در
کتابخانه
بازدید : 130862تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از رسول اكرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) سؤال شد: حرزهایی به عنوان استشفا مورد استفاده قرار می گیرد (مطابق نقل غزالی در احیاء العلوم از دوا و حرز هر دو سؤال
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 396
شد) ، آیا می تواند این امور جلوی قدر الهی را بگیرد؟ فرمود: «انّها من قدر اللّه» [1]یعنی خود اینها نیز از قدر الهی می باشد: تأثیر اینها در جلوگیری از بیماری نیز به قضا و قدر الهی است.

علی (علیه السّلام) در سایه ی دیوار كجی نشسته بود؛ از آنجا حركت كرد و در زیر سایه ی دیوار دیگری نشست. به آن حضرت گفته شد: «یا امیر المؤمنین! «تفرّ من قضاء اللّه؟ » (از قضای الهی فرار می كنی؟ ) فرمود: «افرّ من قضاء اللّه الی قدر اللّه» [2](از قضای الهی به قدر الهی پناه می برم) ؛ یعنی از نوعی قضا و قدر به نوعی دیگر از قضا و قدر پناه می برم؛ یعنی اگر بنشینم و دیوار بر سرم خراب شود قضا و قدر الهی است، زیرا در جریان علل و اسباب اگر انسانی در زیر دیواری شكسته و مشرف به انهدام بنشیند آن دیوار بر سرش خراب می شود و صدمه می بیند، و این خود قضا و قدر الهی است، و اگر خود را به كناری بكشد از خطر او مصون می ماند، این نیز قضا و قدر الهی است.

كما اینكه ممكن است در همان حال در یك جریان دیگر از علل و اسباب، خطری دیگر متوجّه او گردد كه آن نیز قضا و قدر الهی است.

به هر حال، خود را از خطر دور نگه داشتن، پرهیز از امر خداست به امر خدا؛ فرار از قضای الهی است به قضای الهی.

حاصل آن كز وسوسه هر كو گسیخت
از قضا هم در قضا باید گریخت
با قضا پنجه زدن نبود جهاد
زان كه این را هم قضا بر ما نهاد
مجموعاً از تاریخ اسلامی روشن می شود كه مسلمانان صدر اوّل با اعتقاد راسخی كه به قضا و قدر داشتند، این تعلیم را آنچنان دریافت كرده بودند كه با تسلّط خودشان بر سرنوشتشان منافاتی نمی دیدند و مسأله ی تغییر و تبدیل سرنوشت و اینكه خود این تغییر و تبدیلها نیز جزء قضا و قدر است نزد آنها امری مسلّم بوده و لذا اعتقاد محكم آنها به سرنوشت، آنها را به سوی عقیده ی جبر نكشانید و آنان را بی حسّ و لا قید و حواله به تقدیر كن بار نیاورد. آنها ضمن فعالیّتهای عجیب و متّكی به نفس كم نظیرشان همواره از خداوند بهترین «قضا» را طلب می كردند. چون متوجّه بودند كه در هر موردی انواع قضا و قدرها هست، از خدا بهترین آنها را می خواستند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 397
عجیب این است كه آنچه از خدا طلب می كردند، بهترین قضاها و تقدیرهاست نه بهترین مقضی و مقدّرها! این مضمون در بسیاری از دعاهای اسلامی هست. شاید از همه عجیب تر این است كه این مضامین در كلمات مسلمین ساده ضمیر صدر اسلام پیدا می شود.

در جلد دوّم كامل ابن اثیر ذیل صفحه ی 313 نقل از تاریخ طبری، نامه ای از سعد وقّاص نقل می كند كه بین او و عمر ردّ و بدل شد. سعد در ضمن نامه نوشت: «و امر اللّه بعد ماض و قضاؤه مسلّم الی ما قدّر لنا و علینا، فنسأل اللّه خیر القضاء و خیر القدر فی عافیة» یعنی امر الهی نافذ، و قضا و قدر او قطعی است، تا برای ما چه مقدّر كرده باشد؛ از او بهترین قضاها و قدرها را مسئلت می نماییم.

در شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه، خطبه ی 132 می گوید: عمر بن الخطّاب در یكی از سفرها كه به شام رفت، قبل از ورود به شام اطّلاع پیدا كرد كه در آنجا بیماری طاعون پیدا شده. با همراهان خود درباره ی ورود به شام مشورت كرد؛ همه او را منع كردند مگر ابو عبیده ی جرّاح كه فرمانده مسلمین در شام بود. او به عمر گفت: «یا امیر المؤمنین أ تفرّ من قدر اللّه؟ » یعنی آیا از قضا و قدر الهی فرار می كنی؟ عمر گفت: «نعم افرّ من قدر اللّه بقدر اللّه الی قدر اللّه» . یعنی از قضا و قدر الهی به حكم قضا و قدر الهی به سوی قضا و قدر الهی فرار می كنم. و همان وقت شخصی مدّعی شد از پیغمبر شنیده است كه اگر در شهری طاعون بود و شما در بیرون آن شهر بودید، وارد آن شهر نشوید؛ ولی اگر در شهری بودید و طاعون آمد، از شهر خارج نشوید. عمر كه قبل از شنیدن این حدیث كمی مردّد بود از ورود به شهر منصرف شد.

آنچه مجموعاً از اخبار و روایات شیعه و سنّی بر می آید این است كه شخص رسول اكرم (ص) مسلّماً مسأله ی قضا و قدر را برای اصحاب خود طرح كرده است و امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) نیز مكرّر در این باب داد سخن داده است. آنچه اعجاب را برمی انگیزد این است كه این تعلیم بزرگ آنچنان با استادی و مهارت به مردم صدر اسلام تلقین شده است كه با «جبر» فرسنگها فاصله داشته و آنها را جبری مسلك و در نتیجه بی اراده و غیر متّكی به نفس بار نیاورده است؛ هم عملشان در صدر اوّل حاكی از این مطلب است و هم گفته هایی كه كم و بیش از آنها رسیده است.

بعدها كه متكلّمین اسلامی آمده اند و خواسته اند در این مسأله بحث و استدلال و تجزیه و تحلیل كنند، نتوانسته اند بین اعتقاد به قضا و قدر و اعتقاد به جبر فرق
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 398
بگذارند و تا امروز كه چهارده قرن تقریباً از آن زمان می گذرد، كمتر افرادی در شرق و غرب عالم پیدا شده اند كه توانسته باشند بین این دو عقیده فرق بگذارند.


[1] . بحار الانوار [چاپ جدید] ، ج /5ص 87.
[2] . توحید صدوق [چاپ تهران ] ، ص 337.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است