم انتظاری انجام دهند، و حتی در عمق وجدان خود از آن جهت خدمت نكنند كه چهره ی خود را در آیینه ی وجود محرومین می بینند، یعنی ترس از اینكه روزی چنین سرنوشتی داشته باشند عامل محرّك آنها نباشد، بلكه طوری انگیزه ی احسان و خدمت در آنها قوی باشد كه اگر بدانند هیچ گونه سودی عاید آنها نمی شود و حتی یك نفر هم از كار آنها آگاه نمی گردد و احدی به آنها یك «بارك اللّه» هم نخواهد گفت بازهم آن كار خیر را انجام می دهند، و تحت تأثیر عادت و امثال آن هم نباشند، باید گفت در عمق ضمیر این انسانها نوری از معرفت خداوند هست، و به فرض اینكه به زبان، انكار كنند در عمق ضمیر اقرار دارند؛ انكارشان در واقع و نفس الامر انكار یك موهومی است كه آن را بجای خدا تصور كرده اند و یا انكار یك موهوم دیگری است كه آن را بجای بازگشت به خدا و قیامت تصور كرده اند، نه انكار خدا و معاد واقعی.

علاقه به خیر و عدل و احسان از آن جهت كه خیر و عدل و احسان است، بدون هیچ شائبه چیز دیگر، نشانه ای است از علاقه و محبت ذات جمیل علی الاطلاق؛ علی هذا بعید نیست كه اینگونه كسان واقعاً و عملاً در زمره ی اهل كفر محشور نگردند، هر چند لسانا منكر شمرده می شوند. و اللّه اعلم.

[1] . فاطر/10
[2] . مطفّفین/18
[3] . مطفّفین/7
[4] . اسراء/18- 19
[5] . اسراء/20
[6] . بحار الانوار، چاپ كمپانی، ج 3 ص 377.
[7] . ایضا بحار، چاپ كمپانی، ج 3 ص 382، نقل از كافی.
[8] و. ایضا بحار، چاپ كمپانی، ج 3 ص 382 نقل از كافی.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است