در
کتابخانه
بازدید : 130881تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
قبلاً گفتیم كه گفتگو در مسأله ی جبر و قدر از نیمه ی دوّم قرن اوّل هجری رسماً در میان متكلّمین اسلامی آغاز و مورد تجزیه و تحلیل واقع شده. قدیمی ترین مسأله ی كلامی همین مسأله است. متكلّمین نتوانستند این مسأله را درست تجزیه و تحلیل كنند و منحرف شدند: گروهی طرفدار جبر و گروهی طرفدار قدر شدند. در میان عموم اهل كلام اعتقاد به تقدیر مساوی با جبر، و اعتقاد به اختیار و آزادی بشر مساوی با نفی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 415
تقدیر شناخته می شد. و امّا اعتقاد به تقدیر در عین اعتقاد به اختیار، هر چند مورد قبول ضمیر ساده و صاف مسلمانان صدر اوّل بود، امّا همین كه در چهار چوب كلام قرار گرفت و رنگ فلسفی یافت نتوانست مورد قبول آن مردم واقع شود، همچنانكه برای مردم چهارده قرن بعد از آنها نیز مشكل به نظر می رسد. قرآن كریم و همچنین روایات زیاد و غیر قابل انكاری كه در این زمینه از شخص رسول اكرم (ص) یا ائمّه ی اهل بیت (ع) رسیده است با كمال صراحت، هم می گوید همه چیز به قضا و قدر الهی است و هم انسان را عامل مؤثّر در سرنوشت خود و مسئول اعمال و افعال خود معرّفی می كند. ما در گذشته نمونه ای از هر دو دسته آیات قرآن ذكر كردیم و گفتیم هم طرفداران جبر و هم طرفداران قدر در صدد تأویل و توجیه آیات قرآن برآمدند: طرفداران جبر، آیات مشعر بر اختیار و آزادی و مسئولیّت بشر را تأویل كردند و طرفداران اختیار، آیات مشعر بر تقدیر كلّی الهی را. بدیهی است كه پس از آنكه معمّا حلّ شد و معلوم شد هیچ گونه ملازمه ای بین عمومیّت تقدیر و مجبور بودن انسان و همچنین بین اختیار او و نفی تقدیر وجود ندارد، تناقض و تعارض خود بخود حلّ می شود و نیازی به تأویل و توجیه نیست؛ مثلاً آنجا كه قرآن كریم، هدایت و ضلالت، عزّت و قدرت، رزق و سلامت و حتّی حسنات و سیّئات را به مشیّت و تقدیر الهی مستند می كند و می گوید:

فَیُضِلُّ اَللّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ [1].

خدا هر كس را بخواهد گمراه و هر كس را بخواهد هدایت می كند.
یا می گوید:

قُلِ اَللّهُمَّ مالِكَ اَلْمُلْكِ تُؤْتِی اَلْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ اَلْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِكَ اَلْخَیْرُ إِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ [2].

بگو: ای خدا! ای صاحب قدرت! تو به آن كس كه بخواهی فرمانروایی می دهی و از آن كس كه بخواهی بازمی ستانی؛ هر كه را بخواهی عزّت می دهی و هر كه را بخواهی خوار می سازی؛ خوبی در دست توست، همانا تو بر هر چیز توانایی.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 416
یا می گوید:

إِنَّ اَللّهَ هُوَ اَلرَّزّاقُ ذُو اَلْقُوَّةِ اَلْمَتِینُ [3].

همانا خداوند تنها كسی است كه روزی دهنده ی صاحب نیروی محكم است.
و یا می گوید:

وَ فِی اَلسَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ [4].

روزی شما و هر چه به شما وعده داده می شود در بالاست.
یا از زبان حضرت ابراهیم خلیل (علیه السلام) می گوید:

وَ اَلَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ. `وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ. `وَ اَلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ [5].

و [خدا] كسی كه او مرا از غذا سیر و از آب سیراب می كند و هنگامی كه بیمار گردم شفا می دهد و كسی كه مرا می میراند و سپس زنده می كند.
یا درباره ی حسنات و سیّئات می گوید:

قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اَللّهِ [6].

