در
کتابخانه
بازدید : 130892تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
«قضا» به معنی حكم و قطع و فیصله دادن است. قاضی را از این جهت قاضی می گویند كه میان متخاصمین حكم می كند و به كار آنها فیصله می دهد. در قرآن كریم این كلمه زیاد استعمال شده، چه در مورد بشر و چه در مورد خدا و چه در مورد قطع و فصل قولی كه سخنی موجب قطع و فصلی بشود و چه در مورد قطع و فصل عملی و تكوینی كه حقیقتی از حقایق موجب قطع و فصل گردد.

«قدر» به معنی اندازه و تعیین است. این كلمه نیز به همین معنی در قرآن كریم زیاد استعمال شده است.

حوادث جهان از آن جهت كه وقوع آنها در علم و مشیّت الهی قطعیّت و تحتّم یافته است، مقضیّ به قضای الهی می باشند و از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعیّت مكانی و زمانی آنها تعیین شده است. مقدّر به تقدیر الهی می باشند.

حكما و متكلّمین در این زمینه اصطلاحات و بیانات خاصّی دارند و چون مربوط است به مسأله ی علم باری تعالی و مراتب علم باری و آنها نیز بستگی دارد به مسائل زیادی از آن جمله تحقیق در عوالم كلّی وجود، ما در این مقاله وارد بحث آنها نمی شویم. حاجی سبزواری در منظومه ی معروف خود می گوید:

اذ یكشف الاشیاء مرّات له
فذا مراتب یبان علمه
عنایة و قلم لوح قضا
و قدر سجلّ كون یرتضی
آنچه در این مقاله می توان بحث كرد، این است كه به طور كلّی درباره ی حوادثی كه در جهان واقع می شود سه گونه می توان نظر داد:

یكی اینكه بگوییم حوادث با گذشته ی خود هیچ گونه ارتباطی ندارد؛ هر حادثه در هر زمان كه واقع می شود مربوط و مدیون اموری كه بر او تقدّم دارند (چه تقدّم زمانی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 382
و چه غیر زمانی) نیست؛ نه اصل وجود او به امور قبلی مربوط و متّكی است و نه خصوصیّات و شكل و مختصّات زمانی و مكانی و اندازه و حدود او مربوط به گذشته است و در گذشته تعیین شده است.

البتّه با این فرض، سرنوشت معنی ندارد. سرنوشت هیچ موجودی قبلاً، یعنی در مرتبه ی وجود یك موجود دیگر، تعیین نمی شود، زیرا رابطه ی وجودی میان آنها نیست.

مطابق این نظر، باید اصل علیّت را یكسره انكار كنیم و حوادث را با گزاف و اتّفاق و صورت غیر علمی توجیه كنیم.

اصل علیّت عمومی و پیوند ضروری و قطعی حوادث با یكدیگر و اینكه هر حادثه ای تحتّم و قطعیّت خود را و همچنین تقدّر و خصوصیّات وجودی خود را از امری یا اموری مقدّم بر خود گرفته است، امری است مسلّم و غیر قابل انكار. اصل علیّت و اصل ضرورت علّی و معلولی و اصل سنخیّت علّیّ و معلولی را از اصول متعارفه ی همه ی علوم بشری باید شمرد [1].

نظر دیگر اینكه برای هر حادثه علّت قائل بشویم، ولی نظام اسباب و مسبّبات را و اینكه هر علّتی معلولی خاصّ ایجاب می كند و هر معلولی از علّت معیّن امكان صدور دارد، منكر شویم و چنین پنداریم كه در همه ی عالم و جهان هستی یك علّت و یك فاعل بیشتر وجود ندارد و آن ذات حقّ است؛ همه ی حوادث و موجودات مستقیما و بلاواسطه از او صادر می شوند؛ اراده ی خدا به هر حادثه ای مستقیما و جداگانه تعلّق می گیرد؛ چنین فرض كنیم كه قضای الهی یعنی علم و اراده ی حقّ به وجود هر موجودی، مستقل است از هر علم دیگر و قضای دیگر. در این صورت باید قبول كنیم كه عاملی غیر از خدا وجود ندارد. علم حقّ در ازل تعلّق گرفته كه فلان حادثه در فلان وقت وجود پیدا كند و قهرا آن حادثه در آن وقت وجود پیدا می كند و هیچ چیزی هم در وجود آن حادثه دخالت ندارد. افعال و اعمال بشر یكی از آن حوادث است. این افعال و اعمال را مستقیما و بلا واسطه قضا و قدر، یعنی علم و اراده ی الهی، به وجود می آورد و امّا خود بشر و قوّه و نیروی او دخالتی در كار ندارد؛ اینها صرفا یك پرده ی ظاهری و یك نمایش پنداری هستند.

