در
کتابخانه
بازدید : 130899تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
هر چند این مسأله، به اصطلاح یك مسأله ی متافیزیكی است و به فلسفه ی كلّی و ما وراء الطّبیعه مربوط است، ولی از دو نظر شایستگی دارد كه در ردیف مسائل عملی و اجتماعی نیز قرار گیرد:

یكی از این نظر كه طرز تفكّری كه شخص در این مسأله پیدا می كند، در زندگی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 367
عملی و روش اجتماعی و كیفیّت برخورد و مقابله ی او با حوادث مؤثّر است. بدیهی است كه روحیه و روش كسی كه معتقد است وجودی است دست بسته و تأثیری در سرنوشت ندارد، با كسی كه خود را حاكم بر سرنوشت خود می داند و معتقد است حرّ و آزاد آفریده شده است، متفاوت است. در صورتی كه بسیاری از مسائل فلسفی این گونه نمی باشند و در روحیه و عمل و روش زندگی انسان اثر ندارند از قبیل:

حدوث و قدم زمانی عالم، تناهی و لا تناهی ابعاد عالم، نظام علل و اسباب و امتناع صدور كثیر از واحد، عینیّت ذات و صفات واجب الوجود و امثال اینها. این گونه مسائل تأثیری در روش عملی و روحیه ی اجتماعی شخص ندارند.

دیگر، از این جهت كه مسأله ی سرنوشت و قضا و قدر در عین اینكه از نظر پیدا كردن راه حلّ در ردیف مسائل خصوصی است، از نظر عمومیّت افرادی كه در جستجوی راه حلّی برای آن هستند در ردیف مسائل عمومی است. یعنی این مسأله از مسائلی است كه برای ذهن همه ی كسانی كه فی الجمله توانایی اندیشیدن در مسائل كلّی دارند، طرح می شود و مورد علاقه قرار می گیرد. زیرا هر كسی طبعا علاقه مند است بداند آیا یك سرنوشت محتوم و مقطوعی كه تخلّف از آن امكان پذیر نیست، مسیر زندگانی او را تعیین می كند و او از خود در این راهی كه می رود اختیاری ندارد؟ ! مانند پر كاهی است در كف تندبادی؟ ! یا چنین سرنوشتی در كار نیست و او خود می تواند مسیر زندگی خود را تعیین كند. بر خلاف سایر مسائل فلسفه ی كلّی كه همچنان كه از نظر یافتن راه حلّ، جنبه ی خصوصی دارند، از جنبه ی توجّه اذهان به جستجو برای یافتن راه حلّ نیز دارای جنبه ی خصوصی می باشند.

از این دو نظر، این مسأله را می توان در ردیف مسائل عملی و عمومی و اجتماعی نیز طرح كرد.

در قدیم كمتر، از جنبه ی عملی و اجتماعی به این مسأله توجّه می شد و فقط از جنبه ی نظری و فلسفی و كلامی طرح و عنوان می شد؛ ولی دانشمندان امروز بیشتر به جنبه ی اجتماعی و عملی آن اهمیّت می دهند و از زاویه ی تأثیر این مسأله در طرز تفكّر اقوام و ملل و عظمت و انحطاط آنها به آن می نگرند.

برخی از منتقدین اسلام بزرگترین علّت انحطاط مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر و سرنوشت قبلی ذكر كرده اند. اینجا طبعا این سؤال پیش می آید: اگر اعتقاد به سرنوشت سبب ركود و انحطاط فرد یا اجتماع می شود، پس چرا مسلمانان صدر اوّل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 368
این طور نبودند؟ آیا آنها به قضا و قدر و سرنوشت قبلی اعتقاد نداشتند و این مسأله جزء تعلیمات اوّلیه ی اسلام نبود و بعد در عالم اسلام وارد شد- همچنانكه بعضی از مورّخین اروپایی گفته اند- و یا اینكه نوع اعتقاد آنها به قضا و قدر طوری بوده كه با اعتقاد به اختیار و آزادی و مسئولیّت منافات نداشته است؟ یعنی آنها در عین اینكه به سرنوشت اعتقاد داشته اند، معتقد بوده اند كه سرنوشت به نحوی تحت اختیار و اراده ی انسان است و انسان قادر است آن را تغییر دهد. اگر چنین طرز تفكّری داشته اند، آن طرز تفكّر بر اساس چه اصول و مبانیی بوده است؟ قطع نظر از اینكه مسلمانان صدر اوّل چگونه استنباط كرده بودند، باید ببینیم منطق قرآن در این مسأله چیست و از پیشوایان دین در این زمینه چه رسیده است و بالاخره منطقاً ما باید چه طرز تفكّری را در این مسأله انتخاب كنیم؟
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است