در
کتابخانه
بازدید : 485123تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
عدل الهی
Expand مقدّمه مقدّمه
Collapse <span class="HFormat">بخش اول: </span>عدل بشری و  عدل الهی بخش اول: عدل بشری و عدل الهی
Expand <span class="HFormat">بخش دوم: </span>حلّ مشكل بخش دوم: حلّ مشكل
Expand <span class="HFormat">بخش سوم</span>تبعیض هابخش سومتبعیض ها
Expand <span class="HFormat">بخش چهارم: </span>شروربخش چهارم: شرور
Expand <span class="HFormat">بخش پنجم: </span>فوائد شروربخش پنجم: فوائد شرور
Expand <span class="HFormat">بخش ششم: </span>مرگ ومیرهابخش ششم: مرگ ومیرها
Expand <span class="HFormat">بخش هفتم: </span>مجازاتهای اخروی بخش هفتم: مجازاتهای اخروی
Expand <span class="HFormat">بخش هشتم: </span>شفاعت بخش هشتم: شفاعت
Expand <span class="HFormat">بخش نهم: </span>عمل خیر از غیر مسلمان بخش نهم: عمل خیر از غیر مسلمان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اولین مسأله ای كه باید روشن شود این است كه عدل چیست؟ ظلم چیست؟ تا مفهوم اصلی و دقیق عدل روشن نشود هر كوششی بیهوده است و از اشتباهات مصون نخواهیم ماند. مجموعا چهار معنی و یا چهار مورد استعمال برای این كلمه هست:

الف. موزون بودن: اگر مجموعه ای را در نظر بگیریم كه در آن، اجزاء و ابعاض مختلفی بكار رفته است و هدف خاصی از آن منظور است، باید شرائط معینی در آن از حیث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ كیفیت ارتباط اجزاء با یكدیگر رعایت شود، و تنها در این صورت است كه آن مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ایفا نماید. مثلا یك اجتماع اگر بخواهد باقی و برقرار بماند باید متعادل باشد، یعنی هر چیزی در آن به قدر لازم (نه به قدر مساوی) وجود داشته باشد. یك اجتماع متعادل، به كارهای فراوان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضائی، تربیتی احتیاج دارد و این كارها باید میان افراد تقسیم شود و برای هر كدام از آن كارها به آن اندازه كه لازم و ضروری است افراد گماشته شوند. از جهت تعادل اجتماعی، آنچه ضروری است این است كه میزان احتیاجات در نظر گرفته شود و متناسب با آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 79
احتیاجات، بودجه و نیرو مصرف گردد. اینجاست كه پای «مصلحت» به میان می آید، یعنی مصلحت كل، مصلحتی كه در آن، بقاء و دوام «كل» و هدفهایی كه از كل منظور است در نظر گرفته می شود. از این نظر، «جزء» فقط وسیله است، حسابی مستقل و برای خود ندارد.

همچنین است تعادل فیزیكی؛ یعنی مثلا یك ماشین كه برای منظوری ساخته می شود و انواع نیازمندیها برای ساختمان این ماشین هست، اگر بخواهد یك مصنوع متعادل باشد باید از هر ماده ای به قدری كه لازم و ضروری است و احتیاج ایجاب می كند در آن بكار برده شود.

تعادل شیمیائی نیز چنین است؛ هر مركّب شیمیائی فرمول خاصی دارد و نسبت خاصی میان عناصر تركیب كننده ی آن هست؛ تنها با رعایت آن فرمول و آن نسبتها كه متفاوت است تعادل برقرار می شود و آن مركّب بوجود می آید.

جهان، موزون و متعادل است؛ اگر موزون و متعادل نبود برپا نبود، نظم و حساب و جریان معیّن و مشخّصی نبود. در قرآن كریم آمده است:

وَ اَلسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ اَلْمِیزانَ [1].

همانطور كه مفسّران گفته اند مقصود این است كه در ساختمان جهان، رعایت تعادل شده است؛ در هر چیز، از هر ماده ای به قدر لازم استفاده شده است، فاصله ها اندازه گیری شده است. در حدیث نبوی آمده است:

بالعدل قامت السّماوات و الارض [2].

«همانا آسمان و زمین به موجب عدل برپاست» .
نقطه ی مقابل عدل به این معنی، بی تناسبی است نه ظلم. لهذا عدل به این معنی از موضوع بحث ما خارج است.

بسیاری از كسانی كه خواسته اند به اشكالات مربوط به عدل الهی از نظر تبعیضها، تفاوتها و بدیها جواب بدهند، به جای آنكه مسأله را از نظر عدل و ظلم طرح كنند از نظر تناسب و عدم تناسب طرح كرده اند و به این جهت قناعت كرده اند كه همه ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 80
این تبعیضها و تفاوتها و بدیها از نظر نظام كلّی عالم لازم و ضروری است.