این همان مفهوم جبر و سرنوشت جبری است و این همان اعتقادی است كه اگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 383
در فرد یا قومی پیدا شود زندگی آنها را تباه می كند.

این نظر، گذشته از مفاسد عملی و اجتماعی كه دارد، منطقا محكوم و مردود است و از نظر براهین عقلی و فلسفی- چنان كه در محلّ خود گفته شده است- تردیدی در بطلان این نظر نیست. نظام اسباب و مسبّبات و رابطه ی علّیّ و معلولی بین حوادث، غیر قابل انكار است. نه تنها علوم طبیعی و مشاهدات حسّی و تجربی بر نظام اسباب و مسبّبات دلالت می كند، در فلسفه ی الهی متقن ترین براهین بر این مطلب اقامه شده است. بعلاوه قرآن كریم نیز اصل علیّت عمومی و نظام اسباب و مسبّبات را تأیید كرده است.

نظر سوّم اینكه اصل علیّت عمومی و نظام اسباب و مسبّبات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حكمفرماست و هر حادثی ضرورت و قطعیّت وجود خود را و همچنین شكل و خصوصیّت زمانی و مكانی و سایر خصوصیّات وجودی خود را از علل متقدّمه ی خود كسب كرده است و یك پیوند ناگسستنی میان گذشته و حال و استقبال، میان هر موجودی و علل متقدّمه ی او هست.

بنابراین نظر، سرنوشت هر موجودی به دست موجودی دیگر است كه علّت اوست و آن علّت است كه وجود این موجود را ایجاب كرده و به او ضرورت و حتمیّت داده است، و هم آن علّت است كه خصوصیّات وجودی او را ایجاب كرده است و آن علّت نیز به نوبه ی خود معلول علّت دیگری است و همین طور. . .

پس لازمه ی قبول اصل علیّت عمومی قبول این نكته است كه هر حادثه ای ضرورت و قطعیّت و همچنین خصوصیّت و شكل و اندازه و كیفیّت خود را از علّت خود می گیرد. در این جهت فرق نمی كند كه ما الهی مسلك باشیم و به علت العللی كه اصل همه ی ایجابها (قضاها) و اصل همه ی تعیّنها (قدرها) هست معتقد باشیم یا نباشیم و چنین علّت العللی را نشناسیم. از این رو از جنبه ی عملی و اجتماعی، در این مسأله فرقی بین الهی و مادّی نیست؛ زیرا اعتقاد به سرنوشت از اعتقاد به اصل علّیت عمومی و نظام سببی و مسبّبی سرچشمه می گیرد، خواه آنكه طرفدار این اعتقاد الهی باشد یا مادّی. چیزی كه هست به عقیده ی یك نفر مادّی، قضا و قدر صرفاً عینی است و به عقیده ی الهی، قضا و قدر در عین اینكه عینی است علمی هم هست. یعنی از نظر یك نفر مادّی سرنوشت هر موجودی در علل گذشته تعیین می شود بدون آنكه خود آن علل به كار خود و خاصیّت خود آگاه باشند، ولی از نظر یك نفر الهی سلسله ی طولی علل (علل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 384
ما فوق زمان) به خود و به كار و خاصیّت خود آگاه می باشند. از این رو در مكتب الهیّون آن علل، نام كتاب و لوح و قلم و امثال اینها به خود می گیرند، امّا در مكتب مادّیّون چیزی كه شایسته ی این نامها باشد وجود ندارد.


[1] . رجوع شود به جلد سوّم اصول فلسفه و روش رئالیسم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است