بگو همه از نزد خداست.
هیچ یك از اینها مستلزم نفی دخالت علل و اسباب طبیعی نیست. بنابراین، بین این آیات و آیاتی كه صریحا دخالت خود بشر را در هدایت و ضلالت، یا در عزّت و قدرت، یا در رزق و سلامت، یا در حسنات و سیّئات تأیید می كند، منافاتی نیست، مثل اینكه می گوید:

وَ أَمّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا اَلْعَمی عَلَی اَلْهُدی [7].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 417
امّا ثمود؛ ما آنها را هدایت كردیم، سپس آنها خودشان كوری را بر هدایت ترجیح دادند.
یا آنكه پس از ذكر سرنوشت شوم و ذلّت بار فرعونیان و سقوط آنها از اوج عزّت به حضیض ذلّت، می فرماید:

ذلِكَ بِأَنَّ اَللّهَ لَمْ یَكُ مُغَیِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ [8].

آن بدان جهت بود كه خداوند چنین نیست كه نعمتی را كه به قومی داده عوض كند مگر آنكه آنها هر چه مربوط به خودشان است عوض كنند.
یا آنكه در مقام انتقاد از عقیده ی جبری مشركین می گوید:

وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اَللّهُ قالَ اَلَّذِینَ كَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اَللّهُ أَطْعَمَهُ [9].

هرگاه به آنها گفته شود از روزیهایی كه خداوند به شما داده انفاق كنید، می گویند:

آیا كسانی را سیر كنیم كه خدا اگر می خواست خودش آنها را سیر می كرد؟ (خدا آنها را زده وگرنه خودش آنها را سیر می كرد. )
یا می گوید:

ظَهَرَ اَلْفَسادُ فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیْدِی اَلنّاسِ [10].

فساد در صحرا و دریا پدید آمده به موجب آثاری كه بشر از كارهای خود به دست آورده است.
سرّ مطلب چنانكه قبلاً اشاره شد این است كه قضا و قدر و مشیّت و اراده و علم و عنایت حقّ تعالی علّتی است در طول علل طبیعی نه در عرض آنها. تمام نظام منظّم لانهایی علل و اسباب، متّكی و منبعث است از اراده و مشیّت حقّ و قضا و قدر الهی.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 418
تأثیر و علیّت این علل و اسباب از نظری عین تأثیر و علّیت قضا و قدر است.

از این رو این تقسیم غلط است كه بگوییم چه چیز فعل خداست و چه چیز فعل خدا نیست؛ یا آنكه اگر چیزی و فعلی به خدا نسبت داده شد، بگوییم پس آن چیز فعل مخلوق نیست، و اگر به مخلوقات نسبت داده شد بگوییم پس آن چیز فعل مخلوق است و فعل خدا نیست. میان خالق و مخلوق تقسیم كار غلط است [11]همه چیز در عین اینكه فعل فاعل و سبب نزدیك خود است، فعل خداوند هم هست.

در تحف العقول صفحه ی 468 ضمن حدیث مفصلی از امام هادی (ع) كه می نماید رساله ای است كه امام در موضوع جبر و تفویض و عدل به گروهی از شیعیان نوشته است [12]، می نویسد:

شخصی از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) از قدرت و استطاعت سؤال كرد كه آیا انسان قدرت و استطاعت دارد و كارها را با قدرت و استطاعت خود می كند یا فاقد قدرت و استطاعت است؟ و اگر قدرت و استطاعت دارد و كارها را با حول و قوّه ی خود می كند، پس دخالت خداوند در كاری كه انسان به قدرت و استطاعت خود می كند چگونه است؟
از متن حدیث چنین استفاده می شود كه سؤال كننده معتقد بوده كه انسان دارای قدرت و استطاعت هست و كارها را با قدرت و استطاعت خود می كند؛ بنابراین دخالت تقدیر الهی برایش غیر مفهوم بوده است.

