این جهت بهانه ای به دست اروپاییان مسیحی داده كه علّت العلل انحطاط
مسلمین را اعتقاد به قضا و قدر بدانند و چنین وانمود كنند كه اسلام خود یك آیین
جبری است و در آن هرگونه اختیار و حرّیت از بشر سلب شده است.
مرحوم سیّد جمال الدّین اسدآبادی در اوقاتی كه در اروپا بود، متوجّه این انتقاد
شد و در مقالات خود به این انتقاد نادرست جواب داد. وی در یكی از مقالات خود پس
از مقدّمه ای مبنی بر اینكه اگر روحیه ی مردمی نامساعد و ناپاك باشد، عقاید پاك در آنها
به رنگ روحیه ی آنها درمی آید و بر بدبختی و ضلالت آنها می افزاید و تبدیل به نیرویی
می شود كه آنها را بیشتر به كارهای زشت می كشاند، می گوید:
«عقیده به قضا و قدر یكی از آن عقاید حقّه است كه مورد اشتباه و موضوع بی خبری
جاهلان است. غافلان فرنگی گمانهای خطا بردند و گفتند اعتقاد به تقدیر در میان
هر ملّتی شایع و راسخ گردد، همّت و قوّت و شجاعت و دیگر فضایل از میان آن ملّت
رخت بر می بندد، و صفات ناپسندیده ی مسلمین همه نتیجه ی اعتقاد به قضا و قدر است.
مسلمین امروز بینوا و تهیدست و در قوای نظامی و سیاسی ضعیف تر از ملل فرنگ
شده اند و فساد اخلاق و دروغ و نیرنگ و كینه و دشمنی و تفرقه و جهل به احوال
جهان و بی بصیرتی بر خیر و شرّ و قناعت به معیشت بخور و نمیر، در ایشان رایج و
عمومی گشته، پروای ترقّی و دفع دشمن ندارند. لشكر خونخوار اجانب از هر سو
بر ایشان تاخته است. . . بیچارگان به هر پیش آمدی شاكرند و به هر مذلّتی حاضر. به
كنج خانه آسوده خفته اند و گنج ثروت و استقلال را به دشمن و بیگانه
واگذاشته اند. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 378
آنگاه می گوید:
«غربیان این مفاسد را كه بر شمردیم به مسلمین نسبت می دهند. همه ی زشتیها و
پستیها را زاییده ی اعتقاد به قضا و قدر می دانند و می گویند اگر مسلمانان چندی دیگر
بر این عقیده بمانند، دیگر حسابشان صاف است و آب از سرشان گذشته است. »
سپس می گوید:
«فرنگیها میان اعتقاد به قضا و قدر و اعتقاد به مذهب جبر كه می گوید انسان در كلّیه ی
اعمال و افعال خود مجبور مطلق است، فرقی و تفاوتی نگذاشته اند. . . »
[1]
[1] . اقتباس از یادداشتهای آقای صدر واثقی درباره ی سیّد جمال الدّین، نقل از مقاله ی سیّد درباره ی قضا و قدر ترجمه ی سیّد
ابو القاسم فرزانه ی یزدی، كتابخانه ی مدرسه ی عالی سپهسالار، فیش 4535.