شك نیست كه از نظر نظام عالم، و از نظر تناسب ضروری در مجموعه ی ساختمان جهان، وجود آنچه هست ضروری است، ولی این مطلب جواب شبهه ی ظلم را نمی دهد.

بحث عدل به معنی تناسب، در مقابل بی تناسبی، از نظر كل و مجموع نظام عالم است؛ ولی بحث عدل در مقابل ظلم، از نظر هر فرد و هر جزء مجزّا از اجزاء دیگر است. در عدل به مفهوم اول، «مصلحت» كل مطرح است و در عدل به مفهوم دوم، مسأله ی حق فرد مطرح است. لهذا اشكال كننده برمی گردد و می گوید: من منكر اصل تناسب در كل جهان نیستم، ولی می گویم رعایت این تناسب، خواه ناخواه مستلزم برخی تبعیضها می گردد؛ آن تبعیضها از نظر كل، روا است و از نظر جزء، ناروا است.

عدل به معنی تناسب و توازن، از شئون حكیم بودن و علیم بودن خداوند است.

خداوند علیم و حكیم به مقتضای علم شامل و حكمت عامّ خود می داند كه برای ساختمان هر چیزی، از هر چیزی چه اندازه لازم و ضروری است و همان اندازه در آن قرار می دهد.

ب. معنی دوم عدل، تساوی و نفی هرگونه تبعیض است. گاهی كه می گویند: فلانی عادل است، منظور این است كه هیچ گونه تفاوتی میان افراد قائل نمی شود. بنابراین، عدل یعنی مساوات.

این تعریف نیازمند به توضیح است. اگر مقصود این باشد كه عدالت ایجاب می كند كه هیچ گونه استحقاقی رعایت نگردد و با همه چیز و همه كس به یك چشم نظر شود، این عدالت عین ظلم است. اگر اعطاء بالسّویّه، عدل باشد، منع بالسویه هم عدل خواهد بود. جمله ی عامیانه ی معروف: «ظلم بالسویه عدل است» از چنین نظری پیدا شده است.

و اما اگر مقصود این باشد كه عدالت یعنی رعایت تساوی در زمینه ی استحقاقهای متساوی، البته معنی درستی است؛ عدل، ایجاب می كند اینچنین مساواتی را، و اینچنین مساوات از لوازم عدل است؛ ولی در این صورت بازگشت این معنی به معنی سومی است كه ذكر خواهد شد.

ج. رعایت حقوق افراد و عطا كردن به هر ذی حق، حق او را؛ و ظلم عبارت است از پامال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران. معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی كه در قانون بشری باید رعایت شود و افراد بشر باید آن را محترم بشمارند همین معنی است. این عدالت متّكی بر دو چیز است:

یكی حقوق و اولویّتها، یعنی افراد بشر نسبت به یكدیگر و در مقایسه با یكدیگر،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 81
نوعی حقوق و اولویّت پیدا می كنند. مثلا كسی كه با كار خود، محصولی تولید می كند، طبعاً نوعی اولویت نسبت به آن محصول پیدا می كند و منشأ این اولویت، كار و فعالیت اوست. همچنین كودكی كه از مادر متولد می شود، نسبت به شیر مادر حق و اولویت پیدا می كند و منشأ این اولویت، دستگاه هدفدار خلقت است كه آن شیر را برای كودك بوجود آورده است.

یكی دیگر خصوصیت ذاتی بشر است كه طوری آفریده شده است كه در كارهای خود الزاماً نوعی اندیشه ها كه آنها را اندیشه ی اعتباری می نامیم استخدام می كند و با استفاده از آن اندیشه های اعتباری به عنوان «آلت فعل» به مقاصد طبیعی خود نائل می آید. آن اندیشه ها یك سلسله اندیشه های «انشائی» است كه با «باید» ها مشخص می شود. از آن جمله این است كه برای اینكه افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند «باید» حقوق و اولویتها رعایت شود. و این است مفهوم عدالت بشری كه وجدان هر فرد آن را تأیید می كند و نقطه ی مقابلش را كه ظلم نامیده می شود محكوم می سازد.