امام به او فرمود:

سألت عن الاستطاعة، تملكها من دون اللّه او مع اللّه؟ تو از استطاعت سؤال كردی. آیا تو كه مالك این استطاعت هستی، به خودی خود و بدون دخالت خداوند صاحب این استطاعتی یا با شركت خداوند صاحب آن هستی؟
سؤال كننده در جواب متحیّر ماند چه بگوید. امام فرمود:

مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 419
اگر مدّعی شوی كه تو و خدا با هم صاحب این استطاعت و قدرت هستید، تو را می كشم زیرا خود را شریك خدا و همدوش و همكار با خدا فرض كرده ای، و این كفر است) و اگر بگویی بدون خدا صاحب این استطاعت هستی، باز تو را می كشم (زیرا خود را مستقل و بی نیاز از خدا فرض كرده ای؛ این نیز كفر است، زیرا استقلال در هر شأنی از شئون مستلزم استقلال در ذات و منافی با امكان ذاتی و مستلزم وجوب ذاتی است) .
سائل پرسید پس چه بگویم؟ فرمود:

انّك تملكها باللّه الّذی یملكها من دونك. فان یملّكها ایّاك كان ذلك من عطائه، و ان یسلبكها كان ذلك من بلائه، هو المالك لما ملكك و القادر علی ما علیه اقدرك.

تو به مشیّت و اراده ی حقّ صاحب استطاعت می باشی، در حالی كه در همین حال خداوند صاحب مستقلّ این استطاعت است. (یعنی تو صاحب این استطاعتی، امّا صاحب متّكی به غیر و غیر قائم به ذات؛ و امّا او صاحب همین استطاعت است. امّا صاحب قائم بالذّات و غیر متّكی به غیر. ) اگر به تو استطاعت می دهد، این استطاعت تو عطیّه ی اوست و اگر از تو سلب می كند، تو را در بوته ی آزمایش قرار می دهد. در عین حال باید بدانی آنچه به تو تملیك می كند در عین اینكه به تو تملیك می كند، خودش مالك اوست. تو را به هر چه قادر می سازد باز تحت قدرت خود اوست و از تحت قدرت او خارج نمی شود.
خلاصه ی مضمون حدیث این است كه هر اثری در عین اینكه به مؤثّر خود مستند است، به خداوند مستند است؛ اگر آن اثر را به فاعل و مؤثّر عادی و طبیعی وی نسبت دهیم، او را به فاعل غیر قائم بالذّات او نسبت داده ایم و اگر به خداوند نسبت دهیم، او را به فاعل قائم بالذّات او نسبت داده ایم. خداوند به موجودات خاصیّت تأثیر و امكان تأثیر می دهد و عطا می كند. امّا عطا و تملیك الهی با عطا و تملیك بشر كه چیزی را به كس دیگر تملیك می كند یا می بخشد متفاوت است. تملیك یا اعطای بشر چیزی را، مستلزم خروج آن شی ء است از ملك تملیك كننده یا بخشنده، و تا از ملكیّت او خارج نشود به ملكیّت دیگری در نمی آید. امّا تملیك و اعطای خداوند با حفظ و بقای مالكیّت خداوند منافات ندارد، بلكه شأنی از شئون و مظهری از مظاهر مالكیّت خداوند است.

خداوند به همه ی اشیاء تأثیر و اثر می بخشد و تملیك می كند و در عین حال، خود مالك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 420
بالاستقلال همه ی تأثیرها و اثرهاست.

اخبار و احادیث زیادی به این مضمون یا قریب به این مضمون هست كه نمی توانیم همه ی آنها را در این رساله ذكر كنیم و شرح دهیم.


[1] . ابراهیم/4.
[2] . آل عمران/26.
[3] . ذاریات/58.
[4] . ذاریات/22.
[5] . شعراء/79- 81.
[6] . نساء/78.
[7] . فصلت/17.
[8] . انفال/53.
[9] . یس/47.
[10] . روم/41.
[11] . رجوع شود به نشریه ی سه ماهه ی مكتب تشیّع، شماره ی 3 مقاله «قرآن و مسأله ای از حیات» به قلم نگارنده.
[12] . در احتجاج طبرسی این حدیث نقل شده و نوشته است كه امام این رساله را در جواب اهل اهواز نگاشته است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است