كلمه ی «دهر» یعنی روزگار. به مناسبت همین آیه و همین كلمه كه در این آیه آمده
است، در دوره ی اسلامی افرادی را كه منكر خدا بودند، «دهری» می گفتند. در دوره ی
اسلامی به افرادی برخورد می كنیم كه دهری و مادّی بوده اند، خصوصاً در دوران
عبّاسیان كه فرهنگها و روشهای مختلف فلسفی وارد جهان اسلام شد. به واسطه ی
آزادی فكری كه در آن دوره برای افكار علمی و فلسفی و دینی (البتّه تا حدودی كه با
سیاست عبّاسیین تضاد نداشت) وجود داشت، رسماً عدّه ای به عنوان مادّی مسلك و
منكر خدا شناخته می شدند. این عدّه با مسلمانان و سایر پیروان ادیان و معتقدین به
خدا مباحثه و مجادله می كردند و دلایل خود را بازگو می نمودند و به دلایل اهل توحید
ایراد می گرفتند و بالاخره می گفتند و می شنیدند و آزادانه عقاید خود را ابراز
می داشتند. تاریخچه ی اینها در متن كتب اسلامی ثبت شده است.
افرادی در زمان امام صادق (علیه السّلام) در مسجد پیغمبر (ص) جلسه
می كردند و از این نوع سخنان می گفتند. كتاب
توحید مفضّل زاییده ی یكی از این
جریانهاست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج1، ص: 475
یكی از اصحاب امام صادق (ع) به نام مفضّل بن عمر می گوید: در مسجد پیغمبر
نماز خواندم و سپس در اندیشه فرو رفتم و درباره ی پیغمبر (صلّی اللّه علیه و آله) و
عظمت آن حضرت فكر می كردم. در همان حال عبد الكریم بن ابی العوجاء- كه به
اصطلاح آن وقت زندیق بوده است- آمد و به فاصله ی دورتری نشست. سپس یكی دیگر
از هم مسلكان وی آمد. دو نفری شروع كردند به كفر گفتن؛ یعنی خدا را انكار كردند و
پیغمبر را فقط به عنوان یك مفكّر و نابغه ی بزرگ- نه به عنوان فرستاده ی خدا و مبعوث از
جانب او و به عنوان كسی كه از مبدئی غیبی وحی تلقّی می كرده است- یاد كردند.
می گفتند او نابغه ای بود كه افكارش را به صورت وحی عرضه داشت تا بتواند در مردم
نفوذ كند، و الاّ نه خدایی هست و نه وحیی و نه قیامتی.
مفضّل از شنیدن سخنان آنها سخت ناراحت شد و به آنها ناسزا گفت. سپس به
محضر امام صادق (علیه السّلام) آمد و جریان را به عرض رسانید. حضرت او را
دلداری داد و فرمود من تو را مجهّز می كنم به سخنانی كه بتوانی با آنان مواجه شوی و
سخنانشان را جواب گویی. سپس امام صادق (علیه السّلام) در چند جلسه ی طولانی
تعلیماتی به مفضّل داد؛ مفضّل نوشت و به این ترتیب كتاب
توحید مفضّل به وجود آمد.