مولوی در اشعار معروف خود می گوید:

عدل چبود؟ وضع اندر موضعش
ظلم چبود؟ وضع در ناموضعش
عدل چبود؟ آب ده اشجار را
ظلم چبود؟ آب دادن خار را
موضع رخ، شه نهی، ویرانی است
موضع شه؟ پیل هم نادانی است
این معنی از عدل و ظلم، به حكم اینكه از یك طرف، بر اساس اصل اولویتها است و از طرف دیگر از یك خصوصیت ذاتی بشر ناشی می شود كه ناچار است یك سلسله اندیشه های اعتباری استخدام نماید و «باید» ها و «نباید» ها بسازد و «حسن و قبح» انتزاع كند، از مختصات بشری است و در ساحت كبریائی راه ندارد؛ زیرا همچنانكه قبلا اشاره شد او مالك علی الاطلاق است و هیچ موجودی نسبت به هیچ چیزی در مقایسه با او اولویّت ندارد. او همچنانكه مالك علی الاطلاق است «اولی» ی علی الاطلاق است. او در هر چه هرگونه تصرف كند، در چیزی تصرف كرده كه به تمام هستی به او تعلّق دارد و ملك طلق او است. از اینرو ظلم به این معنی، یعنی به معنی تجاوز به اولویّت دیگری و تصرّف در حقّ دیگری و پا گذاشتن در حریم دیگری، درباره ی او محال است؛ و از آن جهت محال است كه مورد و مصداق نمی تواند پیدا كند.

د. رعایت استحقاقها در افاضه ی وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 82
وجود یا كمال وجود دارد.
بعداً خواهیم گفت كه موجودات در نظام هستی از نظر قابلیّتها و امكان فیض گیری از مبدأ هستی با یكدیگر متفاوتند؛ هر موجودی در هر مرتبه ای هست از نظر قابلیّت استفاضه، استحقاقی خاص به خود دارد. ذات مقدّس حق كه كمال مطلق و خیر مطلق و فیّاض علی الاطلاق است، به هر موجودی آنچه را كه برای او ممكن است از وجود و كمال وجود، اعطا می كند و امساك نمی نماید. عدل الهی در نظام تكوین، طبق این نظریه، یعنی هر موجودی، هر درجه از وجود و كمال وجود كه استحقاق و امكان آن را دارد دریافت می كند. ظلم یعنی منع فیض و امساك جود از وجودی كه استحقاق دارد.

از نظر حكمای الهی، صفت عدل آنچنان كه لایق ذات پروردگار است و بعنوان یك صفت كمال برای ذات احدیّت اثبات می شود به این معنی است، و صفت ظلم كه نقص است و از او سلب می گردد نیز به همین معنی است كه اشاره شد.

حكما معتقدند كه هیچ موجودی «بر خدا» حقی پیدا نمی كند كه دادن آن حق «انجام وظیفه» و «اداء دین» شمرده شود و خداوند از آن جهت عادل شمرده شود كه بدقت تمام، وظائف خود را در برابر دیگران انجام می دهد. عدل خداوند عین فضل و عین جود او است؛ یعنی عدل خداوند عبارت است از اینكه خداوند فضلش را از هیچ موجودی در هر حدی كه امكان تفضّل برای آن موجود باشد، دریغ نمی دارد. و این است معنی سخن علی علیه السلام در خطبه 214 نهج البلاغه كه می فرماید:

«حق یك طرفی نیست. هر كسی كه بر عهده ی دیگری حقی پیدا می كند، دیگری هم بر عهده ی او حقی پیدا می كند. تنها ذات احدیّت است كه بر موجودات حق پیدا می كند و موجودات در برابر او وظیفه و مسئولیّت پیدا می كنند اما هیچ موجودی «بر او» حق پیدا نمی كند. » اگر با این مقیاس كه تنها مقیاس صحیح است بخواهیم بررسی كنیم، باید ببینیم در میان همه ی آن چیزهایی كه «شر» ، «تبعیض» ، «ظلم» و غیره پنداشته شده است، آیا واقعا موجودی از موجودات، امكان وجود در نظام كلّ هستی داشته و وجود نیافته است؟ و یا امكان یك كمال وجودی در نظام كلی داشته و از او دریغ شده است؟ آیا به یك موجودی، چیزی داده شده كه «نبایست» داده شود؟ یعنی آیا از ناحیه ی ذات حق بجای آنكه خیر و رحمت افاضه شود چیزی داده شده كه نه خیر و رحمت بلكه شرّ و نقمت است، و نه كمال بلكه عین نقص است؟ صدر المتألّهین در جلد دوم «اسفار» ضمن بحث از «صور نوعیّه» فصلی دارد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 83
تحت عنوان «نحوه ی وجود كائنات (موجودات حادثه به حدوث زمانی) چه نحو وجود است؟ » . وی در آن فصل به مفهوم و معنی عدل الهی مطابق مذاق حكما اشاره می كند.

می گوید:

«در گذشته دانستی كه ماده و صورت، دو سبب نزدیك امور طبیعی هستند؛ و از بحث در تلازم آنها نتیجه گیری شد كه یك سبب فاعلی ما فوق مادّی نیز در كار است.
بعدا در بحث حركات كلیّه، اثبات خواهیم كرد كه حركات، غایات نهائی ما فوق مادی دارند. فاعل ما فوق مادی و غایت ما فوق مادی، دو سبب دور موجودات مادی می باشند. اگر آن دو علت دور در پیدایش امور مادی كافی می بود موجودات مادی برای همیشه باقی بودند و فنا و نیستی را در آنها راه نبود و از اول، همه ی كمالات شایسته ی خود را دارا بودند و اولشان عین آخرشان بود. اما آن دو علت دور كافی نیست، دو علت نزدیك (ماده و صورت) نیز مؤثرند. و از طرفی میان صور، تضاد برقرار است و كیفیات اولیه، فساد می پذیرند و هر ماده ای قابلیت صور متضاد را دارد. از اینرو هر موجودی دو نوع شایستگی متضاد پیدا می كند و دو نوع اقتضای متضاد در آن پیدا می شود، یكی از ناحیه ی صورت و یكی از ناحیه ی ماده. صورت، اقتضاء دارد كه باقی بماند و وضع موجود را حفظ كند، و ماده، اقتضاء می كند كه تغییر حالت دهد و صورتی دیگر ضدّ صورت اولیه بخود بگیرد؛ و چون امكان پذیر نیست كه این دو استحقاق و دو اقتضای متضاد، در آن واحد برآورده شود، زیرا ممكن نیست كه ماده در آن واحد صورتهای متضاد داشته باشد. . . و بخشش الهی ایجاب می كند تكمیل ماده ی این عالم را- كه سافل ترین عوالم است- به وسیله ی صورتها. از اینرو حكمت الهی حركت دوری و زمان لا انقطاع و ماده ی متغیّر را مقدّر فرمود كه دائماً صورتها در امتداد زمان تغییر كنند و جا عوض نمایند و به حكم ضرورت، هر حال و صورتی به مدت معیّن اختصاص یابد و هر صورت و حالتی بهره ی خویش را از هستی ببرد. و نیز چون ماده، مشترك است هر صورتی نزد صورت دیگر حقی دارد كه سزاوار است به صاحبش رد شود. «عدل» ایجاب می كند كه ماده ی این صورت به آن یكی داده شود و ماده ی آن یكی به این، و به این ترتیب ماده در میان صورتها دست بدست شود. به خاطر همین «عدل» و رعایت استحقاقهاست كه نظام عالم بر بقاء انواع است نه افراد. »
سخن كه به اینجا برسد پرسش دیگری پیش می آید و آن اینكه همه ی اشیاء با یك نسبت متساوی در برابر خداوند قرار گرفته اند، استحقاقی در كار نیست تا عدل به معنی رعایت استحقاقها مصداق پیدا كند؛ اگر عدلی درباره ی خداوند صادق باشد، عدل به معنی رعایت تساوی است، زیرا از نظر استحقاقها چنانكه گفته شد تفاوتی در كار نیست. پس عدل به معنی رعایت استحقاقها و عدل به معنی رعایت تساوی، درباره ی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 84
خداوند یك نتیجه می دهد. علی هذا عدل الهی ایجاب می كند كه هیچ گونه تبعیض و تفاوتی در میان مخلوقات در كار نباشد، و حال آنكه انواع تفاوتها هست، هر چه هست تفاوت و تنوّع و اختلاف سطح است.

پاسخ این است كه مفهوم حق و استحقاق درباره اشیاء نسبت به خداوند عبارت است از نیاز و امكان وجود یا كمال وجود. هر موجودی كه امكان وجود یا امكان نوعی از كمال وجود داشته باشد، خداوند متعال به حكم آنكه تامّ الفاعلیّة و واجب الفیّاضیّة است، افاضه ی وجود یا كمال وجود می نماید. عدل خداوند- همچنانكه از صدر المتألّهین نقل كردیم- عبارت است از فیض عام و بخشش گسترده در مورد همه ی موجوداتی كه امكان هستی یا كمال در هستی دارند بدون هیچ گونه امساك یا تبعیض.

اما اینكه ریشه ی اصلی تفاوت امكانات و استحقاقها در كجاست؟ چگونه است كه با اینكه فیض باری تعالی عام و لا یتناهی است، اشیاء در ذات خود از نظر قابلیّت و امكان و استحقاق متفاوت می شوند، مطلبی است كه به حول و قوّه ی الهی ضمن پاسخ به ایرادها و اشكالها تشریح خواهد شد.


[1] . الرحمن/7
[2] . تفسیر صافی، ذیل آیه ی فوق (چاپ اسلامیه، ج 2 ص 638)
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است